روند رو به افزايش مصرف انرژي در توليد غذاهاي ايراني
هزينه هاي اضافي
|
|
بهزاد صالح- هزينه پخت يك وعده غذا در خانه چگونه محاسبه مي شود؟ به طور طبيعي هزينه تمام شده هر غذا شامل مجموعه اي از قيمت مواد به كار رفته در آن است. به عنوان مثال قيمت گوشت، سبزي، روغن و لوبيا، هزينه پخت يك وعده قورمه سبزي را تشكيل مي دهد و قيمت برنج، روغن، نمك و ساير افزودني ها، هزينه پخت يك ديس پلو يا چلو را تعيين مي كند. هر چه برنج و گوشت و سبزي گران تر باشند قيمت تمام شده غذا بيشتر مي شود و هر چه قيمت اين مواد پايين تر باشد، هزينه پخت كاهش مي يابد، اما يك فاكتور مهم در اين ميان از نظر دور مانده است؛ هزينه انرژي مصرفي براي پخت غذا. همان فاكتوري كه اغلب ساكنان خانه هاي ايراني آن را در محاسباتشان لحاظ نمي كنند؛ آن هم به يك دليل مهم؛ ارزاني بيش از حد يك فاكتور.
قيمت بنزين و ساير حامل هاي انرژي از آب معدني در ايران ارزان تر است. اين جمله به گوش اغلب شهروندان آشناست، پس طبيعي است كه حامل هاي بسيار ارزان انرژي براي شهروندان از اهميت چنداني برخوردار نباشند. ايران روي ثروت عظيم خدادادي خوابيده است؛ روي دريايي از نفت. اين گربه رام نشدني كه بر استراتژيك ترين منطقه خاورميانه آرميده است، از چنان منابع غني و عظيمي برخوردار است كه با وجود وسعت غيرقابل قياسش با روسيه، با فاصله كمي از اين كشور عنوان دارنده دومين منبع عظيم گازي جهان را از آن خود كرده است. ايران، پس از عربستان نيز بزرگ ترين منابع نفت جهان را در اختيار دارد.
شايد همين مسئله سبب شده است باوري غلط در ذهن ايرانيان شكل گيرد و اين انتظار در مردم ايجاد شود كه به دليل وجود منابع غني نفتي و گازي، ارزاني حامل هاي انرژي يك ضرورت است. اعتراض هاي گسترده در مقابل كوچك ترين تحركات براي رشد قيمت حامل هاي انرژي در دوره هاي مختلف تاريخي دليل اين مدعاست. پايين بودن قيمت انرژي، علت بزرگ شكل گيري صنايع پرمصرف، احداث ساختمان هايي كه با مصرف مقادير بسيار بيشتر از استاندارد، گرم و سرد مي شوند و همچنين خودروهايي با مصرف بسيار بالا و... شده است. در كنار همه اينها، ارزاني بيش از حد سوخت، پيامد ديگري هم داشته كه اغلب از ديد تحليل گران دور مانده است؛ آن هم چيزي نيست جز آشپزي غيربهينه!
يك آشپزخانه ايراني را در نظر مجسم كنيد؛ در اين آشپزخانه هميشه يك لامپ- اغلب از نوع پرمصرف- هواكش، اجاق گاز، يخچال، فريزر و احتمالاً سماور يا قوري و كتري چاي وجود دارد و با توجه به وضعيت رفاهي خانواده ها، اين وسايل كم يا زياد مي شود. اگر از بي توجهي اغلب خانم ها نسبت به درجه برودت يخچال، وضعيت روشن يا خاموش بودن هواكش و تنظيم ماشين لباسشويي و... بگذريم و تنها روي اجاق گاز متمركز شويم، باز هم شاهد آن خواهيم بود كه در اين گوشه كوچك آشپزخانه هر سال چندين هزار تن انرژي از ميان مي رود؛ جايي كه غذاهاي رنگارنگ سفره هاي عريض و طويل ايراني از آنجا تامين مي شود.
پيش از آنكه به وضعيت مصرف انرژي در غذاهاي مختلف- به ويژه غذاهاي پرطرفدار ايراني- بپردازيم يادآوري اين نكته كه اغلب اجاق گازهاي ايراني نيز پرمصرف بوده و فاقد استانداردهاي لازم جهاني است، ضروري به نظر مي رسد. به عبارت ديگر اجاق گازهاي ايراني براي پخت يك وعده غذا، انرژي بسيار بيشتري در مقايسه با انواع مشابه خود در بازارهاي جهاني مصرف مي كنند.
در عين حال اغلب ظروف پخت و پز غذا نيز در ايران از استانداردهاي لازم برخوردار نيستند. همه اينها در كنار بي توجهي عمومي ايرانيان به ميزان مصرف انرژي سبب شده است غذاهاي سنتي كه همواره جايگاه ويژه اي در سفره هاي ايرانيان دارد به معضلي براي اقتصاد ملي و محيط زيست جهاني تبديل شوند.
بررسي هاي كارشناسي نشان مي دهد كه سفره هاي رنگين و پروپيمان ايراني ها سالانه دو تن گاز گلخانه اي به محيط اطراف مي فرستد و در وهله اول سلامت خانم هايي كه ساعاتي از روز را به پخت و پز مي گذارنند به خطر مي اندازد. در وهله بعدي نيز محيط زيست در معرض خطر قرار مي گيرد. با وجود اهميت بسيار فراوان معضل بالابودن مصرف انرژي براي پخت وپز، سال ها اين حوزه مهم درخانه ها از منظر محاسبات مسئولان دور مانده است، اما واقعيت اين است كه هر سال ميليون ها دلار پول در همين آشپزخانه ها صرف پختن غذا، دم كردن چاي و پركردن سفره ها مي شود. شايد كمي تعجب آور باشد، اما نتايج تنها تحقيق انجام شده توسط يك موسسه تحقيقاتي و اعضاي هيات علمي رشته جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي شيراز نشان مي دهد كه چاي، بيشترين ميزان مصرف انرژي را در بخش پخت وپز به خود اختصاص داده است! علاقه وافر ايرانيان به چاي كه حدود صد سال پيش وارد ايران شد و عطر خود را در شمال اين سرزمين گسترد، سبب شده است هر خانواده در تهران به طور متوسط سه بار در روز بساط چاي خوردن را فراهم آورد. اين ميزان البته در شهرستان ها و روستاها بسيار بيشتر است. به همين دليل است كه سالانه نزديك به دو هزار و 782 مگاژول انرژي صرف دم كردن چاي مي شود؛ حال آنكه اگر خانواده در زماني كه قصد خوردن چاي را ندارد سماور يا گاز زير قوري را خاموش كند ميزان مصرف انرژي در اين بخش حتي شايد تا حد نصف كاهش يابد.بر اين اساس بعد از چاي، خورش ها، بيشترين حجم مصرف انرژي را به خود اختصاص داده اند. به طور متوسط خانواده هاي ايراني هفته اي پنج بار خورش را به عنوان غذاي خود بر سر سفره مي برند. طبيعي است كه خورش بدون پلو در ذائقه ايراني ها جايي ندارد. پخت برنج، غذاي غالب ايراني ها نيز سومين مصرف كننده بزرگ انرژي در بخش پخت وپز كشور است. بررسي ها نشان مي دهند در هر سال يكهزار و 736 مگاژول انرژي صرف پخت خورش و 857 مگاژول انرژي صرف پخت پلو در كشور مي شود.
سرخ كردني ها كه جايگاه ويژه اي را در سبد غذايي ايراني ها به خود اختصاص داده اند نيز 7/2 بار طي هر هفته به طور متوسط- پخته مي شوند. با وجود ورود تجهيزات جديد آشپزي مانند سرخ كن، انواع فرهاي گازي و... هنوز اغلب خانواده ها حتي در صورت دارابودن اين وسايل، ترجيح مي دهند به دليل بالاتربودن قيمت برق نسبت به گاز، پرمصرف ترين نحوه پخت غذاهاي سرخ كردني را انتخاب كرده و همچنان به شيوه سنتي، مواد غذايي مورد نياز خود را در تابه ها و روي اجاق گاز سرخ كنند. اين شرايط در زمينه آماده كردن چاي نيز وجود دارد. بر اساس آمارهاي استخراج شده، 69 درصد خانواده هاي ايراني چاي را به وسيله كتري روگازي آماده مي كنند و همان طور كه گفته شد، بيشترين ميزان مصرف انرژي را به تهيه و آماده سازي چاي اختصاص مي دهند .در واقع 27 درصد كل انرژي مصرفي در بخش پخت و پز براي آماده سازي چاي مصرف مي شود. اين درحالي است كه جايگزيني سماور يا قوري هاي برقي با كتري هاي معمولي كه اغلب فاقد استانداردهاي لازم هستند، سبب كاهش چشمگير مصرف انرژي در بخش مورد اشاره مي شود. بايد به اين نكته توجه كرد كه با وجود حضور هميشگي سماور در خانه هاي قديمي، كتري جاي خود را در آشپزخانه ها باز كرده است. اين درحالي است كه سماور به دليل شكل و طرح ساختماني، داراي راندمان و پتانسيل بيشتري براي بهينه سازي مصرف انرژي است. از سوي ديگر همان طور كه گفته شد با وجود ورود وسايل جديد آشپزي، خانواده ها همچنان به استفاده از قابلمه هايي از جنس روي يا داراي تفلون، تمايل بيشتري نشان مي دهند. حتي پلوپزها و آرام پزهاي برقي با آنكه سال هاست در بازار ايراني حضور دارند، اما به دلايل وجود ويژگي هاي فرهنگي و نوع ذائقه ايراني ها كمتر جايي براي خود باز كرده اند. اگر تنها 20 درصد در پخت پلو و خورش و 50 درصد در آماده سازي چاي صرفه جويي انرژي به وجود آيد حدود 95 ميليون دلار به اقتصاد ملي كمك خواهد شد؛ رقمي كه با آن مي توان همه آشپزخانه هاي ايراني را به بهترين تجهيزات استاندارد مجهز كرد!
رقم عظيم 95 ميليون دلار، ضرورت فرهنگ سازي براي پخت و پز استاندارد و بهينه را در كشور آشكار مي كند. شايد لازم باشد از اين به بعد براي محاسبه قيمت تمام شده غذا ابتدا به مولفه انرژي و سپس به بهاي ساير مواد غذايي توجه كرد. در اين صورت در پخت غذاهاي نذري و سنتي مانند آش و حليم، كيك و شيريني و آبگوشت بايد مسئله بهاي انرژي مصرفي را بيش از قيمت بقيه مواد مدنظر قرار داد چرا كه بررسي ها نشان مي دهد غذاهاي سنتي، انرژي بسيار بيشتري نسبت به ساير غذاهاي حاضر در سفره هاي ايراني مصرف مي كنند. به عنوان مثال براي پخت هر وعده آش يا حليم 5/12 مگاژول انرژي مصرف مي شود و آبگوشت- اين غذاي پرطرفدار ايراني- در هر نوبت پخت 6/9 مگاژول انرژي را به خود اختصاص مي دهد. لازم است آشپزخانه هاي ايراني كه سال ها وسايل پرمصرف و غيراستاندارد را در خود جاي داده اند براي جلوگيري از واردآمدن زيان بيشتر به اقتصاد ملي، از نو تجهيز شوند. توجه خانم هاي مسئول آشپزي در خانه ها به رعايت استانداردهاي لازم براي تهيه غذاي ارزان- آن هم با استفاده كمتر از انرژي- نيز بسيار ضروري است چرا كه هر چند خانواده به دليل ارزاني بيش از حد انرژي، متحمل هزينه گزاف در مرحله پخت غذا نمي شود، اما آسيبي كه از اين راه به اقتصاد ملي وارد مي شود، هر سال بيش از گذشته افزايش مي يابد.
منابع:
- نشريه بهسو .
- نتايج بررسي هاي مؤسسه تحقيقاتي و اعضاي هيأت علمي رشته جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه شيراز.
- سايت خبري قلم سبز .
|