گفت و گو: پژمان پروازي
اكبر زنجان پور با ورود به دانشكده هنرهاي زيبا در سال ۴۵ در رشته تئاتر به شكل حرفه اي فعاليتش را آغاز مي كند. «چوب زير بغل» نوشته و كار بهمن فرسي، اولين كار او در مقام بازيگر است- سال ،۴۹ كارگرداني را با «ريل» از محمود دولت آبادي تجربه مي كند و در كارنامه بازيگري خود هفتاد اثر را به ثبت رسانده كه يكي از آنها بازي در مجموعه تلويزيوني امام رضا(ع) است- زنجان پور همچنين در نيمي از هفده اثر كارگرداني شده توسط خودش ايفاي نقش كرده است- در حالي كه به تازگي و از بيستم فروردين ماه دشمن مردم از «ايبسن» را به روي صحنه برده است. با او درباره اين نمايش به گفت وگو نشسته ايم.
* از ميان ترجمه هاي متعدد از دشمن مردم، به سراغ ترجمه آريان پور رفتيد، اگر ممكن است در اين باره توضيح دهيد چرا؟
- چهار ترجمه از اين نمايشنامه ايبسن هست كه منوچهر انور، جمال زاده، آريان پور و يك مترجم ديگر كه يادم نيست و تازه به بازار آمده است. ما از مقابله بين سه متن يعني ترجمه جديد، جمال زاده و آريان پور به نتيجه رسيديم كه ترجمه آريان پور استفاده شود.
* چرا؟
- ترجمه آقاي جمال زاده، ترجمه تئاتري نيست، بيشتر يك متن ادبي است و بازي با واژگان. در ضمن شخصيت پردازي در كار به چشم نمي خورد و سليقه اي ترجمه شده در حالي كه ترجمه آقاي آريان پور سليس تر است، منتها همين ترجمه را هم از متن اصلي مقابله كرديم و بنابراين به روزتر، جمله ها تئاتري و محاوره اي تر شد، اما به اصل ترجمه وفادار هستيم و سعي كرديم زبان صحنه رعايت شود.
* برخي قسمت ها به چه دليل حذف شده بود؟
- به دليل اين كه نمايشنامه در قرن نوزده نوشته شده و خيلي جاها اين متن پهلو به رمان مي زند- پرسوناژها يا خودشان يا ديگران و درونياتشان را بيان مي كنند، به همين لحاظ به زبان رمان نزديك تر است تا تئاتر يا حداقل تئاتر جديد- بر همين مبنا، پرگويي ها و حرف هاي تكراري را كه بيشتر روانشناسي «خود از خود» بود حذف و تبديل به (بازي) كرديم.
* ايبسن پدر تئاتر نوين محسوب مي شود، ليكن در ساختار او به ويژه تقسيمات پرده اي، نوعي وفاداري به سبك كلاسيك مشهود است. در اين زمينه چه نظري داريد؟
- درست است كه ايبسن تئاتر را از حالت كلاسيك يا قديم كه خيلي زوائد دارد خارج كرد و تقريباً پايه گذاري تئاتر مدرن است، ولي به هر حال چون هنوز شرايط تاريخي و اجتماعي و هنري دوره ايبسن تحت تأثير نمايشنامه هاي شكسپير و تئاتر كلاسيك يونان است، خود آگاه يا ناخودآگاه همان روش را پي مي گيرد و پنج پرده اي مي نويسد. اما سواي آن؛ نگاه او، نگاه به آينده است و راجع به انسان مدرن و انسان جست وجوگر سخن مي گويد و از او حرف مي زند.
* چه شد به سراغ دشمن مردم رفتيد؟ چه چيزي شما را جذب كرد؟
- بين نمايشنامه هداگابلر و دشمن مردم، مردد بودم. يك مدت هم هداگابلر را تمرين كردم، ولي گروه جور نشد. به هر حال از اجراي فعلي آن صرف نظر كردم و به سراغ دشمن مردم رفتم، ويژگي اين متن آن است كه انسان را در مقابل آئينه خودش قرار مي دهد و شخصيت ها به تعبيري در محاق تجربه قرار مي گيرند. هر آدمي ممكن است دوره سختي را بگذراند و در اين مرحله گروهي طرف حق و برخي سمت ناحق را بگيرند. ايبسن بر آن است كه ظرفيت هاي انسان را به او بشناساند، مي خواهد بگويد خودشيفته نباش.
* از طرح و سبك و شيوه اجرايي كار بگوييد كه چطور به اين استنتاج رسيديد؟
- هر كارگرداني با ذهنيات خودش كار مي كند و صحنه را مي بيند. بيشتر تلاش شده تا بازي ها غلو شده باشد. مهم ترين نكته اي كه باعث مي شود به اين نمايشنامه جدي تر نگاه شود، توحش اروپايي ها از منظر بزرگترين نويسنده آنهاست. سعي كرديم تا اين مسأله به خوبي بيان شود. وظيفه هر ايراني است در مورد اروپايي كه داعيه تمدن دارد كار كند. سردمداران اروپايي ها در قديم بربرهاي وحشي كه آدم پاره مي كردند و واي كينگ ها (دزدان وحشي) بودند و در دنياي جديد تور انداختند و جهان را چاپيدند و مي چاپند و ادعاي تمدن و روحيات لطيف داشتن هم دارند! اما نويسنده متعهد مثل ايبسن مي گويد دنيا بدانيد چنين خبري نيست و اسلاف اروپاييان يك مشت وحشي بودند و اسناد هم آن را نشان مي دهد- برعكس ايران كه هميشه متمدن بوده و تاريخ در حافظه ذهن دارد- همواره از خود دفاع كرده و هيچ گاه قصد تجاوز نداشته است.
مهد تمدن ايران است و بزرگترين متفكرين ايراني اند. شايد اروپا از نظر تكنيكال پيشرفت داشته ولي به لحاظ شرف انساني هيچ سابقه درخشاني ندارد. اين ها حرف من نيست، ايبسن و شكسپير در قالب نمايشنامه هايشان مي گويند و براي همين اعتبار جهاني دارند.
* ملاك انتخاب بازيگرانتان چيست؟
- من نقش ها را خيلي مرور كردم و بازيگراني را دعوت كردم كه به لحاظ شباهت هاي رفتاري، جنس و مهارت هاي بازي به آن نقش ها نزديك تر باشند و خوشبختانه همه بازيگران خيلي خوب جواب دادند و همراهي كردند كه از تك تك آنها تشكر مي كنم.
* چطور شد خودتان در نقش دكتر استوكمان بازي كرديد؟
- با دو نفر از بازيگراني كه به اين نقش نزديك بودند، صحبت كردم. متأسفانه يكي از آنها مشغول بازي در سريال بود و ديگري سرگرم فيلم، ديدم منهاي اين دو، خودم هم نزديكي هايي به اين نقش دارم و بازي كردم.
* يكي از نكات مثبت اين كار، شايد توجه لازم به چهره پردازي بود كه شخصيت ها را بيان مي كرد، از تحليل خودتان براي كاربرد اين عنصر توضيح دهيد.
- چهره پردازي كه طراحي آن را آقاي يوحنا حكيمي برعهده دارند، براساس شخصيت هاست و به درونيات نقش بازيگر كمك مي كند، به عنوان نمونه، چهره بازيگر نقش ناخدا با وجود داشتن قد بلند، بسيار ظريف است در حالي كه ناخداي قرن نوزدهم بايد نوعي سلحشوري در چهره اش هويدا باشد، چهره سختي كشيده و زمخت- چهره پرداز اين كار را به خوبي انجام داده- به همين نسبت براي ساير شخصيت ها.
* در طراحي لباس، به ويژه در رنگ ها نوعي همگوني به چشم مي خورد، دليل چيست؟
- ايده هايي از طرف خودم بوده و خانم سلطانيان هم نظراتي داشتند و با عدم امكانات لازم، سعي كرديم تا لباس ها به شخصيت ها نزديك شود. به همين منظور چهره، نقش و بدن را مد نظر قرار داديم و براي اين كه پرسوناژي بتواند مقبول تر روي صفحه جلوه كند، از نوع ويژه رنگ استفاده كرده ايم.
* موسيقي انتخاب خودتان است؟... به نظر مي رسد به آواي راديويي نزديك شده ايد...
- بيشتر تلاش آقاي فرشاد آذرنياست. و البته به هيچ عنوان چنين نيست، ما اين امكان را براي ساخت موسيقي اروپايي نداريم و اگر هم بسازيم از كجا معلوم كه با اجرا همخوان باشد؟ من حساب كردم كه همه آهنگساز هاي اروپايي را در اختيار داريم و همه را قبلاً ساخته اند.
* روند تعويض صحنه ها متفاوت است، اين طور نيست؟
- ما تعويض صحنه به مفهوم متداول نداريم و صحنه ها در هم ادغام مي شوند، تبديل مي شود كه بازي ادامه دارد و درواقع يك روند تلفيقي از قسمتي به قسمت ديگر است.
* در طراحي صحنه، دكورهاي آهنين و خشن به چشم مي خورد، همين طور شيرواني هاي متعدد كه از سقف آويزان هستند. اين انتخاب چه تأثيري در پيشبرد نمايش دارد؟
- براساس تابلوهاي ونگوك و رنگ هاي نارنجي و شيرواني هايي كه بيشتر افه هاي شيرواني شهر در ژنو بوده است، خواستم الهام گرفته باشم و وجود دكورهاي آهنين، خشونت حاكم بر فضاي نمايش است.
* در زماني كه دكتر استوكمان براي سخنراني در خانه ناخدا حضور پيدا مي كند، اهالي شهر از دست زدن هماهنگ به ويژه در تأثير يا رد گفته هاي سخنرانان استفاده مي كنند، دليل خاصي دارد؟
- اين ها دنباله بربرهاي وحشي و واي كينگ ها هستند. با حالت توحش آمده اند تا جلسه دكتر استوكمان را برهم بزنند و به نفع مهمانخانه دارها و سرمايه دارها، مانع صحبت هاي او شوند كه موفق هم مي شوند.
* افكت كم است، شايد فقط صداي طوفان در انتها...
- به تناسب از افكت استفاده شده و با آن بازي هم داريم مثل صداهاي چاپخانه، طوفان و حتي ورود و خروج شهردار كه صداي قدم هاي او را داريم، ديگر جاها لزومي نبوده تا استفاده شود.
* سايه در نورپردازي چه نقشي دارد؟ چون عملاً روي آن تأكيد مي كنيد.
- بله، كاملاً درست است. سايه ها، افلاطون و عالم مُثل را بازگو مي كند، يك سري رفتارهاي تاريخي است كه در حافظه آن ثبت و ضبط مي شود. انتخاب سايه بر همين مبنا صورت پذيرفته است.
* نور برخي جاها خيلي سافت و ساده است.
- در پرده اول و دوم كه دكتر استوكمان فكر مي كند مي تواند كاري انجام دهد خوشحال است، بنابراين نور ملايم استفاده شده. در پرده دوم (چاپخانه) كمي خشن است و در پرده چهارم خشونت كاملاً لحاظ مي شود.
* يك سؤال از متن، استوكمان مصمم است برود، اما ناگهان مي ماند، چرا؟
- اين رابطه عمل و عكس العمل است. وقتي به او مي گويند دشمن مردم، او دلش مي گيرد و مي خواهد برود. بعد كه قدرت مي گيرد، خودش را پيدا مي كند و آ دم هاي بد را از خانه بيرون مي راند، دوباره اعتماد به نفس را پيدا مي كند. بعد مي گويد، من بچه هاي فقرا را درس مي دهم، آنها را معالجه مي كنم و همه اينها باعث مي شود كه يادش بيفتد در قبال بچه هاي ولگرد و بي سرپرست مسئوليت دارد.
* پس اين كه مي گويد هر كه تنهاتر است، قوي تر است چه؟
- چون او يك مقدار هم دچار ماليخوليا شده، ممكن است مدرسه اش دردي را دوا نكند. اين حرف هايي كه مي زند شايد حرف اجراي ما نباشد، مي تواند موجه نباشد، اما برخي گفته هايش مربوط به ماليخولياست.
* ريتم فضاسازي؟
- ريتم تندي را انتخاب كرديم، چون در قرن بيست ويكم هستيم، شتاب هست و ما نمي توانيم تماشاگر را معطل كنيم. بر همين اساس هم فضاسازي شكل مي گيرد.
* آخر كار خيلي كش دار است و احساس مي كنيم تمام نمي شود...
- همه چيز شكسته شده، تمام چيزها ريخته و از هم پاشيده است. نمي تواند سرعت لازم را داشته باشد خود صحنه مثل بوكسوري است كه آنقدر مشت در سر و صورتش زده اند كه منگ شده و متوجه نيست، به همين دليل نمي تواند ريتم و بازي هدفداري ارائه شود و همه در بلاتكليفي دست و پا مي زنند.