يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۵
نگاهي به شيوه هاي برخورد با مشكل بدحجابي
فرهنگ سازي يا برخورد پليس
004101.jpg
سيدمحسن حسيني طاها
اين روزها در محافل فرهنگي، سخن از دخالت مستقيم قوه مقننه در زمينه پوشش، يكي از دغدغه هايي است كه ذهن اهل فرهنگ را به خود مشغول كرده است. شايد از نظر عده اي كه در جامعه ما كم نيستند اين عمل يك حركت مثبت ارزيابي مي شود، با اين تحليل كه ورود حكومت به عرصه اصلاح فرهنگي جامعه بيانگر اقتدار آن است و اين كه حكومت متولي مبارزه با بدحجابي مي باشد و اين يكي از وظايف آن در حوزه فرهنگ است.
بايد گفت در اين كه جامعه امروزي در مقوله فرهنگ نسل جوان به طور اعم و پوشش و دگرگوني نامطلوب هنجارهاي پوششي در نسل جوان به طور اخص دچار بحران جدي است، هيچ بحثي نيست و اين كه يك تحول جدي و بنيادين در زمينه پاسداري از ارزش هاي ديني و ملي بايد صورت گيرد يك امر كاملاً  پذيرفته است، اما به نظر مي رسد مناقشات نظري از جايي شروع مي شود كه در پي راهكارهاي مناسب براي رسيدن به اين مقصود مي گرديم، اينجاست كه سؤالات اساسي، ذهن هر صاحب فكري را به خود مشغول مي كند؛ سؤالاتي از اين دست كه آيا اساساً  مي توان با مقوله اي كه در ميان دست كم قشري از جامعه به صورت فرهنگ درآمده و طي فرآيندي نيز در آنان دروني شده با شيوه حكومتي يا قوه قهريه مقابله كرد.
آيا چيزي كه سيستم قانونگذاري به جامعه نداده است را مي توان با تصويب قانون و لايحه از جامعه گرفت؟آيا حكومت كه قصد اصلاح فرهنگي را دارد در اين دادوستد فرهنگي در مقابل آنچه مي ستاند چيزي براي دادن دارد يا خير؟ آيا اين بيم وجود ندارد كه اگر در اصلاح فرهنگي پاي قوه قهريه به ميدان باز شود يك لجبازي اجتماعي در جامعه پديد مي آيد و كار از اين كه هست خرابتر مي شود؟
شايد اين تصوير پيش آيد كه منظور از طرح اين پرسش ها، نمايان ساختن تنگناهاي اجرايي حكومت در بحث فرهنگ سازي و مقابله با بدحجابي است و اين كه افسار كار را رها كنيم و منتظر رسيدن به قهقرايي فرهنگي باشيم. اما هدف از طرح اين پرسش ها آن است كه بگوييم با يك مقوله فرهنگي صرفاً  بايد فرهنگي رفتار كرد و به قول معروف از در فرهنگ وارد شد و اين كار نياز به مطالعه در زمينه فرهنگ و پيش زمينه هاي ظهور آن در جامعه دارد.
با نگاهي گذرا به تاريخ تحول فرهنگ حجاب در جامعه مان متأسفانه به اين حقيقت تلخ مي رسيم كه آنچه امروزه به عنوان يك معضل فرهنگي با آن روبه رو هستيم يك شبه پيش نيامده است. بايد پذيرفت كه اين هنجارهاي پوششي نامناسب از طريق آبشخورهايي وارد جامعه شده، عده ا  ي آن را پذيرفتند، اشاعه دادند، به آن اصرار ورزيدند و رفته رفته آن را به عنوان يك امر قابل قبول در ذهن نسل جوان جلوه گر ساختند؛ يعني دقيقاً  تمام مراحل فرهنگ سازي در مورد آن طي شد كه امروزه به عنوان يك فرهنگ درآمده است. به همين دليل براي مبارزه با آن نيز محتاج كار فرهنگي و فرهنگ سازي هستيم. هر چند بهتر آن بود كه اين فرهنگ سازي از همان آغاز شكل گيري فرهنگ غلط شروع مي شد اما اكنون نيز با راهكارهاي مناسب مي توان به اين امر اهتمام ورزيد. نخست اين سؤال پيش مي آيد كه هنجارهاي پوششي نامناسب چرا و چگونه مقبول نسل جوان ما قرار گرفت.
برگرديم به حدود ۱۰ سال پيش كه گروه هاي هنجارشكني چون رپ و هوي متال توانستند در ميان نسل جوان رسوخ پيدا كنند. جوان ذاتاً  تنوع طلب و هنجار شكن است، در فضايي كه يك الگوي پوششي مشخص در جامعه متداول بود اين گروهها به جوانان ما آموختند كه به گونه اي  ديگر هم مي شود لباس پوشيد، به همين دليل مقبول واقع شدند. در آن برهه زماني جواني كه تنها به تنوع مي انديشيد فرصت تحقيق در آنچه به او ارائه مي شد را از دست داد و چشم بسته هر چه را كه به او دادند پوشيد. حال سؤال اينجاست كه اگر در همان روزگار از سوي حكومت هنجار فرصتي معقول در امر پوشش صورت مي گرفت پذيرش مد غربي در ميان جوانان روزه به روز بيشتر مي شد؟ قطعاً  پاسخ منفي است. دقيقاً  همان سالها، شروعي بود براي آن كه جوان براي انتخاب مد جديد منتظر رسانه هاي بيگانه باشد چون مي دانست حكومت هيچ قدمي در زمينه ارضاء نياز تنوع طلبي او برنمي دارد، اين شد كه افسار هدايت فرهنگ پوششي از دست حكومت رها شد و هنجارشكني در زمينه پوشش آن قدر فرا رفت كه كار به يك معضل فرهنگي رسيد.
متأسفانه مشكل اينجاست كه گاه راهكارهاي حل اين معضل نيز منطقي انتخاب نمي شود مثلاً  طراح لباس را محدود مي كنيم كه تنها در حوزه اي عمل كند كه قانونگذار مي گويد، غافل از اين كه طراح لباس يك هنرمند است و عالم هنر محدوديت پذير نيست. ذهن يك هنرمند را نمي توان محدود كرد، اما مي شود به آن جهت داد. تنها عاملي كه به ذهن يك هنرمند جهت مي دهد انتخاب و سليقه مردم است نه قوه قانونگذاري و قوه قهريه. چون يك هنرمند براي مردم كار مي  كند نه حكومت و خواسته هاي مردم است كه براي يك هنرمند بايد و نبايد به وجود مي آورد. اين حكومت نيست كه بايد به طراحان لباس بگويد چه طرحي بده. اين سليقه جامعه است كه طراح لباس را به خلق يك طرح نو هدايت مي كند. در اينجا اين سؤال مطرح است كه مگر مي شود سليقه يك جامعه را تغيير داد ؟پاسخ مثبت است به نظر مي رسد همانطور كه پزشكان امروزه سعي دارند ذائقه جامعه را از سمت گوشتخواري محض به گياهخواري سوق  دهند. متوليان فرهنگي ما نيز مي توانند سليقه جامعه را دگرگون سازند، اما همانطور كه يك پزشك در اصلاح فرهنگ تغذيه جامعه متوسل به زور و توهين نمي شود بلكه با آگاه ساختن مردم اين كار را انجام مي دهد، متولي فرهنگي نيز بايد سليقه پوشش جامعه را با آگاهي دادن دگرگون كند. اما بايد ديد كه اصولاً  سليقه در افراد چگونه شكل مي گيرد،  سليقه حاصل آموخته ها و ذهنيات دروني فرد است، يعني ما آنچه را انتخاب مي كنيم كه ذهنيات و باورهاي دروني ما مي گويد و زماني انتخاب ما عوض مي شود كه باورهاي دروني ما تغيير كند مثلاً  ما زماني از مصرف بي رويه روغن و چربي مشمئز مي شويم كه باور كنيم مولكولهاي اين ماده چرب موجب گرفتگي رگ هاي قلب ما مي شوند.
حال مي رسيم به همان بحثي كه در ابتدا به آن اشاره كرديم يعني فرهنگ سازي در زمينه پوشش مناسب.
حقيقت فرهنگ سازي تغيير دروني ترين لايه هاي انديشه است. يعني وقتي در فرآيند فرهنگ سازي، فرهنگمان نسبت به چيزي عوض مي شود ژرف ترين لايه هاي انديشه مان نسبت به آن عوض مي شود و اين امر حاصل آموزش و شناخت است. در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه ما در سه دهه بعد از انقلاب در زمينه حجاب و پوشش تا چه حد فرهنگ سازي كرديم؟ توجه داشته باشيم آگاهي دادن در خصوص ماهيت حجاب و فوايد اجتماعي آن اين نيست كه در آئين نامه انضباطي دانشگاهها قيد كنيم كه ورود دانشجوي دختر بدون مانتو و شلوار ممنوع، يا براي تمامي كاركنان زن در ادارات يك پوشش واحد در نظر بگيريم.
به نظر مي رسد بايد جامعه را با ماهيت حجاب آشنا كرد و انتخاب نوع آن را به خود او واگذار نمود. اينجاست كه حس خلاقيت در افراد زنده مي شود، يعني ما مثلاً   وقتي در يك دانشگاه اعلام كرديم كه هدف پوشيدگي است به طوري كه اين پوشش محرك نباشد خود دانشجو با به كارگيري حس خلاقيت خود پوششي را برمي گزيند كه هم قانون دانشگاه را رعايت كند و هم حس تنوع طلبي خود را ارضاء نمايد.
اينجاست كه حكومت ناچار است وارد يك سري راهكارهاي منطقي شود يعني در درجه اول بپذيرد كه مدگرايي و به روز بودن به تنهايي كار غلطي نيست. كار غلط وقتي شروع مي شود كه جوان در كشور خود مرجعي براي انتخاب مد ندارد، اينجاست كه به مد غربي پناه مي برد.
در درجه دوم بايد مسأله حجاب و عفاف براي جوان دروني شود يعني به جاي آن كه به او بگوييم حجاب را رعايت كن ،فلسفه حجاب را براي او شرح دهيم كه ديدگاه او به حجاب عوض شود و نپندارد حجاب نوعي واپس گرايي،  تيره پوشيدن و دور بودن از تنوع وشيك پوشي است، معناي واقعي حجاب آن است كه مرحوم مطهري فرمود: حجاب «مصونيت است نه محدوديت» بايد پرسيد كه به راستي در اين سه دهه بعد از انقلاب تا چه اندازه كوشيده ايم حقيقت همين يك جمله را براي نسل امروز بيان كنيم. سخن از مصونيت و يك واكسيناسيون در مقابل گناه و آلودگي است نه عقب نگه داشتن زن از مسئوليت هاي اجتماعي و پيشرفت.
وقتي ما به حقيقت اين جمله رسيديم اساس بحث چه پوشيدن بي معني مي شود و خود جامعه دست به ابتكار مي زند كه هم پوشيدگي را متجلي سازد و هم تنوع طلبي را و خود حكومت نيز مي تواند به عنوان يك داور در اين ميان نقش بازي كند و از پوشش هاي برتر كه هم انتخاب خود مردم است و هم مناسب با موازين عرف ملي و اسلامي حمايت كند. يعني وقتي حكومت براي انتخاب پوشش يك چارچوب وسيع در اختيار مردم گذاشت، هم به انتخاب شهروندان در زمينه پوشش احترام گذاشته مي شود و هم هنجار فرصتي در فضايي معقول صورت مي گيرد و بر پيكره فرهنگ نيز ضربه اي وارد نمي شود چرا كه افرادي به تحول فرهنگي دست مي زنند كه در خود جامعه هستند و با نيازها و هنجارها به خوبي آشنا هستند.

درددلي با رئيس جمهور محترم در زمينه مقابله با بدحجابي
حجاب تنها براي زنان نيست
004107.jpg
عطف بر سخنان رئيس جمهور محترم آقاي دكتر محمود احمدي نژاد راجع به مسأله حجاب
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت رئيس  جمهور محترم
پيش از هر چيز مي خواستم از صحبت هاي مدبرانه و آگاهانه شما در جلسه هيأت دولت راجع به حجاب و مسائل مربوط به آن تشكر كنم و اما بعد... دلم مي خواهد مثل پدري دلسوز و مهربان با شما كه اصل و پايه كار خود را بر مبناي عدالت و عدالت محوري بنا نموده ايد و در اينجا هم مسير و راه درستي را پيموده ايد صحبت كنم. مي دانم كه كارهاي روزانه فرصت زيادي جهت پرداختن به موضوعات كوچكي باقي نمي گذارد اين را هم مي دانم كه حرف هاي من حرف دل همه جمعيت هفتاد ميليوني كشورم نيست اما با اين حال مي نويسم و اميدوار مي مانم كه اين نوشته يا حداقل بخشي از آن به گوش شما برسد و بتواند درد دل من و امثال مرا در مسير درستي كه لازم است هدايت كند.
آقاي رئيس جمهور
من يك دختر ايراني و مسلمان هستم. سن، شغل و موقعيت اجتماعي ام مهم نيست، افكار و عقايدم است كه دوست دارم آن  را آزادانه و بدون پرده پوشي به تصوير بكشم. راستش را بخواهيد قبل از شنيدن صحبت هاي شما كوچك ترين انگيزه اي براي نوشتن نداشتم حتي مطرح شدن شرط و شروطي كه جهت مبارزه با بدحجابي در رسانه ها و روزنامه ها اعلام شد هم اهميتي برايم نداشت چون از سالها قبل به تحكم و اجبار براي فهم مسائل عادت كرده بودم، وقتي انگيزه ها مي ميرند تلاش براي فهماندن مقصود به ديگران سخت ترين كار دنياست. اما حرف هاي شما براي من آشنا بود، يادم نيست كجا ولي مطمئنم كه آنها را از جايي و كسي شنيده بودم، شايد هم چون از دل برمي آمد بر دل مي نشست.
مدتها بود كسي اين طور صاف و روشن افكار و اعتقاداتش را شرح نداده بود، همين هم شد آن جرقه اي كه براي نوشتن لازم داشتم؛ همان انگيزه اي كه فكر مي كردم ديگر هرگز زنده نخواهد شد. قصه، همان قصه هميشگي است حرفها هم همين طور، فقط آدم هايي كه آن حرفها را مي زنند عوض شده اند، صحبت سر مبارزه با بدحجابي است. جامعه دچار نوعي بحران فرهنگي شده كه تنها راه از بين بردن آن ريشه كن كردن بدحجابي است. منتقد نيستم كه بخواهم در رد يا تأييد اين موضوع چيزي بگويم فقط مي خواهم سؤال كنم و به جواب سؤالاتم برسم.
انتقاد يا اعتراض را هم مي گذارم به عهده صاحبنظران تا مثل هميشه راجع به آن، صدها مقاله و نظريه بنويسند كنفرانس و سمينار تشكيل دهند و آخرش به نتيجه اي كه از ابتدا مي دانستند چيست برسند. اين را همه مي دانند كه حجاب بخشي از قوانين دين ماست، جزو قوانين جامعه هم هست و مسلماً رعايت قانون مهم ترين اصل در يك زندگي اجتماعي است، اما سؤال اصلي اينجاست كه بهترين راه اجراي يك قانون در جامعه چيست؟ آن هم جامعه اي كه براي به دست آوردن آن سالها جنگيديم و وقتي پيروزشديم به اين باور رسيديم كه درست ترين راه را انتخاب كرده ايم اما راستش آن روز وقتي نماينده محترم مجلس صراحتاً اعلام كرد كساني كه نمي توانند حجاب داشته باشند از ايران بروند يك لحظه شك كردم و باورهايي كه تا امروز به آن معتقد بودم به ترديد تبديل شد. آيا به عقيده شما هم اين بهترين راه براي برخورد و مبارزه با كساني است كه يا نمي خواهند و يا نمي دانند چطور بايد در يك محيط اجتماعي رفتار كنند؟ تهديد به خروج از سرزمين آبا و اجدادي و پناه بردن به كشوري بيگانه، تا قوانين آن طور كه آنها مي خواهند اجرا شود و ديگر هيچ دغدغه اي براي فكر كردن وجود نداشته باشد؟ بسيار خوب اگر واقعاً با اين روش و طرز برخورد همه مشكلات جامعه برطرف خواهد شد مي توان داوطلبانه آن  را پذيرفت. اما آقاي رئيس جمهور سؤال من اين است كساني كه مدعي اجراي قوانين هستند در ازاي گرفتن تمام اين دلگرميهاي سطحي و پيش پا افتاده از يك زن بي هويت سرگردان يا به گفته همان دلسوزان جامعه« غرب زده» چه چيزي به او مي دهند؟ چه چيزي مي دهند كه جبران بغضهاي فروخورده و حسرت  آرزوهايي كه هرگز به حقيقت تبديل نشدند را بكند؟ شغل و مرتبه اجتماعي؟ احترام به حقوق قضايي و خانوادگي يا شناساندن شخصيت والاي زنان صدر اسلام به آنها؟ اگر اين دلسوزان مي خواهند جامعه را به آرمان شهري كه در نظر دارند تبديل كنند چرا راحت ترين و سطحي ترين راه را در پيش گرفته اند؟ مگر از همان ابتدا كه آمدند قرارشان اين نبود درست ترين و دقيق ترين مسير را انتخاب كنند و جامعه را بر مبناي آن شكل دهند؟ پس چرا حالا كه پاي عمل به ميان آمده همه سوگند ها و قول و قرارهايي كه موقع به عهده گرفتن مسئوليت سنگين خود دادند فراموش كردند و با صحبت از مسائل فرعي از اصل دور شدند؟ يك زن ايراني در جامعه اي به دنيا آمده كه باورها و سنت هاي كهن اسلامي در بند بند وجودش ريشه كرده تا آنجا كه حتي اگر بخواهد هم نمي تواند ميان خود و باورهايش فاصله اي بيندازد، پس چرا بايد براي فهماندن مسائلي كه در نهادش است به زور تحكم و اجبار متوسل شد؟
من از پيامبرم كه هزار و پانصد سال قبل اسلام را به كشورم آورد ياد گرفته ام كه اعتدال يعني چه، كه افراط و تفريط از بين برنده و نابودكننده اعتقادات است. از دختر پيامبرم ياد گرفته ام كه صبر و ايثار و از خودگذشتگي چه مفهومي دارد و رفتار يك زن واقعي در جامعه و خانواده چگونه بايد باشد اما عجيب است كه در زمان حال و بعد از گذشت اين همه سال هنوز نتوانسته ام چنين چيزهاي ارزشمندي را از كس يا كساني كه در دوره خودم زندگي مي كنند ياد بگيرم كوتاهي از من بوده يا ديگران را نمي دانم، اما اين  را مي دانم كه حالا و در اين سن ديگر براي ياد گرفتن خيلي چيزها دير شده است. باور مي كنيد بعد از دوازده سال درس خواندن در مدرسه شش سال در دانشگاه و پشت سر گذاشتن تمام روزهاي طولاني و كوتاه عمرم هنوز مطمئن نيستم كه آيا اصلاً وجودم در جامعه لازم هست يا نه؟ شما را به خدا نگذاريد باورها و اعتقاداتي كه با آنها قدم به اين دنيا گذاشته ايم از بين برود و جاي خود را به پوچي و بي هويتي بدهد. بياييد يك بار فقط براي يك بار هم كه شده از خود سؤال كنيد چه اتفاقي افتاد كه زن و دختر ايراني يكباره فرهنگ اصيل و اعتقاداتش را از دست داد و اين گونه بازيچه دست فرهنگ غرب و رنگ و لعاب آن گرديد؟ چرا سعي كرد به جاي اينكه خودش باشد و ارزشها و معنويات را در خود تقويت كند رويش را برگرداند و رفت سراغ همه كارهايي كه او را از آن منع كرده بودند.
مانتو و شلوار بلندش را كوتاه كرد رنگ موهايش را تغيير داد و با گذاشتن لنز هاي رنگي به چشم و گرفتن حيوانات در دست خود را شبيه صورتك ها و مدلهاي غربي نمود؟ آيا حتي يكي از آن اشخاص نگران وضعيت اجتماع پاي صحبت آنها نشستند تا بفهمند دردشان چيست كه اين طور شتاب زده از خود و فرهنگ اصيل ايراني و اسلامي شان فرار مي كنند؟ هر جا صحبت از كار فرهنگي براي مبارزه با مفاسد اجتماعي شد بلافاصله چند آمارگيري درست يا نادرست را به عنوان مقاله چاپ كردند و فيلم هايي ساختند كه در تمام آنها قهرمان زن داستان يعني خوب مطلق كه البته نقشش تنها انتظار كشيدن براي پيدا كردن شوهري مناسب بود، ظاهري مؤمن و محجبه داشت و زن مجرم و جنايتكار فيلم كه از انجام هيچ كار خلافي ابا نداشت موهايش از زير روسري بيرون بود، آرايش غليظي به چهره داشت، سيگار مي كشيد و خلاصه هر خصوصيت بدي كه مي شد خلق كرد به او نسبت مي دادند در حالي كه در فيلم ها و سريال هاي مشابه خارجي مجاز پخش شده از تلويزيون نه از چنين ابزاري براي خوب يا بد بودن زنان استفاده مي شود و نه آرمانها و نهايت آرزوهاي يك زن در ازدواج و كشمكش در به دست آوردن قهرمان مرد داستان خلاصه مي شود. شايد به همين دليل هم زن ايراني رفته رفته از عقايد و سنت هاي جامعه اش فاصله مي گيرد و سعي مي كند حداقل از لحاظ ظاهر هم كه شده شبيه زنهايي گردد كه از حقوق اجتماعي اقتصادي و رفاه عمومي برخوردارند به شخصيت شان توهين نمي شود و مي توانند پا به پاي مردان در كليه فعاليتهاي جامعه حضور داشته باشند، صد البته مسلم است كه در جوامع غربي هم دادن چنين نقش هايي به زن و نشان دادن حضور پررنگ وي در جامعه چيزي جز تظاهر و تبليغ نيست اما آنچه كه جاي تأسف دارد اين است كه ما حتي نتوانسته ايم غيرواقعي بودن اين صحنه ها را به بيننده ثابت كنيم چه برسد به اينكه بخواهيم خودمان با ابتكار و خلاقيت الگوي مناسبي از يك زن ايراني به ساير كشورها معرفي نماييم.
آقاي رئيس جمهور
شما در خلال صحبت هايتان به جمله قشنگي اشاره نموديد گفتيد كه وقتي حرف از حجاب به ميان مي آيد نبايد آن  را تنها مربوط به زنان دانست اي كاش بتوانيد اين موضوع را در ابعادي گسترده در جامعه نيز به اجرا دربياوريد تا با اجرايي شدن آن حد و حدودي كه براي هر كسي به عنوان يك شهروند در جامعه معين شده رعايت گردد و اي كاش همان طور كه پنجاه ماشين پليس آمادگي خود را براي مبارزه با بدحجابي در سطح كشور اعلام نمودند؛ بخشي از نيروهاي پليس را هم براي حفظ حقوق زنان در جامعه و پايمال نشدن آن توسط افرادي كه به لطف مرد بودن خود را براي انجام هر كاري محق مي دانند اختصاص دهيد، چرا كه هميشه اعتدال در اجراي قوانين بزرگترين اصل در موفقيت آنهاست و چيزي كه مردم هر جامعه اي را به دولت آن علاقه مند مي كند احترام متقابلي است كه ميان آنها وجود دارد. مطمئن باشيد اين تنها خواسته اي است كه هر زن ايراني از مسئولين كشورش مي خواهد و اميدوار است روزي تحقق يابد.
با تقديم احترام مجدد به شما و ساير مسئولان
شادي باباخاني

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
004104.jpg
طرح: فريد مرتضوي
«كنترل صدا»
روزي مادربزرگم در منزل ما ميهمان بود و مشغول صحبت كردن با مادرم. من در حالي كه كنترل تلويزيون در كنارم بود، احساس كردم كه صداي مادر بزرگم آرام است و صدايش را خوب نمي شنوم. از اين رو كنترل را برداشتم و طرف مادر بزرگم گرفتم و دكمه صداي كنترل را فشردم. اما هر چه دكمه صدا را فشار مي دادم صداي مادر بزرگ تغييري نمي كرد بلكه چشمش گردتر مي شد.
ناگهان با صداي خنده مادرم به خود آمدم و متوجه شدم كه اشتباها با كنترل تلويزيون مي خواهم صداي مادر بزرگم را زياد كنم.
«جمله سازي»
در كلاس سوم دبستان بودم كه يك روز سر زنگ جمله سازي خانم معلم كلمه آرامگاه را به ما داد تا از آن جمله بسازيم و من كه معني اين كلمه را نمي دانستم اينطور نوشتم: «ما در آرامگاه زندگي مي كنيم»
همسايه
يك روز تلفن منزلمان به صدا در آمد و مادربزرگم گوشي را برداشت. شخصي كه تماس گرفته بود با همسايه ديوار به ديوارمان آقاي توانا كه شماره تلفنشان يك شماره با ما اختلاف دارد، كار داشت، مادر بزرگ در پاسخ به جاي اينكه بگويد اشتباه گرفته ايد، هول شد و گفت: يك در بالاتر زنگ بزنيد.
ناهيد دالايي از تهران

سايه روشن
راه هاي رفع كدورت پس از دعواي خانوادگي
حالا چطور آشتي كنم!
بعد از اين كه در بحث و دعوايي ناخواسته با همسر خود قرار گرفتيد، توصيه هاي ارائه شده در اين مقاله را به كار بگيريد تا بتوانيد سريع تر آشتي كرده و آرامش را دوباره به روابط تان بازگردانيد.
رفتار غيرعادي و عجيب
اين قضيه كه شما بپذيريد، بحث و دعوا نيز بخشي از روابط شما با همسرتان را تشكيل مي دهد، بسيار مهم است. همه ما در زمان و مكان هاي مختلف ممكن است رفتارهاي متفاوتي از خود بروز دهيم. اما وقتي به نظر مي رسد، بحث و دعوا جز اين كه باعث انزجار و لطمه ديدن احساس شده و به رابطه سالم صدمه وارد مي كند، فايده ديگري ندارد بايد آن را متوقف كنيم.
اولين گام به سوي اين هدف، اين است كه بفهميد واقعاً سر چه چيزي در حال بحث كردن با يكديگر هستيد و ديدگاه متضادتان را تعادل ببخشيد. بعد از آن شما مي توانيد تكنيك هاي زير را به كار ببنديد. اجراي بعضي از اين تكنيك ها را بايد خود به تنهايي بر عهده بگيريد و در بعضي ديگر، همكاري همسرتان نيز ضروري به نظر مي رسد.
خودآگاه باشيد
خودآگاهي و مسئوليت پذيري، اولين گام براي اجتناب از تضادها است. تقريباً غيرممكن است كه شما بتوانيد همسرتان را تغيير دهيد، اما اگر رفتار خودتان را تغيير دهيد، در اكثر اوقات واكنش رفتاري او نيز متفاوت خواهد بود.
- وانمود كنيد كه بهترين هستيد: اگر بي جهت لجبازي نكرده و كج خلق نباشيد، به همسرتان حس خوبي را منتقل مي كنيد و او در بي نظير بودن شما شكي نخواهد كرد.
- وجدان خود را در نظر بگيريد: آيا در حال جر و بحث هستيد، چون شما حاضر نيستيد عذرخواهي كنيد، مصالحه كنيد يا ببخشاييد؟ مطمئن شويد كه به دعوا فقط براي اين كه غرور خود را نشكنيد، ادامه نمي دهيد.
- در مورد اين كه آيا شما تحت تأثير عوامل ديگري قرار گرفته ايد يا نه؟ فكر كنيد: نيروي عوامل و شرايط خارجي به هيچ وجه تخمين زدني نيست. آيا شما خسته ايد؟ در مورد چيزي نگرانيد؟ يا از موضوعي ناراحت هستيد؟
- بچگي نكنيد: آيا شما تمايل داريد، مثل يك بچه، بد عنق، بهانه گير و لجباز باشيد؟ يا مانند يك والد انتقادگر دائماً منت بگذاريد، انتقاد كرده و يا سرزنش نماييد؟ يك فرد بزرگسال،  آرام است، روي مسائل تمركز مي كند، گوش مي دهد و مذاكره مي كند.
- احساسات خود را كنترل كنيد: همسر شما نمي تواند به شما القاء كند كه چه احساسي داشته باشيد. احساسات شما تحت نظارت و كنترل خود شما است. اگر عصباني هستيد بگوييد: من عصباني ام به اين علت كه ... نه اين كه فقط بگوييد: تو مرا عصباني كردي.
بهبودسازي روابط
داشتن ارتباطات مناسب براي برقراري آرامشي دوباره، بسيار حياتي و مهم است. اغلب دعواهايي كه مرتب تكرار مي شوند، فقط به اين دليل است كه يكي از همسران يا هر دوي آنها، احساس مي كنند طرف مقابل حرف هايش را نمي شنود و يا به آن اعتنا نمي كند. تكنيك هاي زير ضمن اين كه، شانس مورد توجه قرار گرفتن شما را توسط همسرتان، افزايش مي دهند، به شما نيز كمك مي كنند به همسرتان نشان دهيد، به او توجه داريد و به حرف هايش اهميت مي دهيد.
- گوش كنيد: اين مهمترين بخش براي داشتن ارتباطي خوب و مناسب است. به حرف هاي همسر خود بدون حدس و گمان و قضاوت، گوش دهيد.
- كنكاش كنيد: سؤالاتي بپرسيد براي اين كه مطمئن شويد، منظور حرف هاي همسر خود را به درستي فهميده ايد.
- توضيح دهيد: اين نوع ديگري از كنكاش است. براي اين كه در جهت درك ديدگاهتان، به همسر خود اطلاعات بيشتري بدهيد، آماده باشيد. توقع نداشته باشيد كه او ذهن شما را بخواند.
- تأكيد كنيد: خود را به جاي همسرتان قرار دهيد. حدس بزنيد كه او چه احساسي دارد و بگذاريد او بفهمد كه شما به او توجه داريد. مثلاً بگوييد: «مي دانم كه الآن چقدر ناراحت هستي؟»
- به طور گويا بيان كنيد: بگوييد، منظورتان چيست و آنچه مي گوييد چه معنايي دارد. واضح و آشكار سخن بگوييد و نكته گويي كنيد.
- لبخند بزنيد: شايد ذكر اين راهكار در حين دعوا عجيب به نظر برسد. اما شوخي كردن و لبخند زدن راهكار بسيار نيرومندي جهت توقف و پرت شدن مسير دعوا است.
- خشم خود را كنترل كنيد: عصبانيت نيز نيرويي است كه به ما كمك مي كند تا بتوانيم به خواسته هاي خود برسيم. اما اگر عصبانيتتان به حدي است كه از بحثي اصولي و عاقلانه جلوگيري مي كند، سعي كنيد بحث خود را متوقف كرده و از راهكارهاي زير استفاده كنيد.
تكنيك هاي برقرارسازي ارتباط
- از بزرگترها جهت پادرمياني كمك بگيريد: مي توانيد براي جلوگيري از ادامه دعوا از كسي كه با شما همفكر است جهت پادرمياني كمك بگيريد. شما تعجب خواهيد كرد كه ادب و منطق با هم چقدر مؤثر واقع مي شوند.
- واژه هاي مناسب به كار ببريد: قبول كنيد، كلماتي كه در زمان بحث و زماني كه هر دوي شما بيش از حد احساساتي هستيد به كار مي بريد، بسيار مهم اند.
- منطقي باشيد: سعي كنيد تكنيك هاي حل مسئله را فرا بگيريد تا بتوانيد مشكل خود را به طور منطقي حل كنيد.
- مخالفت طرف مقابلتان را بپذيريد: گاهي اوقات اين راهكار آسان تر است. همه دعواها نياز به برنده و بازنده ندارد.
- به صورتي مؤثر و ثمربخش بحث كنيد: سعي كنيد در هر مكان و هر زماني اين راهكار را به ياد داشته باشيد. هر بحثي اگر نتيجه اي داشته باشد كه توسط همسران مورد توجه قرار گيرد، راهكاري است براي جلوگيري از وقوع بحثي مشابه.
- نوبت حرف زدن را رعايت كنيد: به طرف مقابلتان نيز فرصت براي حرف زدن بدهيد و نوبت خود را حفظ كنيد. در اين صورت است كه بحث تا بهبود روابط ادامه مي يابد.
منبع:         www.bbc.co.uk
ترجمه: سميه صيادي فر

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |