همزمان با فرارسيدن نمايشگاه بين المللي كتاب تهران
روش هايي براي كتابخوان بارآوردن كودكان
|
|
مترجم: ابوالفضل اميرديواني
به نظرم گوشمالي بچه ها به خاطر خطاهايشان زياد فايده ندارد. روزي من هم فرزندم را به سبب خطايي تنبيه كردم، ولي چه سود؛ يك ساعت از زمان خواب گذشته بود كه ديدم پسرم جلوي در آشپزخانه ايستاده و مي خواهد سخني بگويد. خشمگينانه پرسيدم:
- تو اينجا چه مي كني؟
هنوز حرفم تمام نشده بود كه پسرم مشتاقانه گفت:
- تمام شد!
دريافتم كتابي را كه ناچارش كرده بودم بخواند، به پايان رسانده است. لحظه اي بعد از اين كه عصبانيتم فرونشست، من و وي سرگرم گفت وگو راجع به كتاب، نتيجه، موارد مهم و باارزش آن شديم.
حالا پسرم نيز خشنود بود كه كتاب دستاويزي شده بود تا آزردگي خويش را از او فراموش كنم و به اين نحو تا ساعتي صداي بلند و هيجان آلود من و پسرم كه پيرامون اثر يادشده بحث مي كرديم، فضاي منزل را آكنده كرده بود.
كتابي كه آن شب پسرم خوانده بود، افسانه اي درباره پسر اندوهگين و رنجيده خاطري به نام ميلو بود. اين پسر روزي بر آن مي شود كه با خودروي اسباب بازي اش و به اتفاق چند شخصيت عجيب و خيالي داستان به سفر برود. همين مسافرت و تجربه هايي كه به دست مي آورد، موجب تحولي ژرف در زندگي اش مي شود...
خود من نخستين دفعه موقعي كه بچه اي ۱۰ساله بودم، آن كتاب را خواندم. سپس ديدگاه خويشتن را راجع به كتاب به شكل گزارش كوتاهي نگاشتم. هنوز هم گزارشي را كه در مورد آن اثر نوشتم، نگه داشته ام. در ابتداي آن آورده بودم:
- اين بهترين كتاب جهان است.
ولي بعدها كه آثار ديگري مطالعه كردم، پي بردم كه كتاب هاي بسيار خوب ديگري هم هست. هر دفعه كه كتاب جديد و جالب ديگري مي خواندم، شور و شوق فراواني در درونم احساس كرده و با خود مي انديشيدم كه بهترين كتاب دنيا را مطالعه كرده ام... .
ما همگي، در مقام پدر و مادر، آرزوهاي دور و دراز و همساني براي فرزندان خويشتن داريم. قلباً مايليم كه فرزندانمان به اندازه كافي تندرست باشند، بختيار شوند، پيشه خوب و توأم با كاميابي داشته و سرانجام اينكه در زندگي شان از ثبات مالي بهره مند باشند. ليكن شيوه دستيابي به اين آرزوها در ميان خانواده هاي گوناگون فرق مي كند. هر فردي به طريقي متفاوت با سايران، خانواده اش را به سوي خوشبختي موردنظرش رهنمون مي شود. موارد بسيار ظريفي در حيات آدمي هست كه در ميان خانواده هاي مختلف بسيار متفاوت هستند. به طور مثال، پاره اي از افراد موقعي كه بچه شان راه رفتن ياد گرفته و يا براي نخستين بار توپي را در دست مي گيرد، قند توي دلشان آب مي شود و خيال مي كنند كه شق القمر كرده اند! خوش ترين روز من، آن روز بود كه فرزندم توانست جمله اي را بخواند.
آنيتا بروكز، نويسنده انگليسي، در كتابي نگاشته است: وقتي كه كسي رشد مي كند و متمدن مي شود، با توجه به شرايط محيط تربيت مي شود. انساني كه در محيطي متمدن رشد مي كند، متمدن مي شود؛ شخصي كه در بين جمعي آدميان بدرفتار رشد مي كند، رفتار آنان را فرامي گيرد و سعي دارد همرنگ جماعت شود. خودانگيختگي، محكوم به فناست.
در اين حال، ما پدر و مادرها هي تقلا مي كنيم بر پايه عقيده، درك و فهم خودمان هر چه كه از دستمان ساخته است براي بچه هايمان كوتاهي نكنيم. موقعي كه مي بينيم فرزندمان براي اولين مرتبه پيانو مي زند و يا توي آب شيرجه مي رود، از خوشحالي پر درمي آوريم.
مطالعه، جزو خون من است. از اين راه بود كه روزبه روز دنيا و تمام ناشناخته ها را شناخته ام. اگر پدر و مادر خوبي باشيم، هميشه فكر و ذكرمان بايد اين باشد كه آموخته ها و تجربيات خودمان از زندگي مان را به فرزندانمان هم ياد بدهيم. به نظر من، كتاب آسان ترين و مطمئن ترين راهي است كه زندگي آدميزاده را نور و صفا مي بخشد.
در لذت مطالعه با فرزندتان شريك باشيد
بچه ها در دوره هاي گوناگون زندگي، شيوه هاي متفاوتي را جهت كتابخواني خودشان در نظر مي گيرند. با اين همه، پدر و مادر نقش ارزنده اي در ايجاد عشق و علاقه در فرزندانشان بر عهده دارند. كاربرد روش هاي زير، دستيابي به اين مهم را امكانپذير مي گرداند.
مطالعه را با كتاب هايي آغاز كنيد كه برايتان
جالب باشد
ابتدا بايد بدانيد كه بچه شما چه جور كتاب هايي را دوست دارد، تا سر حد امكان به گذشته خويش يعني موقعي كه همسن و سال او بوديد، رجوع كنيد. ببينيد در آن زمان از خواندن چه آثاري لذت مي برديد. به كتابخانه ملي سري بزنيد و از كتابدار بخواهيد اطلاعاتي درباره كتب و نويسندگان مورد علاقه بچه ها در اختيارتان بگذارد.
مطالعه را به شكل يك عادت روزانه درآوريد
يكي از بهترين راه هايي كه باعث مي شود فرزندتان به خواندن كتاب رغبت پيدا كند، اين است كه هر روز زمان معيني را به اين منظور در نظر بگيريد و به اتفاق وي مطالعه كنيد. اختصاص روزانه ۱۵تا ۳۰ دقيقه براي خواندن يك داستان كوتاه يا فصلي از كتاب مناسب است. اگر در اين فاصله زماني، بخشي از كتاب يا داستان كاملي خوانده شود، براي بچه لذتبخش است و سبب مي شود كه او تمركز كرده و از اين كار خوشش بيايد.
از شيوه مناسب مطالعه پيروي كنيد
موقعي كه كتابي را مي خوانيد، فرزندتان به شما مي نگرد. در صورتي كه وي دريابد شما از مطالعه كتاب بخصوصي خوشتان نمي آيد و از ظاهرتان هم معلوم شود كه به كتابخواني علاقه اي نداريد، خيال مي كند كه اين كار خيلي جالب و فريبنده نيست. مهم نيست كه تا چه حد خسته ايد؛ سعي كنيد هرگاه براي كودكتان كتاب مي خوانيد، دست كم ظاهرتان را با نشاط، خشنود و مشتاق نشان دهيد. تمام هوش و حواستان را به خواندن جمع كرده و بكوشيد حالتي به وجود آوريد كه نشان دهد مطالعه، كار بسيار دلكشي است. حتي چنانچه واقعاً هم خسته هستيد يا اينكه تصور نمي كنيد كتابي كه مشغول خواندنش هستيد، خواندني است، مانند هنرپيشه اي كه در نقش خود فرو مي رود، ايفاي نقش كنيد؛ چنانچه موقع كتابخواني، خسته و كم حوصله ايد، توقع نداشته باشيد كه فرزندتان در اين حالت به مطالعه علاقه پيدا كند.
نوبتي مطالعه كنيد
به محض اينكه كودكتان در خواندن پيشرفت مي كند، او را ترغيب كنيد كه برايتان كتاب بخواند. مي توانيد به اتفاق هم مطالعه كنيد. در ضمن «خواندن» به اين مفهوم هم مي تواند باشد كه فرزند خردسالتان داستاني را كه قبلاً خوانده ايد، برايتان به طور شفاهي تعريف كند.
در صورت امكان، كتاب بخريد
و يا امانت بگيريد
عادت كنيد كه فرزندتان را به كتابخانه ببريد. بكوشيد قفسه هاي كتابخانه منزل خود را از كتاب انباشته سازيد. به هر مناسبتي همچون سالگشت تولد و يا اعياد، به فرزند خود كتاب هديه دهيد. دوستان و خويشاوندان را هم تشويق كنيد كه از اين عمل تبعيت كنند. هنگامي كه براي خريد از خانه درمي آييد و كودكتان اصرار مي ورزد كه چيزي برايش بخريد، برايش كتاب خريداري كنيد. معمولاً كتاب از اسباب بازي ارزان تر است و وانگهي سرمايه خوبي براي آينده فرزندتان خواهد بود.
اگر ببينم كه بچه هايم براي تزئين اتاق شان، قفسه هاي كتاب را به عنوان بهترين آرايش برگزيده اند و قفسه هاي مملو از كتاب در اتاق هاي شان ديده مي شود، خيلي مسرور و خوشحال مي شوم. هر كتاب براي خود دنيايي است. اتاق مملو از كتاب، نشانگر دنياهاي مختلف است كه مي شود در آن به گشت و گذار پرداخت و نيز به جهان واقعي گام نهاد. پيوسته بين دنياي جديد و قديم فاصله اي هست؛ كتاب قادر است اين فاصله را پر كرده و ما را از دنياي گذشته به دنياي حال بپيوندد. عيناً همان گونه كه بيگانه اي در ميان جمعي حضور مي يابد و با سايران آشنا مي شود، كتاب نيز مي تواند همانند عاملي ما را با جهان الفت دهد.
خوب به ياد دارم كه هر سال تابستان براي مطالعه تابستاني خواهرم، صورتي از كتب گوناگون را تهيه مي كردم. وي روزي در حالي كه كلي از كتاب هاي مرا به نام «غرور و تعصب» در كيف داشت، به منزلم آمد و با ناراحتي و دلواپسي به من گفت: «بگو ببينم، آيا در اين اثر بالاخره آن دختر با آقاي دارسي عروسي مي كند يا نه؟ زيرا اگر دست به اين كار نزند، من كتاب را به پايان نمي برم!»
من هم با تعصبي كه داشتم، به وي گفتم كه هيچ گاه پايان داستان را برايش بازگو نمي كنم و اضافه كردم كه خود بايد كتاب را خوانده و نتيجه گيري كند، وگرنه خواندن كتاب بيهوده است.
در اين حال در دلم فريادي برمي خاست كه: «آري، آري، او با آقاي دارسي ازدواج خواهد كرد» .
تنها دلم مي خواست صورت پسرم را در حالي كه مي گفت: «كتاب را تمام كردم!» مي ديديد. مي خواستم دستگيرتان بشود كه كتاب و مطالعه چه اثر چشمگيري بر روحيه او نهاده و چقدر سيمايش را شادمان و سرخوش كرده است! آن شب، پسرم را به كتابخانه خود بردم و كتاب ديگري به دستش دادم، اثري كه همواره دوستش داشتم. كتاب درباره بچه هايي بود كه در دنياي زمان سفر مي كردند و از فضا مي گذشتند تا پدرشان را از كف شيطان برهانند. هر چند كتاب مخصوص بچه ها بود، مفهوم ژرف و فلسفي بي نهايتي داشت. خاطره شيرين مطالعه را هيچ وقت از ياد نمي برم.
حالا هر موقع كه شب ها به اتاق پسرم مي روم، وي را مي بينم كه در زير نور چراغ خواب كوچك خود سرش را روي كتابي خم كرده و سفينه ذهنش به ياري قطب نماي من از ميان امواج غول پيكر دريا مي گذرد. وقتي كه مي خواهم از اتاقش بيرون آمده و در را ببندم، به عنوان واپسين ديدار، نگاهي به وي مي افكنم و خاطره دوران كودكي خويش را در ذهنم زنده مي كنم و موقعي كه وي را در اين وضع مي بينم، خودم را خوشبخت ترين زن دنيا مي انگارم.
منبع: Thinking out Loud
|