شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۷
آدم هاي تازه
ميلاني در آتش بس با رويكرد به سينماي كمدي، بيش از هر چيز كوشيده تا فيلمي پرفروش بسازد
006093.jpg
حميدرضا اميدي سرور
آثار تهمينه ميلاني بر مداري مي گردند كه پتانسيل زيادي براي ايجاد سوءتفاهم و برانگيختن حساسيت دارد. او در فيلم هايش به مسائل زنان و مشكلاتي كه درسطح جامعه دارند مي پردازد و همچنين بر ايده هايي همچون برابري زنان با مردان پافشاري مي كند. براين اساس دور از ذهن نيست اگر در جامعه اي كه هنوز تكليفش با سنت و مدرنيته روشن نيست، چنين مضاميني زمينه مناسبي را براي ايجاد سوءتفاهم يا برانگيختن حساسيت فراهم آورد.
سنت گرايان انگشت اتهام به جانب او مي گيرند كه ارزش ها را مخدوش مي كند. بسياري از مردان كه به مناسبات مردسالارانه عادتي ديرينه دارند، حتي اگر فيلم هاي او را سرگرم كننده به حساب بياورند، اجراي آن را در زندگي واقعي برنمي تابند.
از سوي ديگر منتقدان هم اغلب به فيلم هاي او روي خوش نشان نمي دهند. البته نه به خاطر مفاهيمي كه در آنها مطرح مي شود، بلكه به دليل چگونگي بازگوكردن آنها. شيوه كار ميلاني به گونه اي است كه آشكارا محتوا نسبت به فرم از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. به اين لحاظ اغلب ارزش هاي هنري در فيلم هاي او فداي انتقال مفاهيم مي شوند و اين نكته اي است كه به مذاق منتقدان خوش نمي آيد. حقيقت اين است كه ميلاني همواره چشم به مخاطب عام داشته است. دغدغه انتقال مفاهيمي كه آگاهي از آن را ضرورت به حساب مي آورد بر هر چيز حتي وجوه هنري فيلم هايش ارجحيت دارد. نگاه او تا پيش از آتش بس به گونه اي متفاوت با آنچه مرسوم است به مخاطب عام توجه دارد. ميلاني در پي ايجاد جذابيت هاي سرگرم كننده نيست. بنابراين ايده هاي مورد نظر خود را به گونه اي مطرح مي كند كه سريع منتقل شوند و آني تأثير بگذارند. اينگونه است كه او به سراغ شعار دادن مي رود و يا اينكه مسائل را خيلي گل درشت مطرح مي كند. فرض كنيم او حرف هاي خود را با پيچيدگي هاي هنري بياميزد، بي شك تنها مخاطب انبوهي نمي توانند با فيلمش ارتباط برقرار كنند، بلكه برعكس مي تواند تأثيري معكوس داشته باشد و ايجاد دافعه كند.
استقبالي كه تماشاگران از فيلم هاي او به عمل آورده اند به خوبي آشكار كننده موفقيت او در تمهيداتي است كه بكار بسته است.
اما در تازه ترين فيلم او مي توان نشانه هايي از يك رويكرد تازه و متفاوت از سوي ميلاني را مشاهده كرد. اين مسئله را در سطوح مختلفي مي توان مورد توجه قرار داد.
ميلاني در آتش بس سعي در كسب موفقيتي وسيع تر از گذشته داشته است. در اين فيلم خبري از حال و هواي اندوه بار فيلم هاي قبلي او نيست و حتي اجتماعي گري كم و بيش تلخ اغلب آثارش كنار گذاشته شده است. به جاي اينها با فيلمي داراي حال و هواي طنزآميز روبرو هستيم. كم و كيف اتفاقات نيز به گونه اي است كه فيلمساز خواه ناخواه از فضاهاي واقعي دور شده و سعي بر ايجاد واقعيتي ديگرگونه در فيلمش داشته است. در نگاه نخست شايد اين مسئله به عنوان يك سبك و شيوه ديگر، محلي براي ايراد نباشد. البته جز توفيق بيشتر در گيشه، آنچه فيلمساز در اين سبك و سياق بدست مي آورد بسيار كمتر از آن چيزي است كه فيلم هايش در گذشته داراي آن بوده اند.
ميلاني حتي در انتخاب بازيگران هم اين رويكرد تازه را لحاظ مي كند و به سراغ بازيگراني مي رود كه بيشتر از آنكه توانايي بازيگري داشته باشند از گيشه برخوردارند. نگاهي به سرو وضع شخصيت هاي فيلم آتش بس، فضاي سانتي مانتال آن، اتفاقات لوسي كه در پاره اي صحنه هاي فيلم وجود دارد، همگي نشان مي دهند كه او در جا انداختن اين حال و هوا براي فيلمش توفيق زيادي بدست نياورده است.
ميلاني در اغلب فيلم هاي قبلي خود فيلمسازي به نظر مي رسيد كه به پيرامون خود توجهي جدي توأم با دقت نظر دارد، دردمندانه دست روي جنبه هاي آسيب پذير زنان در جامعه و مناسبات آن مي گذاشت. اما در آتش بس او با اين آدم ها و فضاهايي فاصله گرفته و شخصيت هاي فيلمش نيز فاقد ابعاد اجتماعي هستند. بنابراين بيشتر از آنكه با فيلم خود تأثير آگاهي دهنده بر مخاطب داشته باشد، آنها را سرگرم مي كند.
البته در اين زمينه توفيق لازم را بدست مي آورد چرا كه بازيگران گيشه دار، فضاي پرزرق و برق فيلم، اتفاقات سانتي مانتال، موقعيت هاي شاد و مفرح و مسائلي از اين دست تماشاگران بسياري را به سالن هاي سينما مي كشاند.
اما از وجوهي ديگر رويكرد تازه ميلاني نقاط قوتي را نيز براي فيلمش به ارمغان آورده است. بارزترين نمود اين مسئله در رويه معتدل تري است كه در اين فيلم پيش گرفته است. خواسته يا ناخواسته نام فيلم را نيز مي توان كنايه اي بر اين مسئله دانست كه ميلاني در فيلم تازه اش نسبت به مردان آتش بس اعلام كرده است!
هر چند كه بواقع اين نام بيشتر به اتفاقات درون فيلم ارجاع مي دهد، ماجراي زندگي زن و شوهري كه مدام در حال جنگ و دعوا با يكديگر هستند و در پايان به كمك يك مشاور خانواده آتش بس ميان آنها برقرار مي شود.
به هر حال در اين فيلم ديگر شاهد آن شخصيت هاي سياه و سفيد آثار قبلي ميلاني نيستيم. يوسف و سايه در اين فيلم آدم هايي خاكستري هستند و در مشكلات خانوادگي آنها نيز هر دو كم و بيش به يك اندازه مقصر هستند. البته در اين جا نيز كفه ترازوي همدلي فيلمساز با سايه است. چرا كه اگر به مشكلات خانوادگي شان دامن مي زند بيشتر به واسطه ناتواني در انتقال احساسات به همسرش و عدم درك متقابل درست از اوست. همين مسئله در مورد يوسف نيز وجود دارد كه زمينه ساز كلنجار رفتن هاي مداوم آنها با يكديگر است. يوسف شخصيتي معتدل تر نسبت به مردهاي آثار قبلي ميلاني دارد. او ديگر يك غول بي شاخ و دم كه بال هاي فرشتگان را مي شكند، نيست.
اما با اين حال اين بار نيز مردان هستند كه در مسير ايجاد تنش گام بر مي دارند و همچنين مظهر تفكر سنتي هستند. يوسف با وجود ظاهر به اصطلاح امروزي اش و همچنين موقعيت اجتماعي كه به عنوان يك فرد تحصيل كرده دارد، براساس باورهايي كه در مناسبات مردسالارانه شكل گرفته همان چيزهايي را از سايه مي خواهد كه در تفكر سنتي از زن درخواست مي شود. همانند عدم شركت در فعاليت هاي كاري در بيرون از خانه و يا مطيع حرف هاي شوهر بودن و... .
معتدل شدن نگاه ميلاني در آنجاست كه مي پذيرد مردان موجوداتي اصلاح پذير هستند و برخلاف مردان فيلم هاي قبلي او در پايان فيلم مرد مي پذيرد كه اشتباه مي كرده است و زن امروزي نيازها و خواسته هايي دارد كه با مناسبات سنتي سازگاري ندارد و امكان دارد كار به طلاق منجر شود و از آنجا كه اين مرد حسود و عاشق نيز هست قبول مي كند كه بايد تجديدنظري در ديدگاه هايش بوجود آورد. به اين ترتيب پايان ماجرا ختم به خير مي شود و اين پايان خوش نيز خود يكي ديگر از نشانه هاي رويكرد تازه فيلمساز مي تواند ارزيابي شود.
در اين راستا همچنين مي توان توجه كرد به اينكه در فيلم قبلي ميلاني زن ها به دنبال ساده ترين و در عين حال مسلم ترين حقوق خود به عنوان يك انسان بودند، اما در دل مناسبات مردسالارانه خرد مي شدند. و به آن دست نمي يافتند. اما در آتش بس، سايه به عنوان يك زن امروزي سرانجام موفق مي شود در محدوده خانواده خود از حقوقي برابر با شوهر برخوردار شود.
گفتيم كه آتش بس فاقد آن شعارهايي است كه معمولاً در فيلم هاي ميلاني شاهد آن بوديم، اما به جاي آن تا دلتان بخواهد مي توان نكات آموزشي روان شناسي پيدا كرد كه به شكلي مستقيم از زبان مشاور خانواده شنيده مي شود. ظاهراً اين بار نيز ميلاني از شيوه سريع و مؤثري براي انتقال يافته هايش سود جسته است، اما اگر آن شعارها را به خاطر رنج ها و دردهايي كه زنان متحمل مي شوند با اغماض مي شد پذيرفت. اين بي هنري را كه مسائل روان شناسي به شكل مستقيم و گل درشت رو به دوربين بازگو شود را نمي توان به هيچ وجه توجيه كرد.
از سوي ديگر اگر آتش بس را با وجود سانتي مانتاليزم آزار دهنده اش تا يك ربع آخر فيلم با اغماض بتوان داراي انسجامي در عناصر روايي فرض كنيم از آنجا كه روان شناس كلاس هاي آموزشي اش را در عمل بر روي شخصيت ها پياده مي كند اين انسجام از بين مي رود و باعث دو پاره شدن فيلم مي شود. به ويژه آنكه پاره اول از ريتمي تند و نسبتاً قابل قبول برخوردار است، اما در پاره دوم با اتكاي بيش از حد بر ديالوگ هايي طولاني و نامأنوس ريتم فيلم كند و خسته كننده مي شود.
متأسفانه يكي از مشكلاتي كه بسياري از فيلمسازان ايراني از آن رنج مي برند زماني است كه پس از مطالعه يك كتاب و برخورداري از يافته هايي كه آنها را جالب فرض مي كند و بدون آنكه متناسب با مديوم سينما دراماتيك كنند به صورتي تحميلي وارد فيلم خود مي كنند، به نظر مي رسد اين همان اتفاقي است كه براي سازنده آتش بس نيز رخ داده است، بنابراين قصد دارد تماشاگران فيلم را به شكلي مستقيم دعوت به يافتن بچه هاي بازيگوشي كند كه احتمالاً در درون آنها وجود دارد. بنابراين نگارنده هم مانند ديگر تماشاگران فيلم از زماني كه سالن نمايش آتش  بس را ترك كرده است صاحب بچه هاي بازيگوش بسياري شده است كه متأسفانه به تنهايي از عهده تربيت كردن آنها برنمي آيد!

نگاه
قهقهه تماشاگر
سعيد مروتي
قهقهه تماشاگر در سالن، نشان مي دهد كه ميلاني به هدفش رسيده است؛ ساختن يك كمدي مفرح و خوش ريتم كه مخاطب را تا انتها با خود همراه مي كند.
اگر در زن زيادي ، اين منتقدان بودند كه حين تماشاي فيلم يكسره مي خنديدند، حالا اين تماشاگر عادي است كه به آتش بس مي خندد.
زن زيادي قرار بود يك اثر اجتماعي تلخ باشد ولي منتقدان آن را يك كمدي ناخواسته خواندند و آتش بس از همان ابتدا به عنوان اثري كمدي مقابل دوربين رفته و به نظر مي رسد موفق ترين فيلم سازنده اش در اين سال ها باشد.
ميلاني پس از دو زن توقعي را در مخاطب جدي ايجاد كرد كه فيلم هاي بعدي اش گرچه همگي در تداوم يك مسير بودند ولي چندان نتوانستند در جلب اعتناي منتقدان موفق عمل كنند. هر چند وراي نيش وكنايه هاي منتقدان، اغلب فيلم هايش با استقبال گرم تماشاگر مواجه مي شد؛ تماشاگري كه كاري به نقدهاي منفي نداشت و با فرشته هاي بال سوخته ميلاني، همدلي مي كرد.
اين بار اما ژانر كمدي تا اندازه اي مواضع ميلاني را تعديل كرده است؛ درست مثل ديگه چه خبر؟ كه خيلي ها هنوز هم آن را بهترين فيلم ميلاني مي دانند. آتش بس به عنوان يك كمدي شهري كه بر مبناي تنش ها و سوء تفاهمات يك زوج جوان بنا شده، از الگويي آشنا تبعيت مي كند؛ الگويي آشنا و البته محبوب و پرمخاطب كه هاليوود، هر سال فيلم هاي زيادي را بر اساسش مي سازد. فيلم تا آنجا كه از قواعد ژانر تبعيت مي  كند،  محكم و سرپاست و از جايي كه وارد مرحله القاء پيام به مخاطب مي شود، افت مي كند.
فيلمسازي كه در نيمه اول فيلم به خوبي ريتم همگون را حفظ مي كند، بعيد است از آفتي كه صحبت  هاي روانشناس در يك ربع پاياني به اثر وارد مي كند، بي اطلاع بوده باشد.
به نظر مي رسد كه ميلاني اين بار هم فرم را فداي محتوا كرده است. هر چند آتش بس با ستاره هايش (كه ميلاني از آنها استفاده درستي هم كرده) و لحن كميك و پرداخت حرفه اي  اش آنقدر جذاب هست كه تماشاگرش را راضي وسرخوش از سالن، بيرون بفرستد.فقط اي كاش ميلاني يك بار تصميم مي گرفت كه در فيلمش به جاي القاي پيام، فقط قصه تعريف كند.
اي كاش او مي دانست كه با بيان غيرمستقيم،  حرف هايش بسيار بيشتر در جامعه اثر مي كند. اينكه به عنوان يك سرگرمي ساز خوب، مي توان در لايه هاي زيرين قصه، جدي ترين حرف ها را هم زد؛ آن هم در عمق و نه در سطح.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |