يكشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۵
معرفي كتاب زندگينامه پيامبر اسلام(ص)نوشته كارن آرمسترانگ
رسول سلام
004839.jpg
سيد محمدرضا خليل نژاد
در زمان انتشار كتاب آيات شيطاني، با وجود عكس العمل هاي شديد و به موقع مسلمانان در تقبيح مضمون آن، اين نكته انديشمندان و محققّان مسلمان را به شدت مي آزرد كه چگونه نخواسته و يا نتوانسته اند كتابي به زبان انگليسي و از واقعيات زندگاني رسول گرامي اسلام(ص) منتشر ساخته و بدان وسيله ذهن توده مردم غرب را نسبت به اهداف و تلاش هاي پيامبراسلام(ص) در براندازي ظلم و جور و خشونت از ميان اعراب و ايجاد وحدت و امنيت و صلح در شبه جزيره عربستان و در نهايت نوع بشر، روشن سازند.
خانم كارن آرمسترانگ، غيرمسلماني كه از صاحبنظران دين در جهان انگليسي زبان است پس از يازده سپتامبر در اين موضوع كتابي نوشت كه در رديف پرفروش ترين كتاب هاي سال آمريكا و اروپا در آمده است. انگيزه اصلي او در نوشتن كتاب حاضر كه پرفروش ترين كتاب سال آمريكا پس از ۱۱ سپتامبر بوده است؛ دفاع از اسلام و روشن كردن ذهن مسيحيان غربي نسبت به پيامبر اسلام(ص) است. اين كتاب ازسوي انتشارات حكمت و به ترجمه كيانوش حشمتي منتشرشده است.

كتاب زندگينامه حضرت محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) را خانم كارن آرمسترانگ ده سال پيش در اوج درگيري غرب با داستان سلمان رشدي نوشت. مدت هاي مديدي بود كه نحوه برخورد و تعصبات شديدي كه حتي در ليبرال ترين كشورها و گروه هاي فكري بر ضد اسلام ابراز مي شد ،فكر وي را مشغول كرده بود. به نظرش مي رسيد كه اتفاقات وحشتناك قرن بيستم نيز هنوز نتوانسته از توسعه نگرش انحرافي و نادرست عليه ديني كه بيش از يك ميليارد نفر از آن پيروي مي كنند جلوگيري نمايد، و با صدور فتواي معروف حضرت امام خميني (رحمه ا...  عليه) عليه سلمان رشدي و انتشاردهندگان كتابش اين حملات بي محاباتر گسترش يافت.
در سال ،۱۹۹۰ هنگامي كه مؤلف، مشغول نوشتن اين كتاب بود، سازمان هاي خبري غرب چنان وانمود مي كردند كه گوئي تمامي دنياي اسلام تشنه به خون سلمان رشدي است. نويسندگان و متفكران انگليس نيز از فرصت استفاده نموده، چهره هايي غيرواقعي و گاه وحشتناك از اسلام معرفي مي نمودند. از نظر آنان اسلام ذاتاً ديني مداراناپذير و متعصب بوده و حساسيت مسلمانان درمورد سيماي پيامبرشان در كتاب سلمان رشدي نيز امري بي مورد و غير منطقي است.
كارن آرمسترانگ اين كتاب را به اين خاطر نوشت كه، در واقع، افسوس مي خورد كه سيماي حضرت محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) براي مردم غرب فقط تصويري باشد كه كتاب رشدي ارائه مي دهد.
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با انفجار ساختمان هاي دو قلوي مركز تجارت جهاني و يك قسمت از مركز دفاع آمريكا، مجدداً تمامي دنيا متوجه اسلام و مسلمانان گرديد. در نظر غربيان اين حادثه سند تعصبي بودن اسلام بود و بدبيني آنان نسبت به دين اسلام، و اين را كه اسلام دين ترور، قتل و وحشت است، را مجدداً برانگيخت. مؤلف، مقدمه اين كتاب را مجدداً يك ماه پس از حمله ۱۱ سپتامبر نوشته است. آن زمان، زمان بسيار حساسي بود. اكثر منتقدين اسلام بيشتر به آيه هائي از قرآن اتكا مي كردند كه در آنها به جنگ و انتقام گيري توجه گرديده و مي توانست به راحتي روحيه افراطي گرايي را در خواننده خود تقويت نمايد.
آنها، اغلب اين را ناديده مي گيرند كه در كتاب هاي مسيح و موسي(عليهما السلام) نيز مي توان عباراتي حاكي از همين خشونت را پيدا كرد. در تورات، مردم اسرائيل بارها به خراب كردن شعائر مذهبي قوم و بيرون راندن آنان از سرزمين مقدس و عدم انعقاد هيچگونه پيمان نامه اي با آنان توصيه شده اند. گروه بخصوصي از افراطيون يهودي همين آيه ها را براي بيرون راندن فلسطيني ها از سرزمين هايشان و مخالفت با طرح صلح خاورميانه به كار بردند.
تقريبا همه مي دانند كه استفاده از اين آيات، و حمل آنها بر اين معاني، كاري غير اصولي است. اگرچه مسيح هميشه چهره اي صلح طلب معرفي شده است اما در انجيل آيه هاي بسياري هستند كه به تهاجم و نبرد تشويق مي كنند. حتي در يك مورد مسيح مي گويد: من نه براي صلح بلكه براي ستيز آمده ام. ولي هيچ كس اين آيه ها را در كشتار هشت هزار مسلمان بوسنيايي به دست مسلمانان صربستان مورد استفاده قرار نداد. در آن زمان هيچ كس مسيحيت را ذاتاً خطرناك و تجاوزگر قلمداد ننمود. زيرا اطلاعات مردم به قدري درمورد اين دين بالا بود كه هيچ كس اجازه چنين ادعايي را به خود نمي داد.
حال اكثريت مردم غرب پي برده اند كه ديگر نسبت به مسائل دنياي اسلام و داشتن اطلاعات و فهم بيشتر از دين اسلام نمي  توانند بي تفاوت بمانند. فروش قرآن و كتاب هاي مربوط به اسلام، از جمله چند كتاب خود خانم كارن آرمسترانگ در آمريكا و اروپا، سرسام آور بالا رفت، در حالي كه در ۱۲ سال پيش تعداد كمي از مردم چنين احساسي داشتند. اكنون اكثر مردم اشتياق فوق العاده اي نسبت به داشتن اطلاعات درمورد قرآن، حضرت محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) و اسلام از خود نشان مي دهند.
وي در مقدمه كتابش مي نگارد: «بسيار بعيد به نظر مي رسد كه محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) نظريه خوش بينانه اي درمورد اين قتل عام هاي وحشيانه داشته باشد، زيرا، همان گونه كه در صفحات بعد مشخص خواهد شد، بيشتر هٍِمٍٍِّ او صرف جلوگيري از چنين برخوردهاي وحشيانه اي گرديد، زيرا لغت« اسلام »كه به معناي تسليم بودن در برابر خداوند است از ريشه« سلام »به معناي« صلح »گرفته شده است و روش عملي او در پيشبرد اهداف بيشتر به روش صلح طلبانه گاندي شباهت دارد. در تفسير اين موضوع كه جهاد در نظر محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) صرفاً وسيله اي براي ارتقاء درجه پيامبري او بوده، حقيقت زندگي ايشان توسط اصول گرايان منحرف گرديده و به زير سؤال رفته است. محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) مرد جهاد بود، ولي يك صلح طلب واقعي هم بود، زيرا جان و اعتقاد نزديك ترين ياران خود را در جريان صلح با مكه به گرو گذارد، تا اين اتحاد بدون خونريزي به انجام رسد.
004842.jpg
او، به جاي خونريزي و قتل عام، پيوسته در فكر مذاكره و صلح بود؛ اين معنا را در سوره« فتح »به خوبي مي توان يافت كه فتح مكه را بدون خونريزي پيروزي بزرگ مي نامد.»
نويسنده اين كتاب معتقد است كه آگاهي از داستان واقعي زندگي حضرت محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) در اين مقطع خطرناك تاريخ بشري لازم بوده و نبايد اجازه داد كه متعصبين خيره سر با تحريف زندگي پيامبر(صلي ا...  عليه و آله و سلم) به نفع خود از آن استفاده كنند.
به علاوه به اعتقاد وي، انسان غربي معاصر از داستان زندگي آن حضرت مسائل بسيار مهم تري را براي هدايت خود در اين دنياي متغير بايد بياموزد. وي در مقدمه اي كه بر اين كتاب نگاشته است، مي گويد كه حضرت محمد (صلي ا...  عليه و آله و سلم) در زماني كه ماموريت خود را آغاز نمود هيچگونه برنامه مدوّن از پيش تنظيم شده اي براي رسيدن به اهداف نداشت، چون چنين برنامه اي مي بايست بر اساس رسوم جاهليت، كه در حمله، دفاع، قتل و انتقام گيري خلاصه مي شد، تنظيم مي گرديد و حال آنكه او خود قصد حذف آنها را داشت. او، به جاي اتكا به يك برنامه از پيش تنظيم شده، به حوادث اجازه خودنمايي داد، و با حوصله، دقت و هوشياري هر كدام را تجزيه و تحليل نموده و بسيار فراتر از مردمان زمان خود به آنها پاسخ مناسب داد.
وي در ادامه مي افزايد: «تمامي طول زندگي حضرت محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) نشان مي دهد كه ما در مرحله اول بايستي خودخواهي، نفرت و ناديده گرفتن عقايد ديگران را از خود دور نمائيم. بدين وسيله خواهيم توانست دنيايي مطمئن و استوار براي زندگاني هماهنگ مردمان در كنار هم بسازيم، دنيايي كه بشريت به راحتي و به دور از هرگونه ظلم و ستم و نابرابري در آن زندگي كند» .
خانم كارن آرمسترانگ، در پايان اين زندگينامه، نظريه محقق كانادايي ويلفرد كانتوِل اسميث را آورده است كه نوشته هاي او هميشه مايه الهام وي بوده است. او در سال ۱۹۵۶ چنين نوشت: غرب و دنياي اسلام نمي بايست به سادگي از وقايع قرن بيستم بگذرند؛ مسلمانان بايد قبول نمايند كه پيشرفت هاي علمي و تكنولوژيك غرب واقعيتي است غيرقابل انكار كه در نتيجه تلاش و كوشش آنان به دست آمده است و غربيان نيز بايستي بدانند كه آنها نمي توانند در يك جهان مجزا و طبقه بندي شده به زندگي ادامه دهند. تا زماني كه تمدن غرب و اصول مسيحيت به اين نتيجه نرسند كه بايستي با سايرين نيز هماهنگ با اصول عقايد آنان برخورد نمود اين دو (غرب و اسلام) به نتيجه مشتركي نخواهند رسيد. وي معتقد است كه اگر غرب بخواهد در قرن ۲۱ با ساير مسلمانان كره خاك همساز عمل نمايد مي بايستي عقايد، احساسات و روش هاي زندگي آنان را بهتر شناخته و با آنها هماهنگ گردد. و بهترين راه براي اين شناخت آشنايي با روش زندگي پيامبر اسلام(صلي ا...  عليه و آله و سلم) است.
كتاب محمد(صلي ا...  عليه و آله و سلم) از اين جهت كه نمايانگر تفكر اين محقق و مؤلف برجسته غربي است، و هم از جهاتي مي تواند جهت گيري تفكر معاصر غربي را نسبت به مقام و منزلت و زندگي آن حضرت نمايان  سازد، يك منبع مطالعاتي قابل توصيه براي مطالعه و تحليل محقّقان و به خصوص نسل جوان به شمار مي رود. نسلي كه احساس مي شود نياز به مطالعه و تحليل تاريخ ديني و سياسي به گونه اي روزافزون در او شدت مي گيرد.
اين كتاب در ده فصل تنظيم گرديده و كار ترجمه كتاب، تصحيح ادبي و تطبيق گفتار آن با متون اسلامي دقيق تر، براي اداي توضيحات لازم، در حدود دو سال به طول انجاميده و اثري دلنشين براي خواننده ايراني فراهم ساخته است.

خشت اول - فلسفه به زبان ديگر - ۵
فلسفه، دانش پرسش هاي بزرگ
004836.jpg
سياوش جمادي
اگر پرسش هايي را كه ما در آغاز از زبان كودكان مطرح ساختيم بار ديگر بازنگريم، مي توانيم آنها را به اين صورت تقسيم بندي كنيم: نخست پرسش در باب اصل،  سرچشمه و ماهيت موجوداتي چون جهان، من يا نفس، خدا يا آنكه آفريننده همه موجودات است.
دوم، پرسش درباره مطلق وجود يا هستي، صرف نظر از اينكه اين وجود به چه موجودي _ به خدا، به نفس و به جهان- تعلق داشته باشد و سرانجام از پرسش راجع به مقياس خطا و صواب يا درستي و نادرستي گزاره ها و باورها سر درآورديم. در واقع اين ها مهمترين مباحث فلسفه تاكنوني بوده اند: ۱- پرسش درباره جهان يا جهان شناسي استدلالي ۲- پرسش درباره نفس و روان يا علم النفس استدلالي ۳- پرسش درباره موجود برين يا واجب الوجود يا خداشناسي استدلالي (تئولوژي يا الهيات به معناي اخص) ۴- پرسش درباره مطلق هستي كه در اصطلاح، آن را وجود من حيث هوهو يا هستي بماهو هستي يا به زبان ساده تر وجود محض مي گويند (الهيات به معناي عام يا انتولوژي يا هستي شناسي) ۵- مسأله شناسايي، يعني تعيين حدود فهم انساني و ملاك هايي براي خطا و صواب. اين طبقه بندي را از آن رو باز گفتيم كه اغلب مدرسان فلسفه آن را راهي شسته و رفته براي ورود به قلمرو فلسفه دانسته اند، اما اين بدان معنا نيست كه فيلسوفان، خود را در چنين چارچوب هاي از پيش مفروضي پا بسته كرده باشند. در اين تقسيم بندي به هيچ پرسشي پاسخ داده نمي شود. حتي نمي توان يقين داشت كه همه پرسش هاي فلاسفه و اهل مابعدالطبيعه در آن گنجانده شده باشد. به عنوان مثال فيلسوفي چون نيچه به هيچ وجه تن به اين مقولات نداده است، بلكه همّ خود را عمدتاً در نقد فيلسوفان گذشته و كشف روان شناختي انگيزه هاي نفساني آنها مصروف كرده است. اين تقسيم بندي كه حاصل بازنگري در متافيزيك تاكنوني است، صرفاً به ما نشان مي دهد كه فيلسوفان، طراح ژرف ترين، اصيل ترين و كلي ترين پرسش ها بوده اند. گونه گوني پاسخ به اين پرسش ها را ما مي توانيم از تاريخ هاي فلسفه بياموزيم، اما از آنجا كه هر كس بايد تفكر فلسفي را خود از نو آغاز كند، پس چه بسا كه سيستم هاي فلسفي گذشته با قدرت اقناع كنندگي بيش از حد خود، رهزن آن گونه سعه صدر و آزاده جاني گردند كه شرط اول قدم هرگونه اي از فلسفه ورزي است. هم از اين رو، يكي از ويژگي هاي فلاسفه عصر جديد و به ويژه فلاسفه معروف به پست مدرن، نقد، ارزيابي و ساختارشكني فلسفه هاي گذشته است. از همين روي فلسفه از ميراث بريده، شك فلسفي و فلسفه بي پيش فرض دلمشغولي عصر معروف به تجدد يا مدرنيته است. در عين حال مي توان گفت كه قصد فلاسفه از پرسشگري و نقد، نه تنها تشويش اذهان نيست، بل رهيابي به يقين و آرامشي تزلزل ناپذير است. چنانكه مثال زديم آنچه آرامش بودا را برآشفت، نه قصد او بل مشاهده واقعيت مرگ و پيري و آنچه از پي سال ها آوارگي،  پريشاني و ناآرامي براي او حاصل شد آرامشي كوهوار و تزلزل ناپذير بود.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |