دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۵
شهر تماشا
Front Page

چهارراه حوادث
تلويزيون در سال هاي اخير تمايل بيشتري به ساخت سريال هاي پليسي نشان داده است
006873.jpg
شهاب مهدوي
ژانر جنايي، پليسي در اوايل دهه چهل، گونه محبوب و موفقي در سينماي ايران بود. ساموئل خاچيكيان بهترين كارگردان سينماي ايران در دهه سي و اوايل دهه چهل با ساخت فيلم هايي چون توفان در شهر ما ، چهارراه حوادث در دهه سي ضربت و يك قدم تا مرگ تبديل به فيلمساز محبوب سينماروها شد؛ اولين كارگرداني كه تماشاگران به نام او را مي شناختند، كارگرداني كه هيچكاك ايران ناميده مي شد. موفقيت تجاري فيلم هاي خاچيكيان باعث شد تا سينماي ايران به سمت فيلم هاي جنايي پليسي تمايل نشان دهد.
در اوايل دهه چهل بيشتر فيلم ها با چنين مضاميني مقابل دوربين مي رفتند. فيلم هايي كه از آثار خاچيكيان تقليد مي كردند و البته يكي از آنها حتي از فيلم هاي خاچيكيان هم فيلم بهتري شد. جاده مرگ ساخته اسماعيل رياحي كه هنوز هم فيلم خوش پرداختي محسوب مي شود و در گذر زمان فقط بعضي از بازي ها در آن اغراق آميز به نظر مي رسند. البته دوران طلايي اين سينما خيلي طول نكشيد. با ظهور پديده اي به نام فردين و فيلم گنج  قارون سينماي جنايي پليسي از رونق افتاد. خاچيكيان به عنوان مهم ترين فيلمساز اين ژانر هم پس از چند شكست پي درپي، مجبور شد فيلم هاي مد روز بسازد كه البته آنها هم برايش حاصلي جز شكست را فراهم نكردند.
در گذر اين سال ها ژانرهاي زيادي در سينماي ايران محبوب شده و مورد توجه مخاطب قرار گرفته ولي اتفاقي كه در اوايل دهه چهل با فيلم هاي خاچيكيان افتاد ديگر براي سينماي جنايي تكرار نشد. با چنين پس زمينه اي شايد راحت تر بتوانيم اين نكته را بپذيريم كه چرا تلويزيون ما تا همين چند سال پيش خيلي علاقه به ساخت مجموعه هاي پليسي نشان نداده است.
در سال هاي قبل از انقلاب كه تقريبا هيچ مجموعه  قابل توجهي در اين ژانر ساخته نشد، پس از پيروزي انقلاب اولين مجموعه پليسي جنايي (كه در آن كوشيده شده بود قواعد ژانر رعايت شود)، مزد ترس ساخته حميد تمجيدي بود؛ مجموعه اي كه در اوايل دهه هفتاد پخش شد و آنقدر گل كرد كه تمجيدي دنباله اي هم بر آن ساخت. تمجيدي كوشيده در قالبي داستاني معمايي به قواعد و الگوهاي سينمايي پليسي جنايي وفادار بماند. در واقع مزد ترس تركيبي بود از چند فيلم مطرح پليسي جنايي. فيلم هايي كه تمجيدي از تصاويرش در تيتراژ سريالش هم استفاده كرده بود. ويژگي كه كار تمجيدي را با بقيه تا اندازه اي متمايز مي كرد، كوشش براي شكستن تصوير كليشه اي پليس بود. پليس سريال تمجيدي يك ابر قهرمان شكست ناپذيرنبود. او آدمي بود با مسائل و مشكلات شخصي فراوان. اين ويژگي ها پليس مزد ترس را به كاراكتري باورپذير تبديل كرده بود. جالب اينكه همكار اين پليس هم به سبك جين  هاكمن در ارتباط فرانسوي ۲ توسط آدم بدها معتاد مي شود. مجموعه تمجيدي اين روزها دوباره از سينما پخش مي شود و با وجود ضعف هايش همچنان قابل ديدن است. به اين دليل واضح كه مجموعه تا حد امكان از الگوها و قواعد تثبيت شده ژانر پليسي تبعيت كرده است.
كمي بعد از پخش سري اول مزد ترس   به تدريج تلويزيون شروع به پخش سريال ها و فيلم هاي پليسي خارجي كرد. سريال هايي مثل ناوارو و خانم مارپل كه با استقبال قابل توجه مخاطبان مواجه شدند. به خاطر همين استقبال بود كه آمار پخش فيلم ها و سريال هاي پليسي از تلويزيون بالا رفت. به خصوص از وقتي كه خريد توليدات انبوه آلماني در دستور كار قرار گرفت و ديگر در هر شبكه اي يك سريال پليسي آلماني پخش مي شد. شايد به همين دليل بود كه مسئولان شبكه ها به فكر ساخت مجموعه هاي پليسي افتادند. وقتي مخاطب تا اين اندازه به سريال هاي پليسي علاقه نشان مي دهد؛  چه بهتر كه به تماشاي نمونه هاي ايراني اش بنشيند.
در شرايطي كه تا سال ها سطح ساخت كارهاي پليسي در تلويزيون در حد آيتم هايي چون هشدارهاي پليس بود؛ مسئولان سيما با رويكردي تازه كوشيدند تا با دعوت از كارگردانان سينما، سريال هاي پليسي را ارتقا ببخشند.
كيومرث پوراحمد با سريال سرنخ كوشيد تا پليسي ايراني را به نمايش بگذارد؛ پليسي كه ديگر الگوبرداري شده از نمونه هاي خارجي نبود و كاملا ملموس و ايراني به نظر مي رسيد. جداي از اينها سرنخ به عنوان كاري پليسي، اثر درخور اعتنايي محسوب مي شد. پوراحمد موفق شده بود در كنار روايت داستاني كه عموما در طول يك يا دو قسمت به سرانجام مي رسيد، به پيچيدگي ها و ظرايفي در پردازش كاراكترها هم بپردازد. تصويري كه پوراحمد در سرنخ از كاراكترهاي منفي نشان مي داد، بيشتر تصوير قرباني بود. فردي كه در شرايط نابهنجار فردي- اجتماعي قرباني شده و دست به قتل زده بود، در كنار تصوير پليس ايراني نگاه خاكستري به كاراكترها نقطه تمايز ديگري در سريال سرنخ محسوب مي شد.
همزمان با سرنخ ، حسن هدايت مجموعه كارآگاه را مقابل دوربين برد؛ مجموعه اي پليسي كه البته ماجراهايش در سال هاي دور اتفاق مي افتاد. علاقه حسن هدايت به كارهاي تاريخي و فضاهايي كه بويي از گذشته را به همراه دارند، در مجموعه كارآگاه نيز به تمامي حضور داشت؛ مجموعه اي كه با توفيق نسبي همراه شد و بيننده هاي زيادي هم يافت.
پس از چند سالي فترت و ساخت چند مجموعه متوسط و زير متوسط، مهدي فخيم زاده با سريال خواب و بيدار جريان تازه اي را در اين  گونه ايجاد كرد.
خواب و بيدار  با داستان پركشش و كاراكترهاي جذابش تبديل به پرطرفدارترين سريال پليسي سال هاي اخير شد. بخشي از جذابيت هاي خواب و بيدار مرهون كاراكترهاي منفي اش بود. در واقع براي مخاطب كاراكترهايي چون ناتاشا  و اصغر كپك جذاب تر از پليس هاي مجموعه بودند. بخشي از اين ماجرا به توانايي هاي متفاوت بازيگران بازمي گشت و بخشي از آن به باز بودن دست فخيم زاده در پردازش شخصيت هاي منفي.
خواب و بيدار با حضور شخصيت هاي جذاب، داستان پركشش و كارگرداني حرفه اي فخيم زاده، اوجي را در سريال هاي پليسي تلويزيون رقم زد؛ اتفاقي كه با سريال  بعدي فخيم زاده چنان كه بايد و نبايد تكرار نشد.
حس سوم با وجود آنكه سريالي خوش پرداخت بود نتوانست خواب و بيداري   ديگر باشد، شايد به اين خاطر كه حس سوم فاقد كاراكتر جذابي چون ناتاشا بود. همچنين تعليقي كه در خواب و بيدار وجود داشت در حس سوم چندان پررنگ نبود. نكته مهم اما كوشش فخيم زاده براي ساخت مجموعه اي استاندارد و جذاب بود؛ مجموعه اي پليسي كه تماشاگر هنگام ديدن سكانس هاي اكشن اش به خنده نمي افتاد و در روايت داستانش به تصادف هاي عجيب و غريب پناه نمي برد. همين مسئله سريال متوسط فخيم زاده را در جايگاهي بالاتر از بسياري از مجموعه هاي پليسي سال هاي اخير قرار مي دهد.
اتفاقي كه در مجموعه هاي پليسي اين سال ها افتاده، استفاده از مشاوره هاي ماموران نيروي انتظامي است. در تيتراژ اين سريال معمولا نامي از مشاور نظامي به چشم مي خورد. در واقع حضور يك پليس چه در مرحله نگارش فيلمنامه و چه در مراحل بعدي مي تواند در به تصوير كشيدن مجموعه اي باورپذير ياري رسان باشد.
نكته ديگر، خارج كردن فضاي سريال هاي پليسي از كليشه هاست. عملي شدن اين اتفاق مستلزم برداشتن برخي از خطوط قرمز است. مثلا يكي از المان هاي آشناي آثار پليسي در سراسر دنيا، نمايش پليس خطاكار است و هيچ كس هم با ديدن چنين پليسي آن را به كليت اين قشر تعميم نمي دهد. منتها در اينجا هنوز راه درازي را در پيش داريم. وقتي نمايش تصويري غيررسمي از پرستاران، معلمان و... با واكنش هايي در جامعه همراه مي شود، شايد هنوز زود باشد كه انتظار داشته باشيم چهره متفاوتي از پليس در سريال هايمان تصوير شود.
هر چند جد اي از اين مسئله، فيلمسازان مي كوشند تا پليس ايراني را چنان كه واقعا هست به تصوير بكشند؛ پليسي كه تفاوت هاي زيادي با همتايانش در سريال هاي پليسي آلماني دارد. كاري كه پوراحمد در سرنخ با موفقيت انجام داد و پليسش هويتي كاملا ايراني و ملموس داشت.

آتنه فقيه نصيري
بازي در صبح شب نشينان
006858.jpg
در سال هاي اخير بيشتر در تلويزيون بوده تا سينما. فقيه نصيري را مي توان يكي از بازيگران پركار سيما در اين سال ها دانست. فقيه نصيري قرار است در تله فيلم صبح شب نشينان حضور يابد. او در اين تله فيلم نقش يك پرستار را بازي خواهد كرد.
بازيگر مقابل فقيه نصيري در اين تله فيلم امين زندگاني است. صبح شب نشينان توسط عليرضا سبزواري ساخته مي شود. سبزواري كه سابقه دستياري كارگردان هايي چون كمال تبريزي و ابراهيم حاتمي كيا را دارد، اين تله فيلم را براساس فيلمنامه اي از اصغر عبداللهي مقابل دوربين مي برد. اصغر عبداللهي هم از چهره هايي است كه روزگاري فيلمنامه نويس پركاري بود و حالا مدتي است كه در سينما خيلي فعال نيست.
آتنه فقيه نصيري در حالي در نقش پرستار در اين تله فيلم ظاهر خواهد شد كه چنين نقشي را قبلاً هم تجربه كرده است. هر چند گفته مي شود او در صبح شب نشينان نقشي متفاوت را برعهده خواهد داشت.
فقيه نصيري در سال هاي اخير فضاي تلويزيون را نسبت به سينما مساعدتر ديده و ترجيح مي دهد بيشتر در سريال ها و تله فيلم ها حضور يابد.

محمد رحمانيان
كارگرداني سري جديد نيمكت
006852.jpg
كارگردان موفق تئاتر سال گذشته فنز را روي صحنه برد كه با حضور چهره هايي چون پرويز پرستويي و ترانه عليدوستي مورد توجه واقع شد. رحمانيان پارسال مجموعه طنزي به نام نيمكت را هم كارگرداني كرد.
او با نيمكت نشان داد كه شيوه مألوف طنزهاي شبانه، تنها راه ممكن نيست و مي توان از منظري متفاوت هم به سراغ سوژه هاي طنز آميز رفت. در طنز نيمكت بيش از هر چيز اين متانت و وقار بود كه نظرها را به خود جلب مي كرد.
نيمكت در يك لوكيشن ثابت كه در واقع نيمكتي در داخل يك پارك بود و با كاراكترهايي محدود و فضايي كه به سن تئاتر شباهت داشت، توانست با قصه هاي تازه و اجراي متفاوت بازيگرانش مورد توجه قرار گيرد. به همين خاطر قرار است رحمانيان سري جديد نيمكت را در شبكه يك سيما كارگرداني كند.
سري جديد نيمكت البته با حضور عوامل قبلي اين كار، مقابل دوربين خواهد رفت. تاكنون حضور الهام پاوه نژاد، علي عمراني و افشين هاشمي در سري جديد نيمكت قطعي شده است. فعلاً متن ها در حال نگارش است و به زودي تصويربرداري آن آغاز خواهد شد.

رويا نونهالي
بازي در نقش متفاوت
006861.jpg
با ناتاشا ي سريال خواب و بيدار شهرت و محبوبيت مضاعفي يافت. نونهالي كه سال ها ترجيح مي داد تنها در سينما فعاليت داشته باشد، وقتي به سيما آمد با ايفاي نقش كاراكتري كه براي تماشاگر ايراني تازگي داشت، به توفيق رسيد. اين بازيگر پس از خواب و بيدار با چند پيشنهاد مواجه شد كه گويا همگي به نوعي تداعي كننده ناتاشا بودند. نونهالي با رد كردن اين پيشنهادها قرار است با گريمي متفاوت در سريال در انتظار باران حضور يابد؛ مجموعه اي كه كارگردانش بهرام بهراميان است كه سال گذشته مشق عشق را روي آنتن داشت. نونهالي اين روزها يك تكه نان (كمال تبريزي) را روي پرده داشته و عصر جمعه ( مونا زندي حقيقت) نيز با بازي او آماده نمايش است.
از ديگر بازيگراني كه قرار است با نونهالي در سريال در انتظار باران همبازي شوند مي توان به كمند اميرسليماني، پوريا پورسرخ و برزو ارجمند اشاره كرد. انتخاب بازيگران اين مجموعه توسط محمدرضا شريفي نيا انجام مي شود. فعلاً كه همه چيز در سكوت خبري دنبال مي شود.
بايد ديد نونهالي كه چهار سال پيش با ايفاي نقش ناتاشا در تلويزيون به شهرت تازه اي رسيد، در كار تازه بهرام بهراميان چگونه ظاهر مي شود.

مهدي فخيم زاده
ساخت بي صدا
006855.jpg
در حالي كه قرار بود سري دوم سريال حس سوم را مقابل دوربين ببرد، توليد اين سريال تا اطلاع ثانوي به تعويق افتاد. فخيم زاده به جاي اين سريال قصد دارد مجموعه اي ديگر را براي شبكه دوم سيما به تصوير بكشد. اين مجموعه بي صدا نام دارد و تاكنون حضور چهره هايي چون سارا خوئيني ها، محمد صادقي و ليلا برخورداري در آن قطعي شده است. بي صدا درباره مواد مخدر است و گويا تصويربرداري اش از اوايل خردادماه شروع خواهد شد.فخيم زاده چند سال پيش با ساخت مجموعه خواب و بيدار تبحرش را در كارگرداني سريال هاي پليسي نشان داد. خواب و بيدار يكي از موفق ترين مجموعه هاي سيما شد و فخيم زاده پس از بازگشتي نه چندان موفق به سيما، دوباره به تلويزيون آمد و سريال پليسي ديگري را ساخت.مجموعه حس سوم كه پخشش به تازگي به پايان رسيده، به اندازه خواب و بيدار به توفيق نرسيد. هرچند به لحاظ ساختاري واجد نوآوري هايي هم در حيطه سريال هاي پليسي سيما بود. فخيم زاده با كليد زدن مجموعه پليسي بي صدا از تداوم علاقه اش به اين ژانر خبر مي دهد. بي صدا در حال حاضر در مرحله انتخاب عوامل قرار دارد و فخيم زاده آخرين بازنويسي ها را روي فيلمنامه انجام مي دهد.

نگاه
درباره مجموعه زندگي به شرط خنده
شايد وقتي ديگر

محدثه واعظي پور
۱ - مهدي مظلومي با كارگرداني مجموعه طنز بدون شرح فعاليت مستقل خود را در ساخت مجموعه هاي طنز 90 قسمتي آغاز كرد. استقبالي كه از اين مجموعه شد، ادامه مسير را براي اين كارگردان هموار كرد. اما بعد از بدون شرح هيچ يك از مجموعه هاي مظلومي به اندازه اين مجموعه در جذب مخاطب موفق نبوده اند. مظلومي هميشه سعي مي كند در كارهايش به سراغ فضاهايي برود كه كارگردان هاي ديگر طنز شبانه به سراغ آن نرفته اند. اما در زندگي به شرط خنده او اساس كارش را بر احياي شخصيتي گذاشته كه با زير آسمان شهر به محبوبيت فوق العاده اي رسيد.
۲ - قرار بود زندگي به شرط خنده داستان خشايار سرايدار خانه اي بزرگ در شمال شهر باشد كه عمارت را براي فيلمبرداري به گروه هاي مختلف كرايه مي دهد. در چند قسمت ابتدايي حضور گروه فيلمبرداري در خانه و ارتباط آنها با خشايار بخش هايي از داستان را پيش مي برد، اما به مرور اين ماجرا به فراموشي سپرده شد. البته در مجموعه هاي روتين اين اتفاق طبيعي است. كارگردان مي تواند پس از گذشت چند قسمت، با توجه به استقبالي كه مردم از شخصيت ها مي كنند،  بعضي شخصيت ها را پررنگ تر كند و به آنها نقش بيشتري در داستان بدهد و بعضي كاراكترها را حذف كند. مظلومي با توجه به بازخوردي كه از مخاطب زندگي به شرط خنده ديد، كوشيد فضاي مجموعه را خانوادگي تر كند و قيد حضور گروه هاي فيلمبرداري در خانه را بزند. البته تغيير و تحولاتي كه مظلومي در مجموعه داده به نفع آن تمام شده و زندگي به شرط خنده توانسته در جذب مخاطب موفق تر باشد. آمدن شخصيت هايي مثل آرزو و خواهر پروانه به داستان از تغييرهاي مثبتي است كه مظلومي به وجود آورده است.
۳ - اما زندگي به شرط خنده يك مجموعه متوسط است و اتفاق به شمار نمي آيد. با همه تلاشي كه گروه سازنده اين مجموعه براي ايجاد تنوع و جذابيت مي كنند، اما آنچه مظلومي در اين مجموعه نشانمان مي دهد قبلاً در مجموعه هاي طنز ديگر ديده ايم. البته مظلومي پس از چند قسمت به خوبي متوجه شد كه ايراد اصلي زندگي... متن هاي آن است و گروه نويسندگان را تغيير داد. حاصل اين تغيير جذاب تر شدن قصه ها بود. اما هنوز اين مجموعه هويت مستقل ندارد و نمي توان ويژگي هايي را در آن ديد كه در مجموعه هاي ديگر وجود نداشته باشد. زندگي ... براي تبديل شدن به يك مجموعه با هويت مستقل نياز به سوژه ها و قصه هايي دارد كه پيش از اين نديده ايم.
۴ - طنزهاي 90 قسمتي عرصه اي براي اثبات توانايي هاي بازيگران هستند. خلاقيت بازيگر و تلاش او براي اجراي نقش در اين مجموعه ها كمك زيادي به جذابيت آنها مي كند. حضور بهنوش بختياري و يوسف تيموري در زندگي... از نقاط قوت مجموعه است.
دو بازيگري كه به مرور از نقش هاي حاشيه اي به نقش هاي با اهميت در هر بخش رسيده اند، به اين دليل كه اجراي جذابي از نقش دارند. آرزو، دختر فرنگ ديده با اخلاق عجيب و غريب است. جهان هم جواني است دست و پا چلفتي كه مثل خيلي از جوان هاي امروز آرزوي ازدواج را در سر مي پروراند. اين دو شخصيت را مي توان محبوب ترين شخصيت هاي مجموعه زندگي.. دانست. در عوض شخصيت خشايار كم كم به حاشيه رفته، چون پتانسيل تبديل شدن به يك كاراكتر محوري را نداشت. آزاد گذاشتن حميد لولايي در اجراي نقش هم كمكي به جذابيت شخصيت خشايار نكرده. اغراق هاي لولايي در بعضي حركات و اداي جمله ها بيش از حد است و جذابيتي ندارد.
۵ - زندگي به شرط خنده تجربه تازه مهدي مظلومي به كمك حضور بازيگراني مثل يوسف تيموري،  رضا داوودنژاد، بهنوش بختياري و... نسبت به اكسيژن بيشتر ديده مي شود. تغييرهايي كه كارگردان از نيمه هاي كار در اين پروژه به وجود آورد باعث شده بيننده هاي اين مجموعه طنز بيشتر شوند. اينها نمره مثبت دارد، اما زندگي به شرط خنده هنوز براي تبديل شدن به يك مجموعه ايده آل زمان زيادي نيازدارد. توجه بيشتر به داستان و كنترل بازي ها از مسائلي است كه مظلومي حتماً بايد به آنها توجه كند.

نگاهي به مستند ورزشي فوتبال ايراني
تلخ و شيرين

ياسمن هجري
۱) سري دوم فوتبال ايراني مستند جذابي كه سير صعود تيم ملي فوتبال ايران به جام جهاني را به تصوير مي كشد مانند سري اول، در جذب مخاطب موفق بوده. موضوعي كه اين مستند در باره اش ساخته شده بمب جذابيت است. آن هم در كشور ما، كشوري كه بيشتر مردمش با فوتبال پيوند قلبي دارند. فوتبال ايراني اين بار به حواشي صعود تيم ملي فوتبال به مسابقات 2006 آلمان مي پردازد. مانند سري قبل، در هر بخش از اين مجموعه صحنه هايي از يك مسابقه ها به نمايش در مي آيد و آنچه براي كارگردان اهميت دارد اتفاق هايي است كه بيرون از زمين مي افتد. اتفاق هايي كه مردم براي ديدن شان اشتياق بيشتري دارند. دوربين به رختكن يا محل استراحت فوتباليست ها مي رود و سعي مي كند آنها را در موقعيت هاي مختلف و در فضاهاي غير رسمي به تصوير بكشد. اين باعث مي شود، فوتبال ايراني به مخاطب چيزهايي را نشان دهد كه قبلاً نديده. او شانس ديدن اتفاق هايي را كه در هتل يا محل تمرين براي فوتباليست ها مي افتد، ندارد اما فوتبال ايراني اين امتياز را به او مي دهد.
۲) فوتبال ايراني 2 مانند نمونه قبلي صريح نيست. در سري اول به نظر مي رسيد كارگردان سعي مي كند به پشت صحنه فوتبال نزديك تر شود، اما او در سري دوم كمتر به حاشيه نزديك مي شود. گويا نمي خواهد خودش را درگير مسايلي كند كه دردسرساز است. نشان دادن بخش هاي تماشاگران هر مسابقه جذاب و شنيدني است، اما اين مستند جذاب تر مي شد اگر كارگردان سعي مي كرد به فوتباليست ها نزديك تر شود. در اردوهاي تيم ملي اتفاق هاي زيادي مي افتد، اما فوتبال ايراني تقريباً به سادگي از كنار اين اتفاق ها كه به شدت هم خبرساز بوده اند مي گذرد. البته طبيعي است كه نخواهيم ديدگاه نشريات زرد را در برنامه فوتبال ايراني   ببينيم اما نزديك شدن به فوتباليست ها كمك مي كند با واقعيتهاي پنهان فوتبال حرفه اي آشنا شويم. واقعيتي كه چندان شيرين و دوست داشتني نيست و مي توان انتظار داشت مستندهاي ورزشي مانند فوتبال ايراني بخش هايي از آن را به ما نشان بدهند.
۳) فوتبال ايراني نام با معنايي است. قرار است در اين مستند تصويري از فوتبالي ارايه شود كه جامعه ايراني با آن عجين است. همان طور كه گفته شد فوتبال يكي از مهم ترين دغدغه هاي مردم اين سرزمين است، بنابر اين مستند فوتبال ايراني بايد رابطه مردم و فوتبال را نشان مان بدهد. اين كه شكست ها و پيروزي هاي يك تيم، در روحيه مردم چه تأثيري دارد و مهم تر آن كه فوتبال براي مردم مي تواند وسيله اي باشد براي ابراز وجود و رسيدن به آرزوها و آمال شان. ميليون ها ايراني در مسابقات مهم، چشم هايشان را به پاهاي قهرمان هايشان مي دوزند تا در زمين فوتبال، از آرزوهايشان دفاع كنند. اما در سوي ديگر اين ماجرا، داستان هاي مختلفي در جريان است. فوتبال مثل هر پديده ديگري پشت پرده اي دارد كه گاه آزاردهنده است. اگر اين مستند مي توانست اين پشت صحنه ها را نشان دهد در تصحيح تلقي و ديدگاه مردم از فوتباليست ها مؤثر بود. نوجوان امروزي كه با ديدن امكانات مالي ويژه ستاره هاي فوتبال فقط به اين فكر مي كند كه روزي فوتباليست مطرحي شود بهتر است به بطن ماجرا نزديك شود و ببيند كه برخلاف تصويري كه بعضي رسانه ها ارايه مي دهند، يك فوتباليست ممكن است ضعف هاي اخلاقي هم داشته باشد.
۴) تلاش گروه سازنده فوتبال ايراني قابل تقدير است. دوربين آنها ثبت كننده خاطرات، دلواپسي ها و آرزوهاي يك ملت است. مردمي كه با هر شكست تا آستانه مرگ پيش مي روند و با هر پيروزي دوباره جان مي گيرند. قصه ضعف تيم فوتبال به جام جهاني آلمان، مانند صعود به جام جهاني 98 پراز فراز و نشيب و جذابيت نيست. اما دوربين برنامه مستند فوتبال ايراني خاطره جمعي ما را از اين قصه ثبت و ضبط مي كند. بيننده اي كه فوتبال ايراني  را تماشا مي كند خود را در فضايي آشنا مي بيند با آدم هايي روبه رو است كه حرف هاي خودش را مي زنند و دغدغه هاي مشابهي با او دارند. اين امتيازي است كه به سادگي نمي توان از كنارش گذشت. تيتراژ پاياني فوتبال ايراني و ترانه اي كه در اين تيتراژ خوانده مي شود هم انتخاب درستي بوده و حسن ختام جالبي براي هر بخش است.

|  آرمانشهر  |   شهر تماشا  |   گزارش  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   نمايشگاه  |
|  سلامت  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |