در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
لقمه حرام
سال ۱۳۵۷ پس از اخذ مدرك ديپلم براي اينكه بيكار نباشم شروع به كار با تاكسي همسايه كردم. يك روز پيرمردي را سوار تاكسي كردم و سيگاري به او تعارف كردم. وي گفت نمي كشم. در بين راه بحث بر سر مسائل حرام و حلال درگرفت. پيرمرد گفت لقمه حرام مثل دود سيگار است. من با تعجب پرسيدم دود سيگار چه ربطي به لقمه حرام دارد؟ پيرمرد با لحن خاصي گفت روز اول كه دود سيگار را پايين مي دهي مي بيني كه چه سرفه هايي مي كني و دود سيگار در گلويت گير مي كند ولي با تكرار برايت عادت مي شود و به راحتي پايين مي رود. گفتم بله و تازه منظور او را متوجه شدم و واقعاً از آن روز تاكنون اين صحبت كه برايم نصحيتي بسيار ارزشمند بود، آويزه گوشم شد.
سيدناصر محمديان نژاد _ آبادان