نگاه
تماشاگر، پرخاشگر و فوتبال
جهانگير كوثري
تماشاگران فوتبال را در تقسيم بندي اجتماعي در كجا قرار مي دهند؟ عده اي كه تنها فوتبال را تماشا مي كنند و درگير مسائل احساسي مي شوند و گروهي كه پرخاشگري و اوباشگري بخشي از سرگرمي آنها را تشكيل مي دهد.
بيشتر كارشناسان معتقدند كه پرخاشگري در انسان، به خصوص در مردان، خويي غريزي و بنابراين همگاني است. عده اي ديگر، خاصه روان شناسان رفتارگرا، پرخاشگري را اكتسابي و تابع شرايط اجتماعي مي دانند. ما قصد نداريم خود را در اين مناقشه ديرينه درگير كنيم و در بحث «طبيعت يا تربيت» جانب يكي از طرفين را بگيريم. قصد ما فقط ذكر چند نكته كلي است.
ما در مجموع با مارش و همفكرانش موافقيم كه مي نويسند بعيد نيست كه پرخاشگري ريشه هاي زيست شناختي داشته باشد و به صورتي از طريق توارث منتقل شود، ولي شكلهاي اجتماعي كه پيدا مي كند بسيار متنوعند و شرايط تاريخي و فرهنگي در آنها تاثير تعيين كننده اي دارند. اضافه مي كنيم كه صرف نظر از اين كه چيزي به اسم «غريزه پرخاشگري» در انسان موجود باشد يا نباشد، تنوع تاريخي و اجتماعي و فرهنگي در بروز آن نشان مي دهد كه فيزيولوژي انسان نه تنها مهارهاي اكتسابي را مجاز مي دارد بلكه اصلاً متكي به آنهاست. به عبارت ديگر، بيولوژي انسان او را به فرهنگي وابسته مي كند، در حالي كه يك جنبه مهم هر فرهنگي از قوانين و هنجارهاي ناظر بر ابراز و مهار پرخاشگري تشكيل مي شود و البته قوانين يا هنجارها تفاوت مي كنند، نه فقط در دوره هاي تاريخي مختلف و فرهنگهاي گوناگون، بلكه حتي از طبقه اي به طبقه ديگر در يك جامعه واحد. در مورد طبقات، تفاوت هنگامي چشمگير مي شود كه فاصله طبقاتي زياد باشد و اعضاي طبقات مختلف شرايط زندگي كاملاً متفاوتي داشته باشند.
نكته دوم. كساني كه اصول اخلاقي مخصوصي دارند يا از بينش خاصي پيروي مي كنند كه موجب مي شود نسبت به جماعتي احساس وظيفه يا تعهد كنند، ممكن است بعضي اشكال خشونت يا پرخاشگري را مجاز و حتي مفرح بشمارند. در اين صورت به «غريزه پرخاشگري» نيازي نيست. رفتار پرخاشگرانه گاهي آموزش و پاداش داده مي شود. ارتشي ها، ماموران پليس و ورزشكاران حرفه اي- مثلاً فوتباليستها- براي آن آموزش و پاداش مي گيرند و اصولاً اين مشاغل را كساني به اين دليل انتخاب مي كنند كه پرخاشگري در آنها مجاز است. در اين موارد، شخص از بابت پرخاشگري اش هم دستمزد مي گيرد و دست مريزاد مي شنود، هم لذت مي برد و احساس رضايت مي كند. مي بيند كه كارش را پسنديده اند و تشويق مي شود كه آن را ادامه دهد. در اين حالت، گرايش غريزي و رفتار اكتسابي هر دو حضور دارند. جنگيدن به صورتهاي مختلف- از عمليات نظامي و ماموريت هاي پليسي گرفته تا مسابقات مشت زني و فوتبال- مي تواند هيجان انگيز و لذت بخش باشد، زيرا به زنگ تفريحي در زندگي راكد روزمره مي ماند. پس اگرچه در حال حاضر چندان اطلاعي از ژنتيك يا موروثي بودن پرخاشگري نداريم و نمي دانيم كه چه عامل فيزيولوژيكي يا جسماني باعث مي شود كه كساني اين گونه رفتار را لذت بخش بيابند، شك نداريم كه پرخاشگري مي تواند انگيزه هاي ديگري هم داشته باشد كه به زندگي اجتماعي افراد و فرهنگ اجتماعي آنها برمي گردد.
|