چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵
در جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان
طرفدار كدام تيم هستيد؟
005484.jpg
حسين زاهدي
چند سال پيش در يك دبيرستان فيزيك تدريس مي كردم. وقتي در پايان سال نتايج نظرسنجي انجام شده درباره خودم را مي ديدم به برگه دانش آموزي برخوردم كه از آن طرفداران داغ منچستر يونايتد بود. نمره اي كه در مجموع به عملكرد من داده بود ۷۵/۱۹ از ۲۰ بود و به عنوان توضيح اضافه كرده بود آن بيست و پنج صدم نمره به خاطر اين كه طرفدار بايرن مونيخ آلمان بودم از من كم شده است!! نمي دانستم از كجا خيال كرده بود من طرفدار بايرن مونيخ هستم، ولي همان وقت فهميدم براي موفقيت به عنوان معلم فيزيك، تنها سواد و قدرت بيان و يا روش تدريس و امثال آن كافي نيست؛ بلكه بايد در انتخاب تيم مورد علاقه ام نيز دقت كنم!! از همان موقع فهميدم كه من نمي توانم معلم فيزيك موفقي باشم...
براي ما فوتبالدوستان پروپاقرص ايراني كه منتظر شروع بازي هاي جهاني هستيم ۱۹ خرداد روز جهاني فوتبال است. مخصوصا كه امسال مي  خواهيم ببينيم تيم خودمان چه خواهد كرد.
آيا امسال همان سال است كه ايران را شگفتي ساز جام لقب خواهند داد؟ آيا اين دوره همان دوره اي است كه تيم ايران قهرمان جام جهاني خواهد شد؟ آيا كسي از ما هست كه اين سؤالات را خنده دار بخواند؟ اگر اين طور است پس بايد از او پرسيد آيا شما اين مسابقات را به اميد قهرماني تيم تان دنبال نمي كنيد؟ اگر خواهان قهرماني تيم كشورتان نيستيد چطور خودتان را طرفدار ايران مي دانيد؟ اصلاً بياييد از خودمان بپرسيم ما در اين جام جهاني طرفدار كدام تيم يا تيم ها هستيم؟ برزيل؟ آلمان؟ ايتاليا؟ فرانسه؟ هلند؟ انگلستان؟ آرژانتين؟ (يا تيمي ديگر مثلاً آنگولا يا عربستان و تونس؟!!) هر يك از ما بعضي تيم ها را به بعضي  تيم هاي ديگر ترجيح مي دهيم. هر يك از ما بنا به دلايلي خودمان دوست داريم تيم خاصي قهرمان شود. بدون اين كه به تيم مورد علاقه تان كاري داشته باشم مي خواهم به جواب اين سؤال فكر كنيد كه چرا طرفدار فلان تيم هستيم؟ چرا بين تيم هاي متعدد از پيروزي تيم هاي خاصي بيشتر خوشحال مي شويم؟ براي من، دليلي كه مي آوريد مهم تر از خود تيم مورد علاقه تان است. سؤال اين است: اگر از شما پرسيده شود چرا طرفدار فلان تيم هستيد نظرتان را با تكيه بر چه دليلي بيان مي كنيد؟
استدلال بعضي از ما در پاسخ به اين سؤال ممكن است به يكي از اشكال زير باشد:
- تقريباً همه ما به دليل حس «ميهن دوستي» مان تيم ملي خودمان را بر ديگر تيم ها ترجيح مي دهيم.
- بعضي مثل بسياري از گزارشگران و كارشناسان يا مسئولين ورزشي به تيم هاي همراه قاره اي خودمان بيشتر علاقه نشان مي دهند و با «انگيزه منطقه اي» مسابقات را دنبال مي كنند.
- بعضي به «دلايل فرهنگي» تيمي را بيشتر دوست دارند؛ مثلاً تيمي كه از يك كشور هم زبان خودشان باشد ترجيح مي دهند. (مثل حمايت كشورهاي عربي از همديگر)
- بعضي از ما به «دلايل فني» تيمي را بر ديگري ترجيح مي دهيم.
- بعضي از ما به «دلايل سليقه اي» تيمي را بيشتر دوست داريم؛ مثلاً مي گوييم فلان تيم را دوست دارم و از پيروزي آن خوشحال مي شوم چون بازيكنان خوش تيپي دارد يا فلان بازيكن مورد علاقه ام در آن تيم بازي مي كند.
حالا مي خواهم اين سؤال را مطرح كنم كه: كدام استدلال براي ترجيح دادن تيمي به تيمي ديگر «بهتر» است؟
براي جواب اين سؤال بياييد ببينيم وقتي طرفدار تيمي هستيم يعني چه و اين چه تاثيري بر ما دارد.
وقتي طرفدار تيمي مي شويم (حتي اگر تيم ملي كشور خودمان باشد) يعني از پيروزي آن تيم احساس شادماني مي كنيم و برعكس از شكست آن ناراحت مي شويم.
وقتي طرفدار تيمي مي شويم (حتي اگر تيم ملي كشور خودمان باشد) يعني احساسات خودمان را در پيوند با آن تيم و طرفدارانش گره مي زنيم.
البته هيجان بخشي از جذابيت هاي فوتبال است. اما خوب است از خودمان بپرسيم با كدام انگيزه بهتر است احساسات خودمان را با عده اي ديگر گره بزنيم؟ كدام عده شايسته ترند تا با آنها هم احساس باشيم؟ (قابل توجه فوتبالدوستان دو آتشه اي كه با همديگر بحث مي كنند كه چرا ديگري طرفدار فلان تيم است.)
به سراغ جدول گروه بندي  تيم هاي حاضر در جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان برويم.
اگر ايران يكي از دو تيم صعودكننده از گروهش باشد ترجيح مي دهيد آن تيم صعودكننده ديگر كدام كشور باشد؟
اگر ايران با ۲ برد و يك باخت (۶ امتياز) از گروهش صعود كند، ترجيح مي دهيد تيمي كه ايران را شكست خواهد داد كدام تيم باشد؟ چقدر مايل هستيد آن تيم يك كشور آفريقايي جهان سومي مثل آنگولا باشد؟
موفقيت غنا يا ساحل عاج و توگو يا آنگولا به عنوان كشورهايي آفريقايي كه به دليل استعمارزدگي راه زيادي تا رسيدن به رفاه و آسايش آمريكايي ها و اروپايي ها دارند چقدر براي شما مطلوب است؟
از موفقيت «تونس آفريقايي عربي» بيشتر استقبال خواهيد كرد يا موفقيت ژاپن يا كره جنوبي كه «آسيايي» هستند و سهميه آسيا را افزايش خواهند داد؟ چرا؟
دوست داريد بازي تونس با اسپانيا با چه نتيجه اي به پايان برسد؟ بازي تونس با اوكراين چطور؟
دوست داريد بازي عربستان با اسپانيا با چه نتيجه اي به پايان برسد؟ بازي عربستان با اوكراين چطور؟
اگر تيم هاي تونس و عربستان از گروهشان صعود كنند خوشحال خواهيد شد؟ چرا؟
اگر عربستان يا تونس در اين مسابقات به موفقيتي برسند به عنوان يك مسلمان چقدر از شادي مردم مسلمان آن كشورها خوشحال خواهيد شد؟
آيا حاضريد اين مسابقات را با اين آرزو دنبال كنيد كه يكي از چهار تيم صعود كننده به نيمه نهايي اين جام از كشورهاي اسلامي باشد؟ حتي اگر آن تيم عربستان باشد كه معمولا يكي از حريفان ناخوشايند ما در آسيا بوده است؟
قبول دارم كه فوتبال يك بازي است و نشاط و هيجان بخشي مهم از آن است. آيا ما بلد هستيم كه از زيبايي و طراوت فوتبال اروپايي ها و كشورهاي آمريكاي جنوبي لذت ببريم و در همان حال آرزو كنيم كه مسلمانان زمين را با شادي و رضايت ترك كنند؟ من انكار نمي كنم كه فوتبال برخي رقباي غيراسلامي مان به مراتب زيباتر و يا فني تر است. من هم از تماشاي بازي بعضي از آنها بسيار بيشتر از تماشاي بازي بعضي مسلمانان لذت مي برم. حتي در بازي دوستانه ايران و اتريش در سال ۱۳۷۹ (كه نتيجه را ۵ بر ۱ باختيم) زيبايي بعضي از گل هايي را كه دريافت كرديم تحسين مي كردم. اما منظور من اين است كه به عنوان يك مسلمان كسب نتايج موفقيت آميز ساير مسلمانان را چقدر دوست داريم؟ چقدر از شكست آنها ناراحت مي شويم؟
از باخت سنگين عربستان مقابل آلمان در سال ۲۰۰۲ كه با ۹ گل مغلوب شد خوشحال بوديد يا ناراحت؟ (آن هم درست در زماني كه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تبليغات گسترده و تحقيرآميز غرب بر ضدمسلمانان به اوج خود رسيده بود.)
ممكن است گمان شود منظورم اين است كه مي خواهم ورزش را با ديدي سياسي نگاه كنيم، اما موضوع بسيار روشن است. من هم قبول دارم كه ورزش يك ميدان براي گسترش صلح و دوستي بين ملتها است. اما به نظر شما كدام ملتها شايسته ترند براي صلح و دوستي با ما؟ نبايد غافل بود كه حتي رويدادهاي ورزشي هم مي توانند محلي براي ابراز مهرورزي و محبت بين مسلمانان باشند. دل  هاي ما مسلمانان تا چه حد در گروي مهر ساير مسلمانان است؟
احساسات و عواطف مسلمانان نسبت به شادي ها و ناكامي هاي همديگر موضوع بسيار مهمي است. مگر محبت و مهرورزي مسلمانان به همديگر تنها مربوط به امور سياسي است كه فكر كنيم اگر مسابقات جام جهاني را با آرزوي موفقيت مسلمانان دنبال كنيم يعني ورزش را سياسي كرده ايم؟ به نظرتان زندگي به عنوان يك مسلمان متدين چه ارتباطي به احساسات شما در قبال موفقيت ها و ناكامي هاي ساير مسلمانان دارد؟ اسلام از ما داشتن چگونه احساساتي را انتظار دارد؟
آيا به خاطر قابليت هاي تكنيكي يا تاكتيكي بيشتر يا سليقه هاي شخصي و انگيزه هاي منطقه اي، فرهنگي يا حتي ملي اجازه داريم كه موفقيت و شادكامي مردمان غير مسلماني را بر مسلمانان ترجيح دهيم؟
زندگي ديني يعني همين. يعني حتي پاي تلويزيون هم مي توان با اعتقادات ديني خود به تماشاي جام جهاني نشست و از هر ۶۴ مسابقه جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان لذت برد. يعني حتي ميدان مسابقات جام جهاني هم يكي از ميدان هاي زندگي ديني است. به نظر شما شادي و هيجان كسي كه مسابقات جام جهاني را با احساسات ديني اش دنبال مي كند (يعني احساساتي كه براساس سعادت او استوار شده باشد) كمرنگ تر از شادي و احساسات كسي خواهد بود كه در اين مسابقات بدون احساسات اساسي اش به تماشا نشسته است و درست نمي داند كه چرا هورا مي كشد و چرا سوت مي زند و براي چه در پوست خود نمي گنجد؟
بحث درباره اين موضوع كه هم ظريف است و هم جذاب،  از حد اين نوشته خارج است. اما احاديث و آيات قرآني درباره دوستي و علاقه هاي متقابل بين مومنان به خوبي از تاثير اين نوع احساسات بين مسلمانان بر رشد معنوي و انساني آنها در مسير زندگي ديني سخن گفته اند.
مناسب است بعد از اين در خواندن آيات قرآن كريم به واژه «اولياء» و نحوه استعمال آن در آيات قرآن دقت كنيم و بالاخره فراموش نكنيم، مهمتر از اين كه طرفدار كدام تيم مي باشيم اين است كه با كدام منطق طرفدار آن تيم هستيم. گذشته از فوتبال كه يك بازي است، مهم تر از همه اين است كه با كدام منطق چيزي را بر چيزي ديگر ترجيح مي دهيم. گستره تعاليم ديني فقط به آداب و احكام و دستورات مربوط به عبادات فردي محدود نمي شود. حتي احساسات دروني ما هم مي توانند (و بلكه بايد) يك منطق ديني داشته باشند.
ما مي توانيم (و اسلام از ما مي خواهد) كه كليه اعمال (حتي جزئي ترين آنها)، تصميمات، انديشه ها و احساسات،  نحوه تنظيم روابط مان با سايرين (چه مسلمانان و چه غير مسلمانان) را براساس منطق ديني استوار كنيم. دين يعني برنامه اي همه جانبه كه از سوي خدا براي سعادت انسان تدوين و توسط پيامبران الهي به انسان ابلاغ مي شود. پس منطق ديني يعني همان منطقي كه منطبق بر راه سعادت ما در دنيا و آخرت مي باشد.
حال يك بار ديگر جدول گروه هاي هشتگانه جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان را برداريد و به خودتان بگوييد طرفدار كدام تيم هستيد؟ از آن مهم تر، به خودتان توضيح دهيد كه چرا طرفدار آن تيم شده ايد.

نگاه
تماشاگر، پرخاشگر و فوتبال
جهانگير كوثري
تماشاگران فوتبال را در تقسيم بندي اجتماعي در كجا قرار مي دهند؟ عده اي كه تنها فوتبال را تماشا مي كنند و درگير مسائل احساسي مي شوند و گروهي كه پرخاشگري و اوباشگري بخشي از سرگرمي آنها را تشكيل مي دهد.
بيشتر كارشناسان معتقدند كه پرخاشگري در انسان، به خصوص در مردان، خويي غريزي و بنابراين همگاني است. عده اي ديگر، خاصه روان شناسان رفتارگرا، پرخاشگري را اكتسابي و تابع شرايط اجتماعي مي دانند. ما قصد نداريم خود را در اين مناقشه ديرينه درگير كنيم و در بحث «طبيعت يا تربيت» جانب يكي از طرفين را بگيريم. قصد ما فقط ذكر چند نكته كلي است.
ما در مجموع با مارش و همفكرانش موافقيم كه مي نويسند بعيد نيست كه پرخاشگري ريشه هاي زيست شناختي داشته باشد و به صورتي از طريق توارث منتقل شود، ولي شكلهاي اجتماعي كه پيدا مي كند بسيار متنوعند و شرايط تاريخي و فرهنگي در آنها تاثير تعيين كننده اي دارند. اضافه مي كنيم كه صرف نظر از اين كه چيزي به اسم «غريزه پرخاشگري» در انسان موجود باشد يا نباشد، تنوع تاريخي و اجتماعي و فرهنگي در بروز آن نشان مي دهد كه فيزيولوژي انسان نه تنها مهارهاي اكتسابي را مجاز مي دارد بلكه اصلاً متكي به آنهاست. به عبارت ديگر، بيولوژي انسان او را به فرهنگي وابسته مي كند، در حالي كه يك جنبه مهم هر فرهنگي از قوانين و هنجارهاي ناظر بر ابراز و مهار پرخاشگري تشكيل مي شود و البته قوانين يا هنجارها تفاوت مي كنند، نه فقط در دوره هاي تاريخي مختلف و فرهنگهاي گوناگون، بلكه حتي از طبقه  اي به طبقه ديگر در يك جامعه واحد. در مورد طبقات، تفاوت هنگامي چشمگير مي شود كه فاصله طبقاتي زياد باشد و اعضاي طبقات مختلف شرايط زندگي كاملاً متفاوتي داشته باشند.
نكته دوم. كساني كه اصول اخلاقي مخصوصي دارند يا از بينش خاصي پيروي مي كنند كه موجب مي شود نسبت به جماعتي احساس وظيفه يا تعهد كنند، ممكن است بعضي اشكال خشونت يا پرخاشگري را مجاز و حتي مفرح بشمارند. در اين صورت به «غريزه پرخاشگري» نيازي نيست. رفتار پرخاشگرانه گاهي آموزش و پاداش داده مي شود. ارتشي ها، ماموران پليس و ورزشكاران حرفه اي- مثلاً فوتباليستها- براي آن آموزش و پاداش مي گيرند و اصولاً اين مشاغل را كساني به اين دليل انتخاب مي كنند كه پرخاشگري در آنها مجاز است. در اين موارد، شخص از بابت پرخاشگري اش هم دستمزد مي گيرد و دست مريزاد مي شنود، هم لذت مي برد و احساس رضايت مي كند. مي بيند كه كارش را پسنديده اند و تشويق مي شود كه آن را ادامه دهد. در اين حالت، گرايش غريزي و رفتار اكتسابي هر دو حضور دارند. جنگيدن به صورتهاي مختلف- از عمليات نظامي و ماموريت هاي پليسي گرفته تا مسابقات مشت زني و فوتبال- مي تواند هيجان انگيز و لذت بخش باشد، زيرا به زنگ تفريحي در زندگي راكد روزمره مي ماند. پس اگرچه در حال حاضر چندان اطلاعي از ژنتيك يا موروثي بودن پرخاشگري نداريم و نمي دانيم كه چه عامل فيزيولوژيكي يا جسماني باعث مي شود كه كساني اين گونه رفتار را لذت بخش بيابند، شك نداريم كه پرخاشگري مي تواند انگيزه هاي ديگري هم داشته باشد كه به زندگي اجتماعي افراد و فرهنگ اجتماعي آنها برمي گردد.

ورزش
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |