چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵
گزارش: آسيب شناسي شعر دانش آموزي
ستاره يا سنگپاره در كف كودك
005487.jpg
سميه رشيدي
كانون ادبيات ايران در ادامه نشست هاي هفتگي خود، به بررسي شعر دانش آموزي، موقعيت گذشته و حال آن و آسيب شناسي آن پرداخت. در اين نشست،  چهار تن از فعالان اين حوزه حضور داشتند: جواد محقق، شاعري كه سه دهه تجربه سرودن دارد و علاوه بر حضور پررنگ در دهه اول شعر انقلاب، در ده سال اخير به شكل بسيار مشتاقانه و نيز حرفه اي به سرودن شعر براي نوجوانان روي آورده و اتفاقاً آثار درخشاني هم در اين عرصه خلق كرده است. او اكنون سردبير رشد نوجوان است. سودابه اميني، شاعري كه به سرودن غزل هاي انديشه محور در فضاي اسطوره اي مشهور است و از چهره هاي مطرح شعر زنانه در يك دهه اخير است. او سالهاست كه در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، به آموزش فنون ادبي و پرورش شاعران كودك و نوجوان اشتغال دارد. دو مهمان ديگر برنامه، مهدي طهوري و خانم فرزانه قلعه قوند بودند كه هر دو معلمند و علاوه بر معلمي، شاعر نيز هستند نظرات اين كارشناسان را در اين نشست با هم مي خوانيم.
پيشينه شعر دانش آموزي
جواد محقق درباره پيشينه شعر دانش آموزي مي گويد: حدود ۲۰سال است كه چنين مفهومي رواج يافته است. در سال هاي پيش از انقلاب اسلامي اردوهاي دانش آموزي رامسر و اردوهاي شيروخورشيد و اردوهاي پيشاهنگي برگزار مي شد. اما به طور مستقل به مقوله شعر يا داستان و... پرداخته نمي شد.
اين اردوها به اين شكل بود كه دانش آموزان تيم روزنامه نگاري مدارس، با مدارس ديگر مسابقه مي دادند و سپس برندگان آن در مراحل شهري و استاني با يكديگر رقابت مي كردند و سپس در اردوي كشوري كه بيشتر اوقات در رامسر برگزار مي شد، با برندگان ساير استان ها رقابت كرده و در نهايت نفرات اول تا سوم انتخاب مي شدند و چون در آن زمان طبقه بندي براي رشته هاي مختلف وجود نداشت، دانش آموزان برتر تحت عنوان برگزيدگان روزنامه نگاري معرفي مي شدند» . وي مي افزايد: «همين اردوها در سال هاي بعد از پيروزي انقلاب نيز به فعاليت خود ادامه داد. بيش از ۹۵درصد كساني كه به عنوان مربي و مدرس كلاس ها و داور در اردوها شركت داشتند از معلمان آموزش و پرورش بودند كه خود در حوزه كتاب و مطبوعات چهره هاي شناخته شده اي بودند يا خود شاعر و نويسنده و روزنامه نگار بودند. به همين دليل با توجه به شناختي كه به واسطه شغل معلمي، از روحيات دانش آموزان و نيازهاي روحي آنها داشتند، گرايش هاي مختلفي در اردوها به وجود آوردند» .
تفاوت هاي بين فضاي شعر دانش آموزي گذشته و امروز
يكي از موضوعاتي كه در اين جلسه به آن پرداخته شد، تفاوت هاي بين فضاي شعر دانش آموزي گذشته و حال بود. سخنرانان معتقد بودند در اين ميان اتفاقاتي افتاده كه موجب تغيير در فضاي شعر دانش آموزي شده و اين تغييرات، منجر به تمايل دانش آموزان به شعرهاي نو و فاصله گرفتن آنها از شعر كلاسيك شده است.مهدي طهوري در اين باره مي گويد: «من معياري كه براي گذشته و حال در نظر گرفته ام، زمان دانش آموزبودن و سپس مربي بودن خودم است كه تقريباً فاصله زماني۱۰ساله اي است. من بين اين دو دوران، تفاوت هايي مي بينم كه شايد محصول مرور زمان باشد. امروزه تلقي كل جامعه از شعر سبب شده كه تلقي دانش آموزان نيز از شعر دگرگون شود و فضاي شعر دانش آموزي، تغييراتي داشته باشد كه البته من، همه را مثبت نمي بينم» .
طهوري فضاي مغشوش و آشفته شعر حرفه اي بزرگسال و عدم تعريف واحد از شعريّت شعر تحت تأثير تئوري هاي غيربومي نقد را، عامل مستقيمي در تلقي نادرست دانش آموزان از شعر معاصر و مفهوم نوگرايي عنوان مي كند و مي افزايد: «در فضاي شعر آزاد امروز، روايت هاي نامنسجم، درهم شدن لحن هاي ناهمگون در شعر، استفاده ناصحيح از دستاوردهاي هرمنوتيك و عوامل ديگري از همين قبيل، باعث شده است كه كلمات اجازه داشته باشند به هر سمتي كه مي خواهند بروند. ضمن اينكه دانش آموزان نيز به تجربه اي كال از يك ميوه نارسيده مي رسند» .
نوگرايي افراطي و فقر مطالعاتي
سودابه اميني، يكي از دلايل گرايش افراطي دانش آموزان به نوگرايي را فقر مطالعاتي عنوان مي كند. وي ريشه فقر مطالعاتي دانش آموزان را در دوران كودكي آنها مي داند: «دانش آموزان در دوران كودكي، شعرخواندن و خواندن شعرهاي خوب را ياد نمي گيرند، چرا كه منابع را نمي شناسند.اگر دانش آموزان آشنايي با شعر داشته باشند، هرگاه در وجود خود تمايل به شعرگويي احساس كنند، با ذهن و زبان ورزيده و آشنا به سراغ شعر مي روند، اما اگر اين آگاهي و آشنايي وجود نداشته باشد، وقتي قصد بيان احساسات خود را دارند، چون لوازم شعر و خود شعر را نمي شناسند، ممكن است به نوشتن نثر ادبي به جاي شعر بپردازند».
هراس از سرودن موزون
سودابه اميني، يكي ديگر از عوامل گرايش دانش آموزان به شعر نو را هراس از شعر كلاسيك مي داند:«شايد دانش آموزان به دليل عدم شناخت شعر كلاسيك و عدم تمرين در خواندن اين نوع اشعار، ترس و هراس دارند و فكر مي كنند هنوز به مرحله اي نرسيده اند كه به سراغ شعر كلاسيك بروند، پس به سمت شعر سپيد گرايش پيدا مي كنند ».
دوره اول: رويكرد به سنت ها در دهه ۶۰
جواد محقق، يكي از علل توجه به شعر كلاسيك در دوره هاي اول شعر دانش آموزي را رويكرد به سنت ها در زمان پيروزي انقلاب اسلامي عنوان مي كند:«بعد از انقلاب اسلامي، از طرف نخستين نسل شاعران انقلاب، رويكرد به سنت ها وجود داشت و به همين دليل، در مطالب منتشرشده در مجلات و نشريات و كتاب ها، غلبه با شعر كلاسيك بود كه همين فضا در شعر دانش آموزي نيز وجود داشت، در نتيجه بيشتر دانش آموزاني كه طبع شاعرانه داشتند، به شعر كلاسيك توجه مي كردند ».
وي آشنايي با شعر كلاسيك را براي شاعران ضروري مي شمارد:« من به عنوان مربي ، هميشه در كلاس ها توصيه مي كردم كه كار با قالب هاي كلاسيك شروع شود يا حداقل پابه پاي قالب هاي نو، قالب هاي كلاسيك نيز تجربه شوند ».
امكان يا عدم امكان نقد شعر دانش آموزي
بحث ديگري كه در اين نشست به آن پرداخته شد،« نقد شعر دانش آموزي »بود.سودابه اميني، عدم شناخت درست دانش آموزان از شعر را زمينه ايجاد آثار نثر و عرضه آنها به عنوان شعر عنوان مي كند:« بچه ها بايد شناخت درست و كاملي نسبت به شعر سپيد و نثر ادبي داشته باشند و تفاوت اين دو از يكديگر را بدانند و سپس نوشته هاي خود را درست نامگذاري كنند. با ايجاد اين وضعيت، آنها متمايل به نقد شعرهايشان خواهند شد و با نقد شعر، احساس سرخوردگي پيدا نخواهند كرد تا اگر احساس كنند بخشي از شعرشان ضعيف است هراسان نشوند و شعر را كنار نگذارند ».
مهدي طهوري راه حل آموزش نقد شعر به دانش آموزان را برگزاري شب شعر و كارگاه هاي شعر دانش آموزي مي داند:« مدارس مي توانند با ايجاد شب شعر، عصر شعر و محفل هاي ادبي، فضايي ايجاد كنند تا دانش آموزان در آنجا آثار خود را ارائه دهند. در اينجا هدف، نقد نيست، بلكه همين اندازه كه آنها آثار و اشعار خود را بخوانند و از محدوده خودشان عبور دهند تا ديگران بشنوند، كافي خواهد بود. بعد از آن كم كم خود دانش آموزان در مورد آثار يكديگر بحث و مناظره خواهند كرد و كم كم فضاي نقد بين آنها حاكم خواهد شد ».
جاي خالي آموزش «نقد» در مدارس
فرزانه قلعه قوند كه خود آموزگار است، در اين مورد چنين به دفاع از دانش آموزان مي پردازد:» مسأله اين است كه ما مهارت نقدكردن را نمي آموزيم. مدارس بايد علاوه بر علوم و رياضي و...، مهارت هاي زندگي و از جمله نقد را آموزش دهند، اما متاسفانه هيچ وقت در هيچ مقطعي نمي بينيم كه مهارت سخن گفتن، مشاهده كردن و دقت، به طور رسمي به دانش آموزان آموخته شود. در اين حالت اگر رك و مستقيم با دانش آموزان در مورد شعرشان حرف بزنيم، فقط آنها را دلسرد كرده ايم؛ به خصوص كه ما هميشه از همان ابتدا، شروع به ايرادگرفتن از قافيه و وزن و... مي كنيم و اين كار، نتيجه اي جز گريزان شدن دانش آموزان از نقد، به دنبال نخواهد داشت ».
آموزش شعر به شيوه« بارش مغزي »
قلعه قوند كه آموزگار مقطع پنجم دبستان است، در آموزش شعر، شيوه» بارش مغزي «يا» باران مغزي «را كه در جهان براي آموزش به كار مي رود، مورد استفاده قرار داده است:» در سال هاي اوليه دوران ابتدايي، يعني پيش از پنجم دبستان، معلم با انتخاب شعرهاي وزن دار كه دانش آموزان به آن علاقه دارند و نيز با خوب خواندن شعر، آن را لذت بخش مي كند و ذهن بچه ها را وارد اين فضا مي كند. در سال هاي پاياني، دانش آموزان ديگر قافيه و رديف را ياد مي گيرند و مي شناسند. آموزش ابتدايي شعر همين است نه آموزش تقطيع و عروض و...، بلكه ما شعرهايي را روي تخته مي نويسيم و بچه ها، قافيه هاي آن را شناسايي مي كنند. اين ابيات، ترجيحاً آهنگين است و وزن كوتاه و زيبا دارد. سپس دانش آموزان، اين شعر را چند بار با صداي بلند مي خوانند و روي ميز ضرب مي گيرند. با اين كار، اين وزن در ناخودآگاهشان مي ماند. در اين مرحله، از شيوه فعال آموزش امروز كه در تمام جهان و براي تمام درس ها با عنوان بارش مغزي به كار مي رود، استفاده مي كنيم؛ به اين شكل كه از بچه ها مي خواهيم كه هر كس كه مي خواهد، هر چند بيت كه مي خواهد بگويد و ما زير بيت شعر اصلي مي نويسيم ».وي ادامه مي دهد:«يكي از قوانين اين مرحله اين است؛ انتقاد ممنوع! تمسخر ممنوع! بچه ها همگي اين قانون را مي دانند و به آن عمل مي كنند. به همين دليل، همه آزادانه ابيات خود را مطرح مي كنند. سپس با كمك خود دانش آموزان، ابياتي كه قافيه درستي دارند و نيز از جهت وزن به بيت اصلي نزديك تر هستند، انتخاب مي شوند. در پايان ما مي توانيم بيت هايي را به دنبال بيت اصلي بياوريم كه از جهت وزن، شبيه به بيت اصلي بوده و قافيه صحيحي دارند ».
جوانمرگي در شعر دانش آموزي
جواد محقق، يكي ديگر از ويژگي هاي شعر دانش آموزي را« جوانمرگي »معرفي مي كند: يكي از معضلاتي كه امروزه وجود دارد، اين است كه فعاليت بچه هاي برگزيده دوره هاي آموزشي، بعد از گذشت زماني، كمرنگ شده يا كار آنها افت مي كند. به نظر من اين وضعيت به چند عامل مربوط است؛ يكي غرور جوانان در اين سن است كه هنگامي كه به عنوان نفرات اول تا سوم شعر دانش آموزي كشور انتخاب مي شوند، ناخودآگاه با توجه به محدوديت ظرفيت هاي شخصيتي در اين سن، دچار غرور و تكبر مي شوند و تلاش آنها براي يادگيري و آموزش بيشتر كم مي شود» .جواد محقق تغيير شرايط شغلي و زندگي را عامل ديگري براي پديده جوانمرگي تلقي مي كند: جوانمرگي در بين خانم ها بيشتر ديده مي شود. شايد يكي از دلايل هم اين است كه بعضي از خانم ها بعد از ازدواج، استقلال كمتري براي حضور در اين جلسات پيدا مي كنند.
يك دستاورد: شعر نوين عاشورايي
جواد محقق، يكي از ويژگي هاي شعر دانش آموزي و يكي از دستاوردهاي اردوهاي دانش آموزي را پديدآمدن جريان نوين «شعر عاشورايي» مي داند: در شعر دانش آموزي دهه اول انقلاب جرياني به نام «جريان شعر عاشورايي» آفريده شد كه بعدها گسترش پيدا كرد. اين اتفاق در يكي از سال هاي برگزاري اردوها رخ داد كه زمان اردوها مصادف با محرم و ايام عزاداري عاشورا بود. به پيشنهاد خود دانش آموزان شب شعري تشكيل شد و دانش آموزان اشعار خود را كه مرتبط با اين موضوع بود قرائت كردند. از سال هاي بعد، با اينكه همزماني اردو و ايام محرم وجود نداشت، اما اين جريان ادامه پيدا كرد و من معتقدم اگر امروزه ما جرياني نوين به عنوان «شعر عاشورايي» داريم كه در بين شاعران جوان نيز رواج يافته، حاصل و نتيجه همان اردوهاي دانش آموزي است ».

گوشه
مؤخره اي بر گزارش صفحه امروز
حالا از كجا بايد شروع كرد؟
زهير توكلي
درباره شعر دانش آموزي به تنهايي نمي توان سخن گفت؛ بايد آن را در يكي از مقوله هاي آموزش و پرورش در نظر گرفت؛ «شعر سرودن» آيا يكي از اهداف مهارتي درس ادبيات در آموزش و پرورش است يا يك فعاليت «فوق برنامه» و بالتبع زير مجموعه فعاليت پرورشي است؟ اگر بخواهيم به پاسخ اول بپردازيم، باز بايد توانايي «سرودن شعر» را با يك عنوان اعم شناسايي كنيم و آن «توانايي خلاقيت ادبي» است حال چه داستان باشد چه شعر چه قطعه ادبي و چه خاطره،  چه سفرنامه باشد چه زندگي نامه و...
طبيعي است كه جاي اين ماجراها كلاس ادبيات نيست، چرا كه دبير ادبيات بايد در درجه اول و بيش و پيش از هر چيز ديگري كتاب درسي را طبق بودجه بندي مصوب آموزش و پرورش براي هر ترم درسي، تدريس كند، آن هم نه تدريس ذوقي و خلاقانه كه تدريس شرح اللفظي و تبديل تمام گزاره هاي شاعرانه كتاب درسي به جمله هاي صريح و روان و املاي آنها به صورت جزوه به دانش آموز و در نهايت امتحان گرفتن از آنها يا مثلا تدريس دستور زبان و سروكله زدن با دانش آموز و فرو كردن مفاهيم خشك دستور زبان توي كله  دانش آموز و نمونه تمرين رياضي وار براي مباحث دستور زبان دادن و حل كردن آنها براي دانش آموز و...
اين وظيفه رسمي معلم و دبير ادبيات است و كسي براي ارزيابي توان اين معلم نمي پرسد كه او چند شاعر تربيت كرده است يا چند انشاي خلاقانه از زير قلم دانش آموزان او بيرون آمده است؟ اگر هم معلم بخواهد از اين جور سامورايي بازي ها درآورد، احتمالا و علي القاعده به سرنوشت «رابين ويليامز» در انجمن شاعران مرده گرفتار مي آيد؛ البته تدريس ذوقي ناممكن نيست و كم نيستند معلماني كه با وجود همه دست اندازهاي نظام آموزشي اي كه هدف غايي آن گذراندن دانش آموز از فيلتر وحشتناكي به نام كنكور است، هم كار رسمي خود را مي كنند و هم كار ذوقي، اما با وجود چنين نظامي بازده چقدر است و نيز معلم بايد چقدر بين دنياي خلاق ادبيات و دنياي مدرسي و خشك كتاب هاي ادبيات آموزش و پرورش بندبازي كند؟ و اساسا مگر چند درصد از معلمان ادبيات خودشان هم اهل بخيه هستند؟ و آن درصد باقي مانده اي كه خود اهل كار خلاق هستند، با اين معيشت دشوار كه براي معلمان فراهم شده است، چقدر مي توانند وقت بگذارند؟ بايد معلم انشا بوده باشي تا بفهمي كه يك موضوع انشا، براي يك كلاس سي و چند نفره، مستلزم آن است كه معلم دفترهاي انشاي بچه ها را بزند زير بغل و شب كنار سماور و قوري چايي بنشيند و يكي يكي انشاها را بخواند و پاي انشاها براي دانش آموزانش نكته بنويسد و... كدام دل فارغ و كدام سر خلوت؟ و تازه مگر درس انشايي باقي مانده است؟ سال هاست كه زنگ املا و انشا به عنوان يك زنگ مستقل از برنامه درسي دبيرستان هاي كشور حذف شده است. اين از نظام آموزشي. اما اگر بخواهيم «شعرسرايي» را به عنوان يك فعاليت فوق برنامه در نظر بگيريم، هزار و يك اما و اگر پيش مي آيد. اولي آن كه فوق برنامه عنوان ديگري براي اوقات فراغت است. يعني برنامه اي كه براي اوقات فراغت دانش آموز تدارك ديده مي شود اما مگر با نظام كنكور و نظام نمره دهي فعلي آموزش و پرورش ما وقت فراغتي هم براي دانش آموز مي ماند؟ دانش آموزي كه بايد تعداد زيادي درس اختصاصي و عمومي را _ عملا _ حفظ كند و ملاك ارزشيابي او نمره  كتبي چنين امتحان هايي باشد. ثانيا اوقات فراغت فقط در صورتي اوقات فراغت است كه دانش آموز خودش تصميم بگيرد چگونه آن را پر كند. آيا نهاد تربيتي و اصولا نگاه تربيتي ما به دانش آموز اين مقدار آزادي عمل مي دهد؟ اگر پاسخ اين سئوال را مي خواهيد، مراجعه كنيد به برنامه  فوق برنامه [ و چقدر اين تركيب پارادوكسيكال است ]مدارس پيشروي تهران. خواهيد ديد كه فوق برنامه به جاي آن كه فرصتي براي رهايي و شكفتن استعدادهاي دانش آموز باشد به عنوان تكمله و تتمه  برنامه  درسي نگريسته مي شود: كلاس هايي براي انواع المپيادها [كه البته معمولا المپياد ادبي چندان جدي گرفته نمي شود چون المپياد جهاني ندارد]، كلاس هاي تقويتي، كلاس هاي آموزش هاي پيشرفته  دروسي مثل كامپيوتر، زبان انگليسي، الكترونيك و...
در اين ميان، جاي فعاليت هاي فوق برنامه و خلاق هنري روزبه روز خالي تر مي شود. چرا كه مثلا تشكيل يك گروه تئاتر يا گروه سرود يا يك كارگاه شعر يا داستان ، نياز به رجوع به هنرمند موزيسين يا آوازخوان يا تئاتري حرفه اي يا شاعر و داستان نويس حرفه اي دارد. با كدام بودجه مي شود هنرمند حرفه اي يا حداقل نيمه حرفه اي جذب كرد؟ تازه بر فرض جذب چنين هنرمنداني به عنوان استاد و گرداننده كارگاه هاي هنري مدارس، همه مي دانيم كه خلاقيت درختي است كه ميوه دهي آن به روندي طولاني نياز دارد. اين روند دانش آموزي را كه با فرض استعداد اوليه جذب كارگاه هنري مربوط شده است، بايد در مدتي طولاني با خود درگير كند تا پس از چند سال يك شاعر دانش آموز يا يك داستان نويس دانش آموز يا يك نوازنده  دانش آموز و... تربيت شود. اين روند طولاني بعلاوه ذات فعاليت هنري كه رهايي ذهني و تمركز ذوقي مي طلبد با آن اهداف كليشه اي آموزش و پرورش ما كه پيش از اين اشاره شد منافات دارد و اصلا صاحب عزا يعني ولي دانش آموز توي سر بچه اش مي زند اگر بخواهد دست از پا خطا كند (كه البته مي كند و كرده است و شده است و معلوم نيست كدام وحي منزل، به اصالت دروس رياضي و تجربي مهر زده است و چه كسي گفته است كه همه  دروس نياز به تحصيل دانشگاهي و مدرك دارند و...)
***
همه اين تفاصيل براي آن نيامد كه يكسره قلم نامنصفانه  ابطال بر چند دهه تجربه و آزمون و خطاي كارشناسان و طراحان سيستم آموزش و پرورش (چه در قسمت برنامه و چه فوق برنامه  آن) بكشيم. مقصود اشاره به آن است كه شعر دانش آموزي بايد اول تعريف شود كه در كجاي آموزش و پرورش ما قرار دارد و اصلا آيا رسالت آموزش و پرورش و توانايي هاي آن در مقطع فعلي اين هست كه شاعر تربيت كند يا نه؟ بعد از آن نوبت به بحث هاي ديگري مي رسد كه امروز در اين صفحه مي خوانيد.

هنر
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |