نقدي بر اجراي جشنواره موسيقي صلح تهران به رهبري لوريس چكناواريان
كو نوازندگان ما
هما ناصري
عكس : محمد خير خواه - فارس
|
|
خبر حضور۹۰ نوازنده روس، در سالروز فتح خرمشهر در خاك ايران، جهت اجراي سمفوني نغمه هاي صلح، به رهبري لوريس چكناواريان و اجراي شهريار كهن زاد، با همراهي گروه كر۵۰نفره استاد نوري، در تالار ۳هزار نفره وزارت كشور، آن هم به مدت ۱۰ شب، پديده اي جالب، پرهياهو و تا حدودي سؤال برانگيز در عرصه موسيقي كشور است. كثرت تعداد نوازندگان و تابعيت روس آنها، به همراه تعداد بالاي كر و حضور يكي از مطرح ترين چهره هاي رهبري اركستر سمفونيك، با اقليت ارامنه، در بزرگترين تالار شهر تهران، با اجراهاي پياپي، در سالروزي حماسي، به همراه سخن گفتن از صلح كه پيام اصلي اين ماجراست، همه دست به دست هم داده و در صورت ظاهر، اين اجرا را به واقعه اي موسيقايي مبدل نموده است.
پيوند هنر با تحولات اجتماعي، مقوله اي درخور توجه و تعمق است، در اين خصوص بيان رويدادهاي اجتماعي از طريق هنر به ويژه موسيقي كه زباني بين المللي دارد، بسيار شايان توجه است، تاكنون به خاطر داشته ايم كه موسيقي يا در مراسم جشن تولد يا در عروسي ها نواخته مي شده، اگرچه موسيقي در سوگواري و حماسه ها نيز به كار برده مي شده و همراهي مارش هاي نظامي را نيز برعهده داشته، اما كمتر شنيده يا ديده ايم كه لااقل در ايران از اجراي موسيقايي براي بيان برخي مسائل اجتماعي استفاده كرده باشند. يك مؤسسه خصوصي پشتيباني مالي اين اجرا را با تخصيص بودجه اي بالغ بر۴۰۰ ميليون تومان بر عهده گرفته و در فرصتي بسيار كوتاه و با عجله، نزديك به يك ماه به كل اين ماجرا سر و سامان داده است. البته، دستور وزير محترم ارشاد مبني بر تسهيل در روند انجام امور مربوط به اخذ مجوز اجراي اركسترال نوازندگان خارجي نيز، سرعت بخش اين ماجرا بوده است. در اين رابطه بايد گفت، مديريت پروژه اي با اين گستردگي و در اين فرصت كم، ضمن داشتن برخي نكات مثبت، خالي از اشكال هم نمي تواند باشد، اگر موشكافانه به اين رخداد موسيقايي نگاهي داشته باشيم و پيكان تيزبيني را از سطوح مواج، فريبنده و پر زرق و برق ماجرا تا اعماق آن بگردانيم و از زواياي ديگر نيز اين مسئله را مورد بررسي قرار دهيم، ممكن است شاهد پيامدهاي ديگري باشيم كه در نگاه اول ممكن است از نظر دور مانده باشد و گفتن آن نيز خالي از فايده نباشد.
در آغاز برنامه، مسئول مؤسسه مجري برنامه، با توجه به بحران موجود در روابط ايران و آمريكا، هدف اصلي از برگزاري اين كنسرت را رساندن فرياد صلح طلبي ايرانيان به تمام جهان به ويژه آمريكا مي داند و در اين زمينه از همه دعوت مي كند تا با تبليغ شركت در اين كنسرت، از طريق خريد بليت هاي بسيار گران برنامه و ديدن كنسرت، بدين گونه پيام صلح را به ساير شهروندان ايراني انتقال دهند. پخش اين برنامه از طريق كانال جام جم به سراسر جهان را راه ديگري براي ابلاغ پيام صلح ايرانيان مي داند و چنان از اجرايي چنين گسترده، مشعوف شده كه مايل است اين برنامه را در تخت جمشيد هم دوباره اجرا كند... . پس از سخنان وي، نوازندگان اوكرايني در جايگاه خود قرار مي گيرند، چينش سازهاي روي سن به خوبي صورت گرفته و سازهاي اصلي و فرعي نظم مكاني خود را در حلقه اركستر حفظ كرده اند. با رهبري رهبر اركستر، گروه نوازندگان شروع به نواختن مي كنند و در قسمت هايي هم كر ۵۰ نفره اجرا را همراهي مي كند. ساعت اول برنامه، به اجراي قطعاتي كلاسيك از آهنگسازان معروف جهان، از جمله اشتراوس، موتزارت، برامس، چايكوفسكي و غيره و قطعات ديگري از اپراي رستم و سهراب و بوكت عاشقانه ها، كه مجموعه اي است از قطعات عاشقانه، و ساير سروده هاي كلاسيك، چكناواريان، اين موسيقيدان ارمني، مي گذرد. در ساعت دوم، برنامه با اجراي سمفوني راك، نغمه هاي صلح، با اجرا، شعر و آهنگ از شهريار كهن زاد، ادامه مي يابد. اين سمفوني روايت جنگ و آثار مخرب آن از زبان سربازي است كه در زمان جنگ در جبهه حضور داشته و به نوعي شاهد عيني جنگ بوده، مخالفت با نظامي گري در جهان و دعوت مردمان براي دوستي، عشق و صلحي مانا از نكات برجسته اين اثر است، اما نواخته شدن ناقوس كليسا در برخي از قطعات اين سمفوني، به عنوان يك فاكتور شاخص زادگاه سرايش قطعه موسيقي، ذهن شنونده را به سوي غير بومي بودن اين اثر سوق مي دهد؛ گويي فضا، فضاي جبهه هاي جنگ ايران نيست و ممكن است خالق اثر با تأثير از سروده هاي ديگر جهاني، چنين مجموعه اي را گردآوري كرده باشد! در هر حال در دقايق آخر برنامه قطعه بسيار كوتاه ايران توسط اركستر اوكرايني نواخته مي شود و برنامه به پايان مي رسد.
با نگاه به ساختار اين اركستر و محتواي قطعات اجرا شده و سبك موسيقي به كار رفته بايد گفت، اين اجرا اصلاً اجرايي ملي نبوده و نمي تواند رساننده پيام ايرانيان براي صلح باشد، چرا كه قريب به ۹۰ نفر از اعضاي اصلي اين كنسرت را نوازندگان اركستر سمفونيك راديو اوكراين(اوكراين از جمهوري هاي شوروي سابق بود) تشكيل داده اند كه مليتي ايراني ندارند، خون ايراني در رگهاي آنها جريان ندارد و دركي از بحران رابطه مخدوش فعلي ايران و آمريكا ندارند، خاطره اي از جنگ تحميلي ۸ ساله ايران نداشته اند، صداي ناله بازماندگان شهدا را نشنيده اند، آواي سوگ مادران داغديده و كودكان بي پناه و ديدن مخروبه هاي آبادان و خرمشهر، تأثيري بر قلب هاي آنان نگذاشته. مي نوازند چون پيشه و شغل آنها نوازندگي است و از اين راه درآمدي حاصل مي كنند. در ديدن چهره ها و شنيدن آواي سازهايشان، عشقي در دل راه نمي يابد و خون در قلب تپنده ايراني، از طراوت و پويايي وا مي ماند، چرا كه اگر چه نوازندگان با پنجه هاي خود ساز مي نوازند، اما آنچه مايه تأثير يك قطعه موسيقي، در سالروزي ملي و حماسي است، جوشش دروني، عرق ملي و تأثير قلبي است كه يك نوازنده را در دفاع از كيش و آيين كشور خود قبراق تر مي سازد كه متأسفانه چنين حسي در نوازندگان روسي ديده نشد و بايد پرسيد، صداي ساز آدمهايي كه فكر و قلبي ايراني ندارند، چگونه مي تواند رساننده فرياد صلح براي كشور و ملت ايران باشد؟ و اينجا جاي بسي تأسف است كه چرا بايد بخش اعظم اركستر از كشوري بيگانه انتخاب شده باشد؟ بايد پرسيد برتري نوازندگان روس بر نوازندگان ايراني در چه بوده كه اين انتخاب صورت گرفته؟ به اضافه اينكه براي ورود هر نوازنده خارجي به كشور هزينه هاي مختلفي اعم از بليت رفت وبرگشت به اوكراين، هزينه ويزا، هزينه اقامت در هتل، حق الزحمه به ازاي هر شب نوازندگي و مخارج ديگر كه همه به دلار ۱۰۰۰ توماني محاسبه مي گردد و براي۹۰ نوازنده رقمي در خور توجه است. شايد اگر نوازندگان ايراني مي دانستند كه پيام صلح ايرانيان از طريق موسيقي قرار است به سراسر دنيا مخابره گردد، با شوقي ملي و ميهني، بدون درخواست هزينه هاي گزاف، عاشقانه براي ميهن خويش مي سرودند و جانانه براي موطن خويش مي نواختند.
حضور چهره هاي غير ايراني در روي سن تالار وزارت كشور، خوشايند نبود. فرياد صلح طلبي ايرانيان را، نوازندگان اوكرايني مي نواختند، سرود ايران را همچنين! آيا در ايران اركستر سمفونيك وجود نداشت، آيا نوازندگان ايراني قابليت اين را نداشتند كه براي كشورشان نغمه هاي صلح را بنوازند؟ ضرورت اين همه هزينه جهت اياب و ذهاب و حضور در ايران براي نوازنده هاي خارجي در چه بود؟ آيا به غرور ايرانيان و نوازنده هايشان برنمي خورد كه در خاك ايران، بيگانگان از جانب ملت ايران، فرياد صلح را به گوش جهانيان برسانند؟ آنهم در سالروزي حماسي كه دليرمردان ايراني بيگانگان را با خون خود از خاك كشور بيرون كردند و در عمليات بيت المقدس با آزاد سازي خونين شهر، برگ زريني بر دفتر خاطرات دفاعي كشور حك نمودند. در اين سالروز ملي، جاي كويتي پور بسي خالي بود تا به جاي اجراي قطعات كلاسيك از چايكوفسكي و رقص هاي برامس و اورتور رومئو و ژوليت كه هيچ سنخيتي با فرهنگ ملي موسيقايي كشور ندارد، بر بلنداي افلاك ناله هاي شور و دشتي سر دهد و بارها و بارها، بخواند اين شعر جاودانه را «ممد نبودي ببيني، شهر آزاد گشته، خون يارانت، پر ثمر گشته، آه و واويلا، كو جوانان ما، نور دو چشمان ما، اي نخل غلتيده به خون، اشكي از شادي، همچو من بفشان روز آزادي، خيل ياران را خيز و ياري كن، دشت شادي را آبياري كن، نخل در آتش شعله ور، گرچه شد بي سر، نوبتي ديگر گشته بار آور، شهد پيروزي، خوشه خرما، زورق و من، ماهي و دريا، ممد نبودي ببيني گريه باران لاله روياندست از تربت ياران، گشته آبادان، گرچه ويران شد، تربت ياران گل باران شد...»
نغمه هاي حقيقي صلح، ملودي حزين هق هق گريه مادران شهيد و فرزندان شهيدي است كه هنوز با گذشت اين همه سال، داغ شهيدان را در دل دارند. نغمه هاي حقيقي صلح، صداي قژقژ ريتميك ويلچر جانبازان معمولي است كه بار سنگين ناتواني و معلوليت حاصل از جنگ را تا ابد الدهر بر دوش مي كشد. نغمه هاي حقيقي صلح، فرياد خفته ۷۰هزار جانباز شيميايي است كه از اجراي فانتزي صدها نغمه صلح اينچنيني كوبنده تر است!
بايد پرسيد از برگزاري اين كنسرت، منتفع اصلي چه كسي بايد باشد؟ ملت ايران؟ يا ملل ساير كشورها؟ فيلمسازي شركت ياد شده از اين اجرا چه هدف اساسي داشته؟ آيا منافع ملي مد نظر بوده؟ يا حفظ صوري پرستيژ؟ و يا منافع اقتصادي؟ يا شايد تخيلات ناشي از تماشاي فيلم هاي هاليوود و تماشاي اپرا و اپرت هاي اروپايي، در سالن هاي چند هزار نفري كشورهاي اروپايي، آنها را به چنين انتخاب شتابزده اي واداشته؟ البته تخيل قوي براي فيلمسازان و كارگردانان سينما امتياز خوبي است به شرط آنكه هويت ملي مردم يك كشور را زير سؤال نبرند و با روياهاي خيال پردازانه خود غرور ملي يك ملت را پايمال نكنند؛ به ويژه در موقعيتي اينچنيني در رابطه مخدوش ايران و آمريكا!
در زمان جنگ جهاني اول و دوم روسيه از متقاضيان، انعقاد قرارداد و پيمان هاي صلح بود و شروع مذاكرات صلح و پا گرفتن آن، براي برقراري صلح در جهان در روسيه جان گرفت و به انجام رسيد، امروز نيز اگر اين كشور طالب برقراري صلح در جهان است، چه بهتر كه فريادهاي صلح طلبي را از آسمان كشور خود به برج و باروي كاخ سفيد برساند، نه از طريق رخنه فرهنگي و هم آوايي با اركستر موسيقي ملل ديگر!
اگرچه امروز، روسيه از حاميان كشور ايران است و دولتمردان دو كشور، روابط حسنه اي با يكديگر دارند اما حافظه تاريخي ملت ايران، حادثه بانك استقراضي روس و جنگ هاي ايران و روس را كه منجر به قرارداد گلستان شد و باعث جداسازي بخش عمده منطقه قفقاز و ۱۸ شهر ديگر به روسيه گرديد و همچنين جنگ تركمانچاي و معاهده ننگين تركمانچاي را كه با تصويب، نظام حقوقي كاپيتولاسيون غرامت هاي سنگيني را بر ملت ايران تحميل كرد و كشمكش هاي خزر و غيره را هنوز از ياد نبرده است!
در هر حال دوئت ايران و روس براي برقراري صلح هارموني چنداني نداشت و بايد از رهبر اين اركستر پرسيد، با توجه به خبرگي در امر رهبري موسيقي، چرا اين تركيب نامتجانس را به كار برده است؟ چنانكه چيرگي در نواختن سبك هاي كلاسيك موسيقي از دلايل اين ارجحيت بوده باشد. بايد از مسئولين محترم موسيقي كشور پرسيد كه چرا رسيدگي به موسيقيدانان و امر موسيقي در كشور در حد مطلوبي نمي باشد كه پاسخگوي يك اجراي جهان پسند باشد؟ چرا بايد بهترين هنرمندان موسيقي مناطق كشور ما، گمنام ترين و بي امكان ترين آدمها باشند؟ چرا بايد بوروكراسي اداري براي گرفتن يك مجوز اجرا در ايران، به حدي طولاني، پرپيچ و خم و سخت و ملامت بار باشد كه گروه هاي موسيقي رغبت و تمايل چنداني به اجراهاي داخلي نداشته باشند؟ و با اين شرايط تبعيض و رسيدگي فوري به درخواست گروه هاي خارجي در ظرف يك ماه، چه مفهومي مي تواند داشته باشد؟ تا كي بايد مرغ همسايه غاز باشد؟ در ثاني بايد پرسيد با توجه به غنا، اصالت و اهميت موسيقي ايراني، چرا بايد سبك كلاسيك غربي براي اجرايي به اين مهمي، آنهم در يك سالروز ملي و حماسي انتخاب گردد؟ آيا غربزدگي آنقدر در ما ريشه دوانده كه زبان موسيقايي ملي خود را از ياد برده ايم؟ و بايد در هفته دفاع مقدس، برودين رقص پولوتيسن يا والس قيصر، يا سوئيت عاشقانه ها را بنوازيم؟
چنانچه هدف اجراي قطعات موسيقي در چارچوب آكادميك بوده باشد، آنهم در قالب سمفونيك، در سروده هاي دفاع مقدس مواردي وجود داشت، از جمله سمفوني خرمشهر مجيد انتظامي يا سمفوني سرداران سعيد شريفيان كه انتخاب هاي بهينه اي براي سالروز ملي آزادي خرمشهر بودند!
در هر حال بازتاب عمومي مردم به اين موارد، معيار مناسبي براي ارزيابي درستي و صحت انجام كار است كه در شب اول، اين اجرا با استقبال عمومي مواجه نشد و از ظرفيت ۳هزار نفره تالار، حدود۵۰۰ تا۷۰۰ صندلي بيشتر اشغال نشده بود، عدم حضور گسترده رزمندگان، جانبازان و خانواده شهدا نيز تحريمي با معنا در اين رابطه بود. مخاطبان را بيشتر اقشار خاصي با پوشش خاص تري، تشكيل مي دادند كه بهاي بليت ۳۵هزار توماني برايشان رقمي نبود، نه عامه مردم!
اين گمانه زني ها و نگاه از جوانب مختلف به رويدادي اينچنيني كه مي توانست در صورت مديريت بهينه و انتخاب اصولي و درست، بار سازندگي و سرفرازي براي يك ملت به همراه داشته باشد و رويدادي كه مي توانست واقعه اي موسيقايي باشد را با ندانم كاري به فاجعه اي ملي، موسيقايي مبدل مي سازد.
احترام به خواست و احساسات ملي، براي هر كشوري در اولويت اول است و پس از آن ديگر وطني و جهان وطني اهميت مي يابد. اگرچه احترام به ساير اقوام و ملل واجب است، اما شنيدن نغمات صلح از زبان ايرانيان در ايران و توسط ايرانيان خوش تر است. جا دارد در اعتراض به اجراي كنسرت صلح با اكثريت خارجيان، گروه هاي موسيقي ايراني يك به يك با اجراي موسيقي ملي و قومي خود، به زبان هاي محلي، كردي، لري و تركي و غيره هر كدام با سر دادن نغمه هاي ايراني، پيام صلح را ايراني وار به تمام دنيا مخابره كنند و اجازه دخالت و حضور بيگانگان را در عرصه دفاع فرهنگي از كيش و آيين كشور و بيان اعتراضات اجتماعي، در مقابله با بحران هاي جهاني از طريق هنر و فرهنگ ملي به بيگانگان نسپارند.
|