|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
دغدغه هاي اوقات فراغت جوانان را بازخواني كنيم
فصل رويايي و درآمدهاي كوچك
سهراب عبدالحسيني
|
|
روزگار كودكي و نوجواني همه ما به گونه اي با تابستان و روزهاي داغ و رؤيايي آن دمخور بوده است. در بسياري از آثار ادبي جهان و رمان ها، تابستان سيمايي دوست داشتني دارد و آكنده از رويدادهاي جذاب و فراموش نشدني است. همه ما در طول سال تحصيلي به خصوص در دوره دبستان و راهنمايي و سال هاي نخست دبيرستان، تابستان را انتظار كشيده ايم و آنچه را كه در رؤياهايمان مي پرورانيم، به مراتب زيباتر از واقعيت هايي بودند كه با آنها روبه رو مي شديم. تابستان هاي ما به همين گونه سپري شدند. بعضي از ما تابستان كار مي كرديم و وقتي مدرسه ها باز مي شد كلي پول داشتيم و حسرت به دل كساني مي ماند كه تابستان را كار نكرده بودند تا چنان پس اندازي داشته باشند. بعضي ها هم مي رفتند چيزهايي ياد مي گرفتند مثل عكاسي، فيلمبرداري، نقاشي و... . سه ماه تابستان فرصت خوبي بود. عده اي هم، فن مي آموختند؛ مكانيكي مي كردند، ساعت سازي ياد مي گرفتند يا با تعمير راديو و تلويزيون آشنا مي شدند. خلاصه هر كس مطابق ذوق و امكاناتي كه برايش فراهم مي شد، چيزي ياد مي گرفت. اين آموختني ها اما همراه با لذت بود. شروع كار قدري سخت به نظر مي رسيد، اما در محيط كار با آدم ها آشنا مي شديم و به خصوص با هم سن هاي خودمان خيلي زود آشنايي و دوستي به هم مي زديم. تفريح هم داشتيم. استخر مي رفتيم. كوه مي رفتيم. سري به ييلاق مي زديم و كلي هم ورزش مي كرديم. اتفاقاً درست در همان ساعت هاي داغ و خلوت بعدازظهر كه بزرگ تر ها چرتي مي زدند، ما مي رفتيم دنبال ورزش و استخر و تفريح...! دوباره سال تحصيلي كه شروع مي شد برايمان تازگي داشت و با لذت خاصي قدم به كلاس درس مي گذاشتيم. اين تعادل خودبه خودي در زندگي ما شكل گرفته بود. حالا كه سال هاست مي خوانم و مي شنوم كه دغدغه اي به نام اوقات فراغت تابستاني وجود دارد، به اين نتيجه مي رسم كه من و برادر بزرگم كه معلم بود و حالا بازنشسته است، اين اوقات فراغت را خيلي خوب سازمان مي داديم. بي هيچ ادعايي برادرم معلم دوره ابتدايي بود و مي خواند براي ورود به دانشگاه و در يك كارخانه بستني سازي، حسابداري هم مي كرد. من هم اولين كاري كه آموختم ماشين نويسي يا همان تايپ بود و بعد هم برايم كار پيدا شد. هم او پولي درمي آورد و هم من. حالا شايد روزگار عوض شده باشد، اما اگر پايه بر همان اصول بنا شود، مسئله اوقات فراغت هم حل خواهد شد. اكنون تعداد كودكان و نوجوانان در شهري مثل تهران خيلي بيشتر از گذشته است. بهترين راه آن است كه در تابستان و در همين مراكز آموزشي، فرهنگسراها و حتي مساجد، امكانات آموزشي و فناوري گوناگون به صورت رايگان يا با حداقل هزينه براي كودكان و نوجوانان فراهم شود تا هر كس مطابق ذوق و گرايش اش جذب شود، نه آنكه برنامه اوقات فراغت را مثل دارو به كودكان و نوجوانان بخورانيم. اگر برايشان مفيد هم باشد، از آن سر باز مي زنند. عصر ما عصر ارتباطات و پيشرفت حيرت آور دانش ارتباطات الكترونيك است. امكان يادگيري فن ارتباطات جديد مثل كامپيوتر، بايد در سطح بسيار گسترده فراهم شود.
بايد قبل از آن، در مدارس استعدادسنجي شود و كساني كه براي فراگيري كارهاي فني استعداد دارند با تسهيلات لازم به مراكزي كه امكان آموزش دارند، معرفي شوند. مقدم بر همه اينها، اقتصاد مملكت بايد مبني بر كار و توليد باشد و كارخانه ها و مراكز توليد، وضع درخشاني داشته باشند و شوق كارآموزي براي نسل جوان پديد آيد. ركود بخش توليد به هر دليل و رونق بخش تجاري- دلالي، الگوي مناسبي براي اقتصاد ما و آينده نيست. تأمين اوقات فراغت تابستاني از اين زاويه در خور توجه و تعمق مي باشد. بهترين برنامه فراغت، كارآموزي همراه با تفريح است؛ آن هم مطابق ذوق و استعداد هر فرد و در آن صورت معضلي به نام تأمين اوقات فراغت تابستاني نخواهيم داشت.
|
|
|
سخن اول
شغل دوم
|
|
يك شغل دوم كه بيشتر در تهران معنا و مفهوم پيدا مي كند، همچنان به صورت خزنده در اين كلانشهر رو به گسترش است.
هر فردي كه بتواند يك دستگاه خودروي قسطي دست و پا كند و رانندگي هم بلد باشد، به شغل دوم مورد نظر ما يعني مسافركشي دست پيدا مي كند. عده اي از متقاضيان اين شغل بازنشستگان هستند؛ همان هايي كه حقوق شان هميشه از سرعت روزافزون هزينه هاي زندگي، تورم و گراني عقب مي افتد و اگر اين پس ماندن ادامه پيدا كند، آن وقت فرد حقوق بگير مصداق ۸ را در گرو ۹ گذاشتن است. پس بهترين راه، جور كردن يك ماشين دست دوم ارزان يا يك ماشين صفر كيلومتر قسطي و مسافركشي در خيابان هاي تهران است.
عده اي ديگر جوان هاي بيكارند كه آخرين ايستگاه شغل يابي شان آژانس نزديك محل سكونت آنها يا متوسل شدن به ابوي براي خريد يك دستگاه خودرو قسطي است تا درآمد بخور و نميري از راه مسافركشي دربياورند. گروه ديگر هم كساني هستند كه خودرو قسطي خريده اند تا تقاضاي همسر و فرزندانشان را پاسخگو باشند و چون حقوقشان آن قدر نيست كه قسط بدهند، لاجرم مسافركشي مي كنند تا آن قسط دربيايد، اما قسط كه تمام شد، درآمد تازه، محل خرج كردنش را مثل آب كه چاله را مي جويد پيدا مي كند و اينها هم در شغل دوم مورد نظر ما ماندگار مي شوند.
از آن طرف شهر هر سال در حال گسترش است و هر قدر طول و عرض تهران بيشتر شود، مسافرت هاي درون شهري هم بيشتر مي شود و اتوبوس و مترو و تاكسي- كه به تازگي خيلي از آنها فقط دربستي كار مي كنند- پاسخگو نيستند، پس مسافركش هاي شخصي بايد اين بار را به مثابه شغل دوم و البته با رضايت خاطر بر دوش بكشند.
پس تا شهر گسترش مي يابد و جمعيتش بيشتر مي شود، اين چرخه دلپذير هم ادامه خواهد داشت و وسوسه شغل دوم همچنان مهاجران تازه نفس را به سوي خود مي خواند. پس چاره اصلي و در سرچشمه، اين است كه قانون بگويد محدوده تهران كجاست و از كجا خارج از محدوده است و ساخت و ساز ممنوع، تا اين چرخه كه براي تهران و آينده اش زيان بار است و براي مسافركش هاي شخصي دلپذير، گشوده شود.
كاميار حصاري
|
|
|
تجربه هاي آزاد-عكس
جلوه هاي تابستان
عكاس : نوري آقا جاني
تابستان را به خاطر زيبايي هاي خاص اين فصل به گونه ديگري بايد تعريف كرد. گل هاي تابستاني هم صفاي خودشان را دارند و در چشم اندازهاي كوهستان كه هنوز برفاب در عمق دره ها جاري است تابلوهاي بديعي به وجود مي آورند. رنگ هايي به غايت زيبا و چشم نواز، كه گوناگوني طبيعت و زيبايي تابستاني، جاي جاي سرزمين پهناور ما را به نمايش مي گذارند. تابستان را با همه داغي هوايش در اين روزها دوست بداريم كه فصلي زيبا براي زيستن و تماشا كردن زيبايي هاي طبيعت است.
در ميان مناطق گوناگون ميهن ما استان لرستان با چشم اندازهاي بسيار زيبايش، شهرت خاصي دارد. تابستان در حوزه درياچه گهر و در حوالي دورود جلوه هاي خاصي دارد و همه ساله عده زيادي از دوستداران طبيعت را به سوي خود مي كشاند. عكس، گوشه اي از اين زيبايي ها را نشان مي دهد.
|
|
|
زناني كه شاليزار را معنا مي كنند
|
|
هيچ چيز مثل يك مسافرت، خستگي كار و دودودم تهران را از تن بيرون نمي كند. جاده هاي زيباي شمال، جنگل هاي غرق شده در ابر و مه، درياي مواج و عطر پونه هاي وحشي كنار چشمه كه نمونه آن را در هيچ يك از بوتيك هاي تهران نمي توان پيدا كرد، همه و همه چون آرام بخشي قوي جسم و جان را تازه مي كند. در طول جاده هزاران پوستر زنده چشم ها را خيره مي سازد و در ميان اين عكس ها چهره هاي زنان شاليزار ناپيداست؛ زنان خانه داري كه با كمرهاي خميده بوته هاي برنج را به دل خاك گره مي زنند و از عمق سياهي آن، سفيدي را مي طلبند. آنها با دل و جان كار مي كنند و با آب و گل الفتي ديرينه دارند. دستانشان بوي سبزه مي دهد و نگاهشان شاليزار را معنا مي كند. چهره هاشان با كرم هاي ضدآفتاب بيگانه است و با ضدچروك و ضدلك غريبه اند. در صورت هايشان تنها سادگي را مي توان يافت. اينان برنج را به رنج مي كارند و تنها سوغات آنها از شاليزار درد كمري است كه خواب شبانه را بر آنان حرام كرده و دست ها و پاهاي ورم كرده اي كه درد تا مغز استخوانشان نفوذ مي كند.
و او با اين همه درد هنوز مادر است؛ مادري كه نه تنها براي فرزندان خود كه براي همه مردم، سفره غذا مي گستراند؛ سفره اي كه عطر برنج آن خانه را پر مي كند و جشن ها و مهماني هايمان را معطر مي سازد.
انگار خداوند اين بوي خوش را به پاس اين همه رنج در دل دانه هاي برنج به وديعه گذاشته تا آن را با رايحه مائده هاي بهشتي پيوند زند و ما چقدر بي تفاوت از كنار اين وسعت سبز مي گذريم و زنان شاليزار را چه زود فراموش مي كنيم و تلاش بي اجر و مزد آنها را چه آسان هدر مي دهيم. بشقاب هاي نيمه خورده، برنج هاي رهاشده در سطل زباله و غذاهاي اسراف شده همه و همه نشانه اي از قدرناشناسي ماست و باز جاي شكرش باقي است كه او نيست تا اين همه ناسپاسي را ببيند كه اگر مي ديد قلبش به درد مي آمد. او كه برنج را به رنج مي كارد و دانه دانه آن را چون دردانه مي داند. اگر او نيست، خداي او كه هست تا ببيند اين همه بي مهري را كه چه بي تفاوت از كنار اين همه نعمت مي گذريم و خود را از تمام موهبت ها محروم مي سازيم و خوب مي دانيم كه شكر نعمت، درهاي رحمت را مي گشايد و رحمت، خود سرآغاز سعادت است. پس شاكر باشيم در برابر انعام بي انتهاي او و قدردان زحمات زناني باشيم كه حاصل دسترنج شان زينت بخش سفره هاي ماست.
ليلا فروزنده
|
|
|
اين بحث را جدي بگيريم
بهداشت سالن هاي سينما
|
|
كتاب بهداشت عمومي و فردي سال اول دبيرستان را ورق مي زدم در صفحه ۸۸ آن به بحث بهداشت سينما برخوردم، گرچه كل مطالب مندرج در آن از نصف صفحه فراتر نمي رفت، ولي وقتي همان اندك را مطالعه كردم ديدم كه بسيار جامع و اساسي نوشته شده است ، با خودم گفتم كه چه خوب مي شد اگر همه سينماها مكلف و ملزم به رعايت اين نكات بهداشتي مي شدند، البته اين كه مسئولان آموزش و پرورش چنين مطالبي را براي دانش آموزان آن هم در كتاب درسي، آورده اند جاي بسي تشكر دارد. اما چه خوب بود تا همين بحث هاي مفيد علاوه بر دوره ابتدايي در كتابهاي دبيرستاني نيز گنجانده شود و يا از طريق رسانه هاي گروهي به نحوي مطرح گردد تا تعداد بيشتري از افراد جامعه از بهداشت عمومي خصوصاً بهداشت در سالن سينما كه اين روزها ديگر كم كم دارد به فراموشي سپرده مي شود مطلع شوند، در آن صورت واقعاً چند درصد از سينماهاي كشور سالن هاي بهداشتي دارند و آيا بهداشت فقط بايد در چند سينماي درجه يك خلاصه شود و ديگر سينماها محتاج آن نيستند؟ از برخي سينماهاي درجه يك و دو كه بگذريم به سينماهايي مي رسيم كه از درجه سه هم پايين تر هستند. سينماهاي شهرستانها كه ديگر وضع مشخصي دارند و به مراتب هر چه به شهرهاي كوچكتر برويم اين وضع بدتر و اسفبارتر خواهد بود. دستشويي بسياري از سينماها وضع بهداشتي نامناسبي دارند. در بسياري از سينماها براي اين كه تماشاچي اي بتواند سر جاي خود بنشيند افراد نشسته بايد بلند شوند و خبردار بايستند والا بايد مزه لگد خوردن را بچشند. تعدادي از سينماها بخصوص در شهرستانها فاقد يخچال هستند و مواد غذايي در هواي آزاد نگهداري مي شوند. در مورد تهويه هم وضع به مراتب بدتر است، خوشبختانه اكثر قريب به اتفاق تماشاگران و سينماروها سرما و گرماي حاصل از دود سيگار را داخل سينماها چشيده اند. در فصل گرما لباس ها خيس عرق مي شود و در فصل سرما بايد چون بيد لرزيد تا فيلم به آخر برسد.
حالا اگر صندلي ها داراي روكش باشند باز جاي شكرش باقي است.ولي در سينماهايي كه بايد به صندلي فلزي و فيبري بسنده كرد مشكل دو چندان خواهد بود. پخش صدا در اين گونه سينماها و يا در بيشتر آنها ديگر جاي خود دارد و سوت تماشاگران خود شاهدي بر اين مدعا خواهد بود، حالا بگذريم از اين كه در همه سينماها صداي حاصل از شكستن تخمه و ساير تنقلات بلندتر و واضح تر از صداي فيلم است.
شايان يادآوري است كه سينماها به لحاظ كاركرد و درآمدزايي با بحران اقتصادي روبه رو هستند و در صورتي كه حمايت بيشتري از اين كانون هاي تفريحي سالم و مورد علاقه مردم به عمل بيايد، توان سينماداران اعم از بخش هاي خصوصي و غيرخصوصي براي تأمين تجهيزات مورد نياز و رعايت نكات بهداشتي، بيشتر خواهد شد.
ناهيد دالايي
|
|
|
راه هاي جلب مشاركت مردم در فعاليت هاي اقتصادي
مشاركت مردم در قالب خريد سهام، يكي از مناسب ترين روش ها براي دستيابي به يك اقتصاد مطلوب و پيشرو مي باشد. در دو دهه اخير، از طريق بورس و همچنين از راه واگذاري و عرضه مستقيم سهام توسط موسسات و شركت ها، بخشي از مشاركت مردم در فعاليت هاي اقتصادي تأمين شده است، اينك كه حسب دستور مقام معظم رهبري، واگذاري سهام بنگاه هاي اقتصادي دولتي در دستور كار دستگاه هاي ذي ربط قرار گرفته است، مسئولان بايد بنا به تجارب گذشته نهايت سعي و اهتمام خويش را به كار گيرند تا مشاركت مردم به صورت واقعي در فعاليت هاي اقتصادي تحقق پيدا كند و همچنين، به صورت منطقي صاحبان سهام از سود حاصله از اين فعاليت ها برخوردار شوند؛ تا هدف اصلي مشاركت آحاد مردم در فعاليت هاي اقتصادي تحقق يابد.
علي گل مصباحي
|
|
|
نگاهي به وضعيت شغلي پرستاران
در بعضي از بيمارستان هاي خصوصي
اندكي انصاف مي بايد
|
|
رويكرد تازه دولت به وضعيت شغلي، حقوق و امور رفاهي پرستاران موجب تشكر است، اما بايد توجه داشت كه بخش مهمي از امكانات درماني كشور در اختيار بخش خصوصي است و به عبارتي بيمارستان هاي خصوصي خارج از شمول مقررات و ضوابط دولتي در اين حوزه فعاليت دارند. به طور طبيعي انگيزه بخش خصوصي در دست يازيدن به هرگونه فعاليتي كسب سود است و اين نيز توقع مشروعي است كه نمي توان به آن ايراد گرفت، اما به شرط آن كه طلب سود با معيارهاي عادلانه باشد و به زيان كاركنان آن بخش تمام نشود. بعضي از بيمارستان هاي خصوصي فضاي لابي هتل هاي بزرگ را به ذهن متبادر مي سازند. ممكن است يك بيمارستان عمارت لوكس هم داشته باشد اما تعرفه هايش در مورد مراجعان عادلانه بوده و حقوق كاركنانش نيز متوازن و منصفانه باشد. پس روي سخن ما با اين قبيل بيمارستان ها ولو خصوصي نيست، بلكه منظور بيمارستان هايي مي باشند كه عليرغم هزينه هاي سنگين براي لوكس سازي و نماسازي، نسبت به پرستاران و تأمين حقوق آنها كم توجه مي باشند. در اين بيمارستان ها پرستاران با حقوق كم و شيفت هاي زياد كار مي كنند، زيرا مديريت بيمارستان و اداره كنندگان آنها مي خواهند حداكثر استفاده را از حداقل نيروي انساني ببرند و نتيجه چنين تصميمي علاوه بر تضييع حقوق پرستاران براي بيماران نيز فاجعه آميز خواهد بود.
پرستاري كه در ازاي ۱۸۶ ساعت كار در ماه بايد با حقوق ۱۵۰هزار توماني بسازد، نمي تواند جسم و روان متعادلي براي خدمت مطلوب داشته باشد. در بخش هاي آي.سي.يو بايد به ازاي هر دو مريض يك پرستار باشد، اما بارها پيش آمده كه در ازاي ۵ مريض با وضعيت وخيم بيماري تنها يك پرستار در بخش بوده است.
همراهان بيماران كه هزينه هاي سنگيني به بيمارستان مي پردازند با پرستاران بناي ناسازگاري را مي گذارند چون تصورشان اين است كه پولها نصيب پرستاران هم مي شود.به هر حال هم نظارت دولت لازم است و هم برخي از بيمارستان هاي خصوصي كه شرحشان گذشت بايد به ازاي سود كمتر، به فكر رفاه حال كاركنان خود هم باشند تا مراجعان و بيماران هم رضايت خاطر پيدا كنند. اين كار چندان دشوار نيست، اندكي انصاف لازم است و البته نظارت قوي و پيگيري مجدانه دولت را مي طلبد.
شهريار دهقي
|
|
|
در تعرفه هاي رشته توانبخشي و كار درماني تجديدنظر شود
نياز مردم به توانبخشي و كاردرماني
حدود ۳۵ الي۴۰ سال از قدمت رشته توانبخشي و كاردرماني در ايران مي گذرد و هنوز اقدامات ضروري براي ارائه خدمات در اين بخش اعم از توانبخشي و كاردرماني بيماران اتوپديك، مغز و اعصاب و كودكان صورت نگرفته است.
بيشتر مراجعان و بيماران به اين بخش افرادي هستند كه به نحوي در تنگناي مالي قرار دارند و اغلب بايد هزينه هاي نگهداري بيماران معلول، سكته اي و ... را بر دوش بكشند، اما چون تعرفه هاي اين بخش حساس و فراگير در ليست تعرفه هاي بيمه قرار نگرفته است، مردم كم درآمد قادر نيستند از اين خدمات استفاده كنند و به همين دليل از ادامه درمان چشم پوشي مي كنند. در حالي كه در بسياري از كشورها اين قبيل خدمات از بيشترين تراز برخوردار است تا براي اقشار وسيع مردم قابل استفاده باشد، فارغ التحصيلان اين رشته عضو سازمان نظام پزشكي نيز مي باشند. لذا ضرورت دارد با توجه به شعار اصلي دولت محترم مبني بر عدالت گستري، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي نسبت به اصلاح تعرفه هاي درماني در اين بخش به گونه اي كه براي مردم كم درآمد قابل استفاده باشد، اهتمام ورزد. متأسفانه بنا به عادت تا ما دچار بيماري و معضل نشويم، از درك وضعيت كساني كه در عين بيماري به علت مشكلات اقتصادي به تجهيزات و درمان لازم دسترسي ندارند، آگاه نخواهيم شد و به قول سعدي، آن شيخ سخندان:
فراقم سخت مي آيد وليكن صبر مي بايد
كه گر بگريزم از سختي رفيق سست پيمانم
حسين مقدسي- ارگوتراپيست
|
|
|
جدول اعداد (سودوكو)
اعداد ۱ تا ۹ را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك ۳ در ۳ طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود .پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.
|
|
|