به ياد ۲۷ تير، سالروز پذيرش قطعنامه ۵۹۸
پذيرش آتش بس
|
|
|
|
۲۹ تير ماه سال ،۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ پيرامون جنگ هشت ساله ايران و عراق به اتفاق آراء در شوراي امنيت سازمان ملل تصويب شد. اين قطعنامه با قطعنامه هاي پيشين شورا متفاوت بود. مهمترين تفاوت آن از نظر صوري، قرار گرفتن آن در قالب فصل ۷ منشور ملل متحد بود كه آن را از حالت توصيه خارج و براي دو طرف جنگ لازم الاجرا مي كرد. از نظر محتوا هم، از قطعنامه هاي پيشين جامع تر و در آن سعي شده بود تا ديدگاهها و خواسته هاي ايران مورد توجه قرار گيرد. عنوان۵۹۸ ، مانند ديگر قطعنامه ها، نه وضعيت فيمابين ايران و عراق بلكه تصميم برخاسته از اعتقاد شوراي امنيت بود كه با واژه هاي مصمم، خواستار و مصرانه انشا شده بود. اين قطعنامه از نظر كمي و تعداد واژه هاي به كار گرفته شده مفصل ترين و از نظر محتوا، اساسي ترين و از نظر ضمانت اجرا قوي ترين قطعنامه شوراي امنيت در خصوص جنگ ايران و عراق بود. اكثريت نسبي اعضاي شوراي امنيت از دبيركل خواستند تا پس از مشورت با دو طرف درگير، گروه بي طرفي را براي تحقيق در مورد مسئوليت آغاز و ادامه جنگ تعيين و به شوراي امنيت معرفي كند.
پس از بررسي و تحليل مختصري از روند تصميم گيري و صدور قطعنامه ها و بيانيه هاي شوراي امنيت در خصوص جنگ هشت ساله، با توجه به تركيب اعضاي دائم شوراي امنيت (آمريكا، انگلستان، شوروي سابق، چين و فرانسه)- كه البته قابل پيش بيني بود- در مجموع چند محور بي عدالتي را به وضوح مي توان پيش بيني كرد: ۱) در حالي كه مسئوليت آغاز هر جنگي اصولاً قابل تقسيم نيست و ماهيت و مسئوليت واحدي دارد، هيچ يك از قطعنامه هاي شوراي امنيت به مسئوليت مستقيم عراق در آغاز و ادامه جنگ اشاره اي نكردند. ۲) به رغم موارد متعدد جنايات عراق، حكومت وقت اين كشور در هيچ يك از قطعنامه هاي شوراي امنيت به منزله مسئول جنايت هاي جنگي محكوم نشد. ۳) با وجود استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي، حمله به اهداف غيرنظامي، عدم اعلام صحيح و صريح تعداد اسراي جنگي و بدرفتاري با آنها و ... كه با حقوق بين الملل و اصول پذيرفته شده كاملاً در تضاد و مغايرت بود، هيچ يك از قطعنامه هاي شوراي امنيت در دوران جنگ به نقض مكرر اين مقررات از جانب عراق اشاره اي نكردند. ۴) موضع گيري هاي معمولاً ضعيف شوراي امنيت و قطعنامه هاي آن كمترين تأثير را در تخفيف جنايات رژيم بعث عراق داشته و حتي در مواردي ضعف موارد بالا موجب تشديد اقدامات عراق مي شد.
استراتژي ايران
هزينه ها و دستاوردهاي جنگ در سال ۱۳۶۵ و مشاهده دشواري هاي پيشروي نظامي در مواضع و استحكامات عراق و پيامدهاي آن تدريجاً ذهنيت و اراده ايران را براي پايان دادن به جنگ شكل داد. در اين سال، حجم و دامنه فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي به ايران در مقايسه با گذشته افزايش بسيار داشت، زيرا درآمد ارزي ايران بر اثر حملات عراق به نفتكش ها به شدت كاهش يافت؛ جايي كه به گفته كارشناسان در سال ۱۳۶۶ درآمدهاي نفتي ايران در حدود ۴۰% سال ۱۳۵۶ بود. ديپلماسي پنهاني ايران و آمريكا (مك فارلين) با افشاي آن آسيب ديد و همين امر به افزايش حمايت هاي آمريكا از عراق منجر شد. علاوه بر اين، بسيج منابع براي تعيين سرنوشت جنگ در سال ،۱۳۶۵ نه تنها به نتيجه نرسيد بلكه هزينه و تلفات سنگيني را بر ايران تحميل كرد كه جايگزيني آن به دليل وضعيت اقتصادي كشور دشوار بود. فرآيند جديد در كنار اين واقعيت كه ايران با پيروزي هاي نسبي به در هم شكستن خطوط دفاعي عراق و رخنه در آن قادر است همراه با پيامدهاي گسترش دامنه جنگ در خليج فارس، تدريجاً حاميان عراق را متقاعد كرد كه براي پايان دادن به جنگ بايد خواسته هاي ايران را تأمين كنند و بدون تحقق اين مهم، خاتمه دادن به جنگ ممكن نيست. مثلاً آقاي هاشمي در اين باره مي گويد: «با تدبير امام (ره) در تداوم جنگ، آن قدر پيش رفتيم و كار را به جايي رسانديم كه سازمان ملل پذيرفت حق ما را بدهد.» محسن رضايي هم مي گويد: «براي جلوگيري از شكست عراق ، پيشنهاد صلح را نوشتند.» در عين حال تأمين كردن بخشي از خواسته هاي ايران مبني بر «تعيين متجاوز» و پرداخت خسارت مي توانست ايران را براي پايان دادن به جنگ متقاعد سازد. تلاش سازمان ملل در واقع براي تحقق همين اهداف بود كه ايران به آن واكنش مثبت نشان داد، همراه با تلاش هاي سازمان ملل از طريق تماس دبيركل با ايران و گرفتن نظريات اين كشور، افزايش حضور تدريجي آمريكا در خليج فارس براي ايران نگران كننده بود و به سود عراق ارزيابي مي شد. به عبارت ديگر تغيير در رويكرد سازمان ملل به خواسته هاي ايران براي پايان دادن به جنگ با سياست تهديد و ارعاب آمريكا براي حضور در خليج فارس و فشار به ايران در تناقض بود و پرسش و ابهام در تصميم گيرندگان را به وجود آورد. برخي بر اين نظر بودند كه حضور آمريكا به دليل نگراني اين كشور از شكست عراق است و لذا براي كنترل اوضاع و فشار به ايران چنين اقدامي صورت مي گيرد. برخي ديگر اعتقاد داشتند اقدام آمريكا براي حمايت نظامي از قطعنامه سازمان ملل و فشار به ايران براي پذيرفتن آن است.
محمد جواد لاريجاني معاون بين الملل وقت وزارت خارجه درباره ماهيت تحولات و تصورات موجود مي گويد: «پيش از صدور قطعنامه ،۵۹۸ تمامي قطب هاي قدرت جهان چند كار همزمان را سازماندهي كردند. اول فشار بين المللي عليه جمهوري اسلامي ايران كه در آن سرزنش، تنبيه و تحريم ايران به لحاظ تسليحاتي و اقتصادي منظور شد. دوم، حضور نظامي ترساننده اي در خليج فارس كه تمامي قدرت ها در آن شركت داشته باشند. برداشت كلي اين بود كه زمان مداخله قدرت هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ فرا رسيده است و در نتيجه، تصويرسازي منطقه به نظر آنها بايد تغيير كند و نبايد بيش از اين فرصت را از دست داد. بر همين اساس، ايران علاوه بر تلاش سياسي بر پايان دادن به جنگ، با حضور نظامي آمريكا در خليج فارس مقابله كرد و استراتژي ادامه جنگ را در منطقه شمال غرب راطراحي و اجرا كرد.»
آتش بس
در برابر حملات ارتش عراق، مواضع و استحكامات دفاعي ايران در داخل خاك عراق فرو پاشيد و معادلات سياسي- نظامي صحنه جنگ را تغيير داد. پيروزي هاي نظامي عراق در ماه هاي پايان جنگ فرسايش توان نظامي ايران و متقابلاً افزايش توان نظامي عراق را بيان مي كرد. سقوط فاو روند جنگ و موازنه موجود را به سود عراق تغيير داد. مناطق تصرف شده برگ برنده ايران براي اعمال فشار به عراق و حاميانش براي تأمين خواسته هاي خود مبني بر تعيين متجاوز و پرداخت غرامت بود. از دست دادن اين مناطق و روحيه تهاجمي ارتش عراق نمودار وضعيت جديدي بود. به گفته ديپلمات ها و تحليلگران، ايران دو راه بيشتر در پيش رو نداشت؛ يكي ادامه جنگي كه ديگر نمي توانست برنده آن باشد و ديگر حفظ انقلاب اسلامي در وضعيتي كه تزلزل سياسي روزافزون موجوديت آن را به خطر انداخته بود.
حركت در ميدان نظامي متكي بر پيروزي به پايان رسيده بود و ايران كه پيش از اين در مذاكره درباره قطعنامه ۵۹۸ موضع برتر نظامي داشت، بر اثر تحولات نظامي با محدوديت هايي روبه رو شد كه بايد ميان شكست و مخاطره موجوديت سياسي يا آتش بس و مذاكره يكي را برمي گزيد. آقاي هاشمي درباره اين شرايط و پذيرش اين موضوع كه بايد به جنگ خاتمه داده مي شد، مي گويد: «تحولات ميدان جنگ، از جمله بمباران شيميايي حلبچه به اين منجر شد كه نيروهاي نظامي ما بفهمند در اين مورد ديگر نمي توانند بجنگند. من به قرارگاه رفتم و آقاي رضايي كه فرمانده سپاه بود ليستي تهيه كرده بود و گفت: اگر بخواهيم جنگ را ادامه بدهيم با توجه به ضعيف شدن تداركات بايد اقلام اين ليست را به ما بدهيد، آن ليست اكنون موجود است، خيلي مفصل بود(گفته شد) سه سال هم وقت براي بازسازي نيروها نياز است كه بتوان علاوه بر عمليات نظامي، دست به عمليات تهاجمي زد.» هاشمي در جاي ديگري در خصوص نامه محسن رضايي مي گويد: «آن نامه نشانه اين بود كه با توجه به شرايط موجود نمي توانستيم بجنگيم. فشارهاي بين المللي روي ما زياد بود. مجموعه اينها باعث شد كه قطعنامه را قبول كنيم.» وي همچنين در خصوص فشار آمريكا براي پذيرش قطعنامه ۵۹۸ مي گويد: «ما به اين نتيجه رسيده بوديم كه آمريكاييان تصميم گرفته اند نگذارند ما پيروز شويم. براي آنها مهم نبود كه به چه قيمتي به اهداف خود برسند. پيروزي ايران براي آنها مانند سم كشنده بود. اين هم يكي از دلايل مهمي است كه ما را به پذيرش قطعنامه رساند.»
تصميم گيري در پاسخ به وضعيت جديد ضرورت يافت. حدود چهل نفر از مسئولان سياسي و نظامي كشور كه طبق نظر امام (ره )انتخاب شده بودند، اجتماع كردند و در جلسه مهمي كه از هشت صبح تا پاسي از شب ادامه پيدا كرد، بحث بسيار مفصلي را درباره وضعيت نظامي و اقتصادي كشور انجام دادند و در نهايت خدمت امام پيشنهاد دادند كه قطعنامه ۵۹۸ پذيرفته شود.
سردار غلامعلي رشيد از كساني بود كه در اين جلسه حضور داشت. وي معتقد است اين جلسه پس از موافقت امام با پذيرش قطعنامه و با هدف توجيه مسئولان كشور و روش اعلام اين موضوع و كنترل اوضاع تشكيل شد.پس از اين جلسه، مسئولان خدمت امام رسيدند و گزارش جلسه را تقديم كردند. آيت الله موسوي اردبيلي در ميان خاطرات خود از آن روزها و جلسات مي گويد: «... بالاخره قرار شد پيش امام برويم و رفتيم(پس از طرح برخي موضوعات و نقطه نظرات) امام فرمودند: حالا پيشنهاد شما چيست؟ آقاي هاشمي كه در آن وقت فرمانده (جنگ) هم بود گفت: من قطعنامه را قبول مي كنم، حتي اگر مردم بر سرم بريزند، منتها ديگران هم به من كمك كنند. اول قرار شد كه ايشان قطعنامه را قبول كند و ما هم همگي آن را تأييد كنيم، اگر قضيه بحران برطرف شد كه هيچ، وگرنه امام به كمك ما بيايد. بحث به اينجا رسيد و آن شب تمام شد، ما با آن فكر رفتيم و تا آمديم، قبل از آنكه بخوابيم احمدآقا زنگ زدند و گفتند: امام مي گويند دست نگه داريد تا من بگويم كه چه كار كنيد. ما فردا صبح منتظر بوديم كه امام آخرين فكرشان را بگويند...» گفتند: «من مي پذيرم و اطلاعيه را مي دهم. شما افراد و ائمه جمعه را جمع كنيد، اول به آنها بگويم، بعداً اطلاعيه را مي دهم.» امام اطلاعيه را كه نوشت به سه قوه فرستاد كه نظرشان را بگويند كه نمي دانم تغييراتي كرد يا نه، قطعنامه اين طور قبول شد...» بدين ترتيب، جنگ ايران و عراق متعاقب تحولات سياسي- نظامي پس از اعلام ايران در پذيرش قطعنامه،۵۹۸ سرانجام به پايان رسيد و آتش بس برقرار شد.
نتيجه
نحوه رفتار مديران و تصميم گيرندگان كشور در دوران جنگ را مي توان با توجه به شرايط نفوذ دو مكتب فكري آرمان گرايي و واقع گرايي مورد تجزيه و تحليل قرار داد. پيروان اين دو مكتب فكري در بحراني ترين شرايط جنگ، به همزيستي با يكديگر تن دادند و هيچ گاه به حذف يكديگر اقدام نكردند. تجربه هاي جنگ هشت ساله، هم احتياط هاي واقع گرا و هم مطلوب نگراني هاي آرمان گرايي را دربردارد، زيرا اين دو مكتب فكري در وضعيت هاي مختلف جنگ، به دو نياز ضروري پاسخ دادند. نياز نخست، حفظ كشور در برابر جهان خصم و نياز دوم بهره گيري از پتانسيل آرمان گرايي براي غلبه بر دشمن بوده است.
گفتيم كه در دو سال پاياني جنگ، شرايط به گونه اي رقم خورد كه مسئولان كشور ترجيح دادند كه قطعنامه ۵۹۸ را بپذيرند و به جنگ پايان دهند. بر اساس نظر واقع گرايان، در اين قطعنامه حداقل هاي مورد نظر ايران در نظر گرفته شده بود؛ راه حلي كه مي توانست تا حدي خواسته هاي ايران را تأمين كند. بدين ترتيب، طرح ارائه شده از سوي فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه مي توانست خواسته هاي ديدگاه آرمان گرايان(سقوط صدام با روش نظامي) را تأمين كند، در اختيار ستاد تازه تأسيس نيروهاي مسلح قرار گرفت و نتيجه آن بر خلاف تصور فرماندهان سپاه پايان جنگ با روش سياسي بود.
|