به بهانه انتشار مجموعه داستان«شعر به انتظار تو» از علي مؤذني
تمام داستان هاي من
در اغلب داستان هاي مجموعه «شعر به انتظار تو» وجود عنصر نمايشي در روايت داستان، بسيار پررنگ است و تنها با اضافه كردن توضيح صحنه و تغييرات در نوع نگارش مي توان به يك نمايشنامه دست يافت
محسن حكيم معاني
|
|
«شعر به انتظار تو» عنوان كتابي است حاوي داستان هاي كوتاه علي مؤذني؛ داستان هايي كه قبلاً در مجموعه هايي مانند «كلاهي از گيسوي من»، «دلاويزتر از سبز»، «قاصدك» و «ظهور» ديده و خوانده ايم و اين بار در قالب يك كتاب به اضافه يك داستان جديد با عنوان «غلامحسين ساعدي» توسط انتشارات نيستان به چاپ رسيده است.
شايد بي راه نباشد كه برجسته ترين عنصر در داستان هاي مؤذني را «لحن و زبان» داستان ها بدانيم. نويسنده در به كارگيري زبان براي درونمايه هاي متفاوت و استفاده از لحن براي موقعيت هاي مختلف همواره موفق بوده است. بهترين نمونه ها از اين استفاده را مي توان در داستان هايي نظير «سزاوارترين»، «كلاهي از گيسوي من»، «بچه تهران» و... مشاهده كرد.
از ديگر ويژگي هاي داستان هاي كوتاه علي مؤذني، نمايشي بودن آنهاست. مؤذني خود دانش آموخته رشته ادبيات نمايشي است و طي اين سال ها فعاليت هايي در عرصه سينما به عنوان كارگردان و فيلمنامه نويس و نيز در حيطه تئاتر به عنوان نمايشنامه نويس داشته است، اما گويي روايت اكثر داستان ها از اين تاثير بركنار نمانده است. در اغلب داستان هاي مجموعه «شعر به انتظار تو» وجود عنصر نمايشي در روايت داستان، بسيار پررنگ است و تنها با اضافه كردن توضيح صحنه و تغييرات در نوع نگارش مي توان به يك نمايشنامه دست يافت. از جمله داستان هايي كه اين شگرد، بيشتر در آنها به چشم مي خورد، بايد به «دلاويزتر از سبز»، «خلق تنگ ابليس»، «سزاوارترين» و... اشاره كرد.
غير از اين نكته كه اشاره شد، در داستان هاي ديگر مجموعه كه نمي توان آنها را نمايشي ناميد نيز عنصر تصوير نقش مهمي دارد. اگر از يكي دو داستان بيشتر ذهني مثل «آموزخوار» و «شناسايي» بگذريم، بقيه كتاب به تصاويري شباهت دارد كه با كلمات بيان شده اند. عنصر ديگري كه نمايشي بودن داستان ها را مضاعف مي كند، وجود ديالوگ هاي فراوان است. ديالوگ در داستان هاي مؤذني تا آنجا اهميت دارد كه بعضاً ايفاگر كامل نقش روايت مي شود. مثال زدن براي اين مورد، اندكي مشكل است. تقريباً در تمام داستان هاي مؤذني اين اتفاق مي افتد و در بعضي داستان ها، مشخص تر و پررنگ تر.
كمك مهمي كه نمايشي بودن داستان ها به نويسنده و داستان كرده است اينكه به خوانش مخاطب احترام گذاشته و به توضيح واضحات و توصيف هاي پردامنه نپرداخته است. اغلب، ماجراي اصلي نقل مي شود بدون اينكه توضيحي در مورد آن ادا شود. به اين ترتيب در اكثر داستان ها نويسنده تصميم گيري را به خواننده واگذار مي كند. البته هميشه وضع به اين منوال نيست؛ گاه قلم نويسنده جانبدارانه است. به طور مثال در داستان «مريم ها» موضع گيري نويسنده كاملاً به نفع راوي است. اين دست موضع گيري ها در «عقب گرد» و «دختري به اسم كاوه» نيز مشاهده مي شود.
از دغدغه هاي قديمي علي مؤذني، نوشتن درباره جنگ است، اما نگاه مؤذني به جنگ نگاهي ديگر است. او از جنگ، حق و باطل نمي جويد. به تصويركشيدن عملكرد آدم ها در صحنه جنگ است كه او را مجذوب خود مي كند. بهترين نمونه در اين مورد داستان «نوبت» است. «نوبت» به ماجراي بمباران هاي هوايي تهران در جريان سال هاي جنگ مي پردازد، اما آنچه مهم است نه خود بمباران، بلكه عملكرد رواني يا بيروني شخصيت هاي داستان است. اين اتفاق در غالب داستان هاي مؤذني قابل مشاهده است.
علي مؤذني همچنين داستان هايي دارد با محوريت شخصيت هاي مذهبي. وقتي در شيوه اين داستان ها دقيق شويم، به دستاورد ديگري مي رسيم كه خالي از لطف نيست. در اغلب داستان هايي كه ديگران از زندگي ائمه(س) يا شخصيت هاي تاريخي نوشته اند، يا به شرح زندگي اين بزرگان پرداخته شده يا به فضايل و خصايل اين شخصيت ها، اما نويسنده «شعر به انتظار تو» اغلب با درهم آميختگي زمان، اين بزرگان را در زمان حال تصوير مي كند و با شخصيت يا شخصيت هاي ديگري به عنوان راوي يا شخصيت اصلي گره مي زند. «دلاويزتر از سبز» روايت ظهور حضرت خضر عليه السلام است بر راوي و «هفتاد و سومين تن» يك راوي امروزي را در كربلا تصوير مي كند و «سزاوارترين» شهادت حضرت علي(ع) را در نوعي بي زماني روايت مي كند. اين شيوه كار به نويسنده ياري مي رساند تا به دور از تاريخ نگاري، داستان بنويسد و از سويي دغدغه شخصيت پردازي را تا حدي برطرف مي كند.
درباره اين مجموعه به زودي در مطلبي تفصيلي در اين صفحه سخن خواهم گفت.
|