شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۵
به بهانه اجراي نمايش آيا تو تا به حال عاشق بوده اي در تالار مولوي
انتظار، صبر و پايداري
مختار شكري پور
005529.jpg
فيلم مستندي از تلويزيون پخش مي  شود كه درباره يكي از قهرمانان جنگ است كه در كلبه اي كوهستاني در كردستان زندگي مي كند. مرجان كه 17 سال است با غيبت فرهاد كنار آمده است، ناگهان تصوير فرهاد را مي بيند، شوكه مي شود و سپس راهي سفر؛ سفر به دياري بكر و ناشناخته كه آدم ها در آنجا با تقويم زندگي نمي كنند. مرجان به همان كلبه كوهستاني مي رسد و فرهاد را در حالي مي يابد كه با دختري كرد به نام روژانو زندگي مي كند. غافل از اينكه... .
اين بخشي از داستان نمايش آيا تو تا به حال عاشق بوده اي روژانو نوشته چيستا يثربي است كه به كارگرداني مهدي مكاري   و با بازي پرستو گلستاني ، حميدرضا آذرنگ ، آذر رجبي و كيميا مكاري در تالار مولوي به صحنه آمده است.
اين نمايش به همت سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران توسط گروه تئاتر سكوت اجرا مي شود و اين گروه بنا به گفته اعضاي آن داراي سابقه اي 8 ساله است و در آغاز فعاليتش را به عنوان يك گروه دانشجويي شروع كرد، اما 2 سالي است كه از عرصه تئاتر دانشجويي خارج شده و به صورت حرفه اي به فعاليت مي پردازد. نمايش هاي 2011 بيداري در نورنبرگ، آقاي رئيس جمهور، پايكوبي در شامگاه بتان و بازي ناتمام از جمله نمايش هايي هستند كه اعضاي اين گروه به اجرا درآورده اند.
مهدي مكاري تاكنون چند نمايش با موضوع دفاع مقدس را در كارنامه دارد. اين بار تجربه متفاوتي در اين عرصه كرده و آن كارگرداني متني است در فضاي بومي كردستان كه با دو زبان فارسي و كردي اورامي اجرا مي شود. از مكاري درباره چگونگي انتخاب اين متن مي پرسم و مي گويد: فرهنگسراي پايداري از گروه  ما تقاضا كرد كه نمايشي را با موضوع دفاع مقدس روي صحنه ببريم. چند متن به ما پيشنهاد شد، ولي از ميان آن متون اين نمايشنامه را به خاطر طرح و ايده خوب و عميق بودن آن انتخاب كرديم. در واقع بيشتر فضاي آن را پسنديدم. البته در هنگام بازخواني هاي جمعي مان تغييراتي در آن توسط حميدرضا آذرنگ ايجاد شد. در طول تمرينات به حذف و اضافه هايي در همان متن دست زديم و حاصل همان شد كه اكنون روي صحنه است. زبان اين متن به خاطر دربرداشتن دو زبان فارسي و كردي فضايي مناسب در ارتباط با موضوع ايجاد مي كند و به نوعي مكمل قصه است.
موسيقي نمايش هم- كه تلفيقي از موسيقي هاي كردي اورامي و كرمانجي كردهاي خراسان است- در ايجاد اين فضا بسيار موثر است .
در نمايش آيا تا به حال عاشق بوده اي روژانو مضامين انتظار، صبر و پايداري در بستري عاشقانه پرداخت شده است، ولي با وجود اين آسيب شناسي پديده جنگ در آن غالب است.
در اين نمايش دو نوع نگاه با هم تلفيق شده اند كه حاصل اين تركيب، درامي است كه از زاويه ديدهاي مختلف و متضاد شكل مي پذيرد. يعني اين نمايش را مي توان آميزه اي از انتقاد و تحسين دانست. انتقاد از مصائب و پيامدهاي ناگواري كه جنگ پديد مي آورد و تحسين از ارزش هاي انساني كه در دل همين جنگ پرورده و رشد كرده اند. زندگي مصيبت بار روژانو و از دست دادن پدر و مادرش در بمباران، انتظار سختي كه مرجان در طول 17 سال دوري از فرهاد مي كشد و ديگر صبر و تحمل فرهاد در فضايي دور از خانه، خانواده و نامزدش و در نهايت مرگ او به خاطر صدمات شيميايي كه در جنگ بر او وارد شده است را مي توان به عنوان مصائب جنگ برشمرد. از طرف ديگر هم مي توان صبر، پايداري و مقاومت آدم هاي نمايش در دل شرايطي صعب و سخت اشاره كرد و يا از انتخاب ايثارگرانه و انساني فرهاد به خاطر سرپرستي روژانو .
عباس اقسامي كه به عنوان مشاور و دراماتورژ با مكاري همكاري كرده است، اين دو نگاه متفاوت را تاييد مي كند و مي گويد: اين نمايش نگاهي نقادانه و بدون غرض به جنگ دارد. جنگ را شعر خونين مي داند،يعني جنگ با وجود خونين بودنش، زيبايي هاي معنوي را هم در درون خودش دارد و اين وجه خونين از آن زيبايي تفكيك نشدني است. در اين متن هم اين شعر خونين را مي بينيم، زيرا به پيامدهاي ناگوار جنگ مي پردازد. اينكه چه بلايي بر سر آدم ها در جنگ مي آيد و اين آدم ها بعد از جنگ چه سرنوشتي پيدا مي كنند. درست است كه روژانو و ئاسو از خانواده جدا مي شوند و يا مرجان   انتظاري 17 ساله را مي كشد، ولي وقتي كه ئاسو زندگي اش را وقف روژانو مي كند، انتخابي ستايش برانگيز و انساني است. يعني جنگ با وجود آسيب ها اين گونه انتخاب هاي انساني را هم در پي دارد. در پايان اين نمايش دو زن آسيب ديده از جنگ پشتوانه مشترك شان مردي است كه براي مرجان اسمش فرهاد است و براي روژانو اسمش ئاسو .
مكاري   هم نگاه نمايش به دفاع مقدس را نگاهي شاعرانه و نمادين مي داند و مي گويد: هر كدام از شخصيت ها به شكلي نمادين تصور شده اند و هر كدام نماينده اي از يك نسل هستند. روژانو نسل آينده و ئاسو(فرهاد) و مرجان هم نسل گذشته كه خود را فدا مي كنند. در واقع معني اسم روژانو  كه به معني روز نو است؛ همين مفهوم را منتقل مي كند و يا اينكه اسم فرهاد براي يكي از شخصيت ها به اسطوره فرهاد كوه كن برمي گردد كه اسطوره عشق است.
نمايشنامه آيا تو تا به حال عاشق بوده اي روژانو پتانسيل تصويري زيادي دارد، به طوري كه تاكنون چند كارگردان تئاتر تصميم داشته اند به اجراي آن در صحنه بپردازند ولي به خاطر بار تصويري غالب آن و وجود فضاهايي كه اجراي نمايشي آنها در صحنه مستلزم امكانات زيادي است از اجراي آن منصرف شده اند. چيستا يثربي نويسنده اين نمايشنامه وجود اين خصيصه را در اين نمايشنامه تأكيد مي كند و مي گويد: طرح اوليه اين نمايشنامه به شكل فيلمي كوتاه به ذهنم رسيد ولي فيلمنامه اي ننوشتم، زيرا دوست داشتم در صورتي فيلمنامه را بنويسم كه به كردستان سفر كنم و از نزديك با فضاهاي واقعي كه داستان آيا تو تا به حال... در آن اتفاق مي افتد آشنا شوم و در آنجا هم فيلم را بسازم. به همين خاطر تصميم گرفتم كه در ابتدا يك ورسيون يا يك برداشت كوتاه نمايشي از آن طرح و سوژه بنويسم. اين متن در ابتدا در جشنواره تئاتر دفاع مقدس سال 83 تصويب شد، ولي كارگرداني كه قرار بود آن را اجرا كند نتوانست آن را به جشنواره برساند. متن نمايشنامه در شماره اول مجله شهرزاد چاپ شد ، تا اين كه در خرداد ماه گذشته و به مناسبت آزادسازي خرمشهر آن را با همكاري رحيم نوروزي، افسانه  ماهيان و آذر رجبي روخواني كردم.
چيستا يثربي خود را يكي از صدمه ديد گان جنگ مي داند و مي گويد: تعدادي از دوستانم را در موشك باران هاي تهران كه بيشتر در محله گيشا اتفاق مي افتاد، از دست دادم و نوجواني ام در جنگ گذشت. به همين خاطر نمايشنامه هايي در ارتباط با جنگ از جمله از خواب تا مهتاب و مهمان سرزمين خواب را نوشتم كه به همان بمباران ها و موشك باران هاي تهران ارجاع دارند. از يثربي مي پرسم چه طور شد كه از اين فضاهاي جنگي شهري، كه خود تجربه كرده بوديد، به فضايي رسيديد كه خود تجربه اي از آن نداشتيد؟ او مي گويد: جنگ واقعي در منطقه اي اتفاق مي افتد كه مردمي بي دفاع به طوري ناگهاني و وحشيانه در برابر بمباران شيميايي قرار مي گيرند. همان طور كه حلبچه بمباران شد و جهان هم در برابر اين فاجعه سكوت كرد. البته در اين نمايشنامه از هر عاملي كه منجر به خشونت شود انتقاد شده است. يثربي در اين باره ادامه مي دهد و مي گويد: علاوه بر اين هميشه دلم مي خواست كه متني كردي بنويسم زيرا كردها، زبان آهنگين زيبايي دارند كه شبيه شعر است. در واقع وقتي مردم كرد با اين زبان صحبت مي كنند؛ انگار كه داري شعر مي شنوي. اين زبان در كنار زبان فارسي يك تضاد دلنشين كه در ادبيات به اين تضاد آيروني مي گويند، به وجود مي آورد. يك تضاد هنرمندانه شكل مي گيرد و هر دو زبان در كنار هم تكميل مي شوند. وقتي هم كه دو شخصيت زبان همديگر را نفهمند و از طريق نگاه و احساس با هم در ارتباط باشند؛ جوهر واقعي ارتباط انساني مجال ظهور پيدا مي كند و آدم ها فارغ از زبان به دنياي همديگر راه پيدا مي كنند. با وجود اين، كردي بلد نبودم و به همين خاطر مجبور بودم به فارسي بنويسم. اتفاق خوبي كه افتاد اين بود كه همكار كرد زبانم ديالوگ هايي كه مي بايستي كردي ارائه مي شد را به گويش كردي اورامي، كه نسبت به ساير گويش هاي كردي بكرتر و ناشناخته تر است، ترجمه كرد و از اين طريق بود كه تضاد آهنگيني در نمايش احساس مي شد كه در اجراهاي قبلي اين متن از جمله اجراي جشنواره تئاتر بانوان، ديده نشد.
حميد رضا آذرنگ نقش مردي را بازي مي كند كه 17 سال از نامزدش دور بوده است و در اين 17 سال سرپرستي دختري كرد را كه پدر و مادرش را در جنگ از دست داده، به عهده گرفته است. او براي نامزدش مرجان فرهاد است، ولي براي روژانو ئاسو و اين نامي است كه كردها در اين سال ها روي آن گذاشته اند. ئاسو به معني افق است ولي كارگردان در اينجا اين نام را به معناي بالاي كوه گرفته است .شايد به اين خاطر كه افق در مناطق كوهستاني در بالاي كوه ها اتفاق مي افتد.
آذرنگ همه اتفاقات اين نمايش را منشعب از جنگ مي داند و مي گويد: اگر در هر اثر ادبي يا دراماتيك صحبت از جنگ شود ناخود آگاه در تمام آن اثر جنگ ريشه مي دواند و همه اتفاقات از آن منشعب مي شوند. اين نمايش هم به اتفاقات بعد از جنگ و زندگي آدم هايي كه در جنگ بوده اند و حالا دارند زندگي بعد از جنگ را مي گذرانند، مي پردازد.
آذر رجبي هم كه نقش روژانو را در اين نمايش بازي مي كند تا حدودي با جنگ درگير بوده و به همين خاطر ارتباط و همذات پنداري خاصي با نقش برقرار كرده است. آذر رجبي اين نمايش را تصويري بسيار گويا از جنگ و اتفاقات ناگوار آن مي داند و مي گويد: وقتي اين نمايشنامه را خواندم، بغض در گلويم پيچيد زيرا به ياد روژانوهاي واقعي افتادم كه پدران و مادران و ساير بستگان شان را در جنگ از دست داده اند. رجبي ، روژانو را قصه تمام كودكان ضربه ديده از جنگ مي داند و مي  گويد: قصه اين نمايش، داستان كودكان جنگ زده اي است كه پدران و مادران شان را در جنگ از دست داده اند و به همين خاطر همه با آن ارتباط برقرار مي كنند و چنان از آن تأثير مي گيرند كه بارها صداي گريه هاي تماشاگران را روي صحنه شنيده ام. آنها ارتباط خوبي هم با فرهنگ كردها پيدا مي كنند و هميشه بعد از اجراي نمايش به فرهنگ كردي ابراز علاقه مي كنند. انگار به شناختي جديد از اين فرهنگ رسيده اند. واقعيت اش هم همين است زيرا اين نمايش واقعيت تلخ زندگي كردها را نشان داده و بسياري از سوء تفاهمات را از چهره آنها رفع كرده است.
آذر رجبي كه دانشجوي علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي است و هم اكنون در حال اولين تجربه حرفه اي اش در تئاتر است، ابراز اميدواري مي كند كه تماشاگران با ديدن اين نمايش با مصائب آدم هاي درگير جنگ آشنا شوند، زيرا با شناخت مصائب و پيامدهاي تلخ جنگ است كه ذهن انسان ها به سوي صلح سوق پيدا مي كند. در اين نمايش ارزش هايي انساني كه در دل جنگ پديد مي آيند، قابل تحسين اند.






سايه روشن
جشنواره تئاتر رضوي

گروه ادب و هنر- استفاده از كارگردانان صاحب نام عرصه تئاتر و همچنين ظرفيت هاي تئاتر حرفه اي مي تواند كمك شايان توجهي در پيشبرد اهداف جشنواره تئاتر رضوي كند.
به گزارش ستاد خبري چهارمين جشنواره تئاتر رضوي سهراب سليمي - كارگردان تئاتر- با بيان اين مطلب افزود: براي اينكه بتوانيم تئاتر رضوي را حرفه اي و مؤثر برگزار كنيم بايد تجربيات را در اين زمينه كسب كنيم و اين تجربيات با گذشت زمان است كه حاصل مي شود.
وي افزود: يكي از دلايلي كه باعث شد سيزدهمين جشنواره تئاتر عروسكي امسال موفق تر از سال هاي گذشته باشد، حضور هنرمنداني بود كه تجربيات زيادي را در طول سال هاي گذشته كسب كرده بودند، تئاتر رضوي نيز براي رسيدن به نقطه اوج نيازمند تجربه كاري است كه با گذشت زمان حاصل مي شود.
اين كارگردان تئاتر گفت: هنر تئاتر در هيچ جاي دنيا يك روزه به دست نيامده، بنابراين تئاتر رضوي نيز به عنوان يكي از زيرمجموعه هاي تئاتر ديني بايد بتواند تأثيرات خود را روي مخاطب بگذارد؛ در اين راه طي يك پروسه زماني لازم است تا بتوان به نقطه مطلوب دست پيدا كرد.
رئيس كانون كارگردانان خانه تئاتر افزود: در طول 28 سال گذشته گروه هاي زيادي با تجربه هاي مختلف ظهور كردند و نمايشي را روي صحنه بردند، اما نمايش هاي آنها ماندگار نبود؛ بنابراين امروز وظيفه ما اين است كه ريشه يابي كنيم و با رويكردي كاملاً علمي به برگزاري چنين جشنواره هايي كه كارها به صورت سفارشي و با يك موضوع خاص توليد مي شود در پيشبرد تئاتر به ويژه تئاتر ديني كوشا باشيم.
استقبال از گوشه نشينان آلتونا
005535.jpg
گروه ادب و هنر - نمايش گوشه نشينان آلتونا اثر مشهور ژان پل سارتر كه به كارگرداني مريم معترف در تالار چهارسو به صحنه آمده، در نخستين هفته نمايش با استقبال تماشاگران روبه رو شده است.
اين نمايش كه بر اساس ترجمه ابوالحسن نجفي توسط مريم معترف بازنويسي شده است ، آخرين نمايشنامه سارتر است كه نخستين بار در 23 سپتامبر 1959 در تئاتر رنسانس پاريس به كارگرداني فرانسوا داربون با بازي سرژ رژياني به روي صحنه رفت و از سوي مخاطبان و منتقدان مورد توجه قرار گرفت.
مريم معترف درباره اجراي اين نمايش مي گويد: از مدت ها پيش بر آن بودم كه در صدمين سالگرد تولد ژان پل سارتر، نمايشنامه گوشه نشينان آلتونا را به صحنه ببرم كه متأسفانه به دليل مشكلات فراوان، اين كار با يك سال تأخير امكان اجرا يافت. از آنجا كه اجراي كامل اثر حدود 5/4ساعت به طول مي انجامد، با عنايت به شرايط اجرا و حوصله تماشاگران و با در نظر گرفتن مفهوم اثر و مخدوش نشدن محتواي آن، زمان را به 150دقيقه كاهش داديم .
در گوشه نشينان آلتونا، ميكاييل شهرستاني در نقش فرانتس گرلاخ ظاهر مي شود و مريم كاظمي نقش لني ، بهناز جعفري نقش يوهانا ، مسعود ميرطاهري نقش ورنر ، اسماعيل بختياري نقش هيندنبورگ فن گرلاخ و نعيم بهشتي نقش پيشخدمت را در صحنه بر عهده دارند. گوشه نشينان آلتونا هر روز ساعت 19 در تالار چهارسوي مجموعه تئاتر شهر بر صحنه به اجرا درمي آيد.

گوشه
گزارش نقد شهادت خواني انسان ها...
تجربه اي متفاوت
در تئاتر مذهبي
005532.jpg
گروه ادب و هنر- جلسه نقد و بررسي نمايش شهادت خواني انسان هاي ... توسط كميته خبرنگاران هنري انجمن صنفي روزنامه نگاران شامگاه يكشنبه نهم مهر ماه در تالار تئاتر شهر با حضور جمشيد صداقت نژاد، محمد بهرامي، مصطفي محمودي، منوچهر آلبرلو و روح الله جعفري كارگردان و جمعي از تماشاگران برگزار شد. در ابتداي جلسه محمد?بهرامي گفت:  اين اولين جلسه كميته خبرنگاران هنري انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران پس از تشكيل و اعلام موجوديت مي باشد. وي در خصوص نام نمايش گفت: نام اين اثر مرا به ياد نام نمايشنامه هاي عباس نعلبنديان مي اندازد و به نظرم نويسنده در نامگذاري اثر از وي متاثر بوده است. جمشيد صداقت نژاد در اين جلسه اظهار داشت: در اين اثر كارگردان با داستان هاي مختلف مذهبي و برش هايي از آنها فضايي را خلق مي كند كه نشان از زحمات فراوان وي دارد. اعتراف مي كنم كه وقتي وارد فضاهاي طراحي شده براي اين اثر در راهروي تالار قشقايي شدم، براي لحظاتي مبهوت ماندم.
منوچهر اكبرلو ديگر منتقد جلسه اذعان داشت: در اين نمايش، غناي بسيار زيباي ادبيات كشورمان به شكل غلوآميزي خود را نشان مي دهد و در لحظاتي زبان نمايش پرتكلف مي شود، البته در جاهايي مثل صحنه هاي شمعون و شهرزاد سخنان، لحن محاوره اي پيدا مي كنند. وي افزود: برخي نويسندگان علاقه دارند كه وقتي مي نويسند از منابع ادبي استفاده بيشتري كنند و تك تك جملاتشان قصار و به تنهايي شنيدني و پرمعنا باشد. منوچهر اكبرلو، ادامه داد: در اين اجرا كوشيده شده است كه تصاوير خيلي زياد باشد و اين امر در تصويرسازي ابتداي نمايش (كه روي كلام مرحوم آقاسي انجام مي شود) قابل مشاهده است.
روح الله جعفري، كارگردان سپس اظهار داشت: انگيزه ام از اجراي اين اثر با شنيدن كلام شعر حماسي مرحوم آقاسي درباره كربلا شروع شد و راغب شدم مفاهيم مطرح شده در اين شعر را به صورت نمايشي كار كنم و حركت انقلابي امام حسين(ع) را به تصوير بكشم. وي تصريح كرد: براي اجراي نمايش شهادت خواني انسان هاي... به مطالعه در تاريخ و روايات مذهبي پرداختم. مي خواستم ادبيات اثرم كلاسيك و حماسي باشد، ولي در عين حال از غناي تصويري و ساختارهاي مختلف نمايشي بهره ببرم.
مصطفي محمودي ديگر منتقد جلسه نيز گفت: اين اجرا كار ستودني  است، چون در بين متون نمايش مذهبي، كاري خارج از قواعد و كليشه هاي مرسوم انجام شده است. وي افزود: يكي از سختي هاي كار نويسنده، توجه به تعدد روايات  مختلف در اديان مختلف است. پيوند ماجراي به صليب كشيدن حضرت مسيح(ع) با ماجراي شهادت حضرت امام حسين(ع) كار آساني نيست، ولي در اين نمايش انجام شده است. وي ادامه داد: در برخي صحنه هاي نمايش كلام كاملاً خود را به كار تحميل مي كند و به نظر من سنگيني كلام جاهايي باعث آسيب پذيري اثر مي شود. روح الله جعفري سپس گفت: من نقطه مشترك تمام مذاهب اعم از اسلام، مسيحيت، زرتشت، يهوديت و... را حريت و آزادگي ديدم و سعي كردم كه اين مفاهيم مذهبي را به نوعي در نمايشم متجلي سازم. وي افزود: من به نوعي غيرمستقيم از تكنيك سينما در اثرم استفاده كردم و در اجراي اين نمايش در دومين همايش آيين هاي عاشورايي 3دوربين به صورت زنده از صحنه تصويربرداري و آن را براي تماشاگر پخش مستقيم مي كردند. در آنجا عامدانه من قانون خط فرضي را مي شكستم و در اجراي عمومي اثر هم با ميزانسن هايم سعي كردم به گونه اي ديگر اين كار را انجام دهم.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |