مديريت شهري با تفكر بسيجي
گفت و گو با حبيب كاشاني عضو شوراي اسلامي شهر تهران و مسئول هماهنگي امور ايثارگران شهرداري تهران
|
|
عكس : عليرضا بني علي
فرمانده گردان ما شهيد كلهر به عنوان مدير، نصف شب مي رفت جلوي چادر نيروهاي خود كفش بچه ها را واكس مي زد و حتي لباس هاي آنها را مي شست و ما نمي دانسيتم چه كسي اين كار را انجام مي دهد. اين نوع فضاها در جبهه وجود داشت و اينكه من مديرم مطرح نبوده است. متأسفانه تفكري كه بسيج در جنگ داشت به سلسله مراتب مديريتي منتقل نشده است. حبيب كاشاني كه علاوه بر عضويت در شورا مسئول هماهنگي امور ايثارگران شهرداري است، مي گويد: تفكر بسيجي در واقع ترويج فرهنگ ايثار، شهادت و خدمت رساني به مديريت شهري است.
غلامرضا رفيع
* به عنوان عضو شوراي شهر و مسئول هماهنگي امور ايثارگران شهرداري تهران چه تعريفي از واژه بسيج داريد؟
- من بسيج را به معناي گذشت و ايثار مي دانم به اين معنا كه بسيجي در همه عرصه هاي نظامي، فرهنگي و اقتصادي خودش را نمي بيند و فقط ديگران را مي بيند و در اين راه حاضر است جان و مال خود را فدا كند.
*يادتان هست براي اولين بار چه زماني با بسيج آشنا شديد و از اين آشنايي چه احساسي داشتيد؟
- من دانش آموز بودم و فكر مي كنم در سن 16 سالگي در دبيرستان شهيد اختري در خيابان هاشمي با بسيج آشنا شدم. مربي تربيتي داشتيم به نام مجيد سرچمي دانشجوي رشته پزشكي كه بعداً شهيد شد. من از طريق ايشان معناي بسيج را شناختم و اينكه دانشجويي تازه داماد با همه مشكلات به جبهه مي رود برايم تعجب آور بود. خيلي تلاش كردم كه وارد بسيج شوم ولي خيلي سخت مي گرفتند و شايد اولين باري بود كه مدرك اخويم را كه آموزش ديده بود جعل كردم و كپي گرفتم چون به افراد هم سن من اجازه رفتن به جبهه را نمي دادند.
*برادر شهيدتان را مي فرماييد؟
- بله ايشان در جنگ هاي نامنظم با شهيد چمران بودند و من اينقدر ذوق و شوق داشتم و خيلي برايم جالب بود كه كپي برگه آموزشي ايشان را جعل كرده ام تا بتوانم در فضاي جبهه و بسيج قرار گيرم. فرداي آن روزي كه سربازي ايشان تمام شد به عنوان بسيجي عازم جبهه شدند و بعداً به درجه رفيع شهادت نايل آمدند و پس از 22 سال پيكر پاكشان برگشت.
* اينكه همواره بر ضرورت نهادينه شدن فرهنگ و تفكر بسيجي در كشور تاكيد مي شود منظور چيست؟
- اين تفكر، تفكري است كه اصلاً خودش را نمي بيند يعني منافع و مطامع شخصي خود را مد نظر قرار نمي دهد. الان در عرصه هاي مختلف ما منافع خود را در نظر مي گيريم مثلاً در بحث زلزله مي گوييم اول خانواده خودمان ولي اگر اين تفكر جا بيفتد به هركسي كه نياز به كمك دارد كمك مي كنيم و با چنين تفكري ديگر نسب و سبب و عشيره مطرح نيست و همه را برادر و خواهر مي بينيم و به همه كمك مي كنيم. اگر اين تفكر حاكم شود ديگر منافع و مطامع معنا ندارد هر اتفاقي كه در هر نقطه اي از كشور بيفتد ديگران را از خودش مي داند. فراتر از اين مثلاً در نقطه اي از جهان سونامي رخ مي دهد كه شايد ربطي به ما ندارد ولي كارمندان و معلمان كمك مي كنند و يا دانش آموزان قلك خود را مي دهند.
* شما نمونه مشخصي از اين دست سراغ داريد؟
- سال 65 در منطقه فكه، عمليات ايذايي انجام شد. دو تا دوست داشتيم به نام هاي علي و نعمت دهقانيان كه برادر بودند و هنگام عمليات ابتداي ميدان مين، برادر بزرگتر تير مي خورد و زخمي مي شود. او مي گفت من توي ميدان مين افتاده بودم و برادرم آمد و نگاهي به من انداخت ولي دوست ديگرمان را كه او هم زخمي شده بود برداشت و عقب برد. اين موضوع برايم خيلي تعجب آور بود. او مي گفت برادرم بعداً در آن عمليات اسير شد و دو سه سال انتظار كشيدم تا برگردد و از او سؤال كنم كه علت اين كار او چه بوده است. وقتي آزاده ها به كشور بازگشتند از او علت را سؤال كردم و گفتم با وجود اينكه من برادر تو و هم رزم تو بودم چرا مرا عقب نبردي او در جواب من گفت وقتي هر دوي شما را ديدم يك لحظه فكر كردم كداميك از شما زنده بماند بيشتر به درد دين مي خوريد از اين رو او را با خود به عقب بردم. اين يك تفكر است و اين آدم ها هنوز هستند و دارند زندگي مي كنند و همه وجودشان وقف انقلاب است.
* آيا به نظر شما در انتقال فرهنگ و تفكر بسيج به نسل جديد توفيقي حاصل شده است؟
- من از خودم به عنوان يك معلم و به عنوان كسي كه مدير مدرسه بوده ام گله مندم. ما فقط انتقال تفكر بسيج و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را به يك هفته بسيج و يك هفته دفاع مقدس اختصاص داده ايم. در حال حاضر روزانه شايد 2300 صفحه روزنامه و مجله بيرون مي آيد و واقعاً جاي نگراني است كه از اين تعداد فقط 6 صفحه به فرهنگ ايثار و شهادت اختصاص دارد. بعد مي خواهيم بچه هاي نسل سوم كه آن فضا را احساس نكرده اند و امام و رزمندگان را نديده اند با اين فرهنگ آشنا شوند. در حال حاضر وقتي كسي براي ديگري مثلاً 100 هزار تومان وام مي گيرد هر وقت او را مي بيند حتماً از او تشكر مي كند. اگر اين بچه ها متوجه شوند كه يك عده اي سلامت روحي و جسمي خود را گذاشته اند و قطع نخاع شده اند و در گوشه آسايشگاه افتاده اند و پدر و مادرهايي كه يك بچه داشته اند و همان يك بچه را داده اند تا استقلال و امنيت اين مملكت تأمين شود به اين خانواده ها احترام خواهند گذاشت؟ بايد قبول كنيم كه كم كاري كرده ايم و خيلي بيش از اين مي توانستيم كار كنيم و اين به فراموشي سپرده شده است.
* خود شما به عنوان كسي كه در اين عرصه ها حضور داشته ايد چقدر در انتقال فرهنگ بسيجي به فرزندتان موفق بوده ايد؟
- من يك پسر دارم ولي با اين حال همه بچه هاي مردم را مانند بچه خود مي دانم و سعي مي كنم در جهت ترويج اين فرهنگ با آنها كار كنم. پسرم در سن 16 سالگي و سن بلوغ است و ارتباطش با بسيج و مدرسه خوب است. به دست آوردن يك چيز مهم ولي حفظ آن مهم تر است. بايد تلاش كنيم كه داشته ها را با تفكر و تعمق حفظ كنيم. زيرا چيزي كه با تفكر به دست مي آيد از دست دادنش به اين سادگي ميسر نيست . از اين رو بايد سعي كنيم با احساس وارد عرصه بسيج نشويم بلكه با تفكر و تعقل وارد اين عرصه شويم. در اين صورت محال است بسيجي را بشود از تفكرش جدا كرد.
يكي از كار هايي كه در زمان آقاي احمدي نژاد در شهرداري حاصل شد راه اندازي و تأسيس اداره كل ايثارگران بود. عمده بحثي كه ما دنبال مي كرديم ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، خدمت رساني به ايثارگران شهرداري و خدمت رساني به ايثارگران شهر تهران بود.
خانواده شهدا با شهيدان خود ارتباط روحي عجيبي دارند يادم مي آيد وقتي جنازه شهيد هاشم كلهر را كه در عمليات خيبر بر اثر موشك سر از بدنش جدا شد و دوستان مي گفتند مي خواستيم مادرش جنازه را نبيند ولي او گفت من ديشب خواب ديدم كه هاشم سر ندارد شما از من چه چيزي را مي خواهيد پنهان كنيد. اين ارتباط روحي و معنوي وجود دارد و شاهد هستم كه برخي مادران شهيد هنوز ظرف غذاي بچه هاي شهيدشان را سر سفر مي گذارند و هنوز به اين ياد هستند كه اين بچه ها سر اين سفره ها بوده اند و هستند و هنوز با اين احوالات زندگي مي كنند و هر پنجشنبه به رغم كهولت سن و مشكلات فراوان و سرما و گرما بر سر مزار آنان حاضر مي شوند و باور دارند كه اينها مقدس و عزيز خدا هستند.
* بسيج و فرهنگ بسيجي در مديريت شهري از چه جايگاهي برخوردار است؟
- متأسفانه تفكري كه بسيج در جنگ داشت به سلسله مراتب مديريتي منتقل نشده است. براي نمونه فرمانده گردان ما شهيد كلهر به عنوان مدير، نصف شب مي رفت جلوي چادر نيروهاي خود كفش بچه ها را واكس مي زد و حتي لباس هاي آنان را مي شست و ما نمي دانستيم چه كسي اين كار را انجام مي دهد. اين نوع فضاها در جبهه وجود داشت و اينكه من مديرم مطرح نبوده است. براي همين عزيزترين چيز خود را كه جانشان بود فدا مي كردند.
* با توجه به اينكه هم اكنون بسياري از دست اندركاران اداره شهر چه در شورا و چه در شهرداري به نوعي با دفاع مقدس و جبهه و جنگ رابطه داشته در اين مدت اين روحيه تا چه حد به بدنه شهرداري منتقل شده است؟
- اين تفكري كه امروز در شهرداري وجود دارد اگرچه خوب است ولي انتظار ما خيلي بالاتر از اين است. ما بايد تلاش كنيم كه اين فضا باقي بماند و زود گذر نباشد. امروز نيز كه آقاي قاليباف به عنوان شهردار تهران كه سال ها خود فرمانده لشكر بوده اند نيز همين انتظار را داريم. اميدواريم آنقدر جلو برويم كه هر كسي كه به شهرداري مراجعه مي كند باور كنيم كه مردم ولي نعمت ما هستند و ما نوكر مردم هستيم. در اين صورت مي توانيم ادعا كنيم كه اين فرهنگ بسيج و فرهنگ كمك به ديگران در شهرداري هم جا افتاده است.
* شوراي شهر به عنوان سياست گذار چه استراتژي و راهبرد و سياست مشخصي را در اين زمينه انديشيده است؟
- سعي كرده ايم كه اگر آيين نامه يا مصوبه و لايحه اي مطرح مي شود حتماً قشر ايثارگر را در نظر بگيريم اگر بحث استخدام مطرح مي شود حتماً آن درصدهاي قانوني لحاظ شود. در زمان آقاي احمدي نژاد و آقاي قاليباف سعي شده اگر فردي در شهرداري بازنشسته مي شود يكي از فرزندان وي بتواند جذب شود.
* به نظر شما باورمسئولان به فرهنگ و تفكر بسيجي و تسري آن در مديريت ها چقدر جدي است؟
باور كنيم اين بچه هايي كه بدون آشنايي با جنگ و ادوات نظامي و شناخت از مسايل جغرافيايي براي اولين بار بعد از سه قرن يك وجب از خاك كشور را از دست نمي دهند توانايي اين را دارند كه در پست هاي مديريتي بتوانند خدمت رساني كنند.
* مأموريت امور ايثارگران شهرداري تهران چيست و چه وظايفي براي اين اداره كل پيش بيني شده است؟
- ما تقريباً داريم وارد چهارمين سال فعاليت مان مي شويم و وقتي وارد شهرداري شديم در اين رابطه تنها يك جايگاه مشاوره وجود داشت و هيچ كاري اجرايي اتفاق نمي افتاد. بعد از حضور آقاي احمدي نژاد در اين عرصه، اداره كل امور ايثارگران تأسيس و راه اندازي شد. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، خدمت رساني به ايثارگران داخل شهرداري و خدمت رساني به ايثارگران كل شهر تهران را مد نظر داشته ايم. امروزه اگر يك ايثارگر در داخل شهرداري براي ازدواج بچه و يا براي مشكلات روحي و جسمي خود كاري داشته باشد مي تواند از واحد مشاوره اي كه از تخصص هايي برخوردار است استفاده كند. در زمينه خدمت رساني نيز خانواده شهداي شهرداري از امكاناتي كه به هر فرد در زمان حياتش تعلق مي گيرد مي توانند استفاده كنند.
اگر كارمندان از تور زيارتي استفاده مي كنند خانواده هاي شهداي شهرداري نيز از همين تورهاي زيارتي و سياحتي مي توانند استفاده كنند و امسال خانواده ها به زيارت حضرت زينب و حضرت رقيه مشرف شدند. امروز ما در تهران متولي برگزاري همايش هاي خاص هستيم مثلاً آخرين همايشي كه داشتيم همايش بچه هاي آسماني بود. همايش ديگري براي بزرگداشت شهداي اديان الهي براي 128 شهيد شامل، يهودي، ارمني، زرتشتي و آشوري داشتيم .
* سهم شهرداري تهران از شهدا و ايثارگران دفاع مقدس چه تعداد بوده است؟
- روزي كه وارد شهرداري شديم اين طور احساس مي كردم كه شهرداري با جنگ سنخيت چنداني نداشته است ولي امروز مي بينيم تعداد زيادي حدود 1320 جانباز و 115 آزاده و 136 خانواده شهيد در شهرداري وجود دارد و اين تعداد براي سيستمي مانند شهرداري كه ارتباط مستقيم با جنگ نداشته عدد زيادي است. اين تازه منهاي رزمندگاني هستند كه بين 6 ماه و بيشتر در جبهه حضور داشته اند.
* شوراي شهردر مصوبات خود چقدر به توسعه فرهنگ بسيجي در شهر كمك كرده يا مي كند؟
- اين تفكر در بين اعضاي شوراي شهر وجود دارد امروزه آقاي چمران به عنوان رئيس شوراي شهر كه خودش از رزمندگان و پيشكسوتان جهاد و شهادت است و كسي است كه به عنوان برادر شهيد مصطفي چمران شهيد والا مقام انقلاب در شورا حضور دارد و اين تفكر در همه اعضا وجود دارد و باعث شده تا اين مسايل رعايت شود. چندي پيش كه در باره استخدام 1200 نفر كارمند شهرداري بحث مي كرديم همه اعضا اصرار داشتند كه قوانين مربوط به ايثارگران به طور كامل رعايت گردد تا هيچ حقي از آنان تضييع نشود. در اين چند سالي كه در شورا خدمت كرده ام اين روحيه خدمت به ايثارگران در اعضا وجود دارد.
|