فلسفه ماده از نظر آدورنو و جوديت باتلر
ماوراي ماده گرايي
كري. ال. هال - ترجمه: الهام منبع جود
|
|
جوديت باتلر، فيلسوف معاصر از معدود فيلسوفاني است كه به نقش جنسيت در فرآيند تفكر توجه ويژه داشته است. او معتقد است كه هيچ دسترسي خاصي به اجسام مقدم بر مفهوم آنها در تفكر و زبان وجود ندارد. به عبارت بهتر، به واسطه زبان و انديشه نمي توان مواجهه اي عيني با اشيا و پديدارهاي مادي را متصور شد.
بر همين منوال، جنسيت را نمي توان صرفاً به واقعيات مادي فروكاست. بنابراين، آنچه كه همواره در اين زمينه حائز اهميت است، طبقه بندي اجتماعي و متعاقب آن مفهومي است كه از اين مقولات صورت مي گيرد.
مطلب حاضر در مقايسه آراي جوديت باتلر با تئودور آدورنو ، فيلسوف آلماني، در زمينه فلسفه ماده و ماده گرايي، مي كوشد تا به نقاط افتراق و اشتراك آنها اشاره اي گذرا داشته باشد.
***
در بحث از مواد و اجسام، جوديت باتلر تلاش كرده كه اجسام و مواد را با همان روشي كه يك مفهوم مركزي، استوار و خودمحور در سال هاي اخير تجزيه و تحليل شده بررسي كند. در عمل، باتلر مدعي است كه در يك حوزه نظري، ماوراي چارچوب ماده گرايي و ايده آليسم عمل مي كند. در حالي كه من با بسياري از مباحث باتلر موافق هستم، با اين گفته او كه هيچ تفاوت معناداري بين اجسام و مفهوم كلامي آنها وجود ندارد ، مخالفم. در ادامه، من موقعيت باتلر را با آنچه تئودور آدورنو در مقاله ذهنيت و عينيت و همچنين در كتاب ديالكتيك منفي آورده است، مقايسه خواهم كرد. اميدوارم كه بتوانم از مطابقت بسياري از مباحث باتلر با ديدگاه مادي گرايي آدورنو دفاع كنم، در حالي كه در نتيجه آن هيچ نقد بالقوه اي شامل ماده گرايي نخواهد بود.
نكته انحرافي من مشهورترين بحث باتلر است. هيچ جنسيت طبيعي مقدم بر طبقه بندي اجتماعي از جنسيت وجود ندارد. باتلر با الهام از لكان، دريدا و مخصوصاً فوكو، از جنسيت به عنوان يك هديه جسماني كه ساختار جنسيت به طور مصنوعي از آن ناشي مي شود، حمايت نمي كند، بلكه آن را به عنوان يك هنجار فرهنگي كه بر ماديت اجسام ناظر است، مي پذيرد. باتلر معتقد است كه در بطن اين بحث مركزي، تعابير متنوع و كلي براي ايده آليسم و ماترياليسم وجود دارد.
براي مثال او مي گويد: يك ساختارگرايي مدرن، مجموعه تضادهاي متافيزيكي بين ماترياليسم و ايده آليسم موجود در نسخه جديد را به صورت يك كاربرد بي قاعده كه به گونه اي در ماديت جنسيت بحث مي كند، بازنويسي كرده است. قسمت عمده اين مقاله تعابير علمي و ماهيت وجودي اين تعريف جديد را مورد آزمون قرار مي دهند، مخصوصاً وقتي باتلر آن را به طبقه بندي جنسيت مربوط مي كند. من به طور خلاصه، دستاوردهاي سياسي مهمي را كه به عقيده باتلر مي تواند از اين حركت تئوريك پيروي كند، جست وجو مي كنم. همان طور كه مي بينيم، تجزيه و تحليل من هميشه به مادي گرايي آدورنو مربوط مي شود، حال به مداخله علمي باتلر مي پردازم.
مداخله در اجسام
باتلر در ابتدا تأكيد مي كند كه هيچ دسترسي خاصي به اجسام، مقدم بر مفهوم آنها در تفكر و زبان وجود ندارد. ما فقط مي توانيم اجسام، اشياء، حقيقت و بنابراين مواد را از طريق مفاهيم آنها درك كنيم.
باتلر مي گويد ماده گرايي از ابتدا با معاني محدود شده است. با توجه به طبقه بندي خاص از جنسيت، باتلر به اين نكته كه اعضاي تناسلي يك كودك در لحظه تولد، دختربودن او را مشخص مي كند و اينكه اين نشانه بر طبيعت زنانگي اثرگذار است، مي پردازد. ما كودك را از طريق طبقه بندي هايي مي بينيم كه مرتبط با اعضاي تناسلي خارجي اوست و دلالت مي كنيم كه آن صفات نوعي، معني واقعي يا حالت طبيعي دارند. به عبارت ديگر، باتلر مي گويد كه زنان و مردان با جنسيت معين نمي توانند خارج از اين طبقه بندي ها زندگي كنند و در واقعيت مادي، هيچ راهي براي بناگذاشتن جنسيت وجود ندارد.
آدورنو در اين زمينه با باتلر توافق نسبي دارد. در حقيقت هسته اصلي تئوري آدورنو اين است كه زبان يا تفكر نمي توانند نقش برابري براي توصيف يك واقعيت عيني داشته باشند. بنابراين با تفكر در واژگان فني آدورنو درمي يابيم كه عينيت ناهمانند است. او مي نويسد كه اين ناهمانندي ضروري نيست. طبق نظريات آدورنو اين اصل كه دانش جهان از طريق تفكر تأثير مي گذارد، مدت هاي مديدي است كه توسط مادي گرايان مورد قبول واقع شده است.
علي رغم اين خوش بيني، فكر مي كنم گفتن اينكه استفاده از اين اصول ديگر به اندازه گذشته اساسي نيست، عادلانه به نظر مي رسد. بنابراين باتلر در پافشاري خود جهت استفاده از اصول طبيعت به عنوان مداخله گر، براي طبقه بندي جنسيت و تمايلات جنسي يك مبتكر است.
|