چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۵
مروري بر فعاليت محمدسجادي شهردار مقتدر تهران در روزهاي بحراني جنگ جهاني دوم
طهران در آشوب
007539.jpg
تقاطع لاله زار-خيابان جمهوري، روبروي كافه پارس و هتل لاله زار
007545.jpg
عبور نيروهاي انگليسي از خيابان سپه در جنگ جهاني دوم
007533.jpg
خيابان نادري( جمهوري)، مقابل سفارت انگليس
007530.jpg
خيابان فردوسي،ساختمان بانك ملي

عباس ثابتي راد
در 2 مهر ماه 1320 و در آشوب واپسين روزهاي جنگ جهاني دوم كه به بركناري رضاخان از قدرت و جانشيني فرزندش منتهي شد، مصطفي قلي رام كه مسئوليت اداره كشاورزي كشور را به عهده داشت به عنوان شهردار انتخاب شد. هنوز تهران چهره اي جنگ زده داشت. حضور نيروهاي متفقين در شهر موجب شده بود تا بسياري از ساكنان همچنان اخبار هول آور جنگ را در ذهن مرور كنند. رضاخان رفته بود و به جايش محمدرضا پهلوي بر اريكه سلطنت تكيه زده بود. تهران نيز درست مانند سياست كشور، اوضاع و احوال مناسبي نداشت. هر روز بحراني جديد اتفاق مي افتاد. كمبود نان، آذوقه، تعطيلي، بازار و مغازه ها و اقتصاد بيمار. در كنار تمام اين اتفاقات، هنوز تهران در حكومت نظامي به سر مي برد. فرماندار نظامي شهر، بدون توجه به مسئولان شهري سعي در برقراري نظم داشت. در اين روزها، بديهي بود كه شهرداران و مسئولان شهر، اوضاع متزلزلي داشته باشند. مصطفي قلي رام هنوز يك ماه بر صندلي شهرداري تكيه نزده بود كه بلافاصله جايش را به محمدسجادي داد. مردي كه بعدها در مجلس سنا توانست براي خود اعتبار فراواني كسب كند و حتي به مقام رياست اين مجلس هم تكيه زند.
محمد سجادي پس از آنكه در آبان ماه بر كرسي شهرداري تهران تكيه زد، سعي در فرو نشاندن التهاب جاري در سطح شهر كرد. او با استفاده از روابطش توانست در همان ماه هاي اوليه، فعاليت هاي مهمي انجام دهد. با وجود آنكه هنوز كمتر از يك ماه از حضور او در مقام شهردار نگذشته بود، در 19 آذر 1320 او با طرح يك لايحه در انجمن شهر، توانست فعاليت هايش را سازماندهي كند. از آنجا كه اوضاع شهر، چندان به سامان نبود و با وجود اخطارهاي مختلف بسياري از مغازه ها، همچنان در تعطيلي به سر مي بردند، سجادي تصميم به احداث 6 ميدان خواربار در قسمت هاي مختلف شهر گرفت تا بتواند مايحتاج مردم را تأمين كند.
سجادي توانست خيلي زود تصميم اش را عملي كند و پايه هاي لرزان كرسي شهرداري را اندكي قوام بخشد. به ويژه در روزگاري كه شاه جديد، با تغيير مداوم نخست وزيران سعي داشت تا اوضاع نابسامان كشور را كنترل كند.
توزيع كوپن يك راهكار جديد
با وجود آنكه رفته رفته اوضاع كشور آرام مي شد و از عوارض جنگ در آن نشاني به جا نمي ماند، اما شهر تهران همچنان دستخوش مشكلات متعدد بود. شهرداري تهران با احداث 6 مركز خواربار در سطح شهر و وادار كردن مغازه ها براي فعاليت، هنوز موفق نشده بود تا اوضاع شهر را به حالت عادي بازگرداند. از اين رو محمد سجادي، درصدد اقدامي جدي برآمد. وي با پيشنهاد طرحي به وزارت كشور اعلام كرد تا اوضاع معيشتي مردم را بهبود بخشد. بحران نان، قند و شكر و مايحتاج اوليه در تهران هر روز موجب بروز مسايل جديدي مي شد. از اين رو وزارت كشور با تشكيل كميسيون طرح سجادي را پذيرفت. براساس اين طرح دولت به شهروندان تهراني براي تهيه اجناس و كالاي ضروري كوپن مي دهد. از اين رو شهرداري نيز به همراه اداره آمار و شهرباني اداره كل امنيه، موظف به اجراي اين طرح شد. از اين رو شهرداري تهران با اعلام تعطيلي روز دهم فروردين ماه 1321 اين طرح را به مرحله اجرا گذاشت. بدين ترتيب كه مأموران ويژه با مراجعه به خانه هاي تهران و سرشماري افراد ساكن در منزل كوپن هاي مورد نياز هر خانواده را در اختيارشان گذاردند. از آنجا كه براي ارائه كوپن و خريد مايحتاج شناسنامه افراد نيز لازم بود، امكان تقلب وجود نداشت.
براي اجراي طرح مزبور، تهران تا شعاع 6 كيلومتري تعطيل شد و از تمام ساكنان  آن خواسته شد تا در منازلشان بمانند.
اعتصاب سراسري
بحران نان، معضل اصلي تهران بود. اغراق آميز نيست اگر بگوييم كه اين مسئله باعث شد تا چند كابينه و وزير تغيير كند. هنوز بحران نان چندان جدي تلقي نشده بود تا در مرداد ماه 1321 كابينه علي سهيلي سقوط كند و قوام السلطنه به جاي او بنشيند كه اتفاق عجيبي افتاد. درست در 14 فروردين ماه كليه اتوبوس هاي شهري تهران از حركت بازماندند. بحران نان از سويي و مشكل اتوبوس داران از سويي ديگر شهرداري را در بحراني جدي قرار داد. علي سهيلي نخست وزير وقت، به كمك شهرداري آمد و با انتشار اعلاميه اي تمام نانوايان خاطي را تهديد به مجازات هاي شديد كرد. سجادي نيز آرام ننشست. او با تدبيري مناسب، در كمتر از يك روز اتوبوس داران را به خيابان كشاند و آنان را به كار واداشت. بدين ترتيب كه وي با طرح لايحه اي در انجمن شهر و تغيير در نرخ خطوط اتوبوسراني، اين معضل را از پيش  رو برداشت.سجادي هر خط اتوبوسراني را به دو بخش تقسيم كرد و براي هر بخش قيمتي واحد تعيين كرد بنابراين اگر شهروندي در طول سفر به هر دو بخش از خطوط سفر مي كرد، مي بايست كرايه اي دو برابر مي داد. اما اگر تنها در يك بخش سوار اتوبوس مي شد، همان قيمت سابق را پرداخت مي كرد.
تيفوس در تهران
مشكلات ناشي از جنگ تهران روز به روز ظهور مي كرد كه شهرداري مجبور به جيره بندي نان شد. از سويي حضور تعداد سه هزار نفر از لهستاني ها در تهران و در حوالي دوشان تپه ، بر مشكلات پايتخت دامن مي زد. در همين زمان بود كه ناگهان خبر ناگواري مثل بمب در تهران تركيد بيماري تيفوس در پايتخت .
در 28 ارديبهشت ماه 1321، هنگامي كه محمدسجادي شهردار شهر، به فكر رفع بحران هاي متعدد شهر بود، اين خبر مي توانست فاجعه پايتخت را كامل كند. وزارت بهداري با مشاهده موارد متعددي، اين خبر را اعلام كرد. تهران، چهره اي آشفته به خود گرفته بود و از هر سو، مشكلات و معضلات برآن آوار مي شد.
اگر چه در اين سال ها، آب تهران نيز همواره به عنوان يك مشكل مطرح مي شد، اما اتفاقات و حوادث متعدد كه تهران را سخت متزلزل كرده بود، اين ضرورت كه تهران بايد لوله كشي شود را از ميان برده بود. بيماري تيفوس خيلي زود در سطح شهر گسترش يافت. بسياري از مردم به دليل عدم امكانات كافي و ناآگاهي رفته رفته در كام مرگ فرو مي رفتند. تهران ديگر به هيئت شهري نفرين شده درمي آمد. در همين روزها، دوباره شهرداري شهر، با احداث بهداري هاي سيار در سطح شهر و با همكاري وزارت بهداري توانست، تيفوس را مهار كند.
اوضاع بحراني تهران دستگاه عريض و طويل پهلوي را تحت تأثير قرار داده بود. دكترميلسپو يك مستشار آمريكايي كه به منظور ساماندهي اوضاع اقتصادي دولت و تأمين مايحتاج كشور به استخدام درآمده بود و در كابينه علي سهيلي وزير دارايي بود ناگهان به دليل آشفتگي تهران و كل كشور استعفا داد. چند ماه بعد و در مرداد 1321 نيز سهيلي مجبور به استعفا شد و قوام السلطنه جاي او را گرفت. در تمام اين روزها همچنان محمد سجادي، در مقام شهردار، تهران آشفته و بحران زده را مديريت مي كرد. در اين ميان اخطارهاي گاه و بيگاه فرماندار نظامي شهر نيز چندان تغييري در اوضاع به وجود نياورد. تهران هر روز در گردابي تازه مي افتاد و مشكلي جديد در آن ظاهر مي شد. تغيير كابينه حضور چهره هاي جديد نيز توانست اين شهر بحران زده را اندكي به آرامش نزديك كند اقتصاد كشور به تدريج رو به سقوط مي رفت.
نان گران شد. شهروندان تهراني در حالي كه كوپن در دست داشتند جلوي نانوايي ها صف مي كشيدند. دولت جديد براي حل معضل نان تصميم گرفت تا از روسيه گندم وارد كند. به همين منظور فرماندار نظامي شهر، به بندر انزلي رفت و تحت تدابير امنيتي گندم ها به تهران انتقال داده شد. در همين زمان بود كه از گوشه و كنار شهر، شنيده شد كه لامپ هاي خيابان ها و سيم هاي برق و تلفن را مي دزدند. اما اين بار، سجادي خسته از اداره اين شهر بحران زده راهي ديگر در پيش گرفت. محمدسجادي با استقرار كابينه جديد از سمت خود كناره گرفت. او اگرچه در طول 15 ماه شهرداري توانست بسياري از مشكلات شهر را ساماندهي كند و با تكيه بر فعاليت هايش تهران آشفته از عوارض جنگ جهاني را مديريت كند، به آرامي از ساختمان بلديه خارج شد و هيچ گاه به آن برنگشت. پس از وي سيدمهدي عمادالسلطنه، به دستور قوام بر كرسي شهرداري تهران نشست. هر چند زمان مديريت او نيز كم دوام بود و سرنوشت سجادي نيز بر او گذشت، اما شهر تهران در زمان او همچنان در انبوهي از مشكلات غوطه ور بود. فضل الله بهرامي و عباسقلي گلشاييان ديگر شهرداران تهران بودند كه در زمان بحران زدگي بر مسند شهرداري تكيه زدند و سعي در اداره اين شهر بحران زده داشتند. اما انگار پايتخت، به هيئت هيولايي مهار نشدني، درآمده بود. هيچ چيز نتوانست بحران تهران را كنترل كند. حتي طرح محمدسجادي، براي كاشت سيب زميني در صحراي سنگلج هم نتوانست مشكل معيشتي تهران را حل كند. تهران به دام معضلي حل ناشدني افتاده بود. و تا پايان جنگ جهاني، اين بحران ادامه داشت. گويا سايه سنگين جنگ جهاني بر پايتخت، چنان سلطه يافته بود كه هيچ چيز نمي توانست آبي باشد بر آتش برافروخته اش.

رجال بلديه
محمدعلي صفاري؛معاون بوذرجمهري
پروانه بابائي
تيمسار محمدعلي صفاري فرزند محمدحسين منظم السلطنه از ملاكين گيلان بود. در سال 1277هـ .ش در لاهيجان متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتي براي ادامه تحصيل در رشته نظام به اروپا رفت. چندي در روسيه و مدتي در فرانسه به تحصيل علوم نظامي اشتغال ورزيد و به ايران بازگشت و وارد قزاقخانه شد. بعد از كودتاي 1299هـ .ش كه كريم آقاخان بوذرجمهري متناوباً رياست بلديه تهران را عهده دار شد، نايب اول، محمدعلي صفاري معاون او بود و در توسعه شهر تهران و تعريض خيابانها و ايجاد پاركها و ميادين، سهمي بسزا داشت. در سال 1311هـ .ش با درجه سلطاني، فرمانده نيروي دريايي شد. (در حقيقت قرار شد نيروي دريايي را تأسيس كند). پس از آن به اداره املاك رضاشاه منتقل شد و چندي در شمال به توسعه املاك رضاشاه و آبادي آنها پرداخت. در سال 1318هـ.ش فرماندار كل گرگان شد و اين شهر را توسعه داد و در همين سمت درجه سرهنگي گرفت.
در سال 1320هـ.ش بعد از رفتن رضاشاه به تهران منتقل شد و مديركل انتظامات وزارت كشور شد، يك سال بعد كه قوام السلطنه رئيس الوزرا شد، به مناسبت دوستي و نزديكي با منظم السلطنه، فرزندش سرهنگ صفاري را به رياست اداره كل نان تهران گماشت. در آن تاريخ نان در تهران و ساير شهرها جيره بندي بود و در مقابل كوپن كه به هر كسي داده مي شد با زحمت و مرارت زياد نيم كيلو شبيه نان به او مي دادند. صفاري تا حدي توفيق يافت كه وضع نان را در تهران سر و صورت بدهد و از مرگ مردم به علت گرسنگي جلوگيري كند.
در سال 1322هـ.ش به مديركلي غله كشور رسيد. در سال 1325هـ.ش كه قوام السلطنه براي بار چهارم به نخست وزيري منصوب شد، صفاري را به رياست شهرباني گمارد و براي او درجه سرپاسي گرفت.
در پانزدهم بهمن 1327 موقعي كه شاه در مقابل آمفي تئاتر دانشكده حقوق مورد اصابت چند گلوله واقع شد، صفاري رئيس شهرباني بود و به ضارب تيراندازي كرد و او را از پاي درآورد.
صفاري يك بار ديگر هم رئيس شهرباني شد، بعد به استانداري مازندران منصوب شد، مدتي هم در سال 1332شهردار تهران شد، او در ادوار هيجدهم، نوزدهم و بيستم وكيل مجلس شوراي ملي بود. پس از انحلال مجلس بيستم، به استانداري خوزستان برگزيده شد و چندي بعد تغيير سمت داد و به استانداري آذربايجان ماموريت يافت و بعد مجدداً در سال 1346شهردار تهران شد. او مجموعاً دو بار رئيس شهرباني، دو بار شهردار تهران، سه دوره نماينده مجلس شوراي ملي، سه بار استاندار، و سه دوره سناتور بود. صفاري در مدت 60 سال مصدر كارهاي مهم بود و در تمام دولتها حضور داشت.
صفاري به زبانهاي فرانسه و روسي تسلط داشت. وي به كشورهاي شوروي، ايتاليا، فرانسه، بلژيك، يوگسلاوي، هلند، چين ملي، هنگ كنگ، سيام، ويتنام جنوبي، عراق، سوريه، لبنان، اردن، حجاز، اتريش، سوئيس و انگلستان سفر كرد. مناصب ديگر او عبارت است از: رياست شعبه دوم ركن يكم ستاد ارتش، رياست محاسبات مخصوص شاهنشاهي، فرمانداري نظامي گرگان، فرمانداري شهسوار، مديركل كارگزيني و انتظامات وزارت كشور، مديركل غله و نان در وزارت دارايي، رئيس قسمت انحصارهاي كشاورزي در موقع جنگ، رئيس هيئت مديره شيلات ايران، مديركل منع احتكار در زمان جنگ بين الملل دوم.
صفاري در سال 1367 در تهران درگذشت.
منبع: iichs.org

اولين ها
اولين قانون راهنمايي و رانندگي
خيابان ناصر خسرو، تقاطع 15 خرداد
007536.jpg
گروه شهري - چيز عجيبي نبود. مي شد انتظار داشت كه در دوران حكومت قزاقان بر كشور هر چيز معمولي تحت تدابير ويژه در اختيار شهروندان قرار گيرد.
هر چند پاره اي از اين موضوعات را مي شد به عنوان به نظم درآوردن و قانونمند كردن پذيرفت، اما نمي توان انكار كرد كه در برخي موارد چنان حساسيت ويژه اي براي ابزار و وسايل زندگي از سوي حكومت به وجود مي آمد كه شگفت انگيز بود. نمونه اي از اين قوانين پر فراز و نشيب، در مورد راديو بود. در خرداد ماه 1307 دولت اعلام كرد كه هر كس مي خواهد راديو بخرد و از آن استفاده كند، بايد از وزارت داخله (كشور) مجوز دريافت كند، در غير اين صورت، فرد استفاده كننده خاطي بوده و بشدت مجازات خواهد شد.
حتماً مي توان تصور كرد كه در كنار اين قوانين سخت گيرانه و بسيار پيچيده بايد براي مسائل معمولي تر هم قوانيني وضع شود. اما در كنار اين حساسيتي كه قزاقان داشتند، اتفاقاً قوانين جالب و مناسبي هم وضع شد. با وجود آنكه پاره اي از قوانين خيلي زود فراموش شدند (مانند قانون گرفتن مجوز براي راديو) اما برخي از قوانين كه خاستگاه منطقي و اصولي داشتند تا به امروز هم باقي مانده اند، ريشه در آن دوره دارند. از جمله اين قوانين مي توان به نخستين آيين نامه راهنمايي و رانندگي تهران اشاره كرد.
در 23 ارديبهشت ماه 1307 و به هنگامي كه سرتيپ بوذرجمهري بر مسند شهرداري تهران تكيه زده بود و نه به مثابه يك شهردار، بلكه به مانند يك فرماندار نظامي بر تهران حكم مي راند، نخستين آيين نامه راهنمايي و رانندگي را منتشر كرد. هر چند از ماه ها قبل وي به نصب علائم راهنمايي و رانندگي در سطح شهر اقدام كرده بود و با وجود آنكه اين علائم براي رانندگان و همچنين مردم، عجيب به نظر مي رسيد، اما وي با صدور بيانيه اي، پيروي رانندگان از اين علائم را خواستار شد.
از مدتها پيش و پس از اجباري شدن داشتن تصديق (گواهينامه) در سال 1305 بسياري از مسائل پيرامون حمل و نقل شهري ساماندهي شده بود. اما بي توجهي بسياري از رانندگان و عدم دقت آنان در رانندگي كه موجب تلفات بسياري در سطح شهر و خارج از شهر شده بود، روزبه روز لزوم تدوين قانوني براي نظم دادن به عبور و مرور نيز احساس شد. پس از آنان نظميه نيز به تمام امنيه ها (پليس ها) دستور داد تا در صورت مشاهده شوفري (راننده اي) كه در شهر با سرعت بيش از 40 كيلومتر در ساعت حركت مي كند، بلافاصله او را دستگير كرده و به نظميه ببرد. وجود اين قوانين سخت گيرانه، اگر چه تهران را اندكي از آشفتگي ناشي از تردد وسايل نقليه كاست، اما حضور مداوم درشكه ها، حيوانات باربر، انواع اتومبيل، اين شهر را به يك شهر مكاره تبديل كرده بود كه نظم و نظامي مشخص نداشت.
در آن روزگار تعداد اتومبيل هاي موجود در تهران بدين ترتيب بود: اتومبيل هاي كرايه اي در حدود 720 دستگاه.
اتومبيل هاي بزرگ و كوچكي كه در اختيار خارجي ها بود، در حدود 270 دستگاه
اتومبيل هاي متعلق به سفارتخانه ها و ديپلمات ها در حدود 60 دستگاه
موتورسيكلت هاي كرايه اي 450 دستگاه
موتورسيكلت هاي شخصي 780 دستگاه
دوچرخه هاي شخصي بيش از هزار دستگاه
در حدود دو هزار دستگاه اتومبيل نيز متعلق به نيروهاي قشوني و وزارتخانه هاي ديگرند. بدين ترتيب تهران تا آن روز بيش از سه هزار دستگاه اتومبيل را در خود جاي داده بود و تعداد 1320 موتورسيكلت نيز در اين شهر وجود داشت. بنابراين طبيعي بود كه نظميه و بلديه تهران به فكر وضع  قوانيني برآيند تا عبور و مرور اين وسايل را ساماني دهد و شهر را از ورطه هرج و مرج خارج كند. هر چند اين قانون تا سال ها بعد بتدريج گسترش يافت و هر بار به آن موارد جديدي اضافه مي شد، اما اولين مبنا براي وضع قوانين تا به امروز تلقي مي شود.

گشت و گذار
شستشوي لباس در كنار جوي خيابان ها
تقاطع لاله زار و خيابان جمهوري-1313
007542.jpg
گروه شهري- آب تهران هميشه معضل بوده است چه آن روزگاران كه نه از بلديه خبري بود و نه حضور فردي به نام بلديه چي و چه روزهايي كه با اقتدار بوذرجمهري، بلديه يكي از اركان اصلي اداره پايتخت شناخته شد. در تمام اين سالها، تهران با مشكل آب و آلودگي آن روبه رو بود.

آب قنات هاي مختلف كه مهمترين منبع براي تأمين آب شهر قلمداد مي شد ناكافي بود. بالاخره نهر آب كرج احداث شد و آب رودخانه كرج را هم به تهران آورد تا پايتخت نشينان بتوانند اندكي اين معضل هميشگي را فراموش كنند. اما هر روز اتفاق جديدي مي افتاد و موجب نگراني شهروندان مي شد. باوجود آنكه آب كرج در اطراف زمين هاي جلاليه(پارك لاله) به تهران مي رسيد و سرچشمه اصلي رودخانه كرج به تهران محسوب مي شد، اما بسياري از شهروندان بي توجه به آلودگي آب، در ابتداي همان مسير و در ورودي آب كرج به تهران اقدام به شستشوي لباس ها مي كردند. تا سالهاي متمادي اين اتفاق مي افتاد و بتدريج به عنوان يك رويه در تهران جا افتاه بود. شايد به همين دليل بود كه خيلي زود آب تهران آلوده و آلوده تر شد و بسياري از بيماري هاي مرگ آور مانند تيفوس، وبا و طاعون در شهر رايج شد. به عبارتي آب هايي كه به تهران براي مصارف متعدد مي آمد. در همان مبادي ورودي آلوده مي شد و بسياري از ساكنان شهر، مجبور به استفاده از اين آب هاي آلوده بودند.
بلديه تهران به منظور جلوگيري از اين موضوع و پس از آنكه يكبار در سال 1308 براي اولين بار، به فكر لوله كشي آب تهران افتاده بود و خيلي زود منصرف شده بود تصميم به كنترل جوي ها و آب هاي سطحي شهر گرفت.
به همين منظور در تاريخ سوم ارديبهشت ماه 1313 و در حاليكه سرتيپ قلي هوشمند كمتر از يكسال از مديريت اش نگذشته بود با انتشار اعلاميه اي، اخطاري جدي به ساكنان شهر داد. اگرچه در طول سالهاي متمادي به ويژه در سالهاي آخر مديريتش بوذرجمهري نيز اعلاميه هاي متعددي منتشر كرده بود اما به دليل ضعف ناشي از بيماري و از طرفي كاسته شدن از اعتبارش نتوانسته بود اين موضوع را ساماندهي كند.
پس از آن هنگامي كه نوبت به هوشمند رسيد، او در اولين حركت به صورت جدي به تمام شهروندان اخطاري جدي داد و از اين رو بسياري را مجبور به پيروي از اين دستورالعمل بلديه كرد.هرچند پس از آن مي شد هرازگاه، شهروندي را ديد كه در اطراف جوي هاي آب مشغول شستشوي لباس هايش است، اما به تدريج اين عادت ناپسند از ميان تهراني ها رخت بربست.
از سويي هوشمند با نصب تلمبه هاي آب بر خروجي آب قنات ها، تهراني ها را مجبور به استفاده از آن كرد. آنان نيز كه براي آشاميدن نياز به آب داشتند به تدريج به آب قنات ها رو آوردند و تا هنگامي كه آب تهران لوله كشي نشد كمتر كسي از آب نهرهاي سطحي استفاده مي كرد.
با اين تدبير هوشمند، تا ماه ها، تهران بدون امراض خطرناك سر كرد و ديگر كمتر اتفاق مي افتاد كه شهروندان مبتلا به بيماري هاي مسري شوند. هرچند اين رويه (استفاده از آب قنات براي آشاميدن) تا سالها ادامه يافت و تنها به هنگام جنگ جهاني دوم و پس از آنكه تهران دچار بحراني جدي شده بود، دوباره هرج و مرج به شهر بازگشت و تمام آنچه كه هوشمند از ميان برده بود، دوباره به شهر بازگشت. شهروندان تهراني به عادت هميشه دوباره در حاشيه نهرها جمع مي شدند، نظافت مي كردند و حتي حيواناتشان را در آن مي شستند و كمي آنسوتر، عده اي براي آشاميدن از اين آب استفاده مي كردند.
درست درهمين زمان بود كه دوباره تيفوس به شهر بازگشت و خيلي زود در ميان شهروندان شايع شد. اما پس از آنكه بحران ناشي از جنگ جهاني به پايان رسيد، دوباره شهر به حالت اول بازگشت.
پس از پايان جنگ نيز بلديه براي هميشه به اين مشكل پايان داد. چرا كه لوله كشي آب تهران كه در حدود سي سال به طول انجاميده بود و بحث هاي فراواني را به وجود آورده بود بالاخره به نتيجه رسيد و ديگر شهر كمتر دستخوش بحران ناشي از آلودگي آب شد.

شهرآرا
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |