چهارشنبه ۱۳ دي ۱۳۸۵
آمريكا چگونه صدام را به قدرت رساند
ظهور و سقوط ديكتاتور
008580.jpg
ترجمه؛ نيلوفر قديري
ديكتاتور عراق سحرگاه روز نهم دي ماه به دار مجازات آويخته شد. صدام حسين يكي از ظالم ترين ستمگران قرن 20 است و در اين شكي نيست، اگر چه گاهي درباره او اغراق هم مي شود. فضايي كه ايجاد شده و در آن صدام و عراق در يك خلأ تاريخي و جدا از ابرقدرت ها بررسي مي شوند مانع از آن شده كه نقش آمريكا در اين دايره وحشت ديده شود. در ابتدا آمريكا از حزب بعث به عنوان پوششي ناسيوناليستي در برابر كمونيست ها استفاده كرد. بعد آن را عليه ايران به كار برد و در اين ميان رفاه و آسايش مردم عراق هيچ كجا ديده نشد نه در بغداد و نه در واشنگتن به حساب نيامد.
پادشاهي كه انگليسي ها در عراق روي كار آوردند در سال 1958 با كودتاي يك افسر نظامي و به رهبري عبدالكريم قاسم، سرنگون شد. آمريكا از اين ناراحت و نگران بود كه رژيم جديد در عراق به عنوان يك صادر كننده نفت مطمئن و قابل اتكا نباشد و پيمان سال 1955 بغداد را كه عليه شوروي بود ترك كند. قاسم اين كار را كرد و زنگ هاي خطر را در واشنگتن به صدا درآورد. عراق در دهه هاي 1940 و 1950 جامعه  بسيار نابرابري بود كه فقط چند هزار خانواده اكثراً سني نيمي از زمين هاي مرغوب آن را در اختيار و مالكيت خود داشتند، در حالي كه شيعيان در فقر مطلق به سر مي بردند. در دهه 1950 دو حزب بزرگ جديد به نام هاي حزب كمونيست عراق و حزب سوسياليست بعث عربي روي كار آمدند. اين دو حزب روشنفكران نسل اول و كارگران و دهقانان را به سرعت جذب كردند. نابرابري دوران پادشاهي در عراق خشم بسياري را برانگيخته بود. قاسم، شروع به انجام اصلاحات ارضي كرد و بخش جديدي در بغداد ايجاد كرد به نام شهر انقلابي كه محل اجتماع شيعيان جوياي كاري بود كه از روستاها به شهر مي آمدند. حاكمان درراس قدرت در آمريكا در آن زمان به اشتباه قاسم را يك راديكال خطرناك دانستند و در صدد حذفش برآمدند.
اولين باري كه آمريكا به صدام حسين پر و بال داد در سال 1959 بود. در آن سال، صدام جوان به تازگي از شهر تكريت آمده بود و در بغداد با عمويش زندگي مي كرد. او قصد داشت قاسم را ترور كند، اما در اين راه ناكام مانده بود و از ناحيه پا مجروح شده بود. صدام مانند بسياري از هم نسلي هايش به حزب بعث پيوسته بود. بر اساس اسنادي كه وجود دارد صدام جوان از همان زمان بخشي از توطئه آمريكا براي خلاص شدن از شر قاسم بود. براي اين منظور صدام در آپارتماني در بغداد و در خيابان الرشيد مقابل دفتر قاسم در وزارت دفاع مستقر شد تا رفت و آمد قاسم را زير نظر بگيرد. اين كار با اطلاع كامل سيا انجام مي شد.
بعد از تلاش ناكام صدام براي كودتا او به قاهره گريخت و در آنجا به دانشكده حقوق رفت. گفته مي شود در همانجا با سيا مرتبط شد و مرتب ماموران آمريكايي را ملاقات مي كرد. در فوريه 1963 شاخه نظامي حزب بعث كه در ميان افسران ارتش و دانشكده نظامي عراق نفوذ كرده بود عليه قاسم دست به كودتا زد. اسنادي وجود دارد كه نشان مي دهد سيا در اين كودتا هم حضور داشته است. راجر موريس، عضو سابق شوراي امنيت ملي آمريكا در دهه 1960 مي گويد آمريكا نقش مهمي در اين كودتا داشت و اين كودتا با پول آمريكا پا گرفت. بعد از اين كودتا صدام از قاهره بازگشت و خيلي زود به رياست سرويس اطلاعات حزب بعث رسيد و اين اولين همكاري رسمي او با آمريكا بود. دولت بعث در سال 1963 فقط 8 ماه دوام آورد و توسط افسران نزديك به قاسم سرنگون شد. شاخه نظامي حزب بعث كه اغلب شيعه بودند توسط دولت جديد پاكسازي شد و آنچه باقي ماند يك حزب غير نظامي شيعه بود.
در سال 1968 شاخه غير نظامي حزب بعث در دومين كودتاي خود به قدرت رسيد. در آن زمان ديويد مورگان، گزارشگر رويتر نوشت: موريس مي گويد كه در سال 1968 سيا شورشي دروني را داخل حزب بعث ايجاد كرد كه به رهبري احمد حسن البكر استاد صدام به سرانجام رسيد و بعد از آن در سال 1979 او قدرت را به صدام تحويل داد. اسنادي وجود دارد كه حمايت سيا از اين كودتا را هم نشان مي دهند. خبرنگاران و گزارشگراني كه با ماموران سابق سيا و مقامات پيشين وزارت خارجه آمريكا سخن گفته و ارتباط دارند، مي گويند، آمريكا به طور خاص تكريتي ها از ميان كودتاگران انتخاب و  آنها را به رأس رساند.
دولت دوم حزب بعث در عراق با نزديك شدن به كمونيست ها و بعد از برقراري رابطه نزديك با شوروي، دولت هاي نيكسون و فورد را نااميد كرد. در مقابل نيكسون هم از شاه ايران حمايت كرد تا به اين وسيله از كردهاي عراق براي دردسر ايجاد كردن براي دولت بعثي عراق استفاده كند. با حساس و جدي تر شدن موضوع كردها، محمدرضا شاه تصميم گرفت با عراقي ها در سال 1975 قرارداد الجزاير را امضا كند تا اين غائله به پايان برسد. بعد از آن صدام فرمان حمله به كردستان را صادر كرد. آمريكا با سكوت در برابر اين تهاجم در اينجا هم مرتكب خيانت به كردها شد. به هر حال اين اقدام موقعيت صدام را تقويت كرد.
008553.jpg
در سال 1980 وقتي صدام به ايران حمله كرد بار ديگر توجه مقامات آمريكايي را جلب نمود. آمريكا درگير تلاش براي كنترل انقلاب ايران بود. به همين دليل تصميم گرفت از اين حمله حمايت كند. دولت ريگان در اواخر سال 1983 با صدام قرارداد امضا كرد و او را تشويق ديپلماتيك كرد. در دسامبر سال۱۹۸۳ ريگان رامسفلد را به بغداد فرستاد تا بر روابط نزديك ميان آمريكا و عراق تاكيد كند. در گزارش هايي كه در وزارت خارجه آمريكا از اين ديدار به ثبت رسيده آمده است، رامسفلد در ديدار با طارق عزيز، وزير خارجه عراق چنين گفت كه دو طرف منافع مشترك زيادي دارند كه صلح در خليج فارس و كنترل سوريه و ايران وجذب بيشتر مصر در جهان عرب از آن جمله است. در آن ديدار طارق عزيز از رامسفلد خواست از دوستان واشنگتن بخواهد به ايران سلاح نفروشند. بخش ديگر گفت وگوي آنها درباره افزايش صادرات نفت عراق و ايجاد خط لوله اي از خاك كشور عربستان بود.
اما در مارس سال 1984 وزارت خارجه آمريكا در بيانيه اي استفاده عراق از سلاح شيميايي را محكوم كرد. اين شايد مقدمه ارتباطي ديپلماتيك با يك هم پيمان بود. اما صدام غافل از اين ديپلماسي، اين بيانيه را بسيار جدي گرفت و گمان كرد كه آمريكا در حال برنامه ريزي براي دور زدن اوست. در آن زمان وزارت خارجه در گزارشي به رامسفلد نوشت، عراقي ها از سياست هاي آمريكا سردرگم شده اند. به همين دليل رامسفلد بايد براي ديدار دوم به بغداد فرستاده مي شد تا نگراني هاي بعثي ها را كمتر كند. گزارش هاي وزارت خارجه آمريكا در آن زمان نشان مي دهد كه فضاي بغداد در ديدار دوم رامسفلد بسيار بد شده بود. استفاده از گاز شيميايي توسط عراق روابط آمريكا و عراق را تخريب كرده بود. بعد از اين ديدار روابط دو طرف ترميم شد، اما بر اساس شرايط صدام. او به استفاده از سلاح شيميايي ادامه داد و اين استفاده را گسترده هم كرد. اسناد و شواهد نشان مي دهد كه رامسفلد براي اطمينان دادن به صدام به اين سفر رفت.
در جريان جنگ ايران و عراق آمريكا كمك زيادي به بغداد كرد. اين كمك ها شامل ميلياردها دلار اعتبار و دادن اطلاعات نظامي و توصيه به عراقي ها بود. در جريان اين جنگ، سيا به طور مرتب گروهي را به ملاقات صدام مي فرستاد تا اطلاعات تهيه شده توسط عربستان را به نيروهاي مسلح عراق برساند.
دولت ريگان پشت پرده تلاش مي كرد تا ايران در پيگيري محكوميت عراق به خاطر استفاده از سلاح شيميايي به جايي نرسد. اگر ايران در اين راه به پيروزي مي رسيد و سازمان ملل عراق را به خاطر استفاده از سلاح شيميايي محكوم مي كرد اولين قرباني هم پيماني جديد آمريكا و عراق بود. وزير خارجه وقت آمريكا در يادداشتي به هيأت نمايندگي آمريكا در سازمان ملل گفت كه بايد با ايجاد موضعي واحد در ميان غرب مانع حمايت كشورها از پيش نويس قطعنامه ايران عليه استفاده عراق از سلاح شيميايي شوند. اگر اين تلاش شكست مي خورد آمريكا قصد داشت در راي گيري شركت نكند. در پايان سازمان ملل استفاده از سلاح شيميايي را محكوم كرد اما به طور مستقيم نامي از عراق نبرد.
008550.jpg
دولت ريگان نه تنها كمك قابل ملاحظه اي به صدام كرد بلكه تلاش كرد دوستان ديگري هم براي او جذب كند. در اين راه بسياري از متحدان آمريكا سلاح در اختيار عراق مي گذاشتند. در سال 1984 اسراييلي ها به اين نتيجه رسيدند كه ايران براي آنها از عراق خطرناكتر است چرا كه نفوذ ايران در لبنان رو به رشد بود. اسراييلي ها در جلسه اي در بيت المقدس با آمريكا و با حضور رامسفلد از وي خواستند تا پيام كمك محرمانه شان به عراق را به بغداد برسانند. آمريكا اين پيشنهاد را پذيرفت و در سفر بعدي به بغداد اين پيام را به طارق عزيز رساند.
بعد از جنگ سال 1991 خليج فارس، وقتي شيعيان و كردها عليه صدام قيام كردند، دولت بوش پدر به بعثي ها اجازه داد تا هلي كوپترهاي توپ دار خود را بر فراز مناطق شورش پرواز دهند و شورش را سركوب كنند. واشنگتن مردم عراق را به شورش عليه دولت صدام تشويق كرده بود، اما وقتي اين شورش صورت گرفت آنها را تنها گذاشت. همين انفعال عمدي كه از بيم ناشي از قدرت گرفتن عراق شيعه و هم پيمان شدن آن با ايران ناشي مي شد به صدام امكان داد تا سال 2003 در قدرت بماند.
منبع: www.juancole.com

نگاه امروز
بوش و صدام
گروه بين الملل - يك روز بعد از آنكه جورج بوش پدر فرمان آتش بس را در جنگ اول خليج فارس صادر كرد و اين جنگ را به پايان برد در دفتر خاطراتش درباره شرايطي كه بعد از اين جنگ در عراق به جا خواهد ماند اينگونه نوشت: هيچ هيجاني وجود ندارد. صدام حسين همچنان تهديد باقي مانده، او بايد برود.
رسيدن به اين نتيجه تقريبا 16 سال طول كشيد اما صدام بالاخره رفت. با اعدام صدام حسين در بغداد الهه انتقام جويي خانواده بوش هم آرام گرفت. مردي كه دوران رياست جمهوري پدر و پسر را تحت تاثير خود قرار داده بود سرانجام اعدام شد و فصل مربوط به رابطه بوش و صدام كه تاريخ اخير و معاصر آمريكا را شكل داده بود سرانجام به پايان رسيد. اما در روزهاي گذشته بوش پدر و پسر هيچ كدام از اين موضوع ابراز شادماني يا راحتي نكردند. بوش جمعه شب بدون اينكه منتظر اجراي حكم اعدام صدام باشد به خواب رفت و پدرش هم همچنان سكوت كرده است. اما اعدام صدام فقط از ميان برداشتن يك نفر بود و نيروهايي كه اين نبرد را تشكيل مي دادند هنوز قدرتمند باقي مانده اند. دو روز بعد از اعدام صدام تعداد كشته هاي آمريكا در عراق از مرز 3000 نفر گذشت. هزينه  سرنگوني صدام حسين و پايان دادن به حكومت او همچنان رو به افزايش است و در واشنگتن كسي باور ندارد كه با مرگ صدام اين روند تغييري كند.
بوش و ديگر طراحان جنگ عراق همچنان تاكيد مي كنند كه اين موضوع شخصي نبوده و نيست. داگلاس فيث معاون سابق وزارت دفاع عراق كه از طراحان و حاميان اين جنگ بود مي گويد، وقتي درباره صدام صحبت مي كنيم اورا يك تهديد عليه آمريكا مي دانيم نه يك مشكل شخصي براي خانواده بوش. اما تاريخچه دشمني ميان خانواده بوش و صدام را نمي توان ناديده گرفت. اين رابطه در دهه 1980 و به صورتي كاملا دوستانه شروع شد. در آن زمان صدام در حال جنگ با ايران بود و بوش از دولت او در اين جنگ حمايت مي كرد. اما حمله صدام به كويت نشان داد كه او اصلا قابل اعتماد و باثبات نيست. همين تهاجم بود كه به عنوان خطاي استراتژيك محاسباتي، خانواده بوش و صدام را براي هميشه در برابر هم قرار داد.
بوش پدر به اشتباه تصور مي كرد كه عراقي ها صدام را سرنگون مي كنند. به همين دليل و با اين ارزيابي كه لشكر كشي به بغداد بعد از آزادسازي كويت او و پسرش را به دام خواهد انداخت كارش را ناتمام گذاشت.وقتي بوش پسر به قدرت رسيد مصمم شد كه اشتباه پدرش را تكرار نكند. در اولين نشست شوراي امنيت ملي بعد از به قدرت رسيدن براي دستياران و معاونانش معلوم كرد كه قصد تمام كردن كار پدرش را دارد.

نگاه
آخرين كلام صدام
008556.jpg
قاضي منير حداد قاضي دادگاه صدام حسين در روز اجراي حكم اعدام در صحنه حاضر بود. شبكه خبري بي بي سي به عنوان شاهد اين صحنه با او گفت وگويي انجام داده كه مي خوانيد:
* درباره اجراي حكم توضيح دهيد.
- يكي از نگهبانان حاضر در صحنه از صدام حسين پرسيد كه آيا از مرگ مي ترسد. صدام گفت: من همه زندگي ام را صرف نبرد با كفار و متجاوزان كردم. يك نگهبان ديگر پرسيد: چرا عراق و ما را نابود كردي؟ تو ما را به گرسنگي كشاندي و باعث شدي كه آمريكا يي ها كشور را به اشغال درآورند. او جواب داد: من متجاوزان و دشمنان عراق را نابود كردم و عراق را از گرسنگي به سوي ثروت هدايت كردم.
* شكي نيست كه به صدام دارو داده بودند.
- نه به هيچ وجه صدام كاملاً در حالت عادي بود و كنترل خود را داشت. او از سرنوشتش كاملاً آگاه بود و مي دانست كه در آستانه مرگ است. او مي گفت: اين پايان كار من است. بعد دستانش را به هم چسباند و پشتش حلقه كرد. آنها پاهايش را بستند و در زير حلقه دار بردند. مانند هميشه زير لب الله اكبر و شعار هميشگي مانند مرگ بر آمريكا مرگ بر متجاوز زمزمه مي كرد. مي گفت: ما به بهشت مي رويم و دشمنان مان به اعماق جهنم مي روند. او همچنين از عراقي ها طلب محبت و عفو كرد و تاكيد كرد كه عراقي ها با آمريكا مبارزه كنند. در لحظات آخر نگهبانان مي خواستند صورتش را بپوشانند اما او نگذاشت. سپس آيه هايي از قرآن را زمزمه كرد. بعضي از مأموران با تحكم مانع از ادامه اين زمزمه شدند. سپس طناب كشيده شد. قبل از مرگ اشهد ان لااله الله و اشهد ان محمد رسول الله هم گفت. بعد بلافاصله بعد از كشيده شدن طناب جان داد.
* از اينكه صدام كشته شد خوشحاليد؟
- خوشحال به نظر مي رسم؟ من فقط يك قاضي هستم و وظيفه صدور حكم را داشتم. نه خوشحالم و نه ناراحت. من به عنوان يك شهروند عراقي براي خودم احساساتي دارم و تلاش كردم صدام را به حقش برسانم. من براي انتقام گيري در صحنه اعدام نبودم.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |