فراهم كردن مسكن و به عبارتي سرپناه، از دغدغه هاي اصلي دولت ها به شمار آمده و مي آيد. در اين راستا، برخي از دولتها با اتخاذ سياست هاي كارآمد و درازمدت، درصدد حل اين معضل عمومي برآمده اند كه موفقيت هايي نيز درپي داشته است.گزارش حاضر به بررسي اين سياست ها در انگلستان مي پردازد.
مهم ترين پارامتر جمعيتي كه در مسأله مسكن، مؤثر است، تعداد خانوار است. تغييرات بعد خانوار نيز به نوعي حاكي از افزايش يا كاهش تعداد خانوار است. بدين معني كه كاهش بعد خانوار، افزايش تعداد خانوار را به دنبال دارد. عواملي چون؛ افزايش زوج هاي جوان، پايين آمدن سن ازدواج، كوچكتر شدن ابعاد خانواده ها و افزايش طول عمر، در افزايش تعداد خانواده ها تأثير بسزايي دارند.
ميانگين بعد خانوار از 6/4نفر در سال 1901به سه نفر در سال۱۹۶۶ رسيد. آمار به خوبي از افزايش 200درصدي، تعداد خانوارها طي سالهاي 1921 تا 1966 حكايت دارد، در حالي كه جمعيت در اين سالها با رشدي معادل۲۶% مواجه بوده است. آنچه در اين روند افزايش به خصوص، بعد از جنگ جهاني دوم اهميت دارد، فزوني رشد خانوارها نسبت به رشد تعداد افراد در اين زمان است.(جدول)
از عوامل ديگر افزايش تقاضاي مسكن مهاجرت هاي داخلي بود. در فاصله دو جنگ جهاني تعداد خانوارهاي بي شماري به لندن و حومه آن مهاجرت كردند. مطابق گزارش كميته سلطنتي، در ژوئيه۱۹۲۳ عدد تقريبي ساكنان لندن و شهرهاي مجاور آن بالغ بر 2420510 نفر بود، حال آنكه، در ژوئيه۱۹۳۷ اين عدد به 3453010 نفر افزايش يافت. اقداماتي چون، فراهم كردن وسايل كار و ايجاد شغل در محل هاي قبلي، تأثير بسزايي در كاهش مهاجرت هاي داخلي داشت.
روند ساختمان سازي
از نيمه دوم قرن،۱۹ مسكن سازي دولتي آغاز شد. هدف دولت از خانه سازي در اين سالها، تنها اجاره دادن آنها بود. طي 14سال از 1901 تا،۱۹۱۴ دولت مجموعاً 290هزار واحد مسكوني، عمدتاً به قصد اجاره دادن، ساخت. اين روند با شروع جنگ جهاني اول متوقف شد. بعد از جنگ جهاني اول، در سال،۱۹۱۹ انگليس به 610هزار واحد مسكوني جديد نيازمند بود. در سال 1919 دولت، برنامه اي در زمينه مسكن ارائه دارد كه براساس آن دولت از طريق مقامات محلي و جوامع خدمات دولتي(شبيه به مجامع مسكن) مي بايست 500?هزار واحد مسكوني را طي سه سال مي ساخت. اين موضوع در قانون مسكن و برنامه ريزي شهري در سال 1919(قانون آديسن) گنجانده شده بود.
اولويت اصلي اين قانون تأمين مسكن كارگرها بود كه دولت يارانه هاي بالايي را براي ساخت اين واحدها تخصيص دارد. اما نهايتاً قانون آديسن منجر به ساخت 230هزار واحد مسكوني گرديد. علت اصلي عدم تحقق هدف برنامه ظرفيت محدود صنعت، بالا رفتن قيمت ها، رشد تورم و... عنوان شد. البته سياست دولت، مبني بر خانه سازي توسط مقامات محلي، در دهه هاي۱۹۲۰ و 1930 نيز ادامه پيدا كرد. در سال 1923، دولت محافظه كار قانون جديد(چبرلين) را كه سيستم يارانه جديدي در آن گنجانده شده بود تصويب كرد. در قانون جديد سالانه معادل 6 پوند، به مدت 20سال، از محل خزانه براي هر مسكن، پرداخت مي شد. اين يارانه ها براي تأمين مالي و كمك به بخش هاي خصوصي و عمومي به منظور كاهش اجاره بها پرداخت مي شد. مقامات محلي تنها در مناطقي خانه سازي مي كردند كه شركت هاي خصوصي قادر به برآوردن تقاضاي مسكن نبودند. در همين سال قانون محدوديت هاي بهره وام و اجاره به تصويب رسيد. تصويب قانون جديد و لغو قانون قبلي، توسط دولت هاي حاكم تا شروع جنگ جهاني دوم ادامه داشت.
با شروع جنگ جهاني دوم، ساخت وساز مسكن متوقف شد.
قريب به 750هزار واحد مسكوني در خلال جنگ، تخريب يا آسيب ديده بود. اين در حالي بود كه دو ميليون نفر در اين سالها ازدواج كردند و نرخ تولد نيز از افزايش قابل توجهي برخوردار بود، به طوري كه، 9/45درصد از خانوارهاي انگليسي در سال 1966، يك يا دو نفري بودند. براساس برآوردها كمبود مسكن بدون احتساب سكونتگاه هاي نامناسب و متروك كه نياز به تجديد بنا داشتند، حدود 46/1 ميليون واحد بود.
در چنين شرايطي، حكومت ترديدي در دخالت در بخش مسكن نداشت و حزب كارگر در سال 1946 ايفاي نقش مهم و مؤثر خود را در بخش مسكن، شروع كرد. قانون تأمين مالي مسكن در سال 1946، سالانه يارانه بالايي معادل 5/16 پوند به مدت 60سال براي هر مسكن دولتي، در نظر گرفت. دولتهاي محلي علاوه بر پرداخت اين يارانه ها، يارانه هايي نيز براي زمين هاي گران قيمت براي ساخت آپارتمان در روستاها اختصاص مي دادند. در اين سالها وضعيت مسكن، از نظر كيفيت و سطح زيربنا بهبود يافت. در دهه 1930، حداقل مساحت يك خانه دولتي 750فوت مربع با سه اتاق بود كه اين استاندارد در سال 1944 به 950فوت مربع افزايش يافت.
طبق آمار موجود، بين سالهاي 1945 تا 1948 كه اوج كمبود مسكن پس از جنگ جهاني دوم بود، دولت انگليس به تنهايي ساخت 89% از مجموع يك ميليون و ده هزار واحد مسكوني در اين سالها را برعهده داشت. به طور كلي، از سال 1946 تا۱۹۷۲ سياست مسكن بخش دولتي سه مرحله را پشت سر گذاشت.
الف)طي سالهاي 1946 تا،۱۹۵۴ تأكيد بر مسكن سازي و تثبيت اجاره ها بود. آمار نشان مي دهد در فاصله سالهاي 1946 تا،۱۹۵۶ از 5/2ميليون واحد مسكوني ساخته شده، 75% آن توسط مقامات محلي(دولت)، ساخته شده است.
ب)1954تا۱۹۶۴تأكيد بر بازسازي و پاكسازي زاغه نشيني و... بود.
ج) و از سال 1964مجدداً سياست مسكن سازي در اولويت دولت قرار گرفت. در اين سالها 8/1ميليون واحد مسكوني ساخته شد كه به طور مساوي بخش هاي خصوصي و دولتي در آن سهيم بودند.
بهبود وضعيت
طي سالهاي پس از جنگ، وضعيت مسكن در اوايل دهه 1970، بهبود قابل ملاحظه اي يافت. در اين سالها، تعداد مسكن هاي موجود به نسبت تعداد خانوارها بيشتر شد، اين فزوني در سال 1976 به نيم ميليون واحد مسكوني رسيد. از اواخر دهه 1970 با روي كار آمدن خانم تاچر، گرايش در جهت سپردن امور مسكن به بخش خصوصي و كاهش نقش دولت در تامين مسكن اجتماعي شتاب گرفت. با بهبود وضعيت مسكن از دخالت دولت در عرضه مسكن كاسته شده، به طوري كه طي سالهاي 51 - 1945، دولت 7/81 درصد از كل واحدها را تامين مي كرد كه اين عدد در سالهاي 89 - 1978 به 4/14 رسيد.
سياست هاي تكميلي
1 - سياست كنترل زمين
افزايش نرخ بازده اقتصادي در بازار زمين نسبت به مسكن، باعث كاهش سرعت گردش سرمايه در بازار مسكن مي شود و شركت هاي فعال در امر ساخت و ساز را به سمت استفاده از بازار زمين ترغيب كرده و خروج سرمايه را از بازار مسكن به بازار زمين به دنبال دارد. لذا دولت ها از جمله انگليس يكي از سياست هاي خود را كنترل قيمت زمين و كاهش هزينه آن در قيمت نهايي مسكن مي دانند.
ذكر اين نكته قابل توجه است كه بدون كنترل بازار زمين، حمايت هاي دولتي مثل دادن يارانه، تخفيف مالياتي، دادن وام ها و... نمي تواند به بهبود وضعيت مسكن منجر شود. بنابراين دولت در كنار اعمال سياست هاي حمايتي مي بايست كنترل بازار زمين را در دست داشته باشد. در ذيل نمونه اي از اين سياست ها آورده شده است.
تا اواخر دهه 1970، علاوه بر مالكان خصوصي، برخي از مسئولان محلي نيز به صاحبان بزرگ زمين تبديل شدند. كنترل بازار زمين عمدتاً توسط حزب كارگر صورت گرفت.
به عنوان مثال در سال 1975، قانوني در مورد زمين تصويب شد كه به موجب آن تمام زمين هاي موجود براي توسعه مي بايست با قيمتهاي روز، در اختيار مسئولان محلي قرار گيرند تا آنها بتوانند زمين را به سازندگان مسكن، اجاره 99 ساله بدهند يا آن كه اين زمين ها به طور مشترك توسط مقامات محلي و بخش خصوصي ساخته شود.
سهم زمين از متوسط قيمت خانه هاي مسكوني در سال 1973، از 7/36 درصد در منطقه جنوبي تا 3/13درصد در اسكاتلند متغير بود.
طي دوره اوج ساختمان سازي در سالهاي 1969 – 1973، قيمت زمين در انگليس به طور متوسط 136درصد افزايش يافت كه اين افزايش از 193 درصد در مناطق جنوبي تا 28 درصد در اسكاتلند متغير بود. اما در دوره افت، افزايش قيمت تنها 13درصد بود.
دولت انگليس از طريق نظام برنامه ريزي كاربري زمين، قيمت آن و در نتيجه قيمت ساختمان را كنترل كرد. دولتها از طريق نظام هاي مالياتي و سوبسيد كاربري نيز مي توانند قيمت زمين و خانه هاي جديد را كنترل كنند.
2 – سياست كنترل اجاره
انگليس نيز همانند ديگر كشورها از قوانين كنترل اجاره در سالهاي بحران مسكن به منظور كنترل بازار اجاره سود جست. وضع و اجراي اين قوانين در انگليس باعث كاهش شديد سرمايه گذاري بخش خصوصي در ساخت مسكن اجاره اي گروه هاي كم درآمد شد، به طوري كه سهم آن از 58 درصد كل موجودي مسكن انگلستان در سال 1947 به 14 درصد در سال 1973 كاهش يافت.
عوامل موثر در كاهش مسكن اجاره اي
- بالا رفتن سطح استاندارد خانه ها و سياست دولت مبني بر نوسازي بافت هاي قديمي طي سالهاي 1930 به بعد باعث تخريب بسياري از خانه هاي اجاره اي بخش خصوصي شد. دولت با تخصيص يارانه و تسهيلات مالي به مالكان اين خانه ها از ساخت خانه هاي ملكي به جاي خانه هاي اجاره اي حمايت مي كرد. به اين ترتيب خانه هاي ملكي رو به فزوني نهاد.
- اكثر تسهيلات مالي و يارانه ها و مستاجران و مالكان خصوصي از آن بي بهره بودند. تنها از سال 1973 به بعد آن هم تنها مستاجران بخش خصوصي كمك هايي را از طرف دولت دريافت كردند. از طرف ديگر دولت براي تشويق مالكان بخش خصوصي به فروش خانه هاي اجاره اي خود، تسهيلات مالي از قبيل؛ يارانه هاي تعمير و... پرداخت مي كرد.
دولت انگليس با اعمال سياست هاي فوق و كنترل اجاره بها، سرمايه گذاري بخش خصوصي را از ساخت مسكن اجاره اي براي اقشار كم درآمد به سمت ساخت مسكن ملكي براي اقشار متوسط به بالا هدايت كرد. البته خود دولت در اين سالها وظيفه تامين مسكن اجاره اي را براي اقشار كم درآمد بر عهده گرفت. لذا با كاهش سرمايه گذاري بخش خصوصي در مسكن اجاره اي، حضور دولت در تامين مسكن گروه هاي كم درآمد افزايش پيدا كرد.
جمع بندي
انگليس براي حل معضل مسكن، سياست جامعي را اجرا كرد. اين سياست عمدتاً در چهار محور زير قابل تقسيم بندي است:
۱ – عرضه مسكن دولتي
۲ – كنترل بازار زمين
۳ – اعطاي تسهيلات بانكي و يارانه ها
۴ – كنترل بازار اجاره
نكته حائز اهميت اين است كه با تشديد معضل مسكن، حضور دولت در چهار بخش فوق زياد مي شود. به عنوان مثال، در محور نخست، دولت انگليس به تنهايي ساخت 89 درصد از مجموع يك ميليون و ده هزار واحد مسكوني در سالهاي 1945 – 1948 را برعهده داشت.
* مركز مطالعات تكنولوزي دانشگاه علم و صنعت