اسرائيل؛ هيدروپليتيك خاورميانه و مديريت جنگ و صلح
نمايي از رودخانه ليتاني در لبنان
|
|
تاسيس و كاركرد تهديدآميز اسرائيل با هدف دامن زدن به منازعات منطقه اي از سوي قدرت هاي فرامنطقه اي بوده و نه تنها اراده واقعي در اين قدرت ها - كه تقريبا همه مراكز، مجامع و سازمان هاي بين المللي را در سيطره خود دارند- وجود ندارد، بلكه همه مساعي و برنامه هاي آنها براي گسترش منازعات منطقه اي با هدف ماندگاري سيطره و سلطه آنان بر ثروت منطقه است.
قدرت هاي مؤسس اسرائيل، مي كوشند به هر نحوي، كنترل تحولات را در منطقه در دست داشته باشند. از اين رو آنها به دنبال نوعي مديريت جنگ و صلح هستند؛ در واقع نوعي سازش همسو با منافع خود را دنبال مي كنند و هرگاه ضرورتي ديدند، جنگي را بر منطقه تحميل مي كنند. شاهد مهره اين سياست غرب در منطقه، رژيم صهيونيستي است كه با كاركرد خويش توانسته غرب را بر منطقه مسلط ساخته و راه هر نوع پيشرفت را بر مردم منطقه مسدود سازد.
از هنگامي كه نقطه تاسيس كشوري به نام اسرائيل در انديشه استعمار نشست(يعني از همان سال هاي 1890) دريافتند كه سرزمين فلسطين، فاقد امكانات و منابع زيرزميني جهت اسكان چندين ميليون كوچنده يهودي است و اين فقدان منابع (به ويژه منابع آبي) اجازه نمي دهد كه كشور ادعايي صهيونيسم در آن تاسيس شود مگر آن كه نيازهاي خود را به هر طريق ممكن از همسايگان، تامين كند.
آب به عنوان يك ضرورت غيرقابل چشم پوشي از اهميت ويژه اي براي تاسيس و ماندگاري رژيم صهيونيستي برخوردار بوده و هست. لذا از همان زمان و در مقاطع مختلف و به انحاي گوناگون، مسئله بررسي و مطالعه پيرامون امكانات آبي در منطقه هلال خضيب (لبنان، سوريه، اردن، فلسطين و بخشي از عراق) در دستور كار پروژه صهيونيسم قرار گرفت. به همين دليل رهبران جنبش صهيونيستي، از گذشته هاي دور، دولت يهود را دولت آب دانسته اند.
تئودور هرتزل يكي از بنيانگذاران صهيونيسم اصرار بر تصرف منابع آبي در منطقه به عنوان يك استراتژي موثر و راهگشا داشت و در سال ۱۸۹۷ در نخستين كنگره جنبش صهيونيسم در شهر بازل سوئيس اعلام كرد: پايه دولت يهود را تا 50سال آينده از شمال به ليتاني در لبنان، گسترش خواهيم داد .
مجله جويش آبزرور در سال ۱۹۷۳ نامه اي را از حاييم وايزمن يكي ديگر از رهبران صهيونيسم، مربوط به سال ۱۹۱۹ منتشر ساخت كه در آن آمده بود با توجه به جميع جهات لازم است كه مرزهاي شمالي دولت يهود، به دشت ليتاني و بلندي هاي جبل الشيخ غربي و جنوبي بپيوندد تا بتوان بر آب هاي اردن مسلط گشت و اين منطقه را به تصرف درآورد .
همچنين وايزمن در سال ۱۹۲۰ در نامه اي به وزير امور خارجه وقت دولت انگليس مي نويسد: آب، عنصر اساسي براي امنيت و بقاي كشور اسرائيل است .
در سال ۱۹۳۸ هوراس منيرگالين و لاودر ملك آب شناس و خاك شناس آمريكايي براي انجام تحقيقاتي به منطقه هلال خضيب اعزام شدند. پس از 6سال(1944) نتيجه تحقيقات آنان نشان داد كه براي تشكيل كشور اسرائيل، حتما لازم است بر آب هاي لبنان شامل ليتاني، حاصباني، چشمه وزاني و آب هاي سوريه شامل بانياس، چشمه دان، رودخانه يرموك و نيز نهر اردن دسترسي و احاطه يافت . آنان معتقد بودند كه تمام آينده منطقه در دست كشوري خواهد بود كه سلطه خود را بر ليتاني و يرموك و منابع آبي اردن گسترش دهد. به زعم آنان، بايد جريان رودخانه اردن از بستر طبيعي آن تغيير و به منطقه ساحلي و از آنجا به صحراي نقب انتقال يابد. همچنين بر آب هاي حاصباني و بانياس بايد چيره شد. همين ايده مربوط به چيرگي بر آب هاي منطقه اي منجر به آن شد كه اكنون اسرائيل حدود 45درصد آب مورد نياز خود را خارج از مرزهاي ۱۹۶۷ به دست مي آورد. سازمان ملل نيز در گزارشي اذعان داشت كه اسرائيل 67درصد آب مورد نياز خود را خارج از مرزهاي 1948 تامين مي كند.
با توجه به نياز روزافزون اسرائيل به منابع آبي، دولت اسرائيل چگونه از مسئله آب به عنوان اهرم مقابله با رقبا و دشمنان خود بهره مي گيرد و چگونه مشكل بي آبي خود را در دايره امنيت ملي حل مي كند. اگر رژيم صهيونيستي و اعراب بپذيرند كه مرزهاي ۱۹۴۷ (همان مرزهايي كه با مساعي و دخالت آمريكا و انگليس و تصويب سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ ترسيم شد) مرزهاي قانوني كشوري به نام اسرائيل باشد، چگونه مي توان تصور نمود كه اسرائيل بتواند براي اندك سالي استمرار داشته باشد. با توجه به نياز روزافزون سرزمين هاي اشغالي به آب و با توجه به اين كه اسرائيل بيش از 67درصد آب هاي مورد نيازش را خارج از مرزهاي خود (به اذعان سازمان ملل متحد) به دست مي آورد و شايد عنوان بزرگترين سارق آب براي رفتار اين رژيم، عنواني به حق باشد، چگونه مي تواند امنيت شهروند خود را حداقل براي درامان ماندن از تشنگي و گردش چرخ صنعت تامين نمايد تا چه رسد به احياي كشاورزي!
از همين موضوع مستفاد مي شود كه نمي توان انتظار داشت اسرائيل بر مرزهاي ۱۹۶۷ باقي مانده و يا به مرزهاي 1967 و 1948 بازگردد زيرا در هر صورت اين بازگشت به عقب، در كنار ده ها ايراد شكلي و محتوايي كه براي هويت و ماهيت اين رژيم به همراه دارد، نابودي آن را به دليل بي آبي فراهم مي سازد. همچنين ماندن بر سر مرزهاي 1967 نيز خيالي بيش نيست؛ لذا در معادله برخورد كشورهاي اسلامي با رژيم صهيونيستي و آمريكا، به يقين دل بستن به عقب نشيني يا ماندگاري اين رژيم به مرزهاي امروزي نيز خوابي بيش نيست.
بنابراين با توجه به فقدان منابع آب كافي در سه بخش كشاورزي، صنعتي و مصرف خانگي، بعيد به نظر مي رسد كه اسرائيل حاضر شود در اثر صلح با كشورهاي همجوار، سرزمين هاي اشغال شده در سال هاي گذشته را به آنان بازگرداند زيرا در اين صورت اين رژيم از 67درصد آب هاي مصرفي فعلي خود محروم مي شود و اين به معني يك فاجعه بزرگ امنيتي جهت ماندگاري اين رژيم است.
نكته ديگر آن كه چنانچه گزينه هاي موجود فراروي دولت صهيونيستي در جهت مهار شكل آب را برشماريم، به مواردي قابل تامل برمي خوريم:
۱ - اولين راه مهار بحران بي آبي اسرائيل، ماندگاري در سرزمين هاي فعلي و حتي گسترش آنها در مناطق جديد است كه در بالا به آن اشاره شد.
۲ - اولين راه حل پيشروي اين رژيم، استفاده از دستگاه هاي آب شيرين كن است كه اين شيوه هم به دلايلي چند عملي نمي باشد(از جمله هزينه بسيار بالاي آن، فقدان مزيت نسبي براي كشاورزي، فقدان املاح كاني براي مصرف خانگي و غيره. علاوه بر اين، دستگاه هاي آب شيرين كن هر لحظه ممكن است مورد تهاجم قرار گيرد و حتي مديريت و نگهداري و تعميرات چنين دستگاه هايي مزيت نسبي استفاده از آنها را براي درازمدت و در حد وسيع، به شدت كاهش مي دهد).
۳ - راه حل سوم، واردات آب توسط تانكرهاي بزرگ از كشورهايي نظير تركيه است كه شرايط منطقه اجازه استفاده مناسب از اين راه حل را نيز نمي دهد.
۴ - راه حل ديگري كه صيهونيست ها به شدت به آن دل بسته اند و روش عملي آنها نشان مي دهد كه اين گزينه را گزينه اي قابل دسترسي مي دانند، انتقال آب از طريق تركيه و كردستان عراق به اردن و سرزمين هاي اشغالي فلسطين است.
رژيم صهيونيستي با انتخاب اين راه حل، درصدد است اهداف ذيل را تحقق بخشد:
- مشكل آب را در داخل خود حل نمايد.
- از آب به عنوان اهرم فشار براي همگرايي كشورهاي منطقه با خود سود جويد.
- موقعيت خود را در منطقه تثبيت و نهادينه كند.
در راستاي اين راه حل، اسرائيل ايجاد خط لوله انتقال آب از كشور تركيه، سوريه و سپس سرزمين هاي اشغالي را در دستور كار خود قرار داده است و براي تحقق چنين طرحي مدت هاست كه در رسانه هاي غربي و متمايل به اسرائيل، كشورهاي منطقه را تشويق به ورود به يك دوره همگرايي منطقه اي با سرآغازي چون آب مي كنند.
پيش از آن كه موضوع انتقال آب از تركيه پيش كشيده شود، رسانه هاي غربي و صهيونيستي به طور مفصل در مورد هزينه هاي بالاي شيرين سازي آب دريا و خشك شدن سفره هاي زيرزميني آب در دو كشور سوريه و اردن، بحران بي آبي را تا آنجا حاد و شديد ساختند كه امر بر اهل فن نيز مشتبه مي شود.
در واقع اسرائيل حديث درد بي آبي خود را در قالب درد كشورهاي همسايه زمزمه مي كند و طوري وانمود مي سازد كه گويي خطر بي آبي، تنها همسايگان اين رژيم را تهديد مي كند.
اما اگر اسرائيل از سرقت آب از سه كشور سوريه، لبنان و اردن دست بردارد و فرصت هاي بهره وري و بهره برداري از آب هاي جاري در اين كشورها را از آنها سلب سازد، اين كشورها تا ساليان دراز مي توانند مشكلات آب خود را مرتفع سازند؛ حال آن كه با تهديدات پيوسته اين كشورها از سوي اسرائيل بر هزينه هاي دفاعي و امنيتي آنها هر روز افزوده مي شود كه در صورت نبود اين تهديدات، اين بودجه ها مي توانست صرف بهينه سازي استفاده از منابع آبي موجود شود. از سوي ديگر رژيم صهيونيستي مي كوشد با دست آويز قراردادن دلسوزي براي بحران آب از اين كشورها به يك همگرايي اقتصادي دست يابد و در نتيجه، كم كم آرزويي را كه قريب 60سال جنگ و كمك هاي فراوان آمريكا به آن نرسيده طي مدت كوتاه به بهانه آب به آن دست يابد.
در كنار اين دلسوزي هاي فريبنده، رژيم صهيونيستي با تهديد كشورهاي منطقه هرگز اجازه مديريت بهره برداري از آب هاي منطقه را به آنها نمي دهد (حمله نظامي به فونداسيون سد الوحده سوريه در اين راستا ارزيابي مي شود. همچنين پروژه هاي سوريه در تغيير جريان آب رود حاصباني نيز با حمله هوايي اسرائيل متوقف شده است).
يكي از اهداف حمله اسرائيل به لبنان كه به جنگي 33روزه مشهود شد، در كنار اهداف ديگري كه دنبال مي كند، سلطه بر منابع آبي جنوب لبنان بوده است؛ چه اصرار اين رژيم در تسلط بر منطقه ليتاني از طريق قطعنامه 1701 و حضور نيروهاي يونيفل در اين منطقه، تلاشي در همين زمينه است.
از ديگر طرح هاي بزرگ رژيم صهيونيستي، انتقال آب پس از تجزيه عراق با همكاري آمريكا از منطقه كردستان به اردن و فلسطين است.
با اجراي اين طرح، ضمن اين كه كانون بحران جديدي در منطقه ايجاد مي شود و كشورهاي مقدم و توانمند در عرصه مقابله با زياده خواهي هاي غرب و اسرائيل را با چالش هاي امنيتي فراواني روبه رو مي سازد، آب مورد نياز خود را نيز تامين مي كند و با انتقال آن به كشورهاي ديگر اسلامي، زمينه همگرايي اقتصادي را با خود فراهم مي سازد.
منبع: خبرگزاري قدس
|