شنبه ۵ اسفند ۱۳۸۵
آسيب شناسي تئاتر، در نخستين سمينار تئاتر دانشگاهي
ورود براي عموم آزاد نيست!
010395.jpg
010392.jpg
گروه ادب و هنر آسيب شناسي تئاتر، پژوهش در متون نمايشي و پاسخ گويي به نيازهاي جامعه مهمترين مسايلي بود كه در نخستين سمينار تئاتر دانشگاهي مورد بررسي قرار گرفت و گروهي از كارشناسان و صاحب نظران طي دو روز برگزاري ديدگاه هاي خود را درباره تئاتر و كاركردهاي اجتماعي آن ارائه دادند.
دكتر ناظرزاده كرماني نمايشنامه نويس، كارگردان و مدرس دانشگاه به عنوان نخستين سخنران، تئاتر را حيثيت فرهنگي يك جامعه خواند و گفت: تئاتر در هر جامعه اي باعث ايجاد ذهن هاي خلاق و نقادانه مي شود و جامعه اي كه از لحاظ تئاتري پربار باشد متخصصان ديگر علوم و رشته ها نيز سطح انديشه و فكرشان خود به خود بالا مي رود.
ناظرزاده با تاكيد بر ضرورت آموزش در تئاتر گفت: خيلي از بازيگرهاي سينما كه دانشگاه نرفته اند با وجود بازي هاي خوبشان اما وقتي از جلوي دوربين فيلمبرداري كنار مي روند هيچ حرفي براي گفتن ندارند... البته دانشگاههاي هنري ما هم وضع مطلوبي ندارند و در زمينه آموزش از كمبودهاي بسيار رنج مي برند. مثلاً ما هيچ اطلاعي از تئاتر آمريكاي لاتين، آفريقا، هند، چين، ژاپن و كشورهاي عربي اسلامي مانند مصر و تركيه نداريم و وقتي صحبت از تئاتر مي شود شناخت مان منحصر به تئاتر غرب و ايران مي شود. در حالي كه آنها در زمينه تئاتر رشد بسيار داشته اند.
مثلاً هندوستان در بخش تئاتر خياباني بسيار رشد كرده است تا جايي كه خيلي از تئوري هاي فلسفي در خدمت تئاتر خياباني قرار گرفته اند. دانشگاه هاي تئاتر ما در عالي ترين سطح فاقد استاد يا كارشناس خارجي است. حداكثر اساتيدي كه از مرز جغرافيايي تهران فراتر رفته اند خود من هستم كه از كرمان آمده ام. مي دانم كه دعوت از اساتيد كشورهايي مثل فرانسه و... به خاطر دستمزدهاي هنگفت شان غيرممكن است اما مي شود اساتيدي از هندوستان يا تركيه دعوت كرد. آنها در سال هاي اخير رشد قابل توجهي در زمينه تئاتر داشته اند.
دكتر مجيد سرسنگي دومين سخنران سمينار بود كه عدم مديريت درست و دقيق را عامل اصلي نابساماني اي موجود در تئاتر خواند و گفت: بايد يك مديريت كلان در تئاتر و يك مديريت همه جانبه در تئاتر دانشگاهي داشته باشيم. در دولت براي ماهي كيلكا برنامه و سند توسعه وجود دارد ولي يك سند براي تئاتر نداريم. ما نقصان هايي در بخش مديريت داشته ايم كه در نهايت منجر به خروجي مناسب نشده است. هيچ وقت ما تئاتر را به شكل عام و خاص مهندسي نكرديم. به نظر من ما در زمينه تئاتر ساختار مهندسي درستي نداريم. اغلب فكر مي كنيم كه دانشجو ظرف چهار سال بايد يك نويسنده خوب، يك طراح صحنه يا كارگردان خوب از آب درآيد در حالي كه شرايط قبل و پس از دانشگاه براي چنين صحنه ايي بسيار مهم است. سازمان سنجش عليرغم زحمات زيادش شايد بيشترين لطمه را به تئاتر دانشگاه وارد كرده است. نحوه انتخاب دانشجويان تئاتر واقعاً خنده دار است.
دكتر محمدرضا خاكي كارگردان و كارشناس تئاتر نيز در ادامه حرف هاي سرسنگي درباره سند توسعه تئاتر گفت: حدود سه سال پيش از سوي دولت دستور آمد كه تمام حوزه ها بايد يك سند توسعه داشته باشند.
براين اساس درباره تئاتر هم طرحي ارائه شد. افرادي بدون آنكه آن را خوانده باشند به ابراز عقيده پرداختند اما در نهايت آن طرح كه قطعاً نقايصي هم داشت بدون ارزيابي، بلاتكليف و بي نتيجه ماند. به طور كلي ما با برنامه ريزي بيگانه ايم. در حالي كه انواع نشست ها را با عناوين سوپر پست مدرن برگزار مي كنيم نمي توانيم يك برنامه مدون براي تئاتر حتي براي مدتي كوتاه تهيه و به اجرا درآوريم. به طوري كه هنوز هم كسي نمي داند ظرفيت اجرا و امكانات تئاتري ما چه قدر است و ما در طول يك سال چند تئاتر مي توانيم در صحنه داشته باشيم؟
ايرج راد ديگر سخنران روز نخست با تاكيد براحساس ضرورت نسبت به تئاتر گفت: وقتي مسئولان و متوليان با تئاتر به عنوان يك ضرورت برخورد نمي كنند طبيعي است كه برنامه ها به نتيجه نمي رسد. بسياري از اين بحث ها مرتب به مناسبت هاي مختلف مطرح مي شوند و مشكلات كم و بيش براي همه روشن و آشكار است. سند توسعه تئاتر و ضرورت تأسيس سازمان تئاتر بارها به بحث گذاشته شده اما هرگز جدي گرفته نشده چرا؟ چون به اصطلاح مسئولان و مديران فرهنگي ضرورت نبوده است. بنابراين تا ضرورت تئاتر احساس نشود هرگز به آن نقطه كه بايد نمي رسيم.
افشين خورشيد باختري، عليرضا نادري، هوشنگ هيماوند، محمدرضا عرفاني و اصغر فرهادي از ديگر سخنرانان نخستين روز اين سمينار بودند. فرهادي در بخشي از سخنان خود دايره مشكلات تئاتر را گسترده تر كرد و گفت: تئاتر فرزند دو چيز است: اميد و آزادي. اميد به آن كه كسي حرف مرا مي شنود، نقد مي كند و حرفم در كسي تأثير دارد. پس از اميد آزادي است.
آن سال ها فكر مي كرديم كه مي شود با مخاطب ارتباط برقرار كرد و به همين دليل كارهايي حتي با ضعف تكنيكي اما با اميد توليد مي شد اما امروز در تئاتر نوعي نااميدي ديده مي شود و هر سال دريغ از پارسال كلامي است كه اغلب بر زبان ها جاري است.
هاله لاجوردي، سارا شريعتي از ديگر سخنراناني بودند كه در دومين روز سمينار با بررسي مشكلات تئاتر ديدگاه هاي خود را ارائه دادند.
لاجوردي استاد دانشگاه حل بحران هاي جامعه را وظيفه هنرمندان دانست و گفت: تغييرات فرهنگي در كشور ما خيلي پيچيده نيست اما ما همت و شجاعت پذيرش آن را نداريم. به جاي شعار دادن بايد تغييرات را از زندگي خود شروع كنيم، اما گاه تقدس تخصص هايمان چنان ما را افسون زده مي كند كه فراموش مي كنيم خود كنش گر اجتماعي و فرهنگي هستيم.وي افزود: در جامعه شناسي مدرن، جهان مدرن بيش از هر واژه ديگري با واژگان بحران و تناقض تعريف مي شود و اگر بحران را از آن بگيريم ديگر آثار هنري پديد نمي آيد.
هاله لاجوردي با اشاره به تفاوت تئاتر با ديگر هنرها گفت: بايد به تئاتر بيش از ديگر رشته هاي هنري اميدوار بود. چون اين هنر كمتر با پول گره خورده و كمتر قابليت تكرار دارد.
سارا شريعتي پژوهشگر و جامعه شناس نيز كه درباره تئاتر و كاركردهاي اجتماعي آن سخن مي گفت با تاكيد بر اين نكته كه فرهنگ و هنر امروزه به يكي از دغدغه هاي اساسي جامعه تبديل شده است، گفت: تئاتر در ميان هنرها ضعيف ترين رابطه را با جامعه دارد و در نهايت بايد بگويم تئاتر در ايران نه تنها مخاطب نمي سازد بلكه در حال از دست دادن مخاطب است.
وي افزود: در تاريخ از تئاتر به عنوان يك شاهد نام مي برند كه گواهي مي دهد. در روانشناسي از تئاتر به عنوان يك درمان اجتماعي ياد مي كنند و در معماري وجه بناي تاريخي تئاتر است كه بسيار پرارزش تلقي مي شود اما با آمدن فناوري نوين، نظير رسانه ها، سينما و تلويزيون، نقش تئاتر كمتر شده است.
شريعتي به نقش رسانه ها به ويژه سينما و تلويزيون در ارتباط با آحاد جامعه اشاره كرد و گفت: تلويزيون در اين مقوله به رسانه اي متعلق به عوامل تبديل مي شود و سينما نيز به عنوان رسانه قشر متوسط جامعه بدل مي گردد و در نهايت تئاتر به قشر نخبگان تعلق مي گيرد. اما در كشوري مثل فرانسه براي آن كه بخواهند با اين موضوع مبار زه كنند به تدريج ساخت خانه هاي فرهنگ را آغاز كردند و تئاتر را به سمت مردم سوق دادند و در اين مسير نيز سياست تمركززدايي را اجرا كردند. هم اكنون تئاتر، فرانسه را به تصرف خود درآورده و همان طور كه آگهي هاي سينمايي در سطح شهرهاي مختلف وجود دارد، آگهي هاي تئاتر نيز كاملاً در فضاي شهري اين كشور مشهود است و مردم همه اهالي تئاتر را مي شناسند. با يك سياستگذاري درست، تئاتر در فرانسه تبديل به عنصري مخاطب محور شد. متأسفانه در حال حاضر در كشور ما با وجود تغييرات گسترده اجتماعي، هيچ گونه سياست مدوني براي پشتيباني از عرصه فرهنگ و هنر وجود ندارد و در زمينه مخاطب سازي نيز تلاش صورت نمي گيرد.
در چنين شرايطي تئاتر ما مانند ساير هنرها در يك حلقه بسته به فعاليت مي پردازد و تماشاگران تئاتر معمولاً خود تئاتري ها هستند كه مي آيند و نمايش هاي همديگر را مي بينند و به معناي ديگر تئاتري ها فقط در قبيله خود داد و ستد مي كنند.اين جامعه شناس با اشاره به نمايشي شدن تئاتر و اين كه تئاتري ها با سيلي صورت خود را سرخ مي كنند افزود: مشكل اصلي تئاتر ما در نوع ارتباط گيري با مردم و جامعه است و اگر به اين شكل جدي و عدم مخاطب سازي براي تئاتر توجه نكنيم بايد با نصب يك تابلو در سردر تئاتر شهر بنويسيم: تئاتر، ورود براي عموم آزاد نيست.

يادداشت كارگردان حياط خلوت
راه رفتن روي لبه تيغ
چيستا يثربي
هميشه فكر مي كردم كه ديدن، اساس درام است. يك لحظه كوتاه ميان سلام و خداحافظ دو آدم، يك لبخند، يك نگاه تصادفي و يا كلمه اي كه ناخواسته به زبان بيايد. مگر همه اين ها نمي تواند نقطه شروع درامي محسوب شود؟ درامي كه مثل زندگي، پر از لحظه هاي تكرار ناشدني است؟ زماني كه قصه كوتاه مي نويسم، هميشه مثل يك شكارچي طماع، در جست وجوي اين لحظات نادرم. گوشه اي پنهان مي شوم، كمين مي كنم، منتظر مي شوم و نگاه مي كنم تا از دل هيچ، كلامي شنيده شود، دستي به حركت درآيد، ردّ نگاهي به نگاه ديگر برسد، قلب تپنده انساني، آواز بخواند و اتفاقي به دنيا بيايد. به عنوان نويسنده اي كه شيفته آفرينش انسان و آفريننده اوست، اين لحظات براي من، مثل عبادت است. تأمل در روابط انساني، مرا از پيله خودخواهي خود دور مي كند و به ديگران، به آدم هايي در حياط خلوت زندگي ام نزديك مي كند. هميشه از خود مي پرسيدم، آيا اين اتفاق كه در عرصه داستان كوتاه، بسيار ساده انجام مي شود، در عرصه تئاتر نيز ممكن است؟
براي تبديل قصه به نمايشنامه، فضايي سهل و ممتنع را پيش رو داشتيم. همچون راه رفتن بر روي لبه تيغ، ايجاد فضاي تعليق و دلهره از طريق عادي ترين كلمات و روابط، جست وجوي خصائص قهرماني در آدم هاي معمولي كوچه و بازار و ايجاد حس همدلي با آدم هايي كه معمولاً بي تفاوت از كنار آنها مي گذريم. براي من كه به شدت شيفته رمانتيسم و فانتزي هستم، خلق فضاهاي طنز اجتماعي با ديدگاهي انتقادي، زورآزمايي نويني بود. اين سبك را قبلاً در ميهمان سرزمين خواب ، پهلوان ريزه و دو مرد و يك نيمكت تجربه كرده بودم، اما از لحاظ ساختاري، اكنون به نوآوري هاي بيشتري احتياج داشتم. دلم مي خواست همه اپيزودها به نوعي به هم مربوط باشند و همگي فارغ از جلوه هاي بصري تئاتر، به نوعي روح بازيگر و تماشاگر را درگير خود كنند. دلم مي خواست تماشاگر با هر قصه بخندد و گريه كند و مهمتر از همه اين كه دلم مي خواست اپيزودهاي واقعي و برگرفته از زندگي باشد. لذا داستان هايي را انتخاب كردم كه همگي ريشه در واقعيت داشتند. دو تا از قصه ها(فقط تا پارك وي و جايزه كتاب سال) عيناً سال گذشته در ايران اتفاق افتاده اند و داستان هاي ديگر نيز از تجربيات شخصي زندگي همه ما، نشانه هايي دارند. مانند هميشه گروه خستگي ناپذير سيلويا و سيب به ياري ام شتافت. سيما تيرانداز و محمد حاتمي مثل هميشه خلاق و پرتوان، مرا در تجسم صحنه ايِ انديشه  هايم ياري كردند. مينو زاهدي از زمان سيلويا، عضو ثابت گروه است و مثل هميشه اميدوار و خستگي ناپذير به كارش ايمان دارد و حسين كشفي اصل نيز پس از نقش آفريني در جنايت و مكافات، آماده است كه بار ديگر با نقشي متفاوت به يكي از عشق هاي بزرگ زندگي خود، يعني تئاتر، اداي دين كند. موسيقي نويد گوهري مثل كار سيلويا، فقط موسيقي نيست، فضاسازي و شخصيت پردازي هم مي كند. همان گونه كه لادن كنعاني با طراحي متفاوت صحنه و لباس به ساختارشكني هاي ذهني من كمك فراواني كرد. حسين بلبل آبادي فقط مدير صحنه نبود، مشكل گشاي گروه و نقطه اتكاي بچه ها بود و داود بني اردلان به عنوان دستيار كارگردان، دوستانه و بي چشمداشت، نگران همه چيز بود و بيش از تعاريف كليشه اي دستيار به دنبال پيدا كردن بهترين راه حل ها براي مشكلات مان بود و داود ربيعي هم عكاسي كه عكسش به خوبي اخلاقش است و اخلاقش نشان از شيفتگي اش به كارش دارد. حياط خلوت يا همان شيزوئيد دوست داشتني يا اين خانم ها به شما نزديك ترند به نوعي حديث نفس همه ماست. جايي كه با خودمان خلوت مي كنيم و جايي كه در خلوت،  آدم ها و اشياء گمشده زندگي خود را بازمي يابيم.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |