جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۹۹
ماده اي موسوم به كوارك
001955.jpg
يك گروه از محققان عقيده دارند دليل وقوع دو زلزله در سال ۱۹۹۳ ميلادي در دو نقطه از كره زمين، احتمالا برخورد يك شكل ناشناخته از ماده با كره زمين و عبور آن از درون زمين بوده است.
اين شكل ناشناخته از ماده كه كوارك نام دارد بسيار فشرده است و تكه اي از اين ماده در ابعاد سلول انسان، در حدود يك هزار كيلوگرم وزن دارد.
دانشمندان عقيده دارند كه ماده موسوم به كوارك پس از انفجار بزرگ (Big Bang) در جهان پديد آمده است. دو نوع از مواد موسوم به كوارك كه كوارك هاي سبك و سنگين نام دارند در واقع سازنده ذرات پروتون و نوترون هستند. وليكن احتمالا نوع سوم و ناشناخته اي از كوارك وجود دارد كه موجب به وجود آمدن مواد بسيار فشرده و پايدار مي شود.
به گفته دانشمندان شواهدي وجود دارد كه احتمال وجود نوع سوم و ناشناخته ماده كوارك در جهان را تاييد مي كند. به عنوان مثال در سال جاري دو گروه از پژوهشگران اعلام كردند كه موفق به شناسايي ستاره هايي شده اند كه از مواد بسيار فشرده تشكيل شده اند.
در سال ،۱۹۸۴ شلدون كلاشو فيزيكدان دانشگاه هاروارد و برنده جايزه نوبل فيزيك پيشنهاد كرد كه دانشمندان با دستگاه هاي لرزه نگار، برخورد احتمالي ذرات اين نوع ماده ناشناخته با زمين را جست وجو كنند. به گفته اين محقق، ، اين ذرات ريز و سنگين و ناشناخته با سرعتي بسيار زياد با زمين برخورد مي كنند و از ميان زمين مي گذرند و در مسير حركت خود درون زمين، انرژي بسيار زيادي را آزاد مي كنند.
در سال ،۱۹۹۳ سه محقق از دانشگاه ساوترن متوديست در آمريكا، براي شناسايي آثار برخورد اين ذرات ناشناخته با كره زمين بيش از يك ميليون مورد لرزش مشكوك زمين را كه توسط سازمان تحقيقات زمين شناسي آمريكا در سال هاي ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ ثبت شده بود، مورد مطالعه قرار دادند.
نتايج اين مطالعه نشان داد كه در روز بيست و دوم ماه اكتبر سال ،۱۹۹۳ ذره اي ناشناخته در ناحيه اي از قطب جنوب با زمين برخورد كرده و ۶۳/۰ ثانيه بعد، در ناحيه اي از جنوب هند از كره زمين خارج شده است.
همچنين در روز بيست و چهارم نوامبر سال ۱۹۹۳ نيز يك ماده ناشناخته از جنوب استراليا وارد زمين شده و ۱۵/۰ ثانيه بعد از نقطه اي در نزديكي قطب جنوب خارج شده است. به گفته دانشمندان با وجود آنكه نمي توان ثابت كرد اين وقايع مربوط به برخورد ماده ناشناخته موسوم به كوارك با كره زمين بوده است وليكن توجيه ديگري نيز براي آنها وجود ندارد.
BBC

جنبش سبز در برزخ
چرا جهانبه سمت و سوي آنچه جنبش سبز خواهان آن است حركت نمي كندآيا وقت آن نيست كه به تاكتيك هاي اين جنبش نگاهي دوباره شود
اندرو گولدشتاين
ترجمه: زينب همتي
001930.jpg

وقتي كه خوب توجه مي كنيم مي بينيم كه جنبش هاي سبز در سراسر جهان در وضعيت نسبتا خوبي قرار گرفته اند ولي مشكلات اكولوژيكي جهان روزبه روز بيشتر رو به وخامت مي گذارد. جنبش هاي محيط زيست بيش از هر زمان ديگري داراي طرفداران پرشور بوده و وضعيت مالي آنها نيز بهتر از هر زمان ديگر است ولي به ظاهر اين قدرت در تعداد كارساز نبوده است. چرا اين تعداد بي شمار طرفداران محيط زيست و توانايي هاي مالي و تشكيلاتي آنها نمي تواند جهان را به شيوه جنبش سبز سروسامان دهد؟ چرا اين نيروي اجتماعي قدرتمند در اين همه نبردهاي بي حاصل شكست مي خورد؟
واضح است كه مشكلات محيط زيستي متعددند و ميلياردها دلار لازم است كه آنها را اصلاح كرد. وليكن شايد بتوان بخشي از معما را با اشاره به اين موضوع درك كرد كه در اين زمان، اعتراض كردن آسان تر از گذشته است. ديدگاه هاي سنتي جنبش سبز بر پايه هاي متعددي استوار است: تجارت و رشد اقتصادي دشمن محيط زيست هستند، بازار قابل اعتماد نيست، مصالحه به معني شكست است. اين بنيادهاي نظري اقدام ناچيزي براي بقاي كره زمين كرده است. بنابراين شايد اين سوال درستي باشد كه آيا تاكتيك هاي جنبش سبز كار را بدتر از گذشته نكرده است؟
بدون شك طرح اين سوال به آن معني نخواهد بود كه از به وجود آمدن جنبش هاي طرفدار محيط زيست هيچ اقدام مثبتي صورت نگرفته است. آب هاي سطحي و هوا در بسياري از كشورهاي توسعه يافته پاكيزه تر از گذشته اند. به همين ترتيب وسعت مناطقي كه به پارك ها و مناطق حفاظت شده اختصاص يافته بيش از هر زمان ديگر است. به واقع از سال ۱۹۶۰ تعداد مناطق حفاظت شده در مقياس جهاني ۴ برابر بيشتر شده است. ميزان كمك هاي مالي به سازمان هاي طرفدار محيط زيست به طور چشمگيري افزايش يافته است. براي نمونه در سال ۲۰۰۱ گروه هاي طرفدار محيط زيست توانستند ۵۰ درصد بيشتر از سال قبل و مبلغي به ميزان ۴/۶ ميليارد دلار به صورت اعانه از بنيادهاي اقتصادي و مردم دريافت كنند. عليرغم همه اين قدم هاي بزرگي كه به پيش برداشته شده، مشكلات اساسي محيط زيستي كره زمين نظير گرمايش جهاني، از دست رفتن تنوع زيستي و كاهش منابع اقيانوسي بيش از هر زمان ديگري پابرجا باقي مانده اند. اين تقابل و دوگانگي قدرت و شكست براي طرفداران محيط زيست و سايرين قابل درك نيست. چرا جهان به سمت و سوي آنچه جنبش سبز خواهان آن است حركت نمي كند؟ آيا وقت آن نيست كه به تاكتيك هاي اين جنبش نگاهي دوباره شود؟
زماني نه چندان دور وال استريت (W.Street) و شركت هاي بزرگ مظهر نيروهاي شيطاني تلقي مي شدند. آيا جنبش هاي سبز با دريافت مبالغي بسيار كلان، خود را همچون گذشته تنها مي بينند؟ آيا مي توان همان انتقاداتي كه بر شركت هاي مالي وارد مي شد را بر گروه هاي طرفدار محيط زيست وارد آورد؟ آيا گروه هاي محيط زيستي ممكن است به درك اين نكته دست يافته باشند كه براي حفظ اين كره زنده نياز به وجود شركت هايي است كه به اندازه كافي نوانديش و در عين حال سودآور باشند. جاناتان وتليف (J.Wootliff) كه يك فعال صلح سبز و مشاور بازرگاني است مي گويد: «اين كمپاني ها، و نه گروه هاي ايثارگر هستند كه تكنولوژي مورد نياز براي حفاظت از محيط زيست را ايجاد مي كنند. »
اگر اين نقطه نظر درست باشد چگونه مي توان شركت هاي بزرگ مالي را بدل به حمايت كنندگان محيط زيست كرد. براي شروع، اگر يك كمپاني صنعتي تلاش محدودي براي حمايت از محيط زيست مي كند شايد بهترين واكنش اين نباشد كه چرا بيشتر كمك نمي كنيد! اگر چنانچه پيورتانيسم محيط زيستي (بنيادگرايي محيط زيستي) تنها شانس انتخاب باشد آلوده كننده هاي بزرگ انگيزه اي براي كاهش ضايعات خود نخواهند داشت. دوايت ايوانز (D.Evans) معاون اجرايي يكي از بزرگ ترين شركت هاي توليدكننده برق در آمريكا مي گويد: «اگر ما همين فردا اعلام كنيم كه ۲۵ درصد كارخانه هاي خود را براي كاهش آلودگي هوا مي بنديم و به جاي آن كارخانه هاي بسيار پيشرفته داير مي كنيم واكنش طرفداران محيط زيست اين خواهد بود كه پس ۶۵ درصد بقيه را چه كار خواهيد كرد؟ ما براي آنچه كه فكر مي كنيم خوب است پاداشي نمي گيريم. »
اين بدان معني نيست كه جنبش سبز نبايد بر ديگران خرده بگيرد. چندي پيش تهديد به بايكوت محصولات چوبي يك شركت بزرگ در آمريكا اين شركت را واداشت تا از استفاده از يك جنگل رسيده در شمال آمريكا صرفنظر كند. بدون شك وقتي كه يك شركت اقتصادي به اصطلاح سبز مي شود ديگران سعي در پيروي كردن از او مي كنند. امروزه در سرتاسر آمريكا خرده فروشان عمده وسايل خانگي اقدام به فروش محصولاتي مي كنند كه از جنگل داري هاي پايدار به دست آمده باشد.
براي آلودگي بيش از اندازه هوا در بسياري از شهرهاي چين يك توضيح اقتصادي ساده وجود دارد: آلوده كردن هوا بسيار ارزان است. ميليون ها چيني اتومبيل هاي كهنه اي را مي رانند كه فاقد فيلترهاي كاتاليتيك هستند. علاوه بر اين قسمت اعظم برق توليد شده در اين كشور از زغال سنگ حاصل مي شود. بهاي مواد سوختي در اين كشور هزينه هاي نهفته آلودگي را نشان نمي دهد. مرگ و مير فراوان ناشي از بيماري هاي ريوي و ميلياردها دلار هدر شدن در هزينه هاي بهداشتي و درماني و همچنين ساعات از دست رفته كار علي الظاهر در اقتصاد توليد انرژي به حساب نمي آيند. اين وضعيت در ساير نقاط جهان نيز حاكم است. به طور كلي قيمت كالاها و خدمات، منعكس كننده هزينه هاي محيط زيستي نيست.
001945.jpg

اگر بتوان اصلاحات مورد نياز در اين زمينه در نظام اقتصاد متكي بر بازار ايجاد كرد ممكن است نتيجه آن بسيار بيشتر از آن چيزي باشد كه هر ساله نصيب طرفداران محيط زيست مي شود. وليكن آنها همواره با هرگونه اصلاحي متكي بر بازار مخالفت مي كنند. آنها هميشه تنظيم و مخالفت را در دستور كار خود دارند.
براي نمونه به آلودگي هوايي كه توسط نيروگاه ها در آمريكا توليد مي شود توجه كنيد. در دهه ۱۹۹۰ رئيس جمهور كلينتون و صنعت نيروگاه هاي آمريكايي به مصالحه اي نزديك شده بودند كه در آن توليدكنندگان موظف به رعايت حد نصاب خروجي نيروگاه شده بودند. در اين مصالحه حد نصاب براي اكسيدازها، دي اكسيد گوگرد، نقره و همچنين دي اكسيد كربن تعيين شده بود ولي در عين حال به توليدكنندگان اجازه مي داد كه در مقابل پرداخت جريمه در مواقع اضطراري از انعطاف بيشتري بهره ببرند.
ولي اين راه حل دلخواه بسياري از طرفداران محيط زيست نبود چرا كه آنها تصور مي كردند بازار وسيله اي است كه در آن توليدكننده مي تواند مقررات محيط زيستي را ناديده بگيرد. اين معاهده بسياري از توليدكنندگان را متعهد به رعايت استانداردها مي كرد چرا كه در غير اين صورت در مقابل قانون قرار مي گرفتند. ولي طرفداران محيط زيست زير بار نرفته و به اجراي قانون هواي پاكيزه اصرار ورزيدند. حاصل كار: امروزه آژانس حفاظت محيط زيست آمريكا قادر نيست هيچ كاري در مورد كنترل ميزان گاز كربنيك انجام دهد و نيروگاه هاي قديمي همچنان مشغول به كار و آلوده كردن هوا هستند.
زماني اين يك شعار قابل قبول بود كه با دشمن شكست خورده خود مذاكره كن و جنگ را تا نابودي دشمن پيش نران. بدون شك طرفداران محيط زيست طرفدار اين شعار نيستند. به نظر مي رسد كه آنها همواره تابع قانون همه يا هيچ هستند. براي نمونه اگر به مهندسي ژنتيك و محصولات كشاورزي حاصل از آن توجه شود يك ديدگاه سنتي محيط زيستي بلافاصله خواهان توقف كامل همه اقدامات در اين زمينه خواهند بود. ولي همه مي دانيم كه كشاورزي مدرن هم اكنون به اندازه كافي از اين روش ها بهره مي گيرد. آيا ممكن است در اينجا جنبش سبز برخلاف مواضع قبلي خود در مورد ساير مسائل محيط زيستي بخواهد كه با بيوتكنولوژيست ها مذاكره كند؟
چه چيزي براي محيط زيست بهتر از اينكه كشاورز بتواند بدون استفاده بيشتر از سم و كود، محصول خود را ۲ تا ۳ برابر بيشتر كند. بر اساس برخي از محاسبات، اگر متوسط برداشت محصولات كشاورزان در مقياس جهاني با كشاورزان آمريكايي برابر شود با كمي بيش از نيمي از محصولات توليد شده مي توان ۱۰ ميليارد نفر را تغذيه كرد. بدون شك مخاطرات متعددي براي محصولات ژنتيكي متصور است (البته هنوز هيچ يك از اين مخاطرات براي محصولات به بازار آمده به اثبات نرسيده است) وليكن در شرايط حاضر آنچه كه به واقع مورد نياز است آتش زدن مزارع يا آزمايشگاه نيست بلكه مذاكره با دانشمنداني است كه بهتر از همه مي توانند ضمانتنامه هاي عملي براي ممانعت از وقوع ضايعات محيط زيستي را به وجود آورند.
بيوتكنولوژي، پتانسيل بسيار قابل توجهي براي توسعه در كشورهاي در حال توسعه دارد. آمريكا، كانادا، چين و آرژانتين صاحب ۹۹ درصد محصولات كشاورزي هستند كه دستكاري ژنتيكي شده اند وليكن از دهه ۱۹۶۰ به اين سو محصول ذرت در كشورهاي جنوب صحرا در آفريقا افزايش نيافته است. چرا گروه هاي سبز سعي نمي كنند اعتماد كشورهاي توسعه يافته را از طريق ايجاد انگيزه براي توليد بيشتر محصولات زراعي جلب كنند؟
با اين همه، همواره گروه هاي سبز خبرهاي داغ و تيترهاي بزرگ روزنامه را از آن خود مي سازند. به اين خبر تكان دهنده توجه كنيد: به زودي يك چهارم پستانداران جهان منقرض مي شوند يا اينكه يك چهارم پستانداران جهان از ببر گرفته تا كرگدن طي ۳۰ سال آينده نابود مي شوند. مشكل واقعي اين است كه اين خبرها واقعيت ندارند.
منبع اين خبرها برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد (UNEP) است كه با انتشار ليست جديد خود از وضعيت محيط زيستي موجودات اعلام مي دارد ۲۴ درصد از پستانداران در سطح جهاني در معرض خطر هستند. اين ليست شامل ۴ درصد از پستانداران است كه در ليست گروه هايي هستند كه به شدت در معرض خطر هستند. علاوه بر اين گروه هاي آسيب پذيرتر نيز در درون اين ۲۴ درصد پستانداران قرار گرفته اند. اين گروه شامل آن دسته از موجوداتي است كه شانس انقراض آنها در ۱۰۰ سال آينده تنها ۱۰ درصد است. گزارش سازمان ملل تمايز ميان اين گروه ها را روشن ساخته و علاوه بر اين اتكاي بيش از اندازه به اين ليست را ناصواب مي داند. ولي در خبرها نشانه اي از اين تمايزات با احتياط در دست نيست.
رياضيات ساده و تاكتيك هاي مبتني بر ترس ممكن است براي مدتي توجه را به سمت گروه هاي سبز جلب كرده و كمك هاي مالي را بيشتر كند ولي اين بازي تا ابد نمي تواند ادامه پيدا كند. اعتراضات مي تواند از درون جنبش آغاز شود. اخيرا لومبورگ دانماركي كتابي تحت عنوان «سطحي نگري محيط زيستي عليه اغراق گويي محيط زيستي» چاپ كرده است. به همين ترتيب دان ملنيك (D.Melnick) رئيس مركز تحقيقات محيط زيستي دانشگاه كلمبيا معتقد است آنان كه همچون پيامبران يأس، آينده سياهي براي حيات بر روي كره زمين تصوير مي كنند براي خود نيز مشكل آفرين هستند چرا كه اگر مخاطب شما احساس نااميدي كند ضرورتي براي كمك كردن به ديگران نخواهد كرد.
Time, 6 Feb.۲۰۰۳

داستان بقا
شادروانY قسمت سوم
كارل زيمر
ترجمه: كاوه فيض اللهي
دانشمندان نمي توانند با تماشاي دي وي دي داستان زندگي Y همراه با پخش صوت چهار باندي فرضيه اونو را چك كنند. اما مي توان جاي ديگري در طبيعت به دنبال نظاير آن گشت. براي مثال به اين واقعيت توجه كنيد كه كروموزوم هاي جنسي پرندگان مانند تصوير آينه اي كروموزوم هاي جنسي ما عمل مي كنند. كروموزوم W كه پرنده ماده مي سازد نوتركيبي ندارد. و W پرندگان مانند Y پستانداران نر، در مقايسه با همتاي Z خويش، بيكاره كوچك اندامي است. به نظر مي رسد كه هم در پرندگان و هم در پستانداران فرآيند تكاملي مشابهي در كار باشد، اگرچه كروموزوم هاي مختلفي را هدف قرار مي دهد.
ژن راه اندازي SRY دست كم در ۱۳۰ ميليون سال گذشته در فرآيند نرسازي ما نقش اصلي را به عهده داشته است، اما اين بدان معنا نيست كه زمان برايش متوقف شده است، برعكس، اين ژن و بسياري از ژن هاي ديگر روي كروموزوم Y، خيلي سريع تر از ژن هايي كه روي كروموزم هاي ديگر قرار دارند، تكامل يافته اند. يك دليل اينكه كروموزوم Y به دليل ناتواني از نوتركيبي، جهش ها را به سرعت در خويش انباشته مي سازد. دليل ديگر آنكه چون در مقايسه با تخمك تعداد بسيار بيشتري اسپرم توليد مي شود، سلول هاي زايشي نر بايد خيلي بيشتر تقسيم شوند و اين احتمال خطا در نسخه برداري را افزايش مي دهد. در حالي كه كروموزوم X هم از طريق تخمك و هم از طريق اسپرم به نسل بعد منتقل مي شود. Y همواره فقط در مسير اسپرمي حركت مي كند و سلول هاي اسپرم محيط خطرناك تري هستند. اين سلول ها طوري تكامل يافته اند كه به شناگراني سريع و سبك وزن تبديل شوند. در اين فرايند، آنها بيشتر پروتئين هايي كه در سلول هاي عادي وجود دارند، از جمله آنزيم هايي كه جهش ها را تعمير مي كند، را دور مي اندازند. ژن هاي جهش يافته براي انتخاب طبيعي ماده خام فراهم مي آورند و در اين مورد نيز ژن هاي روي Y راه و روش خاصي براي سرعت دارند. باروري يك جانور نر، مسئله مركزي در شايستگي توليد مثلي اوست و هر جهشي كه به آن بهبود بخشد - براي مثال با جذاب تر ساختن نر از نظر ماده يا به وجود آوردن اسپرم هايي كه سريع تر شنا مي كنند - براي جانور نر امتياز تكاملي بزرگي به همراه دارد. دانشمندان مي پندارند هنگامي كه يك ژن كه براي صاحبش امتياز بزرگي به ارمغان مي آورد، روي Y ظاهر شود. نسخه هاي آن كروموزوم در يك چشم به هم زدن دارويني ممكن است در تمام افرادگونه منتشر شوند. گونه خود ما نيز ممكن است در حدود ۶۰ هزار سال پيش اين نوع جريان انتخابي را تجربه كرده باشد (به مقاله «پس از حوا» كه در تاريخ هاي ،۵ ۱۲ و ۱۹ مهرماه امسال در همين ستون به چاپ رسيده مراجعه كنيد- م». تكامل ژن هاي Y ممكن است سريع باشد. اما در عين حال بي پروا نيز هست و سرانجام اين كروموزوم به طور كامل محكوم به فنا مي شود. Y در طول ميليون ها سال تحليل رفته و تقريبا تمام ژن هاي اوليه اش را از دست داده است. براي مثال ژن اسپرم ساز UBE1 را در نظر بگيريد. تقريبا تمام پستانداران آن را به كار مي برند و نياكان دور ما نيز بدون ترديد از آن استفاده مي كردند. اما مايكل ميچل (M. Mitchell)، از دانشكده پزشكي دانشگاه مديترانه در مارسي و همكارانش دريافته اند كه ما مانند شمپانزه و بعضي از نخستي هاي ديگر فاقد UBE1 هستيم. آنها معتقدند كه نياكان نخستي ما در حدود ۴۰ ميليون سال پيش ژن UBE1 را از دست دادند. وظيفه اين ژن را ژن ديگري روي يك كروموزوم ديگر به عهده گرفته است.
مسير تكامل معمولا چنان عجيب و پيچيده است كه دانشمندان از پيش بيني كردن طفره مي روند. اما به نظر مي رسد آينده كروموزوم Y معلوم باشد. گريوز خاطرنشان مي كند كه از زمان پيدايش اين كروموزوم تاكنون به طور متوسط در هر يك ميليون سال، ۳ تا ۶ ژن از Y ناپديد شده است. با اين نرخ فروپاشي، تنها ۱۰ ميليون سال از عمر Y باقي مانده است. Y كروموزومي پير در آستانه مرگ است. با اين حال پايان Y به معناي پايان مردان نيست. مردان براي اينكه خاطرشان جمع شود كافي است نگاهي به ول حفار بيندازند. دوگونه از اين جونده ها به نام هاي Ellobius tancrei و E.lutescens كه در خاك هاي غرب آسيا تونل حفر مي كنند، تمام ژن هاي روي كروموزوم Yشان را از دست داده اند - درواقع آنها ديگر اصلا كروموزوم Y ندارند. در يكي از اين گونه ها هم نرها و هم ماده ها فقط يك كروموزوم X جفت نشده دارند و درگونه ديگر هر دو جنس دو كروموزوم X دارند. هيچ كس نمي داند كه ول هاي حفار چگونه كارشان به اينجا كشيد كه نخستين پستانداراني باشند كه پا به آينده اي بدون Y مي گذارند. اما در اين ضمن، بايد ژن هاي جديدي - روي كروموزوم هاي ديگر - در آنها تكامل يافته باشد كه مسئول ساختن نرها هستند، يكي از آنها وظيفه SRY را بر عهده گرفته و كروموزومي كه اين ژن روي آن واقع است احتمالا در راه تبديل شدن به Y تازه اي است. اگرگونه ما ۱۰ ميليون سال ديگر باقي بماند، فرزندان ما حتي پس از ناپديد شدن كروموزوم Y باز هم ساختن مردان را ادامه خواهند داد. اما اين تغييرات خالي از دردسر نخواهند بود. گريوز معتقد است امكان دارد چندين سيستم جديد تعيين جنسيت در جمعيت جهاني انسان به وجود آيد. افرادي كه تحت يك سيستم آبستن مي شوند ممكن است از نظر ژنتيكي با آنها كه بر اساس سيستم هاي ديگر آبستن مي شوند، ناسازگار باشند. در نتيجه گونه انسان ممكن است به جمعيت هاي جداگانه و سرانجام گونه هاي جداگانه تجزيه شود، كدام يك از آنها فوتبال را ترجيح خواهد داد و كدام يك لانه مورچه ها را، بايد منتظر بمانيم و تماشا كنيم.
Natural History,Sep.2002

اخبار زمين
راز انقراض ايكتيوسائورها
001935.jpg

دانشمندان فسيلي متعلق به يك موجود دريايي را پيدا كردند كه قدمت آن به حدود ۱۱۰ ميليون سال قبل باز مي گردد. اين سنگواره كه در كوئينزلند استراليا كشف شده به يك نوع ماهي موسوم به ايكتيوسائور تعلق دارد و اطلاعات ارزشمندي را در خصوص اين موجود در اختيار دانشمندان ديرين شناس قرار داده است. تحقيقات بر روي اين سنگواره و از جمله يكي از دندان هاي آن نشان داده است كه ايكتيوسائورها چگونه از موجودات ديگر تغذيه مي كرده اند. نتايج تحقيقات صورت گرفته بر روي اين فسيل حاكي از اين است كه ايكتيوسائورها از شمار فراواني از ماهي هاي استخواني و بچه لاك پشت ها تغذيه مي كرده اند.

تقطير در سطح كره زمين
001940.jpg

زيست بوم هاي شكننده و ظريف نظير آنچه كه در قطب شمال وجود دارد در معرض خطر آلودگي درازمدت و گسترده به وسيله ماده شيميايي پي سي بي است. اين ماده پس از ورود به محيط زيست تبخير شده و همراه با جريان باد به نقاط دوردست پراكنده مي شود. بخش اعظم اين ماده روانه سرزمين هاي سرد شده و در آنجا با قطرات آب ميعان يافته، بر سطح زمين مي نشيند. در اين فرآيند كه از آن با عنوان فرآيند تقطير در سطح كره زمين ياد مي شود، ذرات اين ماده با ورود در چرخه غذايي، عمدتا در بدن پستانداران نظير خرس هاي قطبي و حتي انسان جمع مي شود. اين ماده، ساختاري شبيه ساختار هورمون هاي موجودات زنده داشته و با ورود در زنجيره غذايي موجب تغيير جنسيت حيوانات نر مي شود. برخي از محققان ازدياد شمار خرس هاي قطبي دو جنسي را ناشي از افزايش وجود اين ماده در قطب شمال مي دانند.

عوامل تاثيرگذار بر بقا
001950.jpg

دو محقق آمريكايي مدعي شده اند كه برخلاف نظريه رايج در ميان زيست شناسان، گونه هايي كه از شمار بيشتري برخوردارند و در محدوده هاي جغرافيايي گسترده تري پراكنده شده اند در درازمدت شانس كمتري براي بقا دارند. اين محققان دريافته اند كه هر اندازه محدوده عمل يك گونه زيستي كوچكتر باشد و خاصيت هاي زيستي آنها به صورت تخصصي تري براي انطباق با يك شرايط خاص شكل گرفته باشد شانس اينكه اين گونه بقاي بيشتري پيدا كند و موجب ظهور گونه هاي متنوع تري در آينده شود به مراتب بيشتر از گونه هايي است كه تعدادشان زيادتر است و در محدوده هاي گسترده اي توزيع شده اند. علاوه بر اين نتايج تحقيق اين دو محقق نشان مي دهد كه پراكنده بودن يك گونه در يك محدوده گسترده جغرافيايي مانع از بروز تنوع ژنتيكي در آن گونه مي شود. در عين حال همين امر موجب مي شود كه اين گونه ها نتوانند ساختارهاي تخصصي مختص مناطق خاص در خود به وجود آورند.

پيشگويي خشكسالي
001960.jpg

تغييرات اندك در دماي درياهاي مناطق حاره مي تواند به بروز دوره هاي طولاني خشكسالي در نيمكره شمالي منجر شود. گرم شدن متناوب بخش شرقي اقيانوس آرام و سرد شدن بخش غربي آن شرايط را براي ظهور توفان ال نينو آماده مي كند. اين توفان موجب بروز آتش سوزي در جنگل هاي اندونزي و كاسته شدن از باران هاي موسمي در هندوستان و سيل هاي عظيم در سواحل غربي آمريكا مي شود. اگر الگوي آب و هواي جهان به همين شيوه ادامه يابد طي ۲۵ سال آينده شمار كساني كه به واسطه خشكسالي هاي گسترده از دسترسي به آب آشاميدني به صورت دائم محروم اند به ۳ ميليارد نفر خواهد رسيد.

زمين
ادبيات
اقتصاد
ايران
تكنيك
جامعه
رسانه
شهر
صفحه آخر
علم
كتاب
ورزش
هنر
يادداشت
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |
|  صفحه آخر  |  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  يادداشت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |