شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۳- April, 26, 2003
در پاسخ به مطلب جور ديگر نوشته علي ميرزايي
نوستالژي پيكان
اگر نويسندگان كيهان ورزشي و دنياي ورزش نگاه نوستالژيكي به شنبه هاي انتشار خود دارند بخشي از نگاه حسرت آميز برمي گردد به روزهايي كه يك خط نوشته مي توانست سرنوشت آدم ها راعوض كند
009090.jpg
پژمان راهبر*
۵/۴۲ سال پيش، كيهان ورزشي. مشابه اين جمله را بارها از مرداني كه جواني خودشان را در دهه ۱۳۴۰ و ۵۰ و حتي ۶۰ سپري كرده اند، شنيده ايم. روزهايي كه ورزش ايران بود و كيهان ورزشي و دنياي ورزش. روزهايي كه شنبه ها صبح مي رفتيم مقابل روزنامه فروشي محل صف مي كشيديم و با ولع از سرمقاله تا آگهي هاي تسليت را مي خوانديم.
بله، آقاي ميرزايي. اين را نوشتم تا بدانيد ما هم مثل شما كه دلتان براي آن روزها تنگ شده، براي خريد يك كيهان ورزشي يا دنياي ورزش روزها انتظار مي كشيديم. يادم هست روزي را كه براي خريد يكي از اين دو نشريه به تمام كيوسك هاي نارمك تا ميدان توپخانه سر زدم و نهايتاً در يك ساندويچ فروشي آن را به دو برابر قيمت از كسي كه از من سحرخيزتر بود، خريدم. اما آن روزها، روزهاي جنگ و كمبود بود. آن روزها مردم براي خريد همه چيز صف مي كشيدند. از تخم مرغ گرفته تا روزنامه اطلاعات. خاطرتان هست؟ آقاي ميرزايي، شما به درستي از تأثير كيهان ورزشي در درست نويسي، چگونگي نگرش انتقادي و احتمالاً جهان بيني تان نوشته ايد و از فرهنگ سازي اين هفته نامه و از لذتي كه از تمام صفحات اين جريده مي برديد. بله. آن روزها، يعني تمام شنبه هاي دهه هاي ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ روزهايي بود كه خوانندگان حرفه اي نشريات ورزشي، احساسي مشابه شما داشتند.
اما. . .
يك نكته را فراموش كرده ايد. ۵/۴۲ سال پيش، مربوط به دوراني است كه هنوز اتومبيلي به اسم پيكان در خيابان هاي تهران رفت وآمد نمي كرد. اگرروزي فرصت شد ازتان مي پرسم كه بعد از ديدن اولين پيكان توليد ايران، چقدر شگفت زده شديد. . . و حالا بعد از ۵/۴۲ سال، نظر شما درباره پيكان چيست؟ آيا پيكان براي شما ـ شماي نوعي را عرض مي كنم ـ يك اتومبيل ايده آل است؟ يا اصلاً پيكان نه. ديدن مرسدس هاي توليد اوايل دهه ۸۰ ميلادي، چه احساسي را در شما برمي انگيزد؟ خود من يادم هست كه سرم را به شيشه راننده مي چسباندم تا داخلش را ببينم. آيا در اين دوره كسي هست كه با شنيدن اسم بنز ۲۸۰ به هيجان بيايد!
از شما انتظار نداشتم كه اين تغيير موقعيت مطبوعاتي را ناديده بگيريد. چه، اگر كيهان ورزشي و دنياي ورزش تمام آمال ما در آن دوران بودند، شايد به اين دليل هم بود كه نشريه ورزشي ديگري منتشر نمي شد. احترام نويسندگان بزرگ اين جرايد به جاي خود ـ كه من نيز با تأثير از بهترين آنان قلم به دست گرفتم ـ اما آيا در آن روزها چند نشريه ورزشي ديگر وجود داشت كه شما به سمتش برويد؟
نسل شما را نمي دانم ولي در دهه ۶۰ واقعاً ما بوديم و اين دو هفته نامه. اگر خاطرتان باشد، در همان روزها ما بوديم و دو برنامه ورزشي. ورزش و مردم و ورزش از شبكه ۲. اگر حالا خاطرات خوبي از اين دو در ذهن ما هست به خاطر رعايت ضوابط حرفه اي برنامه سازي است يا به اين دليل كه چيز ديگري براي ديدن نداشتيم؟
حكايت ما حكايت كمبودها بود و حكايت صاحبان اين دو نشريه حكايت قدرت. اگر نويسندگان كيهان ورزشي و دنياي ورزش نگاه نوستالژيكي به شنبه هاي انتشار خود دارند، بخشي از نگاه حسرت آميز برمي گردد به روزهايي كه يك خط نوشته مي توانست سرنوشت آدم ها را عوض كند. آن دوران، دوران «گلوله هاي آتشين» بود كه گرچه در آمريكا پس از دهه ۱۹۵۰ ميلادي به پايان رسيد، اما در ايران عمري طولاني داشت.
جناب آقاي ميرزايي، امروز در تمام جهان روزنامه ها به دليل فراواني منابع اطلاعاتي، سرعت انتشار اخبار و. . . تأثيرگذاري بلندمدت خود را از دست داده اند و اين تنها مختص به ايران نيست. اگر امروز هيچ نشريه اي به اندازه كيهان ورزشي دهه ۴۰ تا ۵۰ آموزش نمي دهد و تأثيرگذار نيست، لابد بستر نيز تغيير كرده است. البته واضح است كه انتقادهاي شما درباره نبود شور لازم در نوشته ها درباره مصلحت انديشي مطبوعات، درباره ژورناليسم زرد، درباره باج گيري و. . . غلط نيست، اما كاش در لابه لاي مطالبتان هم مي نوشتيد كه روزنامه هاي ورزشي از بيشترين ميزان توليد اخبار دربين تمام نشريات برخوردارند. كاش مي نوشتيد كه خبرگزاري هاي تغذيه كننده روزنامه ها كمتر اخبار دست اول در اختيار نشريات ورزشي قرار مي دهند تا آنها به كار تحليل برسند و نهايتاً كاش مي نوشتيد كه امروز حقوق يك روزنامه نگار ورزشي بين ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است و اگر قرار باشد با اين تحريريه هاي خلوت و كم حجم كمتر از نيم صفحه مطلب توليد كند، كلاهش پس معركه است.
كاش مي نوشتيد اگر در آن دوران يك هفته نامه كيهان ورزشي وجود داشت كه از يك تحريريه حداقل ۳۰ نفره بهره مي برد، امروز روزنامه هاي ۱۲ صفحه اي با ۲۰ نفر منتشر مي شوند. جناب آقاي ميرزايي دوران شما، دوران سرمايه گذاري هاي غول آسا در مطبوعات بود، اما در اين دوران بياييد شاكله پرامكانات ترين روزنامه ورزشي ايران را بررسي كنيد. ما در دوراني زندگي مي كنيم كه نيروي انساني با كمترين بها مشغول توليد است. لابد لازم نيست كه بنويسيم مطبوعات ورزشي نيز براي روشنگري خطوط قرمز خود را دارند؟
جالب ترين نكته مطلب شما عبارات آخر است: «اگر ديدگاه ما نسبت به روزنامه نگاري ورزشي عوض شود و اگر براي ديدگاه جديد و شايسته خود نيروي انساني قابل و توانمند تربيت كنيم، موفقيت در دسترس است. »
بله آقاي ميرزايي اگر تيم ملي فوتبال ما يك مارادونا، يك بكن باوئر، يك ياشين، يك گرد مولر، يك ماتئوس و يك رونالدو داشت اوضاع خيلي خيلي بهتر بود! «تربيت نيروي انساني قابل و توانمند» اگر به سادگي نوشتن همين چند خط بود، ما چه غمي داشتيم؟
تكمله: قرار نبود اين نوشته تبديل به خطابه اي براي دفاع از روزنامه هاي ورزشي بشود. بيشتر دوست داشتم در مذمت آدم هايي بنويسم كه تا پاي صحبتشان مي نشيني مي گويند: «بله، ما آن وقت ها در كيهان ورزشي. . . » آقاي ميرزايي. اين جملات مدت ها در گلوي من مانده بود. از اينكه نوشته شما بهانه بيرون ريختن آنها شد، شرمنده!
*سردبير جهان فوتبال

بوبو ويري پديده اينتر
لوكوموتيو حمله
سهيلا قاسمي
009100.jpg

باشگاه ايتاليايي ميلان در ليگ ملي اين كشور درخشش چنداني نداشته است. هر چند آنها در مكان دوم جدول رده بندي قرار گرفته اند اما با توجه به فاصله زيادشان با يوونتوس تورين نمي توان شانس زيادي برايشان متصور شد. كريستين ويري ستاره پرطرفدار آنها با وجودي كه در سري A، تيم ملي و حتي در ليگ اسپانيا درخشش خارق العاده اي داشته، اما طي اين سال ها نتوانسته در اروپا و در جام هاي مختلف آن درخششي داشته باشد. ويري با وجود سن به نسبت بالايش مهاجمي بسيار خوب و موفق است و اميد اول اينترميلاني ها به حساب مي آيد.
• • •
كريستين ويري روز دوازدهم ژوئيه يعني دو سه ماه ديگر سي سالگي اش را جشن خواهد گرفت. گلزنان و مهاجمان خوب و سطح بالاي زيادي در همين سن و سال بازنشسته مي شوند.
حتي در مورد مدافعان نيز وضع به همين منوال است. پس از سال ها برخورد با فوتباليست ها به راحتي مي توان به اين باور رسيد كه فقط علاقه مندي و مسائل عاطفي ويژگي نخست ادامه كار نيست. در فوتبال مدرن، مهاجم نوك بازيكني متفاوت است. او غالباً از بقيه مجزا است و كارهايش از نزديك مورد بررسي قرار مي گيرد. براي اينكه چنين مهاجمي بتواند در نقطه اوج قرار گيرد، بايد از لحاظ جسمي نيز بر حريف غالب باشد. در واقع تنها اكتفا به شم جايگيري خوب، غريزه گلزني و يا قدرت تشخيص فضاهاي متفاوت كافي نيست.
اما «بوبو» به هيچ وجه قصد ندارد به اين زودي ها اعلام بازنشستگي كند. سبك بازي او هر چند با قدرت بسيار همراه است، اما از ظرافت و زيبايي بي بهره است. قد (۸۵/۱ متر) و وزنش (۸۳ كيلوگرم) هم به گونه اي است كه مي تواند از آنها به عنوان مجوز عبور از دفاع حريف استفاده كند. جالب اينجا است كه كريستين ويري با توجه به گذشت قريب به سي سال از عمرش از نظر جسمي هنوز به صورت يك پديده باقي مانده است.

يك ورزشكار
خوان مانوئل آلفانو، مربي آرژانتيني الاصل بدنسازي اينتر، باشگاهي كه ويري نزديك به چهار سال است پيراهنش را بر تن كرده مي گويد: «او بيش از اينكه يك بازيكن باشد، يك ورزشكار است. او عاشق آمادگي جسماني و بدنسازي است. و خيلي بيش از آن زماني را كه به تمرين با توپ اختصاص مي دهد، صرف تمرين در سالن ها و قوي تر كردن ماهيچه هايش مي كند. »
فرانچسكو توتي، مهاجم آ. اس. رم و هم تيمي «بوبو» در تيم ملي فرانسه مي گويد: «او واقعاً موجود شگرفي است!» گابريل باتيستوتا، مهاجم آرژانتيني كه در سن ۳۴ سالگي با همان پيراهن مشكي و آبي كه ويري بر تن مي كند با دنياي حرفه اي درخشانش خداحافظي كرد، مي گويد: «كريستين به سادگي توانسته به عنوان بهترين گلزن حال حاضر ايتاليايي ها مطرح شود».
آلساندرو نستا، مدافع تيم آ. ث. ميلان و تيم ملي ايتاليا، يكي ديگر از تحسين كنندگاني است كه با قضاوتي كاملاً مطمئن در مورد ويري نظر مي دهد: «كريستين نمونه كاملي است از فوتباليستي كه تبديل به يك ستاره شده، اما همچنان با سرسختي به كار خود ادامه مي دهد. »
كريستين ويري، اين فصل حتي بيشتر از فصل هاي گذشته در كالچو گلزني كرده است. آن هم در كالچويي كه برخلاف لاليگاي اسپانيا (جايي كه كريستين در سال ۱۹۹۸ با ۲۴ گل به همراه تيم آتلتيكو مادريد عنوان بهترين گلزن را به دست آورد. ) بوندس ليگاي آلمان و يا ليگ برتر انگلستان هيچ فضايي در اختيار مهاجمان قرار نمي دهد. كريستين ويري كه در حال شكستن همه ركوردهاي سري A است مي گويد: «بهترين مدافعان كره زمين در ايتاليا بازي مي كنند. به همين دليل اگر از نظر وضعيت فيزيكي خود را در بهترين شرايط قرار ندهي، نمي تواني از سد آنها عبور كني و گل بزني. »
009110.jpg

اين پديده استثنايي در ۲۹ هفته اي كه از شروع ليگ امسال گذشت، ۲۴ گل به ثمر رساند كه از اين ميان فقط دوتاي آنها پنالتي بود. اين روند جذاب و هيجان انگيز، اگر به همين شكل ادامه پيدا كند مي تواند به ويري امكان دهد كه ركوردش را به ركورد تاريخي اي كه آنتونيو والنتين آنجليلو به نام خود ثبت كرده برساند. آنتونيوي آرژانتيني مهاجمي بود كه موفق شد با پيراهن اينترميلان در فصل ۱۹۵۸-،۱۹۵۶ ۳۳ گل به ثمر برساند.
كريستين ويري آدم ساده لوحي نيست و نمي تواند خود را فريب دهد. چون موفقيت شخصي او به هيچ وجه نمي تواند روي عملكرد مايوس كننده باشگاهش سرپوش بگذارد. اينترميلان خيلي وقت است كه هيچ افتخاري به دست نياورده است: آخرين عنوان قهرماني ايتاليا كه نصيب ميلاني ها شد به سال ۱۹۸۹ برمي گردد. در سال ۱۹۶۵ نيز آخرين قهرماني شان در جام قهرمانان باشگاه هاي اروپا به دست آمد. حتي سه جام يوفا كه در دهه ۹۰ به دست آمده نيز نمي تواند محروميت ميلاني ها را مخفي كند.

لشكر ستارگان
ماسيمو موراتي كه از سال ۱۹۹۵ رئيس باشگاه است، نمي تواند به دنبال شبحي باشد كه از گذشته پرافتخارشان باقي مانده است. شبح سال هاي ۱۹۶۰ كه در جريان آن نراتزوري ها (آبي مشكي پوش ها) تحت مربيگري هلنيو هررا و رياست آنجلو موراتي (پدر ماسيمو) قانون خود را بر كل فوتبال اروپا تحميل مي كردند. در فصل ۲۰۰۲-۲۰۰۱ اينترميلان به مرحله نيمه نهايي جام يوفا رسيد و البته پس از آن توسط فاينورد روتردام حذف شد. يك سال بعد اين تيم با كمك لشكري از ستارگان آمريكاي جنوبي (هرنان كرسپو، آلوارو ركوبا، خاوير زانتي، ايوان كوردوبا و گابريل باتيستوتا)، گروهي از بازيكنان تيم ملي ايتاليا و همچنين «بوبو»ي استثنايي به ليگ قهرمانان راه يافت.
دانيل پاسارلا، مدافع سابق تيم ملي آرژانتين كه سرمربي باشگاه ميلان هم بود مي گويد: «اگر ميلان اين فصل هم هيچ افتخاري به دست نياورد، فاجعه بزرگي به وجود خواهد آمد. » پاسارلا شخصيت ويري را اين چنين خلاصه مي كند: «او همان قدر كه در زمين بازي مي تواند تماشاگران را به جوش و خروش در آورد، در خارج از زمين هم جذاب و دوست داشتني است. »
آيا روشي وجود دارد كه به وسيله آن بتوان نيروي گلزني ذاتي او را متوقف كرد؟ فرانك دي بوئر، مدافع هلندي اف. ث. بارسلونا كه موفق شده اين پديده را در ليگ قهرمانان متوقف كند معتقد است: «كريستين ويري همه چيز را به يمن قدرت بدني اش به دست آورده، او مدام در جست وجوي برقراري رابطه است. بايد از تماس با او خودداري كرد. به نظر من بهترين روش اين است كه در يك متري او و درست در روبه رويش باشيم. »

باشگاه هاي اروپا
ليسبون در لندن
آران
آيا تاكنون انديشيده ايد كه ستارگان گذشته و حال فوتبال مثل پله، زيكو، اوزه بيو، روماريو، رونالدو، ريوالدو، فيگو و روي كوشتا همه به يك زبان سخن مي گويند.بله «پرتغالي»! زباني كه ميليون ها برزيلي و پرتغالي بدان تكلم مي كنند. اما زباني هست كه مايه اشتراكات بيشتري ميان اين دو ملت است، زبان فوتبال. پرتغالي ها هم به اندازه نوابغ برزيلي به فوتبال عشق مي ورزند، حتي اگر جايي خارج از سرزمين مادري به سر برند.
نشريه «آبولا» پرمخاطب ترين نشريه پرتغالي زبان كه اختصاص به فوتبال دارد و از نشريات معتبري چون «فرانس فوتبال» و «دون بالون» الگو مي گيرد اخيراً به بررسي «جامعه پرتغالي هاي مقيم لندن» و رابطه آنان با فوتبال پرداخته است.در كشور پرتغال فوتبال چنان فراگير است كه حتي هيات دولت هم ممكن است هر جلسه دقايقي را صرف بحث بر سر آن كنند.
«جامعه پرتغالي هاي لندن» نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين گروه حول و حوش عده اي از هواداران و وفاداران متعصب باشگاه هاي پرتغال به خصوص بنفيكا شكل گرفته، اما وقتي زمان يك رويارويي ملي فرا رسد چه؟ «من يك هوادارم نه يك سرسپرده!»
اين را «لوئيز اوچدا سامپايو» مي گويد و اشاره مي كند سرسپرده كسي است كه عشق و علاقه اش بر اثر ناآگاهي به سوي افراط گرايي منحرف شده است.لوئيز در غرب لندن زندگي مي كند جايي كه اكثر مردم طرفدار دو تيم سلطنتي چلسي و كوئين پارك رنجرز محسوب مي شوند اما تيم مورد علاقه لوئيز هزاران مايل آن سوتر از لندن مه گرفته، زير آفتاب مطبوع سواحل اقيانوس اطلس بازي مي كند: «بنفيكا ليسبون» پرافتخارترين نماينده پرتغال در اروپا كه روزگاري اوزه بيوي افسانه اي را در تركيب خود داشت. لوئيز مي گويد: «من در ليسبون متولد شده ام و از وقتي پسر بچه اي بيش نبودم عاشق بنفيكا شدم. حالا هم كه به لندن آمده ام جو فوتبال زده شهر من را متاثر نكرده است. »
رقابت فوتبال در پرتغال همانند ساير كشورهاي اروپاي غربي بسيار داغ و جنجالي است.اگر چه آبي و سفيدپوشان بندر پورتو پرافتخارترين تيم ليگ محسوب مي شود اما هميشه رقابت اصلي بين دو تيم پايتخت نشين يعني بنفيكا و اسپورتينگ ليسبون است.هواداران اين دو تيم حتي وقتي پورتو به صدر مي نشيند نيز به چشم و هم چشمي با يكديگر ادامه مي دهند. مثل حالا كه پورتو مي رود تا با فاصله اي زياد قهرمان سوپر ليگ پرتغال شود ولي جنگ لفظي طرفداران بنفيكا و اسپورتينگ كه در جاي دوم و سوم قرار گرفته اند قطع نگرديده است.
بنفيكا و اسپورتينگ هر كدام يكي از دو رنگ اصلي پرچم پرتغالي را به عنوان سمبل خود برگزيده اند. بنفيكا سرخ و اسپورتينگ سبز. پورتو نيز در ابتداي كار لباسي به رنگ پرچم پرتغال مي پوشيد.لوئيز به همراه دوستش سالوادور و پسر او چارلي بازي هاي بنفيكا را از لندن تعقيب مي كنند. آن ها عقيده دارند هيچ باشگاه پرتغالي ديگري نمي تواند همانند بنفيكا با هوادارانش سراسر دنيا رابطه برقرار كند. در لندن چند صد متر آن طرف تر از باشگاه هواداران بنفيكا باشگاه دوستداران اسپورتينگ واقع شده. هواداران پورتو و بواويشتا نيز مشابه چنين مراكز تجمعي را در محلات جنوبي لندن «استوك ول» و «بريكستون» دارند. چارلي كه برخلاف بزرگ ترهاي خانواده انگليسي را به خوبي صحبت مي كند مي گويد: «من نخستين بار وقتي خيلي كوچك بودم پا به مركز تجمع پرتغالي ها گذاشتم. بچه ها همه جا پراكنده بودند، با اسباب بازيشان بازي مي كردند و به اين سو و آن سو مي دويدند. زن ها هم تك تك ميزها را اشغال كرده بودند و با هم گپ مي زدند.
اين پديده اي اجتماعي است. فوتبال تنها بهانه اي است براي گرد آوردن اين آدم ها كه در غربت به سر مي برند.من خود ديوانه فوتبال هستم و حتي تابستان به ژاپن سفر كردم تا جام جهاني را از نزديك ببينم اما اين پاتوق فقط مختص فوتبال نيست بلكه متعلق به همه خانواده هاي پرتغالي است. » چارلي به گوشه ديگري از سالن باشگاه اشاره مي كند كه دو مرد مقابل تلويزيوني نشسته اند و بازي «بنفيكا - بواويشتا» را به طور مستقيم تماشا مي نمايند و سپس مي گويد:«اين باشگاه نمونه كوچكي از كشور پرتغال است. جامعه اي كه گرد فوتبال شكل گرفته اما همه چيز به رقابت هاي باشگاهي خلاصه نمي شود.
بازي هاي خوب پرتغال در يورو ۲۰۰۰ خيلي ها را به اينجا كشيد و برخلاف معمول كه بيشتر مراجعين به اين باشگاه را طرفداران بنفيكا تشكيل مي دهند، عده زيادي از طرفداران اسپوتينگ و پورتو در آن زمان به ما محلق شدند، زيرا در آن مقطع ما همگي طرفدار تيم ملي پرتغال بوديم. » سالوادور نيز يك نانوايي مخصوص طبخ نان هاي محلي پرتغال در لندن دارد و مي گويد: «اول، پرتغال بعد بنفيكا!» «در ليسبون كه بوديم يك لحظه پرچم بنفيكا را زمين نمي گذاشتيم. اما اينجا در خانه جديد همه پرتغالي هستيم و به جامعه و تاريخ مان افتخار مي ورزيم. بازي هاي ملي بهانه اي هستند براي اينكه سرخ هاي بنفيكا و سبزهاي اسپورتينگ در كنار يكديگر پرچم ملّي پرتغال را تشكيل دهند. در نهايت چارلي جوان ۲۲ ساله پرتغالي از رقابت موجود ميان اقليت پرتغالي و مردم لندن بر سر فوتبال مي گويد: «سه سال پيش وقتي در يورو ۲۰۰۰ انگلستان در مقابل پرتغال قرا گرفت، مطبوعات و رسانه هاي انگليس جنگ رواني شديدي به راه انداختند. اما اين جنگ پايان خوشي براي ما پرتغالي ها داشت و گل فيگو آنها را به زانو درآورد.» اينترنت سبب شده كه گستره وسيعي از رسانه هاي انگليسي زبان با پشتوانه عظيم تجاري و تبليغي كه فوتبال جزيره از آن بهره مند است، به پوشش رقابت ها در چهار گوشه دنيا بپردازند. برزيلي ها و پرتغالي ها خاطرات بدي از سلطه رسانه اي فوتبال انگليس در دنيا دارند. پيش از ديدار حساس برزيل - انگليس در جام جهاني اخير رسانه هاي انگليسي زبان موج عظيمي در جانبداري يكطرفه از انگلستان به راه انداختند.
«ما پس از شكست و حذف پرتغال بسيار غمگين بوديم اما مثل هميشه برزيل انتخاب دوم همه پرتغالي ها بود. وقتي انگليس به شكل مفتضحانه و با يك بازي بسيار ابتدايي مغلوب برزيل شد خيلي از ما اعتمادمان را به صداقت رسانه هاي انگليسي از دست داديم و يك شماره اشتراك اينترنتي براي سايت آبولا تهيه كرديم. »
منبع: آبولا

حاشيه ورزش
• بحث داغ زورخانه بانوان
گفتند كه قرار است خانم هاي باستاني كار هم وارد گود شوند. مرشد هم تربيت كنند، آهنگ و زنگ باستاني بزنند. يك خانم علاقه مند به رشته باستاني پيش قدم شد تا اين رشته را براي خانم ها راه اندازي كند،در جردن يك باشگاه بزند و خانم هاي اين منطقه با نصب سبيل مصنوعي وارد گود شوند، ميل بگيرند و بچرخند و شنا بروند و. . . حركات سنگين اين رشته با استخوان بندي خانم ها و عضلاتشان واقعاً هماهنگ است. اما پس از اين اظهارنظر نوبت به جبهه گيري ها رسيد. اول كه مسئول ورزش بانوان تهران گفت ما مجوز نداده ايم و اين كار غيرقانوني است. اما مخالف بعدي حسن ميرزاآقابيك بود كه لابد پس از كلي خنديدن پشت صحنه، گفته است هيچ گونه مجوزي براي ساخت يا ايجاد باشگاه ورزش باستاني براي بانوان در سطح تهران صادر نشده است. حالا اصل ماجرا چه بوده؟ «فدراسيون ورزش هاي باستاني و كشتي پهلواني پيشنهاد داد كه به صورت آزمايشي در برخي از باشگاه ها از جمله باشگاه هاي ورزشي بانوان به جاي پخش آهنگ هاي تند براي ورزش كردن، از نوارهاي ضرب و زنگ ورزش باستاني استفاده شود كه ما نيز در يكي از باشگاه هاي آمادگي جسماني بانوان به صورت آزمايشي اقدام به اين كار كرديم.»اما چشمان ما اشتباه نمي كنند. عبدالله سجادي در مورد تأسيس باشگاه باستاني براي خانم ها توسط يك خانم علاقه مند صحبت كرده است؛ «اگر قرار باشد كه رشته اي به ورزش كشور اضافه شود، مجوز آن بايد از طريق سازمان تربيت بدني صادر شود و با توجه به اينكه مجوزي براي فعاليت ورزش باستاني بانوان وجود ندارد، لذا مسلماً ما نيز نمي توانيم مجوز فعاليت براي چنين درخواست هايي صادر كنيم. » آن باشگاه را هم از فعاليت ممنوع كرده اند. اما جديدترين اظهارنظر رئيس فدراسيون ورزش هاي باستاني و كشتي پهلواني را هم بخوانيد: «چنين چيزي نيست. اصلاً بنا نيست كه زورخانه اي براي بانوان ايجاد شود. »

• تا پايان ماه برنامه بدهيد
009095.jpg

اگر وزنه برداري، جودو، تكواندو، فوتبال و كشتي آزاد و فرنگي بتوانند مجوز حضور در مسابقات المپيك ۲۰۰۴ آتن را كسب كنند، كاروان ورزشي ايران را تشكيل خواهند داد. برنامه ريزي براي اين فعاليت از سال گذشته آغاز شده. به گزارش بهرام افشارزاده تيم هاي جودو، تكواندو و وزنه برداري برنامه هاي تداركاتي خود را به اتمام رساندند. برنامه هاي جديد خود را هم ارائه و از آن در مورد بودجه بندي اش دفاع كرده اند. فوتبال هم مجبور است تا ۸ ارديبهشت برنامه هايش را ارائه كند. آنچه كميته ملي المپيك در مورد هزينه هاي اين تيم ها مي پردازد شامل اردوهاي داخلي و خارجي، حق الزحمه مربيان داخلي و خارجي، سرپرستان، هزينه هاي لباس و. . . است. پايان ارديبهشت آخرين فرصت ارائه برنامه هاي فدراسيون هاي فوق الذكر شده است.

• مجلس خوب است
مدير كل تربيت بدني استان تهران، مسائل مطرح شده در خصوص حضورش در كميته تربيت بدني و كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي را مثبت ارزيابي كرد. «حجت الله خطيب» روز سه شنبه به همراه معاونان اداره كل تربيت بدني استان تهران در كميته تربيت بدني مجلس شورا كه با حضور اعضاي اين كميته و شماري از نمايندگان كميسيون فرهنگي و برخي از نمايندگان استان تهران برگزار شد، شركت كرد. خطيب در گفت وگو با خبرنگار ايرنا گفت در اين جلسه مسئولان اداره كل تربيت بدني استان تهران به ارائه عملكرد خود پرداختند و اعضاي كميته تربيت بدني مجلس شوراي اسلامي نيز نقطه نظرات خود را ابراز كردند. مدير كل تربيت بدني استان تهران با اشاره به نقش مجلس در قانونگذاري در كشور، تصويب لوايح و طرح هاي مختلف اظهار داشت نظارت بر عملكرد ادارات كل، سازمان ها و. . . وظيفه اصلي نمايندگان مجلس است و در اين مدت نمايندگان توجه ويژه اي به ورزش كشور از جمله تهران داشته اند. وي در ادامه گفت در جلسه امروز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مديران اداره كل تربيت بدني استان تهران به تبادل افكار براي پيشرفت ورزش در پايتخت ايران پرداختند.وي در پايان ابراز اميدواري كرد كه با هماهنگي هاي صورت گرفته، ورزشكاران تهراني بسان گذشته بتوانند حرف نخست را در رشته هاي گوناگون ورزشي در كشور بزنند.

• رئيس در اتاق عمل
009105.jpg

«ژاك روژه» رئيس كميته بين المللي المپيك به تازگي تحت عمل جراحي از طريق آندوسكوپي قرار گرفت و حال عمومي او رضايتبخش است. به گزارش خبرگزاري فرانسه از لوزان (سوئيس)، يكي از كاركنان اداره روابط عمومي كميته بين المللي المپيك صبح سه شنبه، اين خبر را نقل كرد اما اشاره اي به بيماري روژه نكرد و تنها گفت كه بيماري او قلبي بوده است.روژه فعلاً دوران نقاهت را مي گذراند و ۵ مه بر سر كارش حاضر خواهد شد. وي روز دوم مه ۶۱ ساله مي شود.عمل جراحي از طريق آندوسكوپي بدين طريق است كه لوله آندوسكوپ كه لوله اي نوري است وارد بدن مي شود و اين لوله دستگاه هاي داخلي بدن را روشن مي كند و جراح از اين طريق محل جراحي را مي بيند و عمل خود را توسط وسيله اي ديگر در ناحيه مورد نظر انجام مي دهد.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |