دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۷- Sep, 15, 2003
تئاتر. دات.كام
سالن تئاتر پارامونت ۷۵ ساله شد
هر چند هفته گذشته يك نقطه عطف براي تئاتر پارامونت محسوب مي شد اما به هر تقدير برگزاري مراسم بزرگداشت آن با مشكل مواجه شد.
هر چند تئاتر پارامونت در دوشنبه هفته گذشته به سن ۷۵ سالگي خود پاي گذاشت اما ساختمان اين تئاتر همچنان در وضعيت بدي قرار دارد. اين تئاتر كه از بهار گذشته براي بازسازي تعطيل شده است به بودجه اي معادل هشت ميليون نياز دارد.
اين سالن با نزديك به دو هزار صندلي همچنان تا پايان عمليات بازسازي آن كه تا نخستين روزهاي نوامبر به طول خواهد كشيد تعطيل خواهد بود. هر چند كه عمليات بازسازي اين تئاتر با مشكلات زيادي از جمله عقب افتادن از برنامه پيش بيني شده مواجه شده است اما عامل بازسازي اين مجموعه قول داده است حداكثر تا ۳۰ نوامبر اين عمليات را به پايان رساند. وي اعلام كرده است كارهاي عقب افتاده را طي سه ماه آينده با اضافه كاري در روزهاي تعطيل جبران خواهد كرد.
اين سالن تئاتر طي روزهاي مختلف سال برنامه هاي مختلفي از نمايش فيلم گرفته تا برپايي تئاتر و كنسرت هاي موسيقي استفاده مي شد.
«آدلر» دوباره اين بار مدير صحنه تئاتر
«شارون آدلر» بازيگر فيلم «كلاس ۹۶» اين بار به عنوان مدير صحنه تئاتر به عرصه هنر باز خواهد گشت.
وي طي اين سالها كه از عرصه هاي هنري دور بود مشغول تحصيل در كالج هنر كورنيش بوده است.
اين بازيگر كه از دوران نوجواني وارد عرصه هنر شد پس از اتمام تحصيلات خود به مدت يك سال به كارهاي مختلف روي آورد تا بتواند هزينه تحصيلات خود در سطح دانشگاهي را تأمين كند. طي دوران تحصيل در دانشگاه تنها يك بار در سال دوم تحصيلي اش به كار حرفه اي در عرصه تئاتر پرداخت. اما خودش درباره اين تجربه مي گويد: «من دريافتم كه هيچ چيز نمي دانم،  اين تجربه اي وحشتناك بود.» بنابر اين وي از فعاليت در عرصه تئاتر دست كشيد و يك سال بعد دوباره به دانشگاه بازگشت تا تحصيلات خود را به پايان رساند. به اين ترتيب وي به هنگام ارائه پروژه پايان نامه اش توانست يك اثر حرفه اي در سالن تئاتر اسكينر به روز صحنه ببرد. اين هنرمند درباره كار خود مي گويد: «من مي خواهم مردم بدانند كه هر چيزي قابل انجام است.»
010725.jpg

نمايشهاي جديد كمپاني تئاتر كلاسيك
كمپاني تئاتر كلاسيك اعلام كرد سه نمايش از چهار محصول جديد اين كمپاني براي فصل جديد تئاتر در سال ۲۰۰۴- ۲۰۰۳ سه محصول آماده اجرا شده اند. اين كمپاني فصل جديد را با نمايش «نخستين فستيوال نگاه» آغاز خواهد كرد و با نمايشهاي «رازها» و «انتيگونه» ادامه خواهد داد.
«نخستين فستيوال نگاه» كه در واقع يك مرور مجموعه آثار كمپاني تئاتر كلاسيك طي فصل است، از اول اكتبر تا دوازدهم در سالن سي اس سي اجرا خواهد شد.
رازها يك تئاتر اسطوره اي است كه به داستانهاي قديمي و جديد برگرفته از كتابهاي مقدس از جمله «آدم و حوا» ، ابراهيم و اسحاق، توفان نوح و تصليب مسيح مي پردازد. اين داستانها از نسخه هاي نوشته شده از قرن دوازدهم تا قرن بيستم انتخاب شده اند و البته از اين ميان مي توان به نوشته داستان نويس برنده نوبل ادبيات داريو فو اشاره كرد. اين تئاتر توسط برين كوليك كارگرداني شده است و از هشتم ژانويه تا پانزدهم فوريه بر صحنه خواهد بود.
اما درخشانترين اثر كمپاني تئاتر كلاسيك در فصل جديد «آنتيگونه» است كه اين بار با آوازهايي نوشته «سينتيا هوپكينز» و با اجراي حركات ريتميك از ۲۷ آوريل بر صحنه خواهد رفت. زمان اجرا و نام چهارمين محصول اين كمپاني در حال حاضر هنوز مشخص و اعلام نشده است.
«الويس پريسلي» دوباره به نمايش گذاشته مي شود
تماشاچيان تئاتر «راك خانه تئاتر زندان»  مي توانند كمي بيشتر از آنچه اعلام شده بود از ديدن اين نمايش لذت برند.
هر چند انتظار مي رفت نسخه تئاتري «راك خانه تئاتر زندان» الان جينز و راب بنيتسون در ماه نوامبر به پايان رسد اما اكنون بنا شده است تا بعد از يك تور پنج هفته اي دور بريتانيا در لندن اجرا شود. در فيلمي كه در ابتدا ساخته شده بود «الويس پريسلي» در نقش وينس اورت، مرد جواني كه يك سال زندان را به خاطر قتل غيرعمد سپري مي كند بازي كرده است. در هنگام زندان هم بندي اش وي را به دنياي حرفه اي موسيقي معرفي مي كند و به وي كمك مي كند تا نواختن گيتار را بياموزد. هنگامي كه اولين آلبوم اورت منتشر مي شود تبديل به برجسته ترين خواننده راك اند رول مي  شود. اگر چه نمايش بر پايه اين فيلم موزيكال شكل گرفته است اما داستان مبسوط تري را در بر دارد. تئاترهاي برادوي از هم اكنون براي اجراي اين نمايش در سال ۲۰۰۵ برنامه ريزي كرده اند.
010735.jpg

مردي از لامانشا بدون مرد
نمايش «مردي از لامانشا»  به دنبال موفقيت در مكان هاي مختلف با استفاده از هنرمندان برادوي است. اين نمايش كه براساس كتاب كوئيكسوت اثر سروانتس خلق شده است زندگي مردي را به نمايش مي گذارد كه در زندان با ترس از بازجويي زندگي مي كند. اين نمايش با بازي ميشل در نقش كوئيكسوت توجه همه منتقدين را به خود جلب كرده است. اين بازيگر كه براي بازي در نمايش «مرا ببوس، كيت» به جايزه توني دست يافته است براي ايفاي اين نقش نيز نامزد دريافت توني شناخته شد.با اين وجود اعلام همكاري اين بازيگر براي اجراي اين نمايش در شهرهاي گوناگون هنوز انجام نگرفته است و به اين ترتيب احتمال اجراهاي خارج از برادوي اين نمايش بدون حضور اين بازيگر زياد است.

نگاه
درآمدي بر گفت و گو
زمان: دوشنبه ۱۷شهريور ۱۳۸۲
مكان: سالن شماره ۲ تئاتر شهر. اجراي نمايش  آندرانيك
سونيا: او حتي يك بار نيز به من نگاه نكرد... اون در شلوغي آدمهاي شهر گم شد.
چراغ ها براي لحظه اي خاموش مي شوند. سكوت. و بعد چراغ ها دوباره روشن مي شوند. تماشاگران ايستاده با سر و صدا دست مي زنند و خوشحال از بازيگران تشكر مي كنند.
مردي از رديف آخر تماشاگرها: يك لحظه... معذرت مي خواهم... يه سؤال دارم.
[صداي دست زدن ادامه دارد]
مرد: ببخشيد...
[ يك لحظه سكوت سرها به طرف مرد برمي گردد]
مرد: خسته نباشيد. با احترام به كار هنري شما و تشكر. خواستم بگم كه، همه ما مي دانيم كه آندرانيك در زمان خودش در اروميه چه جنايت هايي كه نكرد. در كتاب تاريخ...؟ آمده كه چه حق كشي هايي عليه ارامنه در ايران كرده ... مي دونيم...
چند نفر: نه آقا اين نمايش...
[ نويسنده و كارگردان به صحنه مي آيند]
مرد: بازم با احترام به هنر شما. ولي اي كاش قبل از اين كار يه مطالعه دقيق...
نويسنده: من يه اقتباس كردم از اون واقعه.
مرد: اقتباس با تحريف تاريخ و اطلاعات اشتباه دادن فرق داره...
نويسنده: يه برداشت آزاد. من اون داستان رو گسترش دادم.
مرد: مگر چند تا آندرانيك با اين مشخصات داشتيم؟...
يك تماشاگر (متأسفانه از نوع تئاتري!) خطاب به مرد: آقا خودت مطالعه ات رو يه كم بيشتر كن. عالي بود. [دست مي زند و مي رود. بقيه هم مي روند] .
هيچ كس به ادامه حرفهاي تماشاگر ارمني گوش نكرد. صورتش گر گرفته بود و حالا فقط با همراهش صحبتهايي رو ادامه مي داد...
مرد: اصلاً رفتار اين كشيش... ما اصلاً ارمني پروتستان در اروميه نداشتيم... چرا غلط!
گوشهامو تيز تر از اونچه كه بايد كردم و با فاصله كم پشت سر مرد ارمني راه مي روم ولي چيز زيادي نمي شنوم.
خوب: بازيهاي خوب... زبان نمايشي خوب... پس آندرانيك... آندرانيك بالاخره كي بود؟ قراره يه مصاحبه با نويسنده و كارگردان. ولي متأسفانه مسئله اقتباس يا به قول نويسنده محترم برداشت آزاد از آندرانيك باز نشد.
«حسين مهكام» معتقد است كار را آورده در سال ۱۳۲۱ و دوره رضاخان. من معتقدم به جز يك ديالوگ كه درباره تغيير نام اروميه به رضائيه صحبت شد و لباس سروان هيچ چيز ديگري دلالت بر سال ۱۳۲۱ ندارد. مهكام معتقد بود «آندرانيك» واقعي مربوط به چند دهه قبل تر بوده و من مي پرسم اگر اين آندرانيك، آندرانيك شماست پس چرا از همه نظر مثل چند دهه قبل فقط آدم مثبتي شده. ولي توضيح نويسنده و كارگردان توجيهم نكرد.
هر دو گفت و گو را در اين صفحه مي خوانيد.
۴۹ گروه نمايشي در جشنواره تئاتر دفاع مقدس

در طول برگزاري دهمين جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس در استان خوزستان، دو ميزگرد تخصصي با حضور كارشناسان و متخصصان تئاتر دفاع مقدس برپا مي شود.
برپايه گزارش امور رسانه اي جشنواره، اين دو ميزگرد با عناوين «محتوا در تئاتر دفاع مقدس» و «استمرار تئاتر دفاع مقدس» طي روزهاي ۲۸ و ۲۹ شهريورماه جاري، در محل تالار اجتماعات هتل فجر شهر اهواز برپا مي گردد.
اين ميزگردها با حضور صاحب نظران و كارشناسان تئاتر و دهها هنرمند و نويسنده و دست اندركار عرصه تئاتر دفاع مقدس صورت مي گيرد.همچنين، علاوه بر ميزگردهاي تخصصي، همه روزه جلسات نقد و بررسي نمايش هاي به اجرا درآمده با حضور منتقدان و نويسندگان از خانه تئاتر و كانون ملي منتقدان كشور نيز برپا مي شود. اين در حالي است كه سمينار «آسيب شناسي تئاتر دفاع مقدس» نيز طي همين روزها برگزار مي شود. در همين جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس ۴۹ گروه نمايشي در ۵ بخش: صحنه اي، عروسكي، خياباني، كودك و نوجوان و تله ئتاتر با يكديگر به رقابت مي پردازند. دهمين جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس از ۲۷ شهريور لغايت يكم مهرماه سالجاري در استان خوزستان برگزار مي شود.
010740.jpg

مجموعه آثار پلوتوس
مجموعه آثار پلوتوس با عنوان كمدي هاي روم باستان با ترجمه رضا شيرمرز از سوي نشر قطره منتشر شد.
كمدي هاي پلوتوس از نوع كمدي هاي بزن و بكوب و مملو از كيش نمايشي و موقعيت هاي كميك است. اين كمدي ها تماماً به زبان محاوره اي نگاشته شده اند و در آنها به دروازه هاي خيابانها، قوانين، دادگاه ها، قاضي ها و نهادهاي دولتي روم باستان مانند مجلس سنا اشارات فراواني شده است.
آمفي تريون، كمدي الاغ ها، خميره طلا، باكخيس ها، كوركوليو و اپيديكوس عنوان نمايشنامه هايي است كه از تيتوس ماكيوس پلوتوس در اين مجموعه به چاپ رسيده است.مجموعه آثار پلوتوس زير نظر دكتر قطب الدين صادقي در ۳ جلد منتشر شده و هر جلد ۲۵۰۰ تومان قيمت دارد.
برگزيدگان جشنواره تئاتر تك
هيات داوران نخستين جشنواره تئاتر تك برگزيدگان جشنواره را معرفي كرد.
در اين جشنواره در بخش نمايشنامه فريدون ولايي نويسنده ققنوس سربي، عليرضا خوش پيك نويسنده سفيدآرام و چيترا نادري براي نمايش اشك شمع جايزه اول تا سوم را كسب كردند.
هيات داوران در بخش كارگرداني محسن كيايي (روز از نو روزي از نو)، قاسم لطفي خواجه پاشا (ققنوس سربي) و مصطفي ساساني (چنگار) را به عنوان رتبه اول تا سوم معرفي كرد.
در اين جشنواره محمدرضا سلطاني و قاسم لطفي خواجه پاشا جايزه اول و دوم بازيگري مرد و مريم حنيفي واحد، هديه صالحي جايزه اول و دوم بازيگر زن را كسب كردند و آزاده اميري و ندا قربانيان به طور مشترك رتبه سوم بازيگري زن را كسب كردند.

حسين مهكام «نويسنده نمايشنامه آندرانيك»
جوهر ايمان
010730.jpg
* آنچه كه در ديد اول به نظر مي رسيد تقابل كشيش (مسيحيت) و سروان (اسلام) بود.
- اما ابداً برداشت من به عنوان نويسنده اين گونه نبوده كه بخواهم اين دين ها را در برابر هم قرار بدهم.
* اما سروان در جايي به وضوح عنوان مي كند كه مسلمان است و ما شاهد هستيم كه مدام در حال توهين و بي احترامي نسبت به كليسا و افراد حاضر در آن است.
- خب، اگر شما سروان را پلشت ديديد به خاطر اين است كه ماجرا از زاويه ديد سونيا روايت شده است و ديد او به سروان به عنوان يك مسلمان نيست بلكه به او به عنوان يك فرد نظامي مي نگرد و او را نماد يك فكر مي داند كه وظيفه اي خاص دارد. در واقع در اينجا حتي تلاقي دو فكر نيز اتفاق نمي افتد.
* پس اين همه كشمكش براي چيست؟
- بگذاريد بحث را بازتر مطرح كنم. كشيش نگاه جديد به قانون است. او در طول نمايش به برداشت جديدي از ايمان مي رسد كه در انتهاي نمايش اين برداشت كامل مي شود.
* او در انتها خود را خلع لباس مي كند، اما اين است برداشت جديدش؟
- بله، درست است كه خود را خلع لباس مي كند اما به اين برداشت مي رسد كه ايمان به لباس و منصب مربوط نمي شود و مي خواهد بگويد كه نفس اين گونه تلاقي درست نيست و آن را انكار مي كند...
* اما او يك مرد خداست و در انتها تن به يك مصالحه مي دهد و دروغ نيز مي گويد، دروغي كه از نظر كليسا گناه بزرگي محسوب مي شود...
- بله، اما نكته اصلي اين ماجرا آن است كه كشيش در ايمان دروني خود بدانجا مي رسد كه مي بينيد مي شود با ايمان دروغ گفت، يعني مي خواهد بگويد كه اگر ايمان دروني هر فرد محكم و درست باشد همان كافيست و حتي اين استحكام به پوسته ظاهري نيز كمك خواهد كرد با اينكه خود در انتها معتقد به پوسته ظاهري نيست و آن را كنار مي گذارد.
* با اين حساب قانون الهي ممكن است هر لحظه زير پا گذاشته شود و ايمان به آن نيز متزلزل شود.
- به نظر من اين گونه نيست، كشيش تحت فشار قانون نظامي قراردارد و براي حفظ جان آندرانيك مجبور به گفتن دروغ مي شود، او در همان ابتدا اين كار را نمي كند و تمام راهها را براي حفاظت جان آندرانيك بكار مي برد و در پايان است كه به تلقي جديدي از ايمان دست پيدا مي كند و اين گونه نيست كه اين قانون خطر اين را داشته باشد كه هر لحظه زير پا گذاشته شود.او دروغ مي گويد حال اگر اجباري بوده، بدون تفكر به اين اجبار پاسخ داده نشده است. ببينيد، ايمان تلقي هر كسي از خداوند است و با توجه به پيش زمينه هاي ذهني و تاريخي، كشيش اين پوسته ظاهري را مي شكند و قاطعانه حركتش را انجام مي دهد و تزلزلي در ايمانش بوجود نمي آيد و پيروزي اين ميدان از آن اوست چرا كه پتانسيل آن را دارد.
* آندرانيك يك شاعر و هنرمند است و تا حد مسيح ارتقاء داده شده است و بسيار پاك جلوه نموده. چرا؟
- خب اين تلقي در انتها شكسته مي شود، قبول كه متن تا حدي تك صدايي شده است ولي در بازنويسي روي بازي سونيا و ديالوگهاي او مي بينيم كه در انتهاي نمايش مي گويد: «او حتي يك بار نيز من را نگاه نكرد.» و اين فضا شكسته مي شود اگر آندرانيك تا آن حد باشد، نبايد به دنبال سرنوشت خود برود و حتي در انتها هيچ نگاهي به كسي كه عاشقش شده نياندازد پس اين گونه نيست.
* آيا وجوه مختلف آندرانيك در بقيه شخصيت ها نشان داده شده، يعني هر كدام از آنها نمايانگر يك وجه شخصيت آندرانيك است؟
- بله، همين طور است، منتها به غير از سروان.
* آيا كشيش در انتها به يك سلوك عارفانه مي رسد؟
- بله، او به جوهر ايمان دست يافته است و به اينجا رسيده كه معتقد است مي شود آنقدر مومن بود كه بر خلاف احكام حركت كرد و تلقي تازه اي از ايمان داشت. در واقع ايمان چيزي است و مذهب چيز ديگري است، اينها با هم متفاوتند با اينكه به نظر مي رسد از يك خانواده باشند، او به يك ايمان خصوصي مي رسد، چيزي كه از درونش غليان مي كند و به رو مي آيد و پوسته ظاهري اش را مي شكند. او از منصب خودش كناره مي گيرد و به نوعي سلوك عارفانه مي رسد.
* ما در تاريخ ارامنه شخصي را با نام آندرانيك داريم كه باعث فجايع بي شماري مي شود، كار شما چقدر مربوط به آن آندرانيك تاريخي است.
- در مقطعي كه صحبت مي شود او وجود ندارد، او مربوط به چند قرن قبل تر است و ربطي به اين مقطع تاريخي كه نمايش در آن روايت مي شود ندارد.
* و آخرين سؤال؛ سيستم روايت متن كاملاً ارسطويي و كلاسيك است در حالي كه بازيگران گاه اين سيستم را مي شكنند و با تماشاگران ارتباط مستقيم برقرار مي كنند.
- متن اصلي ما طولاني بود و مجبور شديم براي اينكه تايم نمايش كوتاهتر شود بخشهايي از متن را حذف كنيم، ديالوگهايي كه بازيگران مستقيماً رو به تماشاگران اجرا مي كنند به نوعي پاساژ تلقي مي شود چون ريتم نمايش از دست نرود در اجرا بدين صورت شد كه مي بينيد.

گفت وگو با «حميد پورآذري» كارگردان نمايش «آندرانيك»
تقابل هرگز
زير ذره بين
اصلاً منظورم اين طوري نبوده كه مذاهب را مقابل هم قرار بدهم و برداشت من تقابل بين اسلام و مسيحيت نبوده، بلكه اينجا بحث موقعيت است سروان مي توانست هر دين ديگري داشته باشد. موقعيت مهم است. در واقع سروان نماد قانون زميني است و كشيش نماد قانون الهي و اين دو در يك موقعيت قرار مي گيرند و تأثيراتي بر هم مي گذارند.
عكس ها: مسعود پاكدل
010715.jpg

گفت وگوها: بهار برهاني
آيا سطح شيبدار كاربردي صرفاً زيبايي شناختي دارد يا اين كه به تعبير ما نشان از سختي رسيدن به خدا است، با توجه به اين كه براي رسيدن به مكان شمع ها و تمثال  مسيح بايد از شيب آن بالا رفت؟
- در مجموع قصد فضاسازي داشتم تا اين كه صرفاً دكوري روي صحنه بياورم، قاعدتاً وقتي هر دكوري روي صحنه ايجاد مي شود موجب برداشتهاي مختلف و متفاوتي مي شود و اين البته طبيعي است و مي توان به اندازه آدمهاي مختلفي كه يك نمايش را مي بينند برداشتهاي متفاوتي داشت و به همين خاطر هميشه در كارهايي كه همكاري گروهي صورت مي گيرد و همفكري وجود دارد حاصل كار بهتر و برتر خواهد بود. همان طور كه نمايش را ديديد از بالاي سطح شيب دار استفاده هاي مختلفي شده بود، يك بار به عنوان طبقه دوم، بار ديگر به عنوان راهرو و همچنين به عنوان مكان محراب كليسا و البته قصد اين بود كه از يك فضا استفاده هاي متفاوتي صورت بگيرد و به طور مجرد سطح شيب دار زيبايي خاص خودش را دارد، وقتي بازيگر روي آن قرار مي گيرد نسبت به سطح افق انحناي خاصي پيدا مي كند و اين زيباست.
* بنابر اين مي توان گفت كه زيبايي شناسي بر منطق مي چربد و اصولاً حتي اگر در نمايشي منطق فداي زيبايي شود چندان محل اشكال نيست!
- نه، اين طور برداشت نكنيد، منطق و زيبايي  شناسي، لازم و ملزوم يكديگرند. من مي توانستم به جاي سطح شيبدار، پله بگذارم ولي سطح شيبدار به اندازه پله دست و پاگير نيست و خب زيبايي بيشتري نيز نسبت به پله دارد و البته اين را نيز بگويم كه زيبايي نيز بايد منطق خودش را داشته باشد يعني بايد منطقي پشت آن وجود باشد وگرنه كاربرد صحنه اي خود را از دست خواهد داد، من فكر مي كنم حتي در كارهاي خيلي بزرگ و حتي اپراها نيز بسياري رعايت مي شود، با اين كه اپراها بسيار پرزرق و برق هستند و اغلب دكورهاي متنوع و آنچناني نيز دارند ولي پشت همه اين زرق و برق ها منطقي نهفته است، حالا فرق نمي كند اين زيبايي مي تواند فقط حضور يك صندلي در مركز صحنه باشد، ولي بايد منطق خودش را به تماشاگر نشان بدهد.
* در اين صورت هر تماشاگري برداشت خودش را خواهد داشت و اگر منطق پشت زيبايي شناسي كارگردان خودش را به خوبي نمايان نكند، اين برداشتهاي متفاوت ممكن است بر مبناي مفهوم مورد نظر كارگردان نباشد.
- يك اجرا زماني كامل مي شود كه در تقابل با تماشاچي و نظرها و تأويل هاي آنها قرار بگيرد و اينها لازم و ملزوم يكديگرند. و بايد كارگردان چنان عمل كند كه تماشاچي توي خط او قرار بگيرد و من فكر مي كنم اگر نظرات تماشاچيان خيلي دور از منظور كارگردان باشد، پس من ضعيف عمل كردم و البته اين را هم بگويم كه هر نظر و برداشتي مي تواند درست باشد و حتي ممكن است بعضي تماشاچيان برداشتهايي داشته باشند كه حتي كارگردان نيز به آن فكر نكرده باشد، مثل برداشت شما نسبت به سطح شيبدار كه آن را راهي براي رسيدن خدا فرض كرديد.
010720.jpg

* ولي به هر حال مكان محراب و راه رسيدن به آن، چون اتفاقات در يك كليسا مي گذرد، بايد مكاني مقدس باشد، منظورم صرفاً  محراب و شمايل مسيح است و چون آن مكان خاص است هر كس نمي تواند به راحتي به آنجا برود...
- نه من اين طور فكر نكرده بودم، با اين كه محراب مقدس است ولي اگر كسي مقدس بودن آن جا را درك نكند خب مي تواند آنجا برود چون آن را نفهميده.
* برويم سراغ رنگ قرمز غالب در صحنه كه در همه جا تكرار شده بود در صليب مسيح، در روميزي، در لباس سونيا و شمع ها، آيا منظور شما تكرار عشق در سطوح متفاوت بود؟ چرا كه رنگ قرمز نشانه پرتحركي و اميال جنسي و شوريدگي و عشق است؟
- يك بخش آن عشق است كه دوست داشتم مطرح شود، مثل عشق به حضرت عيسي مسيح(ع) توسط كشيش، عشق سروان به سونيا، عشق سونيا به آندرانيك و...
* ولي به نظر نمي رسد كه سروان عاشق سونيا باشد!
- نه، اين گونه نبود و سروان واقعاً عاشق سونيا شده بود اما در نهايت به دليل خشونتي كه دارد، نتوانست به درستي عشقش را ابراز كند، به هر حال افراد نظامي در رفتارشان و صحبت هايشان خسونت دارند...
* ولي مي شد اين عشق را براي اين كه مفهوم تر و واضح تر باشد در موقعيتي ديگر كه نشانگر وظيفه نداشتن سروان باشد، نشان داد تا تماشاگر مفهوم درست شما را دريافت كند. اين طور نيست؟
- ولي من فكر مي كنم كه همين مقدار كافي بود و به خوبي نشان داده شد و... نمي دانم شايد حرف شما هم درست باشد.
* خب يك مورد رنگ قرمز در صحنه عشق بوده، بخش بعدي منظور شما چه بوده؟
- بخش ديگرش غالب بودن سرخ كمونيستي است، چرا كه اينها از روسيه به ايران آمده اند(سونيا، يوريك، كشيش و آندرانيك) و خب در آن زمان اين تفكر بيشتر بوده و بخش زيادي از ايران غالب بوده است.
* مي شود گفت كه به نوعي دعواي بين تفكرات نيز صورت گرفته...
- حالا نه به آن صورت، ولي به نوعي مي توان گفت كه اين برداشت هم بوده.
* منظورم به نوعي مقابل هم گذاشتن اسلام و مسيحيت است؟
- نه اصلاً منظورم اين طوري نبوده كه مذهب ها را مقابل هم قرار بدهم و برداشت من تقابل بين اسلام و مسيحيت نبوده، بلكه اينجا بحث موقعيت است سروان مي توانست هر دين ديگري داشته باشد. موقعيت مهم است. در واقع سروان نماد قانون زميني است و كشيش نماد قانون الهي و اين دو در يك موقعيت قرار مي گيرند و تأثيراتي بر هم مي گذارند.
* ولي در نهايت اين سروان است كه پيروز مي شود.
- نه، او هم شكست خورده، گرچه آندرانيك را پيدا كرده اما نتوانسته سونيا را به دست بياورد.
* بحث سونيا، بحث ديگري است، منظورم در تقابل با كشيش كه نماد قانون الهي است؟
- خب، همه در برابر قانون مساوي هستند. من كاملاً سروان را تأييد نمي كنم. پنجاه درصد از حرفهاي او درست است نه همه اش.
* فكر مي كنم منظورم را درست نفهميديد، به نوعي ديگر قانون در اين نمايش برتر از اعتقادات مذهبي نشان داده شده است.
- اين بحث وارد سياست مي شود، در سياست مي دانيد كه هر كاري مجاز است، مثلاً در دين خودمان ما تقيه را داريم، اين كه در شرايط خاصي مي شود اعتقادات خود را انكار كرد. بنابر اين مصلحت و نفع آن نيز در آن شرايط بيشتر است و اگر ضرر تقيه نكردن بيشتر باشد، مي توان اين كار را كرد و وارد زد و بند شد.
همان طور كه كشيش با سروان وارد معامله مي شود و شغلش را كنار مي گذارد. خب در عالم سياست هر چيزي ممكن است اتفاق بيافتد و نمي شود گفت كه پس قانون برتر از اعتقادات است و اينها همه بستگي به موقعيت دارد.
* در همين موقعيت ها است كه نحوه عملكرد افراد قالب مشخصي پيدا مي كند و حتي در يك موقعيت سياسي آن طرفي برنده است كه هوشيارانه عمل كند و عقايد خودش را برطرف ديگر به نوعي تحميل كند.
- بله، همين طور است كه مي گوييد و در اينجا چون كشيش فقط آدمي مذهبي است و هيچ وقت با سياست بازي كاري نداشته پس نمي تواند در برابر سروان كه به دليل شغلش مدام مشغول سياست بازي است مقاومت كند و در آخر نمايش بازنده مي شود.
* به نوعي مي توان اين برداشت را هم داشت كه پليدي اين دنيا گاه آنقدر زياد است كه موجب مظلوميت خوبي ها و اعتقادات الهي مردان خدا مي شود و آنها را نه در موقعيت ضعيف تر، بلكه مظلوم تر مي نماياند.
- بله، بيشتر منظور من هم رسيدن تماشاگر به همين مطلب بوده، حالا مهم نيست كه دين اسلام باشد يا مسيحيت، بلكه مظلوم بودن اعتقادات مذهبي در قسمت هايي از زندگي مهم است.
* يعني هر چه مظلوم تر باشيد، سربلندتر هستيد!
- بله، خب هميشه هم اينجوري نيست، اگر مظلوم واقعي باشيد، نه اين كه بازي آن را درآوريد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |