دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۷- Sep, 15, 2003
ماجراهاي طبيعت
اسب وحشي
010795.jpg
نوشته ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري.......... قسمت اول
«جوكالون»زين اسبش را روي زمين پر خاك انداخت، دهنه اسب ها را شل كرد و به ساختمان درون مزرعه پا گذاشت.
«چه قدر به شروع داغ نشاني و تعيين گله ها مانده؟»
آشپز نگاهي زيرچشمي به «واتربري» افكند و پاسخ داد: «هفده دقيقه». نگاهش به «كالون» حال و هواي يك تعليم دهنده تازه كار را داشت، اگر چه وقايع پيش آمده، هنوز قطعيت آن را اثبات نكرده بود.
گفت: «كارها در پريكو چه طور پيش مي رود؟»
«جو» گفت: «بد نيست. گله سرحال است؛ گوساله ها فراوانند.»
«اون گله اسب وحشي كه آبشخورشان چشمه هاي آنتيلوپ است، چهار تا كره دارند؛ يكيشون كه سياه كوچولوي خوشگليه، ذاتاً دونده است. يه اسب تمام عيار و بي سابقه. يكي دو مايل دواندمشون، تمام مدت جلو همه بود، يك لحظه هم واپس نموند. همينجوري، براي خنده واداشتمشون بدوند. گفتم شايد بتونم رامش كنم! يك روند مي دويد، بي توقف. جلوتر از همه بود-« پيشگام.» «اسكرث» با ناباوري گفت: «وسط راه اصلاً پا نزد؟ توقفي نداشت؟» «كاملاً درسته اسكرث. چيه، نكنه به فكر گرفتن موستانگ افتاده اي؟ تو حالا حالاها وقت داري.فعلا بايد روي شرط بندي آخري مون يورغه بري! وقتي به اندازه كافي مرد شدي باز هم فرصت خواهي داشت.»
آشپز فرياد زد: «شروع شد» و حرف ها بريد. روز بعد صحنه اطراف تغيير كرده بود و اسب ها فراموش شده بودند.
يك سال بعد، همان گوشه نيومكزيكو براي سر جمع شدن گله ها آماده شده بود و بار ديگر گاوچرانان گروه اسب هاي وحشي را ديدند. كره اسب تيره رنگ، حالا تبديل به اسبي سياه شده بود كه بيش از يك سال عمر داشت، با پاهاي لاغر تميز، جناحين براق و قد و بالاي كشيده؛ حالا فقط يكي از پسرها نبود كه اين غرابت شگفت را مي ديد: اين اسب، دونده اي جلودار به دنيا آمده بود، يك پيشگام!
وايلدجو كنار خط ايستاده و در اين فكر بود كه اين كره به داشتنش مي ارزد. اگر يك شرقي (ساكن شرق آمريكا) چنين فكري بكند چندان عجيب نيست، اما در غرب كه اسب رام نشده درست و حسابي ۵ دلار و اسب زين شده معمولي ۱۵ يا ۲۰ دلار قيمت دارد، فكر اينكه يك اسب وحشي مي تواند مايملك ارزشمندي باشد هرگز به ذهن يك كابوي خطور نمي كند، چرا كه گرفتن موستانگ ها* بسيار دشوار است و بعد از گرفته شدن هم به صورت حيواناتي كاملاً وحشي در اسارت باقي مي مانند و تا آخر بي فايده و رام نشدني خواهند بود. كم نيستند گله داراني كه تيراندازي به موستانگ ها را ضروري مي دانند، زيرا نه فقط مزاحماني بي بهره در چراگاه ها هستند، بلكه اسب هاي اهلي را هم به سوي خود مي كشند و طي زماني كوتاه آن ها هم به زندگي وحشي خو مي گيرند و به كلي گم مي شوند.
جوكالون اسب هاي وحشي را خوب مي شناخت، مثل كف دستش: «من هرگز يك موستانگ سفيد نديده ام كه آرام نباشد، يا يك بلوطي كه عصبي نباشد. اسب هاي وحشي كهر اگر خوب باهاشان كار كني تربيت مي شوند؛ اما سياه ها، يكيشان را نديده ام كه سخت و نافرمان و شيطان و وروجك نباشد. فقط كافي است پنجه داشته باشد تا دمار از روزگار شير درآورد!»
اگر بگوييم موستانگ موجودي بي ارزش و مزاحم است، موستانگ سياه ده برابر بدتر و بي ارزش تر است. دوست جو- چارلي- به هيچ وجه نمي توانست با فكر او موافق باشد: «جو هرگز نخواهد توانست اين وروجك سياه يك سال و نيمه را تربيت كند.» ولي به نظر مي رسيد جو مصمم است اسب را صاحب شود، گرچه آن سال موفق نشد بختش را با اسب سياه امتحان كند.
او فقط يك گاوچران ساده بود كه ماهي ۲۵ دلار حقوق مي گرفت و زندگي اش به ساعات كاري اش بسته بود. مثل بيشتر جوان ها، هميشه به آينده اي فكر مي كرد كه مزرعه اي بزرگ با گاو و اسب و ماكيان و خانه اي با همه وسايل لازم براي زندگي داشته باشد؛ خانه اي در مزرعه.
هر سال در فصل پاييز وقتي پول دستش مي آمد، نمي توانست از وسوسه رفتن به شهر و كمي خوش گذراني با ديگر جوان هاي هم سن و سال خودش، چشم بپوشد؛ به همين سبب جو چندان مايملكي نداشت و سر و ته زندگي اش خلاصه مي شد در يك زين اسب، يك دست رختخواب و يك ماده گاو پا به سال. بر اين اساس، همواره در پي آن بود كه فرصتي براي پولدار شدن پيدا كند؛ معامله اي كه در آن پول خوبي گيرش بيايد، مسابقه اي كه در آن برنده شود يا شانسي كه در خانه اش را بكوبد و وقتي اين فكر به مغزش هجوم آورد كه موستانگ سياه، كليد در خوشبختي و بركت زندگي اوست، تمام حواسش متوجه موقعيتي بود كه بتواند از اين بابت بخت خود را امتحان كند.
بازار احشام، رودخانه كانادا را دور مي زد و در پاييز دوباره به «دون كارلوس هيلز» برمي گشت. جو ديگر «پيشگام» - نامي كه براي موستانگ سياه در ذهنش ساخته بود- را نديد، اما از اين و آن زياد درباره اش مي شنيد. كره اسب، حالا ديگر يك اسب جوان نيرومند شده و به سه سالگي نزديك مي شد.
«چشمه هاي آنتيلوپ» در وسط يك دشت بزرگ واقع شده است. وقتي آب بالا مي آيد حالت درياچه كوچكي را پيدا مي كند كه كمربندي از سعد كوفي اطراف آن را پوشانده است و وقتي آب پايين است به شكل جلگه مسطحي از گل سياه درمي آيد كه تكه هاي قليايي آن سفيد مي زند و چشمه در وسط آن حفره اي پرآب را پديد مي آورد، هيچ گونه جريان يا آبگذري ندارد، با اين همه آب پاكيزه و خوبي دارد و تا چندين مايل تنها آبشخور منطقه محسوب مي شود.
اين جلگه- يا چنان كه در شمال مي نامندش، مرغزار- چراگاهي مطلوب براي نريان سياه بود، اما مرتع گله هاي مختلف اسب و گاو نيز به شمار مي رفت. يكي از كساني كه بسيار به اين مرتع علاقه داشت، گله LTF بود. «فاستر»، مدير و شريك اين گله، مردي اهل ريسك و نوآوري بود.
Mustang*:اسب وحشي يا نيمه وحشي دشت هاي آمريكا- م

سايه روشن
هنوز تشكيل نشده است
010805.jpg
شعب تخصصي بررسي جرايم زيست محيطي
در حالي كه قوه قضاييه موافقت خود را براي اختصاص شعب ويژه رسيدگي به جرايم زيست محيطي اعلام كرده و برخي دادگستري ها براي تحقق اين امر آماده اند، مدير كل حفاظت محيط زيست استان تهران از عدم جديت در تشكيل اين شعب خبر داد و گفت كه متاسفانه روند طولاني بررسي پرونده ها، تخريب محيط زيست را افزايش داده است.
به گزارش «ميراث خبر»، در حال حاضر سازمان محيط زيست با مشكلاتي همچون عدم تشكيل شعب ويژه رسيدگي به پرونده متخلفان محيط زيست، طولاني شدن روند بررسي پرونده ها، نبود قضات آموزش ديده و مجرب ويژه اين تخلفات و حجم بالايي از تخريب ها و تهديد ها عليه محيط زيست كشور مواجه است.
«محمد حسن پيراسته» مدير كل اداره محيط زيست استان تهران در اين مورد گفت: «رسيدگي به تخلفات در حوزه محيط زيست به دليل تخصصي بودن جرايم، به قضات آموزش ديده نياز دارد كه اين امر تاكنون تحقق نيافته است و اكنون طولاني شدن فرايند رسيدگي به پرونده هاي موجود و تشكيل نشدن شعب تخصصي در اين خصوص، موجب افزايش تخلفات و تخريب ميراث طبيعي و محيط زيست و نابودي سرمايه هاي ملي كشور شده است.
وي با تأكيد بر اين كه در اين ميان حقوق مردم تضييع مي شود و جبران آثار زيانبار تخريب هاي زيست محيطي امكان پذير نيست، افزود: «در بسياري از موارد به دليل طولاني شدن فرايند رسيدگي به پرونده جرايم زيست محيطي، بخش هايي از جنگل ها و محيط زيست كشور تخريب شده در حالي كه در صورت همكاري و هماهنگي بيشتر قوه قضاييه با سازمان حفاظت محيط زيست، اين جرايم به حداقل خود كاهش مي يابد.
«پيراسته» همچنين با بيان اين كه پيش از اين قوه قضاييه موافقت اوليه خود را براي اختصاص شعب ويژه رسيدگي به جرايم زيست محيطي اعلام كرده بود، گفت: «هم اكنون برخي از دادگستري ها اين درخواست را پذيرفته اند اما هنوز شعبه اي به اين منظور اختصاص نيافته است و در حال حاضر نيز روند رسيدگي به پرونده هاي موجود، با كندي و همانند ساير پرونده هاي قضايي پيش مي رود.
وي افزود: «متاسفانه اكنون در جريان دادرسي برخي از پرونده ها، ديدگاه آشنا به حوزه و قوانين محيط زيست وجود نداشته و حتي بسياري از پرونده هاي زيست محيطي به كارشناسان رسمي دادگستري ها و حتي نيروي انتظامي ارجاع مي شود، در حالي كه چنين پرونده هايي بايد با ديدگاه كارشناسان محيط زيست بررسي و در مورد آنها اظهار نظر شود.
وي با تأكيد بر اين كه رسيدگي به پرونده هاي محيط زيست بدون نظر كارشناسي و آشنايي با مباني مسايل زيست محيطي، حقوق ملي را تضييع مي كند، افزود: «مسئولان و كارشناسان محيط زيست، ضابطان قانوني مربوطه در كشور هستند و مهم ترين مسئوليت آنها نظارت بر اجراي قوانين محيط زيست در كشور است.
بنابراين بايد شرايطي فراهم شود كه پرونده هاي مربوط به اين حوزه با توجه به قوانين موجود و ارايه نظر كارشناسان، بررسي و در مورد آنها قضاوت شود. گزارش مزبور به نظرات مسئولان دادگستري در اين زمينه اشاره نكرده است.
كنفرانس يونسكو
كنفرانس عمومي يونسكو كه هر دو سال برگزار مي شود، سي و دومين جلسه خود را از ۲۹ سپتامبر تا ۱۷ اكتبر در مقر اين سازمان در پاريس برگزار خواهد كرد.
يكي از نقاط عطف اين كنفرانس بازگشت ايالات متحده به يونسكو به عنوان صد و نودمين عضو آن پس از ۱۹ سال است.
انتظار مي رود بيش از سه هزار نفر در اين كنفرانس شركت كنند كه در ميان آنها چندين وزير و پنج رئيس جمهور از جمله عسكر آقايف (رئيس جمهور قرقيزستان) و ژاك شيراك نيز به چشم مي خورند.
هدف اصلي اين كنفرانس عمومي، بررسي و تعيين پيش نويس برنامه و بودجه يونسكو براي سال هاي ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ و همين طور آماده كردن پيش نويس سال هاي ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ است.
ديگر برنامه هاي مهم اين كنفرانس عبارت اند از: تعيين يك كنفرانس ابتدايي براي حفاظت از ميراث فرهنگي معنوي؛ پيش نويس بيانيه اي در مورد تخريب ميراث فرهنگي؛ پيش نويس بيانيه اي در مورد داده هاي ژنتيكي انسان؛ پيش نويس يك پيشنهاد در مورد ارتقا و كاربرد چند زبان گرايي و دسترسي همگاني به اينترنت؛ و پيش نويس اساسنامه حفاظت از ميراث ديجيتالي.
در طول برگزاري اين كنفرانس عمومي، ميز گردي براي وزراي آموزش و پرورش با عنوان «كيفيت آموزش» و ميزگرد ديگري براي وزراي ارتباطات با عنوان «به سوي انجمن هاي دانش» برگزار خواهد شد كه در واقع بخشي است از مجمع جهاني جامعه اطلاعاتي كه در ماه دسامبر در ژنو برگزار خواهد شد.

گزارش سفر
قلعه رودخان دوست ديرينه جنگل
010800.jpg
پس از اقامت شبانه در ماسوله، ساعت
۵/۸ صبح به سمت فومن حركت كرديم. با طي مسافت ۳۰ كيلومتر، به شهر فومن رسيديم و بلافاصله به سمت ده گشت رودخان، كه در ۱۷ كيلومتري جنوب غربي فومن واقع شده رسيديم. طبيعتي زيبا را پيش روي خود مي ديدم كه گاهگاهي دست انسان، آن را دستخوش تغييراتي كرده است. از خودرو پياده شديم. بايد بقيه راه را پياده مي رفتيم. جاده اي پر پيچ و خم، در ميان جنگل كه هر چند صد متري، رودخانه اي كم عمق آن را قطع كرده بود و بايد از آن مي گذشتيم. از اولين رودخانه با كفش هاي ساقه بلند خود گذشتم بدون اينكه پاچه هاي شلوارم را بالا بزنم. دوستانم، براي گذشتن از آن تعلل مي كردند و در فكر بودند كه چگونه از رودخانه عبور كنند و خيس نشوند. رودخانه هاي دوم و سوم را پشت سر گذاشتيم. هر كدام از ديگري پر آب تر. هر چند طبيعت از دست انسان بيشتر موفق به گريز شده بود پر آب تر و سبزتر مي شد. پس از عبور از رودخانه ها، به جاده اي رسيديم كه با سنگ و سيمان ساخته بودند. باز هم انسان با شيرين كاري هايش موجبات تأسف هر مسافر و طبيعت گردي را بر مي انگيزد. اي كاش مسئولان محترم استان گيلان، هرگز زحمت احداث اين جاده را نمي كشيدند. چرا كه اولا وجود چنين جاده اي، در ميان جنگل انبوه و سرسبز به هيچ عنوان قابل توجيه نيست.
دوم اينكه معماران محترم، به خود زحمت تراز كردن سطح جاده را نداده اند و با نم باراني يا حتي وقتي جاده خشك است، مانند سرسره مرتب شاهد زمين خوردن افراد بوديم. تا جايي كه در تمام طول جاده يكي از دوستانم با گرفتن دست من، به جاده خاكي رسيد. يكي از مردم محل، در مورد وضعيت جاده مذكور مي گفت: تراز نبودن جاده بر اثر زلزله است. ما در تمام طول اين جاده، حتي يك شكاف كوچك دال بر وقوع زلزله مشاهده نكرديم. بگذريم. پس از طي اين مسير بسيار زيبا، كه بار جاده سنگي و سيماني بر دوش آن سنگيني مي كرد به قلعه رودخان رسيديم. قلعه اي مرموز در دل جنگل و بر روي قله كوهي بلند. همه جا ساكت است. گاهگاه صداي پرندگان سكوت را درهم مي شكند و بر دل مي نشيند. نام ديگر اين قلعه، سكسار و يا قلعه حسامي است. از بزرگترين و باعظمت ترين دژهاي نظامي گيلان و حتي ايران به شمار مي آيد. مساحت قلعه، بالغ بر ۵۰ هزار متر مربع و در ارتفاع ۶۰۰ متري در بلندترين نقطه كوه واقع شده است. تاريخ آن را به ساسانيان نسبت داده اند. در زمان حكومت سلجوقيان تجديد بنا گرديده و آن را از قلاع اسماعيليه محسوب مي كنند.
با توجه به اينكه شهر فومن دوران طولاني مركز حكومت گيلان، پس از خاندان اسحاقوند بوده است اهميت قلعه بيش از پيش قابل توجه است. كتيبه اي كه متعلق به اين قلعه است و هم اكنون در گنجينه رشت نگهداري مي شود ،  حاكي از آن است كه براي اولين بار در سال ۹۱۸ هجري (۱۳-۱۵۱۲ ميلادي) تا ۹۲۱ هجري (۱۶-۱۵۱۵ ميلادي) به فرمان «سلطان حسام الدين امير دباج بن امير علاءالدين اسحقي، مرمت گرديده است. اين قلعه از دو بخش ارگ(۱) و قورخانه(۲) تشكيل شده است. ارگ در قسمت غربي اين بنا در دو طبقه واقع شده و جنس آن از آجر است كه محل زندگي شاه و حرمسراي او بوده است. اين قسمت، شامل دو ارگ و ۱۶ قراول خانه است كه قراول خانه ها به صورت دو طبقه با نورگيرها و روزنه هاي متعدد بر محيط اطراف مسلط است. چشمه اي در ميان قلعه و گودترين محل آن وجود داشته كه در هنگام محاصره از آب آن استفاده مي شده است. اين چشمه در زلزله سال ۱۳۶۹ به خشكي گرائيده است. در قسمت شرقي قلعه، قورخانه بنا گرديده كه نسبت به بناي ارگ خرابي هايي در آن ديده مي شود.
حدود ۴۰ برج ديده باني، دورتادور قلعه را احاطه كرده كه اتاق هاي هشت ضلعي آن، با طاق هاي رومي گنبدي پوشيده شده است. دورتادور ديوارها و برج ها روزنه هايي ديده مي شود كه شيب آن به بيرون قلعه است و براي ريختن مواد مذاب و تيراندازي تعبيه شده است. در طول تاريخ قلعه، هيچگاه دشمن به آن نفوذ نكرده و آن را فتح نكرده است، كه خود نشان دهنده مهارت و فن آوري معماران بنا، چه از لحاظ علوم نظامي و چه از لحاظ معماري آن است. پس از اينكه دل جنگل را صعود كرديم، به نزديكي قله رسيديم. اولين منظره روبروي ما درب بزرگي بود كه دو برج بلند از طرفين، آن را در آغوش گرفته بود و ابهت اين بنا بيش از پيش نمود مي كرد. درست مانند سربازي كه در پشت سبزه ها در كمين دشمن نشسته است. دورتادور ديوارها، پوشيده از درخت است و سكوت محض. از در بزرگ آن به محوطه وارد مي شويم. دور تا دور قلعه ديوارهاي بلندي دارد كه سوراخ هايي در آن به چشم مي خورد. به درون يكي از برج هاي نگهباني مي روم و از سوراخ بيرون را مي نگرم اگر جنبده اي تكان بخورد، مي توان آن را ديد و مورد هدف قرار داد. ديوارهايي كه با سنگ و ساروج محكم شده و دژي به اين عظمت را خلق كرده است. بزرگي قلعه هر بازديدكننده اي را متحير مي كند. و بي جهت نيست كه از مهمترين قلاع دوران خود بوده است.
گشت و بازديد ما حدود ۲ ساعت در قلعه به طول انجاميد و سپس به ورودي قلعه باز گشتيم. از قلعه كه بر مي گشتيم، به ديوارهاي آن چشم مي دوختم و ذهنم پر از تاريخ مي شد و در دوراني سير مي كرد كه سربازان ساساني با لباس رزم و كلاه خود در طرفين در مي ايستادند و مشغول نگهباني از حكومت و مردم خود بودند. دشمنان را مي ديدم كه يكي پس از ديگري به قلعه يورش مي بردند و دست خالي بر مي گشتند يا كشته مي شدند. وقتي رسيديم به خانه آخر، ناگهان به ياد جاده سنگي عزيران ميراث افتادم.
نكته اي كه توجه همه را به خود جلب مي كرد اين بود كه بنايي با اين عظمت، با رفتن ما تنها مي ماند، با يك نگهبان ميراث فرهنگي. نگهباني كه فقط قدرت حفاظت از در ورودي قلعه را دارد و اگر در قسمت هاي ديگر تجاوزي به قلعه شود كسي متوجه نخواهد شد. هيچ راهنماي محلي براي توضيح در مورد اين بناي عظيم، در دسترس نيست. جا دارد مسئولان ميراث فرهنگي فكري بكنند تا خشت خشت اين گونه بناهاي ماندگار از فرهنگ عظيم ما، همچنان پا بر جا بماند، چرا كه اين بناها تنها يادمان تاريخ ما و زندگي نياكان ماست.
حسين يگانه
پانوشت ها:
۱-ارگ: محل زندگي پادشاه وحرمسراي وي.
۲-محل فعاليت هاي نظامي وزندگي سربازان.

براي شكوفايي صنعت اكوتوريسم
اصل اول: خدمات
010790.jpg
اشاره:
پيش از اين با برخي از ديدگاه هاي دكتر جي.ا. رابينسون در رابطه با صنعت اكوتوريسم در آفريقاي جنوبي، كه مشابهت هاي زيادي با كشور ما دارد، آشنا شديد.
در اين مقاله، دكتر رابينسون به برخي از راهكارهاي عملي كه براي رشد و توسعه اكوتوريسم ضروري است، اشاره مي كند.

حفاظت براي جوامع پيراموني
فرهنگ محيط زيست يكي از عناصر عمده اكوتوريسم به شمار مي رود. مسئولان امور زيست محيطي و سازمان هاي حفاظت محيط زيست بايد با درك اين واقعيت، مديريتي انطباقي را سروسامان دهند.
اخلاق و فرهنگ حفاظت بايد به تدريج در جوامع القا شود و به صورت اصلي اساسي مورد لحاظ قرار گيرد. از طريق راه كارهاي گوناگون، همچون تبليغات، بايد آحاد مردم را با فرهنگ حفاظت آشنا ساخت و انديشه و ذهنياتشان را از اين بابت ارتقا بخشيد. چنين مردمي نسبت به حفاظت حساس خواهند بود. و به سازوكارهاي حفاظت در ناحيه اي كه درون يا نزديك آن زندگي مي كنند كمك خواهند كرد. اكنون سال هاست كه با مشاركت بخش خصوصي و مردم، روند حفاظت رشد و توسعه بيشتري يافته و برخي از پارك هاي ملي مثل «ساحل غربي»، «ويلدرنس» و «ريچترس ولد» در آفريقاي جنوبي، پروژه هايي براي درگير ساختن مردم در امور اداره و حفاظت پارك هاست. در اين مناطق، حفاظت و مديريت توريسم با مشاركت كاركنان پارك ملي و ساكنان محلي اداره مي شود. در ديگر پارك هاي ملي همچون «كروگر» و «آدو» صنايع دستي و فرآورده هاي توليدي جوامع پيراموني، در پارك به فروش مي رسد و بدين ترتيب، مردم منطقه از عوايد توريسم پارك ملي بهره مند مي شوند.
در زمينه استخدام كاركنان بخش هاي مختلف نيز تمهيداتي در نظر گرفته شده و تلاش بر آن است كه تا حد امكان، پرسنل مورد نياز از ميان مردم محلي استخدام شوند و بدين ترتيب بهره اقتصادي بوميان افزايش يابد. مسئولان اين مناطق بايد به لحاظ آموزشي نيز به نيازهاي مردم كمك كنند. از جمله اين آموزش ها مي توان به آموزش تجاري، كشاورزي و مهارت هاي فني اشاره كرد. مسئولان، همچنين بايد نسبت به طرح هاي تنظيم خانواده و خدمات اجتماعي و بهداشتي مردم، اقدامات لازم را به عمل آورند. ايجاد بازار فروش براي محصولات صنعتي، ديدگاهي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد، به طوري كه وجود مديران را نه تنها لازم، بلكه مورد توجه و علاقه مردم سازد.
گسترش
بازديد از مناطق طبيعي روز به روز افزايش مي يابد و تعداد كساني كه اشتياق ديدار از مناظر و مراياي طبيعت و حيات وحش را دارند بيشتر و بيشتر مي شود. در آفريقاي جنوبي، دو اصل مورد توجه قرار گرفته است: خشونت و برقرار كردن نوعي جهت گيري اكوتوريستي در مردم به طور وسيع. وقتي خشونت مداوم متوقف شود، سيل ميهمانان خارجي براي بازديد از آفريقاي جنوبي سرازير خواهند شد. اين مهم در همه كشورها صادق است. زماني اكوتوريسم امكان رشد دارد كه هرگونه برخورد ناهنجار با ميهمان يا ناآرامي و عدم امنيت، از ميان رفته باشد. از سوي ديگر بايد جاذبه هاي اكوتوريستي كشور به خوبي تبليغ شود و علاقه مندان به ديدار از اين جاذبه ها تشويق شوند. اين، جهت دادن به اكوتوريسم است. طيف وسيع تنوع نژادي جامعه از جمله مواردي است كه به عنوان يك جاذبه اكوتوريستي مورد لحاظ قرار گرفته است.
كنترل ورود و محدوديت تعداد بازديدكنندگاني كه اجازه ورود به مناطق حفاظت شده را دارند. همواره اصلي مهم در بقاي اين مناطق است. از سويي بايد مناطق را مراقبت كرد و از سوي ديگر بايد بر تعداد توريست هاي بازديدكننده از اين مناطق افزود. اينجاست كه فرآيندهاي مطالعاتي و تحقيقاتي به كمك گرفته مي شوند تا با ارائه روش هاي نوين بر ظرفيت پذيرش اكوتوريست در پارك ها و مناطق حفاظت شده بيفزايند، بدون آن كه در روند حفاظت خللي پديد آيد.
در پارك ملي كروگر ، ايجاد جاده اي حساب شده كه به مناطق دور افتاده تر پارك منتهي مي شود و خروجي جداگانه اي دارد، بخشي از توريست ها را به خود جلب مي كند و آن ها با احساس ديداري هيجان انگيز، بدون مواجهه با بازديدكنندگان ورودي، از پارك خارج مي شوند. توريست ها مي توانند اتومبيل خود را در محوطه پاركينگ بگذارند و با اتوبوس از نقاط پرت و دور افتاده پارك ديدن كنند؛ امكان رفتن به اين نقاط با وسايل شخصي وجود ندارد. اتوبوس هاي برقي، آلودگي هوا به همراه ندارند و آلودگي صوتي كمتري ايجاد مي كنند. توسعه پيراموني، چه در داخل و چه در خارج محدوده پارك ملي، يك امكان ديگر است كه تاكنون چندان مورد تجربه قرار نگرفته است.
خدمات رساني
يكي از بخش هاي مهم طراحي اكوتوريسم آن است كه مناطق حفاظت شده نه تنها براي حيات وحش، بلكه براي انسان ها نيز بايد حفظ شود. پس حياتي است كه ديدار از مناطق حفاظت شده به طرز شاخصي با كيفيت، خدمات دوستانه به مشتري و تسهيلات آموزشي همراه باشد.
با ديداركنندگان از اين مناطق چنان دوستانه و گرم بايد برخورد شود كه به درستي خوش آمدگويي قلبي ميزبانان خود را دريابند. محل استراحت، غذا و ديگر نيازهاي آنان بايد به خوبي تأمين و تدارك شود. اين تمهيدات باعث گرايش هرچه بيشتر توريست ها به منطقه و در نتيجه افزايش درآمد آن- كه مآلاً صرف نگهداري هرچه بهتر خواهد شد- مي باشد.
آن ها كه دست اندر كار صنعت اكوتوريسم هستند بايد تشخيص دهند كه كار اصلي آنان صنعت خدمات رساني است. بدين منظور بايد فرهنگ سرويس دهي عالي، به عنوان يك اصل مورد توجه مقامات قرار گيرد و اين فرهنگ را به دست اندركاران صنعت اكوتوريسم منتقل كنند. در ضمن مديريت اكوتوريسم بايد به گونه اي عمل كند كه از هرگونه برخورد غيردوستانه بين پرسنل و مردم بومي جلوگيري به عمل آيد.
سرويس دهي برتر، قيمت گذاري بالاتر را در پي دارد و دريافت پول بيشتر از مشتري درآمد توريسم و در نهايت كشور را به همراه خواهد داشت.
اولين تماس مشتري با يك تشكيلات توريستي، معمولاً از طريق تلفن است. پس چگونگي سخن گفتن بسيار مهم است و مي تواند مشتري را نسبت به نحوه سرويس دهي تشكيلات، خوش بين يا بدبين سازد.
ابزار سرويس مثل بروشور و كاتالوگ، بايد به طريقي كاملاً فني و استادانه تهيه شود. آن ها بايد خوانا، خوب نوشته شده، واضح و خلاصه و وافي به مقصود بوده و ضمناً حاوي لحني كاملاً دوستانه و دلنشين باشند.
مديريت سرويس و اصول مديريت خدمات به عنوان ابزاري براي تثبيت و گسترش بازار تلقي مي شوند. اين ابزار به هزاران نفر پرسنل كمك مي كند تا نقش هاي دروني سرويس دهي خود را دريابند. امروزه خدمات و انجام خدمات رساني عالي، به صورت يك علم درآمده است.
اگر اكوتوريسم بخواهد در آينده موفق شود، تمام كساني كه نقشي در اين صنعت دارند مجبورند پيشرفت هاي فني، تازه هاي علمي و تكنيك هاي نوين را در اين زمينه همواره رو به توسعه و ديناميك، فرا گيرند.
اين ها و ده ها مورد ديگر، از جمله مقولات اساسي صنعت نوين و روبه رشد اكوتوريسم به شمار مي آيند، صنعتي كه آينده آفريقاي جنوبي و هر كشور ديگري كه داراي داشته هاي طبيعي قابل توجهي است، در گرو پرداختن به اين مقوله هاست.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
سياست
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |