پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۲۵
ويروسي كه در تلفن همراه زندگي مي كند
اعتياد به اس.ام.اس
اين كه يك چيز كوچك مثل SMS تا اين حد در روابط ما نفوذ كرده باشد اصلا چيز تازه اي نيست.تا همين چند سال پيش شنيدن زنگهاي تلفن همراه در مكانهاي مختلف باعث چرخيدن سر ها به سوي صدا و واكنشهاي ديگري مي شد
003921.jpg
تنها كافي است به يكي از دور و بري هايتان كه از تلفن همراه استفاده مي كند و البته جوان هم است مراجعه كنيد و ببينيد چقدر ازSMS استفاده مي كند
محمد جباري 
يكدفعه مي زد زير خنده.بدجور تو نخش رفته بودم ببينم چيكار دارد مي كند.آخر سر هم نتونستم طاقت بياورم و به يك بهانه اي سرم را بر گردوندم تا سر از كارش در بيارم.حسابي با تلفن همراهش مشغول بود . ولي هر چي به صفحه تلفن نگاه كردم خبري از بازي هاي هميشگي مثل اسنيپر نبود.مرتب كليد ها را فشار مي داد و بعد يك مدت صبر مي كرد و دوباره شروع به زدن كليد ها مي كرد.متوجه نگاه من شد و با تعجب به من نگاه كرد.من هم با دستپاچگي گفتم بازي جديده؟ با خنده گفت بازي چيه؟! دارم مسيج مي فرستم.
تا همين چند ماه پيش درصد كساني كه مي دانستندSMS چيست و آن را با يك بيماري اشتباه نمي گرفتند ، خيلي ناچيز بود. ولي در همين مدت كوتاه SMS به نامي آشنا در ميان دارندگان تلفن همراه تبديل شد. چيزي كه به راحتي جاي بازيهاي ساده كامپيوتري موجود در دستگاه هاي تلفن را گرفت و به سر گرمي خيلي ها و به خصوص جوانان تبديل شد.اما مگر اينSMS چه چيزي دارد كه اين همه علاقه مند پر و پا قرص را به سمت خود جلب كرد؟
{امان از اين اينترنت!
«خوراك مدرسه است.هم ارزون هم راحت.شب با كامپيوتر و روز با موبايل چت مي كنيم.فقط عيبش اين است كه به شبكه وصل نمي شود.» اين حرف ها را آرمين مي زند كه به قول خودش بدون موبايلش دق مي كند:«من يك دقيقه هم موبايل رو زمين نمي گذارم.پدر و مادرم هم براي همين خيلي شاكي بودند.قبض ها بدجور بالا ميآمد و فشار پدرم هم همين جور مي رفت بالا.ولي از وقتي مي توانم مسيج بفرستم او ضاع خيلي خوب شده.هر مسيج ۱۰ تومان خيلي مي ارزه.تازه مثل چت كردن هم هست كه خيلي بيشتر حال مي دهد.»
اين شباهت پيغام فرستادن با تلفن همراه (همان مسيج فرستادني كه بر و بچ مي گويند!) با چت كردن را وحيد هم تاكيد مي كند.او كه دانشجوي سالآخر مهندسي برق است خيلي از وقتش را در اينترنت و به خصوص چت كردن مي گذراند:«چت كردن در محيط اينترنت جذابيت هاي خاص خودش را دارد كه اصلا با حرف زدن قابل مقايسه نيست.به همين دليل هم جوانهاي زيادي را مي بينيد كه وقتشان با چت مي گذرانند.حالا وقتي اين ويژگي در تلفن هاي همراه هم وجود داشته باشد خب معلوم است با استقبال مواجه مي شود.چون كسي كه به جاي حرف زدن به تايپ كردن حروف عادت كرده، وقتي بتواند در هر جا و به راحتي به اين كار ادامه دهد از آن خيلي خوشش مي آيد. »
مريم هم كه كارش مرتبط با كامپيوتر است از وقتيSMS آمده حسابي سرش شلوغ شده و لحظه اي نيست كه يا مسيج دريافت نكند يا نفرستد:«همسرم با اينكه خيلي از تلفن همراهش استفاده مي كند ولي هميشه قبض موبايل من بيشتر مي آيد! علتش هم همين مسيج ها است.ولي خب، كاري نمي توانم بكنم چون حسابي بهش معتاد شدم.در همين يك ماه من فقط ۱۶۰۰ تا مسيج فرستادم .حالا بگذريم از اينكه چند تا مسيج گرفتم»مريم ادامه مي دهد:«البته مسيج فرستادن خيلي ويژگيهاي ديگري به جز ارزان بودن را دارد.مثلا فرض كنيد از كسي مي خواهيد يك سوال ساده را بپرسيد و حوصله سلام و عليك و اين تعارف ها را نداريد.سريع مسيج مي فرستيد و جوابش را هم سريع مي گيريد.به همين راحتي»! مريم كه انگار حسابي حرفه اي اين كار است درباره مزاياي مسيج ادامه مي دهد:«بعضي وقتها كه حسابي كلافه شده اي اين مسيج ها خيلي مي چسبد. به خصوص وقتي كه جوك يا از آن مطلب سر كاريها فرستاده باشند .در حاليكه بعيد است كسي حال داشته باشد زنگ بزند و مثلا يك جوكي را براي آدم تعريف كند.»
كامران اما از اساس با اين چيزها مخالف است و اين كار ها را فقط براي وقت تلف كردن مي داند:«چت كم بود اين هم اضافه شده.شما فقط كافي است به يكي از سايتهاي دانشگاه يك سري بزنيد تا ببينيد دانشجوها وقتشان را چه طوري با اين چت كردن تلف مي كنند. حالا ديگر سر كلاس ها هم اين چت كردن ادامه دارد. ما ايرانيها عادت داريم از تكنولوژي به بدترين نحو استفاده كنيم» ولي دوست كامران عقيده ديگري دارد:« در اين دنيايي كه هر روز ارتباطات انساني كمتر و كمتر مي شود هر چيزي كه مثلا باعث شود آدمها بيشتر با هم صحبت كنند و ارتباط داشته باشند ارزش دارد . البته از همه چيز بايد درست استفاده كرد. مثلا افراط كردن در بيشتر كارها نتيجه خوبي ندارد و»( بقيه صحبتهاي دوست كامران خيلي شبيه نصيحت هاي پدر بزرگي بود براي همين حذف شد! )
چه مي كند اينSMS !
فهميدن اينكه SMS در همين مدت چقدر رايج شده كار سختي نيست.تنها كافي است به يكي از دور و بري هايتان كه از تلفن همراه استفاده مي كند و البته جوان هم باشد مراجعه كنيد و ببينيد چقدر ازSMS استفاده مي كند. اين كه جوان ها بيشتر از بقيه از اين امكان استفاده مي كنند چيز غريبي نيست.افراد با سن بالاتر تجربيات كمتري در محيط اينترنت و گفت وگوهاي مجازي دارند و در نتيجه در صحبت كردن از طريق كلمات چندان راحت نيستند. براي فهميدن تاثير SMS در روابط ميان جوانها سرزدن به وبلاگ ها هم كار بدي نيست تا بفهميم اين SMS تا كجاها پيش رفته:
«موبايل را بر مي دارين به يكي زنگ بزنين يكمآروم شين.ولي الان كه همه خوابن.ساعت از ۲ شب هم گذشته.چند تا مسيج مي فرستين ،بازهم هيچ كس جواب نمي دهد.»
«چقدر الان هوس كردم از تو يك مسيج بگيرم.مي بيني خواسته هام چقدر كو چيكن.حتي نمي گم تلفن كه خسته بشي.»
«موبايل هم در كشور ما وسيله جالبيه.وسط تهران آنتن نمي دهدآن وقت وسط كوه ناگهان صداي مسيج آن بلند مي شود و جوكي به زبان انگليسيآمد كه از خنده روده برمون كرد.»
«ساعت هفت كه سرمو گذاشتم ديگر بيدار نشدم تا يازده، فكر نمي كردم يازده باشه.چشمهايم را كه باز كردم همه جا تاريك بود .نور موبايل را باز كردم ديدم ۱۱ هست .با دو تا مسيج البته»
«كنار دستيم هيچي بلد نبود. سه تا سوال نوشتم بهش دادم.يك سؤال هم مسيج زدم به يكي ديگه تلفنش سايلنت بودبد شانسي. مجبور شدم از پشت سريم نگاه كنم.»
«آن روز يك منظره جالب ديدم .توي محوطه مجتمع آموزشي دو تا از دانشجوها داشتند با هم صحبت مي كردند.يكي به اون يكي مي گفت تا سؤال ۳۱ را برات مسيج زدم گرفتي!»
و قصه ادامه دارد..
اين كه يك چيز كوچك مثل SMS تا اين حد در روابط ما نفوذ كرده باشد اصلا چيز تازه اي نيست.تا همين چند سال پيش شنيدن زنگهاي تلفن همراه در مكانهاي مختلف باعث چرخيدن سر ها به سوي صدا و واكنشهاي ديگري مي شد .ولي الان مدت ها است كه تلفن همراه هم براي همه عادي شده. تا چند وقت ديگر اين «مسيج فرستادن» هم مي شود شبيه همه آن كارهاي روزمره اي كه انجام مي دهيم.ولي مطمئنا باز چيز ديگري خواهد بود كه سرمان را با آن گرم كنيم و باعث تعجب ديگران شود.شايد بهتر است عادت كنيم كه ديگر تعجب نكنيم !

برشهاي عاشورايي درشهر
003924.jpg
مسعود مير
اين روزها چهره شهر عوض شده است. هرجا كه پاي مي گذاري محال است نشانه اي از عشق امام حسين و ماه محرم نبيني. اين روزها پرسه زدن در شهر لذت ديگري دارد.
۱- رنگ: در ايام ماه محرم تهران خاكستري رنگ و روي ديگري به خود مي گيرد. پارچه ها و بيلبوردهاي مشكي كه همگي داغ كربلا را فرياد مي زنند رنگهاي مرده را براق مي كنند هرچند با سياه. هرجا كه چشم مي گرداني جماعت سياه پوش را مي بيني كه كوله بار غمهايشان را به آرامي جابجا مي كنند.
۲- آرامش: ترافيك آنقدر سنگين است كه اكثر راننده ها سويچ را چرخانده و در صندلي خود فرو رفته اند.
وقتي غافلگير مي شويد كه صداي بوق اعتراض هيچ كدام از آنها را نمي شنوي. قدم زنان از كنار ارابه هاي آهني ساكت مي گذرد و به چهارراه مي  رسي. پهلواني زير يك علم با ياد حسين چنان استوار ايستاده كه سروصدا راه انداختن بخاطر ترافيك، بي انصافي به نظر مي رسد. هيات عزاداري كه از چهارراه مي گذرد سوييچ ها دوباره مي چرخند. صداي طبل ها هنوز به گوش مي رسد و پهلوان جايش را به ديگري مي سپارد.
۳- بفرماييد: اتوبوس تازه از ايستگاه خداحافظي كرده كه راننده گوشه خيابان مي ايستد.
معمولاً در اين مواقع سروصداي مسافران مچاله شده اتوبوس بلند مي شد و با غرولندهايشان راننده را بخاطر اين اتلاف وقت شماتت مي كنند. جلوي ترمز دستي اتوبوس يك ليوان خالي است كه همراه راننده از اتوبوس خارج مي شود و دوباره با او به جاي قبلي برمي گردد اما اين دفعه داغ و پر از چاي. جلوي يك خانه در حاشيه خيابان چند ميله فلزي و يك برزنت تشكيل يك قهوه خانه سيار را داده اند كه سماورهاي بزرگ و قوري هاي تركمن در آن خودنمايي مي كند.
گرفتن يك ليوان چاي صلواتي كه سروصدا نداره. با عذرخواهي راننده همه چيز برطرف مي شود و اتوبوس حركت مي كند. ايستگاه بعد: امام حسين.
۴- بدون شتاب:  آمبولانس در گره ترافيك اتومبيل ها مانده و چراغهايش هنوز مي گردد.
يكي از هيات هاي عزاداري چندين متر جلوتر از همهمه ماشين ها با صداي مداحي اش دلها را خون كرده گويا قرار است گوسفندي هم قرباني شود. قبل از اين قرباني مداح براي سلامتي بيماران و بخشش در گذشتگان دعا مي خواند و حالا يك قرباني براي سلامت اعضا. پيرزن از شيشه پشت آمبولانس به دوردست خيره شده و گونه هايش خيس است. انگار كه نگران اتلاف وقت براي رساندن بيمارش به بيمارستان نيست انگار با اين دعا دلش آرام گرفته است. مياندار هيات با ديدن آمبولانس به سرعت دست به كار مي شود و عزاداران را براي بازشدن راه راهنمايي مي كند و التماس دعا دارد.
لاستيك هاي آمبولانس كه از روي خون قرمز جاري در خيابان مي گذرد و پيرزن به وضوح عزاداران را مي بيند و سرش را پايين مي اندازد. شايد بيمارش را مي نگرد.
همه در يك صف: ظرف هاي غذا بين مردم توزيع مي شود. حياط يك خانه قديمي جايي است كه در آن نذرهاي افراد مختلفي در يك ظرفي يكجاشده و به دست مردم مي رسد. خيلي ها منتظرند تا از اين نذري سهمي ببرند. يك ماشين مدل بالا هم ترمز مي كند و يك پسربچه از آن پياده مي شود و در صف مي ايستد. هم بايد در يك صف باشند. نذر امام حسين فقير و پولدار نمي شناسد. پيرمرد پيرزن، بچه ، جوان، زن و مرد فقط مي خواهند كه لقمه اي از اين غذا را در دهان بگذارند به نيت شفا. بسم الله.
خلق و خوي عاشورايي در شهر جاري است ولي اي كاش كه اين روزها مدت بيشتري ميهمانمان بودند يا بهتر اينكه ما مدت بيشتري ميهمان اين روزها بوديم.

ستون شما
علت همه مشكلات
آقاي فرامرز اخوان لنگرودي در مقاله مفصلي كه برايمان فرستاده است، علت همه مشكلات و نابساماني هاي جامعه، از قبيل مشكلات وناهنجاري هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و زيست محيطي را افزايش سريع جمعيت ذكر كرده تلاش دولت ها در بالا بردن رفاه را به همين دليل كم اثر دانسته است.
در مقاله ايشان منشاء مشكلاتي مثل آلودگي محيط زيست، رشد بيكاري، كم شدن سطح بهداشت عمومي، افزايش جرم و جنايت، از بين رفتن تدريجي  حيات وحش، كمبود وگراني مسكن و ... جمعيت اضافي است.
- از قديم هم گفته اند، فرزند كمتر زندگي بهتر. دو تا به، يكي بهتره.
غلط املايي
يك تماس تلفني: «مسكن را در محراب منفعت وسود قرباني كرده اند يعني چه؟ محراب را بايد با «مهراب» مي نوشتيد.
-آقاي لوكوربوزيه، معمار فرانسوي و نويسنده متن، قرباني كردن زبان فارسي و (عربي) تا كجا؟!
دكتر پول نمي خواست
خواهر محمد علي اكبري، در تماس هاي مكرر با روزنامه، ادعا دارند نيروي شفابخش برادر دربند، در خانواده ايشان ارثي است ضمن اينكه نامه هاي متعددي دارند كه نشان مي دهد برادرشان با مجوز، انرژي درماني مي فرمودند، بدون اينكه ديناري از كسي پول بخواهد.
مشكلات مردم
هر روز حدود ۱۶ الي ۲۰ تلفن داريم در رابطه با آدرس «جزيره مهران» در حالي كه به نظر مي رسد مردم شب عيدي دنبال صافكار ارزان قيمت اند تا حل مشكلات شهر، يك خواننده استثنائا عقيده دارد: «در گزارش شما هيچ چيز درباره آزار و اذيت همسايگان جزيره ننوشته بوديد.»

يك شب قبل از اسكار
مرباي تمشك با طعم سينما
هر سال پيش از اعلام برندگان اسكار، مراسمي هم براي بدترين هاي سال برگزار مي شود كه به تمشك طلايي معروف است. البته اين شايد تنها مراسمي باشد كه برندگان آن از اعلام نام خود در آن خوشحال نمي شوند و شايد حسابي كفرشان در مي آيد. ولي اعلام اين بدترين ها براي بقيه كه خيلي مفرح و جذاب است و عقده دل تماشاگراني كه حسابي از دست فيلم ها حرص خورده اند، خالي مي شود.
امسال برنده مطلق اين مراسم زوج عاشق پيشين و فعلا از هم جداي هاليوود، بن افلك و جنيفر لوپز بودند. اين دو كه تا مدت ها حرف ازدواج و رابطه آنها بر سر زبان ها بود و خيلي هم علاقه داشتند در فيلم هاي مشتركي بازي كنند و حتي قصد بازسازي دوباره عاشقانه جاودانه سينما «كازابلانكا» را با بازي خود داشتند، امسال با بازي در فيلمGigli همه نگاه ها را به سمت خود جلب كردند، البته از نظر منفي. با شروع اكران اين فيلم، اكثر نقدها و نظرات منتقدان و تماشاگران در بد بودن فيلم و مسخره بودن آن مشترك بودند. فيلم هم كه با بودجه ۵۴ ميليون دلاري ساخته شده بود، تنها ۶ ميليون دلار فروش كرد و يك شكست كامل هم از نظر مادي و هم از ديگر جهات براي آنها رقم خورد.
ادامه اين شكست با برنده شدن اين فيلم در ۶ رشته تمشك طلايي ادامه يافت. تمشك طلايي بدترين فيلم سال، بدترين بازيگر و براي بن افلك، بدترين بازيگر زن براي لوپز و يك تمشك ديگر هم به عنوان بدترين زوج سينمايي سال. كارگردان و فيلمنامه نويس اين فيلم، مارتين بست هم از حمله تمشك ها در امان نماند و تمشك طلايي بدترين كارگردان و فيلمنامه را از آن خود كرد. البته اين فيلم از دستيابي ركورد بيشترين تعداد تمشك طلايي كه در دستان فيلم هايShowgirls وBattlefield Earth هست، بازماند.
از نام آشنايان ديگري كه امسال برنده تمشك شدند به سيلوستر استالونه مي توان اشاره كرد كه با دريافت ۱۰ تمشك طلايي، در تاريخ اين جايزه ركورددار است. او اينبار به خاطر ايفاي پنج شخصيت مختلف در قسمت سوم بچه هاي جاسوس، تمشك طلايي بدترين بازيگر نقش مكمل را از آن خود كرد. دمي مور هم كه بعد از مدت ها كم كاري، امسال در قسمت دوم فرشتگان چارلي در نقش منفي حاضر شده بود با دريافت تمشك طلايي بدترين بازيگر نقش مكمل زن، بازگشت بدي را تجربه كرد.
هنر دست هاي قديمي
اگر به آثار پيشكسوتان هنر نقاشي ايران علاقه داريد، مي توانيد اين روزها به گالري باران سري بزنيد. در اين گالري، آثاري از «صادق تبريزي»،« فرامرز پيل آرام»،« پرويز تناولي» ،«حسين زنده رودي» ، «عباس بلوكي فر» و «مسعود عربشاهي» به نمايش گذاشته شده است.
البته ابتدا قرار بوده تنها آثار صادق تبريزي در اين گالري به نمايش درآيد.
«روحاني» مدير گالري باران درباره اين نمايشگاه مي گويد:«به نظر من اين پيشكسوتاني كه آثارشان در اينجا كنار هم قرار گرفته و اعتبار خاصي دارند، كارشان در هنر شرق ريشه دوانده است و به مكتب سقاخانه باز مي گردد. اعتقاد من اين است كه غربي ها هرچه را داشتيم برده اند و ازما عصاره مطلب را گرفته اند. حالا هرچه در هنر مدرنشان مي بينيم، ريشه اي از هنر اصيل خودمان دارد. من در اين زمينه خيلي تحقيق كردم. هرچه هست درشرق است.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
هنوز حال و هواي محرم و عاشورا شهر را رها نكرده، در اين شرايط، سينما رفتن شايد آنقدرها هم قابل توصيه نباشد اما به هر حال امروز برخلاف ديروز سينماها بازند و فيلم هايشان را كه كوچكترين تغييري نكرده اند، نمايش مي دهند. همچنان دختر ايروني، كفش هاي جيرجيرك دار، بوي گل سرخ، پنج عصر و شب هاي روشن فيلم هاي ايراني روي پرده و صاعقه (با بازي جكي چان) و ترميناتور۳ (با بازي آرنولد) جزو فيلم هاي خارجي هستند.
امروز ساعت ۱۶ در سالن سينما تك موزه هنرهاي معاصر مي توانيد يك فيلم قديمي كلاسيك تماشا كنيد به نام «من متهم مي كنم» كه آن را آبل گانس سال ۱۹۳۸ ساخته است. مدت زمان فيلم ۱۲۰ دقيقه است و زيرنويس انگليسي دارد.
كتاب 
يكي از نويسندگان تاثيرگذار دهه شصت و هفتاد آمريكا كه مهرهاي مختلفي مثل ميني ماليست، متافيكشنيست، پست مدرن، ضدرمان و... هم به او زده اند دونالد بارتلمي است. كمتر پيش مي آيد كه مجموعه داستاني از بهترين آثار داستان كوتاه آمريكا گيرتان بيايد و اسم بارتلمي را در فهرستش نبينيد. داستان هاي او گاهي وقت ها هجو ادبيات كلاسيك است و بيشتر اوقات هجو زندگي آمريكايي. نشر بازتاب نگار تازگي مجموعه داستاني از بارتلمي چاپ كرده به نام «زندگي شهري» كه آن را خانم شيوا مقانلو ترجمه كرده است. اين كتاب ۱۳۰ صفحه اي را مي توانيد به قيمت هزار تومان بخريد.
فرهنگسرا
اين روزها، بازار تعزيه و تعزيه خواني در فرهنگسراهاي مختلف گرم است. فرهنگسراي بهمن از ديروز مراسم تعزيه خواني اش را شروع كرده كه تا ۲۳ اسفند ادامه خواهد داشت. اين مراسم بعد از نماز مغرب و عشاء در تالار شهيد آويني برگزار مي شود و گروه تعزيه به سرپرستي «استاد يحيي تنها» مراسم را اجرا مي كنند. اما در صورتي كه در شمال تهران زندگي مي كنيد مي توانيد سري به خانه فرهنگ صدف بزنيد و در مراسم تعزيه خواني كه اينجا برگزار مي شود شركت كنيد. اين مراسم هم تا ۱۸ اسفند از ساعت ۳۰:۱۶ تا ۳۰:۱۷ در خيابان پاسداران، انتهاي گستان پنجم، بوستان صدف، خانه فرهنگ صدف برگزار مي شود.
در فرهنگسراي سالمند امروز مي توانيد در اين برنامه ها شركت كنيد: كانون خبرنگاري، كانون نقاشي نابينايان و كانون فرهنگي مهر. اين آخري برنامه اي است كه با حضور كارشناسان هنرهاي تجسمي برگزار مي شود و در آن سير تحول تاريخي هنر در جهان، شناخت ويژگي هاي هنري اديان، آشنايي با فلسفه هنري دوران گذشته و هنر معاصر مورد بررسي قرار مي گيرد. اگر به مباحث تئوريك هنر علاقه داريد توي اين برنامه شركت كنيد.
نمايشگاه 
در فرهنگسراي نياوران از فردا يك نمايشگاه بزرگ عكس برگزار مي شود، به نام «بام شكسته بم.» در اين نمايشگاه بين المللي بيشتر از چهار هزار عكس از ۱۷۹ عكاس شركت دارند. به ده اثر برگزيده در اين نمايشگاه جوايز نفيسي تعلق مي گيرد و آثار خريداري شده در قالب نمايشگاهي در همين فرهنگسرا به نمايش گذاشته مي شوند. ۱۵۲ عكس از عكاس هاي منتخب كشور از جمله زنده روح كرماني، اميرعلي جواديان، حسن سربخشيان و... در اين نمايشگاه عرضه شده اند.
تلويزيون 
تكرار فيلم «جاسوسي كه از سردسير آمد» را امروز مي توانيد ساعت ۳۰:۱۵ از شبكه ۴ تماشا كنيد. اين فيلم را مارتين ريت ساخته و تويش ريچارد برتون بازي مي كند. مثل هر شب كلي سريال تكراري هست كه مي شود نگاهشان كرد يا نكرد: وارث، حجربن عدي، معصوميت از دست رفته، فرستاده و آبي مثل دريا. برنامه روايت راوي را هم از دست ندهيد. فيلم هاي اين برنامه كه سال ها قبل (در دهه ۶۰) از برنامه روايت فتح پخش شده بودند، ديگر هيچ جا نمايش داده نشده اند و حالا حسين معززي نيا آنها را دوباره تدوين كرده و سر و شكل مجددي به آنها داده. اين برنامه امشب ساعت ۱۵:۲۰ پخش مي شود.
فردا بهترين برنامه اي كه مي شود پيشنهاد داد تماشاي سينما ۴ و فيلم «استاكر» است كه آندري تاركوفسكي آن را ساخته. اگر حوصله تان از ديدن اينجور فيلم ها سر نمي رود، تماشاي استاكر مي تواند تجربه خاصي باشد.

مردم
سوفيا كاپولا
او دختر ۳۲ ساله فرانسيس فورد كاپولاي بزرگ است. كارگرداني كه با ساختن سري فيلم هاي پدرخوانده تبديل به يكي از مهمترين شخصيت هاي هاليوود شد. اگر چه اين اهميت و اعتبار زياد دوام نياورد و او در دهه نود تقريبا از سطح اول فيلمسازي در آمريكا محو شد (و كاري هم به اين موضوع نداريم كه اين حقش بود يا نبود) اما حالا نوبت به سوفيا، دخترش رسيده تا موفقيت هاي پدرش را ادامه دهد. او با جايزه هايي كه گرفته - به خصوص اسكار - تبديل به يك كارگردان مستقل درجه يك شده. كسي كه فيلم هايش آنقدرها عامه پسند و پرفروش نيست (برعكس كارهاي پدرش) اما به راحتي هم نمي شود از كنارشان گذشت. همانطور كه اعضاي آكادمي نتوانستند به راحتي از «گمشده در غربت»، فيلم دوم او بگذرند.
كوين كاستنر
چهره مثبت او به ايفاي نقش فرشته نجات مي خورد. شايد بازي در فيلم جديد «مايدبيندر» براي «كوين كاستنر» خوش يمن باشد.
كوين كاستنر كه در سال هاي اخير نتوانسته حضوري موفق در سينما داشته باشد در فيلم «فراسوي خشم» نقش يك قهرمان سابق بيسبال را بازي مي كند. داستان اين فيلم در مورد زني است كه پس از جدايي از همسرش با مشكلات فراواني در خانواده مواجه است. كوين كاستنر كه خود در زندگي شخصي مشكلات زيادي دارد وارد زندگي زن مي شود و عاقبت خانواده او را دوباره دور هم جمع مي كند. گرچه داستان فيلم جذابيت چنداني ندارد اما شايد كاستنر بتواند در ايفاي نقش فرشته نجات بدرخشد و دوباره در عرصه سينما مطرح شود.
رني زلوگر
رقيب رني زلوگر از ايران آمده بود. رقابت نزديك او با شهره آغداشلو باعث شد تا يكي از جذاب ترين بخش جوايز اسكار به جايزه نقش مكمل زن مربوط شود.
تبليغات استوديو دريم وركز براي حمايت از بازيگر ايراني فيلم «خانه  اي از شن و مه» چند روز پيش از برگزاري مراسم به اوج رسيد. آنها براي تحت تاثير قرار دادن راي دهندگان آكادمي يك آگهي تمام صفحه از آغداشلو به ورايتي دادند.رقابت رني زلوگر با آغداشلو به جايي رسيده بود كه پيش از آغاز مراسم اغلب منتقدان رقابت اصلي در بخش نقش مكمل زن را بين بازيگر فيلم «كوهستان سرد» و شهره آغداشلو كه در «خانه اي از شن و مه» ايفاي نقش كرده بود، مي دانستند.نكته جالب اين بود كه حمايت دريم وركز از آغداشلو موجب حيرت راي دهندگان شده بود.

ذهن زيبا
مرد آزاده، براي يافتن آنچه راست و حق است، به خود همان قدر زحمت مي دهد كه مرد عامي براي يافتن آنچه براي او سود مي دهد.
كنفوسيوس
هميشه چيزي براي دوست داشتن هست، اگر اين را نياموزيد، هيچ چيز نياموخته  ايد.
لورين هنس بري
وقتي شخصي گمان كرد ديگر نيازي به پيشرفت ندارد، بايد تابوتش را آماده كند.
ماردن
چنان زندگي كن كه وقتي فرزندانت به انصاف، عدالت، مسووليت و شرافت فكر مي كنند، تو را به خاطر بياورند.
جكسون براون

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |