سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۰۸
گفت وگو با دكتر محمد بقايي، مترجم و اقبال شناس
اقبال و انديشه هاي ديني غرب معاصر
008676.jpg
علي اصغر محمدي
محمد بقايي «ماكان» تحصيلات دانشگاهي خود را در ايران، در رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به پايان برد. از جمله تأليفات دكتر بقايي مجموعه ۲۴ جلدي «بازنگري آثار و افكار اقبال» است مشتمل بر هفت هزار صفحه كه نام او را يادآور علامه اقبال كرده است. از همين رو در همايش جهاني اقبال شناسي كه در آوريل ۲۰۰۳ در لاهور برگزار شد به عنوان برجسته ترين اقبال شناس جهان موفق به دريافت لوح زرين از سوي پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان شد.
آخرين كتاب وي از مجموعه «بازنگري آثار و افكار اقبال» ترجمه اي است تحت عنوان «اقبال و انديشه هاي ديني غرب معاصر» تأليف دكتر محمد معروف، نويسنده و اقبال شناس معروف پاكستاني كه اخيراً توسط انتشارات قصيده سرا روانه بازار نشر شده است. انتشار اين اثر بهانه اي بوده است براي گفت وگو با دكتر بقايي كه مي خوانيد.
* آقاي ماكان به نظر شما چه ضرورتي در تأليف اين كتاب حس شده است ؟
- اقبال از چهره هاي والايي است كه به فرهنگ ايراني و اسلامي عشق مي ورزيد و نخستين كسي بود كه در دنياي اسلام موضوع بازسازي انديشه ديني را به طور جدي پيگيري كرد. در اين كتاب نشان داده مي شود كه آراي او در ارتباط با متفكران برجسته غرب كاملاً ممتاز است. مي دانيد كه معمولاً رسم بر اين افتاده كه افكار علامه اقبال را در ارتباط با آراي اكابر انديشه نظير نيچه، فيخته،  شوپنهاور، برگسون، دانته، گوته و ديگران مورد تحقيق و سنجش قرار مي دهند كه اين امر موجب پديد آمدن آثاري قابل تحسين شده است، متأسفانه برخي از اين تحقيقات بيش از حد در جهت افكار انديشمندان غربي بوده، طوري كه در فرودست قرارش دادند، يا چنان نمودندش كه گويي از آنان نسخه برداري كرده است.
* گويا اين ظلمي است كه خود ما در مورد بسياري از متفكران فرهنگ خودي روا مي داريم. يعني متفكران خودي را ناديده مي گيريم و به متفكران غربي بيش از حد بها مي دهيم. اين حس و حال كه در برخي از شرقيان در ارتباط با غربيان وجود دارد، در حقيقت يادآور «آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد» است. شما كه ساليان درازي است انديشه هاي يكي از فرزانگان فرهنگ خودي را كاويده ايد و به همين سبب به عنوان «برترين اقبال شناس جهان» را از سوي محافل فرهنگي كشور پاكستان به طور رسمي دريافت داشته ايد. اين موضوع را چگونه ارزيابي مي كنيد و آبشخور آن را در چه مي بينيد؟
- يعني از خود بيگانگي را؟
* همين طور است.
- عرض شود، بحث در اين زمينه فرصتي مستقل مي خواهد، چرا كه همين موضوع از مضامين محوري آثار اقبال نيز هست و من به مناسبت هايي در اين باب ضمن بررسي افكار وي در كتاب هاي مختلف سخن گفته ام، ولي در اينجا بايد بگويم كه توضيح روانشناختي اين امر چيزي جز «عقده خود كم بيني» ما نيست.
بديهي است كه اين بررسي هاي تطبيقي موجب درك بيشتر آراي آن متفكران و نيز انديشه هاي اقبال يا ديگر متفكران ما مي شود. اين نكته اي است كه مؤلف كتاب «اقبال و انديشه هاي ديني غرب معاصر» طي تحقيقي كه در مورد برخي متفكران و دستگاه هاي فلسفي اوايل قرن بيستم داشته است به ذهنش خطور كرده و او را بر آن داشته تا با تأليف اين كتاب حجتي بر دعوي خويش آورد و روشي براي تجلي جنبه هاي گوناگون افكار ناشناخته اقبال ارائه كند.
با مطالعه اين كتاب درمي يابيم كه مؤلف با پرداختن به چنين تحقيقي موجب شد تا حقيقت افكار و آراي اقبال و نيز موقعيتش در تاريخ فلسفه جهان نمايانده شود.
اين تحقيق از آن رو صورت گرفت كه نكات مبهم و مستوري كه در ارتباط با آراي وي و فلسفه جهان وجود دارد روشن شود و دانسته  آيد كه بسياري از انديشه هايي كه گمان مي رود در غرب پروريده شده، پيشتر از فكر اقبال تراويده. منتها آن مرغ مورد اشاره شما چندان در ذهن برخي از ما عظيم و هيولا شد كه ديگر ارزش هاي برآمده از فرهنگ خودي زير پرو بالش پنهان شده است.
* مثالي هم از اين بابت داريد؟
- فراوان. شما هيچ انديشه اي در نيچه پيدا نمي كنيد كه پيشتر در فرهنگ شرق به خصوص در فرهنگ ايراني و باز به طور ويژه در آثار اقبال مطرح نشده باشد.
از دور جاودانش كه انديشه اي مزديسنائي است بگيريد تا ابر انسان كه اقبال نيز به نوعي ديگر در تركيب «انسان مؤمن» مطرح مي سازد. چنين است پراگماتيسم چارلز پيرس و ويليام جيمز و يا پست مدرنيسم و بسياري انديشه هاي ديگر كه در آثار وي قابل رديابي است. منتها كسي بايد كه آنها را كشف و مورد تحقيق و بررسي قرار دهد. بنابراين بايد آن «كس» را پيدا كرد.
* برخي برداشت اقبال از «مرد مؤمن» را با «ابرمرد» نيچه مقايسه كرده اند، آيا مواردي از اين دست در كتاب «اقبال و انديشه هاي ديني غرب معاصر» مورد بررسي قرار گرفته؟
- چنان كه گفتيد، برخي برداشتي را كه او از مرد مؤمن دارد را با ابر مرد نيچه مقايسه كرده اند و همين  طور تصورش را از «زمان» و «واقعيت» با آنچه برگسون در اين خصوص گفته و به همين نحو ديگر آراي وي را با شاعران و متفكراني كه شهرت بين المللي دارند مورد سنجش قرار دادند. مواردي از اين دست و بسياري موضوعات ديگر در اين كتاب بررسي مي شود.
مؤلف كتاب مذكور در اين خصوص مي نويسد: «به دليل مطالعاتي كه گاه و بي گاه در مورد برخي متفكران غربي معاصر علامه اقبال نظير هگل، مك تاگارت، تنانت، هائي سن، جيمزوارد، ويليام جيمز و بسياري ديگر كه در زمينه فلسفه ديني آثاري به رشته تحرير درآورده اند داشتم، نياز شديدي براي انجام اين تحقيق تطبيقي در خود احساس مي كردم، نيازي كه ذهنم را پيوسته به خود مشغول مي داشت،  ولي نسبت به انجامش ترديد داشتم و گمان نمي بردم كه بتوان در مورد ديدگاه اقبال نسبت به متفكران زمانش، تحقيقي وسيع بدين گونه كه اكنون صورت گرفته انجام داد. ولي با مطالعه دانشنامه جهان مك كوآري تحت عنوان انديشه ديني قرن بيستم (چاپ ۱۹۶۳) به واقع به اين تحقيق و تكميل آن راغب شدم. اطمينان دارم كه اين اثر براي آن محققاني كه ذهن شان معطوف به غرب است و انديشه اقبال (به خصوص انديشه ديني او) را از اين زاويه مي نگرند در سطح بين المللي مفيد خواهد بود. اطمينان دارم كه آنان كتاب حاضر را براي تحقيقات خود در مورد انديشه ديني اقبال كه البته از اين بهتر خواهد بود، نسبتاً مفيد خواهند يافت. به اعتقاد من مطالعه افكار اقبال مي تواند براي آنان كه مي خواهند فلسفه جديدي درباره دين بنويسند چشم انداز تازه اي بگشايد، زيرا انديشه اي ضد تجربه گرايي در زمينه فلسفه دين به سرعت نضج مي گيرد كه من آن را «مكتب ايده آليستي واقع گرا» ناميده ام. يعني مقابله با تجربه گرايي بي حد و عقل گرايي مفرط غرب، به خصوص در حوزه دين.
* از ساختار كتاب بفرماييد.
- كتاب حاضر شامل ده فصل است كه در هريك به نظرات اساسي علامه اقبال در ارتباط با نهضت هاي فلسفي جديد پرداخته شده كه در زمان اقامتش در انگلستان و آلمان در سطح انديشمندان برجسته مطرح بوده  و همچنان تا هنگام مرگش به سال ۱۹۳۸ ميلادي برابر ۱۳۱۷ شمسي، از مسايل اصلي حوزه فلسفه به شمار مي آمده است. اقبال طي اين مدت با برخي از فرزانگان معروف زمانش نظير پروفسور آرنولد، پروفسور براون، پروفسور مك تاگارت و جيمز وارد، كه اكثر آنان استاد او بودند ارتباط داشته و با گروهي ديگر نيز ملاقات كرده است، از جمله با فيلسوف معروف فرانسوي هنري برگسون در سال ۱۹۳۲ ميلادي. در اين تحقيق طيف وسيعي از گرايشات فلسفي نظير ايده آليسم، طبيعت گرايي، عمل گرايي و نحله هاي وابسته به آنها، به اضافه تاريخ گرايي، واقع گرايي، فلسفه هاي اجتماعي، زيست شناختي، و تطور فلسفه هاي مربوط به روح از جنبه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد. موضوع قابل توجه اين كه در تحقيق حاضر هشتاد و هشت متفكر و نحله غربي با عقايد مختلف مورد مقايسه قرار مي گيرند. يعني از ايده آليست هاي پيروهگل، اعم از سنتي (Abosolute Idealists) و شخصي (Personal Idealists) گرفته تا فلسفه هاي روحاني برناردينو واريسكو، رود ولف اوكن، اميل بوتر وكس و همچنين پيروان كانت و كانتي هاي جديد، سطوح گوناگون اثبات گرايي و طبيعت گرايي (شامل دانشمندان و متفكران تجربه گرايي در حد انيشتن و جيمز، مورخاني نظير اسپنگر، ديلتاي، كاسيرر، و نيز واقع گراياني مانند وايتهد، راسل، تمپل و ساموئل الكساندر به اضافه متفكران، جامعه شناسان و روان شناسان معروف اتكينسون، فرويد، دوركيم، ماركس و لنين. البته بايد توجه داشت كه مقايسه انديشه اقبال با متفكران غربي زمان وي كه به فلسفه دين توجه نشان داده اند، نياز به مطالعه اي عميق و گسترده دارد.
* در اينجا نكته اي مهم به ذهن مي رسد و آن اين كه ممكن است شباهت انديشه اقبال با حدود يكصد متفكر اين شبهه را براي برخي پيش آورد كه او آراي خود را از آنان اقتباس كرده است. آيا چنين نيست؟
- چنان كه گفتم چنين تصوري نارواست زيرا هيچ كس نمي تواند انديشه هاي اين گروه از متفكران را كه متعلق به نحله ها و مكاتب مختلف فلسفي هستند و مشتركات بسيار اندكي دارند نسخه برداري يا انتحال كند. بلكه برعكس اين امر نشان مي دهد كه انديشه اقبال بسيار غني، گسترده، نو و داراي ابعاد گوناگون است. در اين تحقيق سعي شده است تا به صورتي بسيار قانع كننده اتهام انتحال را كه متأسفانه گاه معاندان و منتقدان اقبال به وي نسبت مي دهند از ساحتش بزدايد، به علاوه در اين كتاب مهم ترين جنبه انديشه اقبال كه از هر حيث كامل، عميق، غني و گسترده است و در قالب نحله هاي قديم و جديد و مكاتب فلسفي جهان مطرح شده براي خوانندگان به روشني بيان مي شود.
خلاصه اين كه كتاب مورد بحث كاري است تازه در توضيح آراء اقبال چرا كه هر انديشه اي را به تنهايي و مكاتب مختلف را در مجموع مورد بررسي تطبيقي قرار مي دهد. البته بايد گفت كه هيچ دستگاه فكري نمي تواند به چنين ژرفا و غنا و گستردگي دست يابد. به علاوه مقايسه اي كه در اين كتاب صورت گرفته متفاوت از ديدگاه هايي است كه معمولاً منتقدان اقبال عرضه مي دارند. در نتيجه به آن وجوه از انديشه اش بيشتر توجه شده كه براي خوانندگانش آشناست.
* آيا در اين كتاب ابعاد جديدي از انديشه اقبال هم مطرح مي شود؟
- اين كتاب نه تنها برخي از ابعاد جديد انديشه اقبال را روشن مي سازد، بلكه پاسخ دندان شكني است به برخي از منتقدان وي كه سعي كرده اند ثابت كنند كه تفكر اقبال در اين خصوص اساساً و به طور كلي هگلي است. چنين ديدگاهي مبتني است بر قطعاتي كه با غرض خاصي از كتاب «بازسازي انديشه» انتخاب شده، به ويژه دلايل فلسفي اقبال در اثبات خدا كه طي مباحثاتي كوتاه ارائه شده است. اينان مي گويند كه وقتي اقبال از حوزه تفكر هگل فاصله مي گيرد، انديشه اش بي معنا مي شود. پاسخ اين ايراد و همين طور ايراداتي از اين دست در اين كتاب آمده است. مؤلف چنان كه خود مي گويد سعي كرده كه نظرات اقبال را في المثل در مورد همين ايراد به مدد فلسفه هگل روشن سازد. در كتاب «اقبال و انديشه هاي ديني غرب معاصر» به رغم ديدگاه منتقدان وي ثابت مي شود كه انديشه اقبال را با توجه به تمامي مكاتب و گرايشات فكري دنياي امروز مي توان فهم كرد و اين واقعيتي است كه ادعاهاي منتقدان را به صورتي مستدل باطل مي سازد.

رويداد انديشه
همايش كنفوسيوس
رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي عصر ديروز در جريان ملاقات با رئيس و اساتيد انجمن كنفوسيوس چين در پكن، بر برگزاري همايش مشتركي درباره كنفوسيوس تأكيد كرد.
حجت الاسلام والمسلمين محمدي عراقي كه در كشور چين به سر مي برد، در اين ديدار با اشاره به اين كه وجود ۳۵ هزار مسجد و ۱۰ مركز و دانشگاه علوم اسلامي در چين، نشان دهنده ريشه دار بودن اسلام در اين كشور است از پذيرايي گرم مردم و مسئولان چيني از هيأت ايراني قدرداني كرد.
رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، همچنين آمادگي خود و همكارانشان را براي همكاري با انجمن كنفوسيوس در زمينه هاي گوناگون از جمله مسائل آموزشي، چاپ كتاب، تبادل استاد و دانشجو و... اعلام كرد.آقاي محمدي عراقي با تأكيد بر اين كه دنياي غرب به ويژه آمريكا و صهيونيسم، در تلاش هستند تا ساختار و چهره مسلمانان را مخدوش و آنان را به ترور و خشونت محكوم كنند گفت: مسلمانان بايد تلاش كنند تا تعاليم اسلام را با مقتضيات روز و با ادبيات نو و جديد به ويژه براي فهم جوانان به جامعه عرضه كنند.وي با استقبال از پيشنهاد رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در برگزاري همايش مشترك كنفوسيوس افزود: مسلمانان با وحدت و همبستگي خود مي توانند نيرو و قدرتشان را افزوده و توسعه يابند.
اشراق، علم نور است
008670.jpg

دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه تهران در آخرين برنامه از سلسله سخنراني هاي مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني در رابطه با حكمت اشراق سخنراني كرد. به گزارش خبرگزاري «مهر» وي كه در محل مؤسسه تحقيقات و توسعه سخنراني مي كرد با اشاره به ريشه كلمه اشراق در قرآن و احاديث گفت: اشراق با دل سر و كار دارد. اشراق علم نور است و منشأ علم و آگاهي عالم ديگر است. اين واژه از زمان سهروردي مطرح شد. قبل از سهروردي نيز افلاطون در اين زمينه كار كرده بود و حكمت اشراق افلاطوني در مقابل انديشه هاي ارسطو قرار داشت. وي در ادامه افزود: سهروردي به جاي اينكه مثل گذشتگان به سراغ فلسفه يوناني برود از ايران باستان شروع كرد و اولين كسي است كه ۸۰۰ سال پيش افسانه باطل غربي ها در رابطه با معرفي آتن و يونان به عنوان زادگاه فلسفه را شكست و به سراغ ايران باستان رفت و اين كه عده اي امروز در كشور ما مي گويند فلسفه به ذات غربي است بايد گفت: درست است كه يونان باستان فلسفه دارد ولي ايران باستان هم فلسفه دارد و حتي افلاطون نيز به شدت تحت تأثير فلسفه ايران باستان بوده است. دكتر ديناني در بخش ديگر از سخنان خود با اشاره به كمتر بودن فساد در زبان علم گفت: تفاوت ها در علوم انساني بخصوص فلسفه و دين بسيار زياد است. وي در پايان با اشاره به پرطرفدار بودن فلسفه تحليلي در ميان نحله هاي فلسفي در ايران و جهان گفت: فيلسوفان تحليلي به خاطر آشنايي با علم رياضي مغالطه هاي الفاظ را تشخيص دادند و گفتند الفاظ بايد پيراسته شود تا دچار قتيل العبارات نشود. فلسفه بايد آگاهي بدهد. فلسفه علم كاربردي نيست و از فيلسوف فقط يك كار برمي آيد و آن آگاهي دادن به مردم است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
ايران
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |