جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۷۲
index
زين الدين زيدان از خداحافظي مي گويد
احساس مي كنم خسته شده ام
«هر وقت كار گره مي خورد ما توپ را به زيدان مي دهيم. او خودش مي داند چكار كند.» توصيف فوق نه از زبان يك هوادار فوتبال بلكه از سوي
ديديه دشان كاپيتان وقت تيم فرانسه درباره زيدان گفته شده است. از همين روست كه خداحافظي بهترين بازيكن نيم قرن اخير اروپا از رده ملي تا اين حد مهم جلوه مي كند. خبر كناره گيري زيدان از تيم ملي پيش از آن كه ريموند دومنش را دچار بحران عميق كند، هواداراني را افسرده مي كند كه او را سمبل لاينفك نبوغ و هوش فوتبال مدرن مي دانستند.
دوران باشكوه
005778.jpg

درست پس از شكست ناباورانه فرانسه در راه صعود به جام جهاني ۹۴ در مقابل بلغارستان هوليه جاي خود را به امه ژاكه داد تا او فرانسه را براي ساختن تيمي  درخور نام ميزبان آينده كمك كند.
امه ژاكه اساس سيستم خود را بر روي ستاره آن روزهاي بوردو چيد و بر روي نام بزرگان بسياري به خاطر او قلم قرمز كشيد. تجربه اول چندان راضي كننده به نظر نمي رسيد. فرانسه به رهبري ژاكه در يورو ۹۶ در انگلستان در نيمه نهايي و در ضربات پنالتي مغلوب چك شد و از فينال بازماند. با گذر زمان و نزديك شدن به جام جهاني فشار فراواني از سوي مطبوعات و افكار عمومي  به ژاكه وارد مي شد كه از انتخاب خود صرفنظر كند و اريك كانتونا و ديويد ژينولا را به تيم فراخواند و از نقش محوري زيدان بكاهد. او سرسختانه مقاومت كرد و جام آغاز شد.
فرانسه پس از پيروزي روز اول در مقابل آفريقاي جنوبي، روز دوم و در حالي كه تا نيمه هاي بازي از عربستان با چهار گل پيش بود دچار بحران شد. زين الدين زيدان با حركتي ناشيانه لگدي بر كمر بازيكن عرب وارد كرد و بلافاصله كارت قرمز را در مقابل خود ديد و پس از آن نيز از دو بازي محروم شد.
فرانسه پس از آن، دو بازي را بدون زيدان پشت سر گذارد تا نهايتاً در يك چهارم نهايي در مقابل ايتاليا او بار ديگر به تيم اضافه شد و توانست بيشترين تعداد پاس صحيح را تا آن روز در يك بازي بدهد. سرانجام فرانسه به فينال رسيد و در روزي كه همه در انتظار شاهكار رونالدو بودند شرايط به گونه ديگري رقم خورد و زيداني كه تا آن روز با ضربه سر گل نزده بود توانست در يك نيمه دو بار بر روي ضربات ارسالي كرنر فرانسه را صاحب گل كند و تمام.
زيدان دو عنوان بهترين بازيكن جهان و بهترين بازيكن اروپا را همزمان كسب كرد. دو سال بعد در هلند در حالي كه روژه لمر سرمربي فرانسه بود، خروس ها باز هم با كمك نبوغ و البته خونسردي او (در نواختن موفقيت آميز ضربه پنالتي در دقيقه ۱۲۰ مقابل پرتغال) تا فينال پيش آمدند و در فينال و در يك بازي دراماتيك ايتاليا را هم شكست دادند و قهرماني يورو. فوتبال فرانسه با كمك زيدان پس از چندين دهه سلطان بي چون و چراي جهان شده بود هرچند كه كمتر كسي باور مي كرد كه ديگر پايان دوره افتخار رسيده است.
روزهاي تورين
زيدان پس از ترك بوردو مدت بسيار كوتاهي را در ميلان به سر برد و پس از اين كه فهميد چندان نتوانسته نظر كاپلو را به خود جلب كند به يوونتوس پيوست. اضافه شدن زيدان به خط مياني يوونتوس آغاز يك دوره سراسر موفقيت بود. تا جايي كه مارچلو ليپي با در نظر گرفتن پست جديد براي زيدان و قرار دادن او در پشت سر دو مهاجم خود تحولي بنيادي در بازي زيدان و البته تيم يوونتوس ايجاد كرد و امروز پس از گذشتن يك دهه ليپي اين كار را يكي از بزرگترين دستاوردهاي دوران مربيگري اش مي خواند.
قهرماني در جام باشگاه هاي اروپا، جام باشگاه هاي جهان، سه دوره قهرماني ايتاليا و البته حضور در سه فينال پياپي اروپا گوشه هايي از اين دوران موفقيت آميز بود. با ترك تورين توسط ليپي، آنچلوتي نيز كماكان از زيدان در همان نقش محوري استفاده كرد. دوره اي كه مي توان آن را كامل ترين دوره فوتبال زيدان ناميد.
بازي شگفت انگيز او هر بيننده اي را مسحور خويش مي كرد. از تنها نقطه تاريك او در اين دوران، مي توان به ديدار يوونتوس در مرحله گروهي جام باشگاه هاي اروپا در مقابل هامبورگ اشاره كرد. همان ديداري كه مهدي مهدوي كيا ستاره آن بود و زيدان در آن بازي با مشت بر صورت يكي از بازيكنان هامبورگ كوبيد و از زمين اخراج شد.
انتقال عظيم
پس از پايان يورو ۲۰۰۰ و انتخاب مجدد زيدان به عنوان بهترين بازيكن جهان، رئال مادريدي كه آن روزها در حال ساختن كهكشان خود بود او را به خدمت گرفت. رقم نجومي  ۶۵ ميليون دلار شايد هنوز هم غير قابل تصور به نظر برسد.
رقمي كه در آن دوره بسياري به طعنه اشاره مي كردند كه عملاً دو برابر درآمد ايران از صادرات خاويار است. مارچلو ليپي كه آغاز دوره دوم او در تورين همزمان با ترك زيدان بود مي گويد: رفتن زيدان يكي از تلخ ترين خاطرات دوره حرفه اي من است. هنوز هم به خاطر از دست دادن چنين بازيكني حسرت مي خورم. او با من صحبت كرد و سعي كردم شرايط او را براي رفتن درك كنم.
البته زيدان در سال اول كلكسيون جادويي خود را با زدن گل قهرماني رئال در فينال با آن ضربه آكروباتيك كامل كرد و قهرمان اروپا شد. اما روزهاي تيره كم كم فرا رسيد. او كه در دوره دل بوسكه از آزادي كامل در ميانه ميدان برخوردار بود به مرور زمان در اين نقش دچار بحران شد.
طعنه آميز بود كه در حساس ترين ديدار رئال در نيمه نهايي و در مقابل يوونتوس زيدان در يارگيري ها و حربه هاي پيچيده ليپي مربي سابق خود گرفتار شد و ... دوران كارلوس كرش نيز ادامه روند نزول گذشته بود. رئال براي اولين بار به هيچ جامي  دست نيافت و البته زيدان از آن كيفيت هميشگي فاصله گرفت.
دوره افول ملي
درست چند روز قبل از آن كه اولين جام جهاني هزاره در آسيا آغاز شود يك خبر مسابقات و خصوصاً ديدار افتتاحيه را تحت الشعاع قرار داد. مصدوميت زيدان هر چند به نظر مي رسيد مشكلي براي قهرمان دوباره جهان نباشد اما بي شك از كيفيت ديدار افتتاحيه مي كاست.
شكست فرانسه در ديدار اول و سرانجام تساوي در بازي دوم مقابل اروگوئه،فرانسه را در بحراني ترين مرحله ممكن قرار داد. همه اميدها به زيدان بود تا در مقابل دانمارك معادله قدرت را به نفع فرانسه تغيير دهد. اما او در يك بازي كسل كننده يكي از ضعيف ترين بازي هاي عمرش را ارايه داد و در حالي كه به دنبال توپ مي دويد با صورت به زمين فرود آمد. سقوط او به زمين، سقوط شكوه و جلال فوتبال فرانسه بود.
دو سال بعد در يورو ۲۰۰۴ هر چند اين بار در ديدار اول شاهد بازي دراماتيك ديگري از سوي فرانسه بوديم و نقش اول آن را زيدان با زدن دو گل در ثانيه هاي پاياني بر عهده داشت اما فرانسه زودتر از چيزي كه انتظار مي رفت از گردونه حذف شد.
005781.jpg

زيدان در اين دوره گلزن تر شده بود به طوري كه در طول ۴ بازي ۴ گل براي فرانسه به ثمر رساند اما به نظر مي رسيد كه جغرافياي فوتبال مدت هاست كه جاي خود را از حوالي برج ايفل تغيير داده است.
پايان رويا
«احساس مي كنم خسته شده ام. مدت ها بود كه به اين موضوع فكر مي كردم ولي پس از پايان يورو احساس كردم كه حالا واقعاً زمان آن فرا رسيده است. شرايط تيم ملي در حال تغيير است و من هم جزيي از همان تغييرات هستم.»
هر چند كه صحبت  هاي او گوياي همه چيز است اما مي شود نشانه هاي فشارهاي فراواني كه از مركز توجه و انتظارات بودن كه به او در اولين سال ها وارد شده است را احساس كرد.
زيدان بر خلاف آنهايي كه تا آخرين لحظه حاضر به كنار كشيدن نيستند بازي را به اتمام رساند و گرنه كيست كه نداند او در جام جهاني ۲۰۰۶ هم مي توانست از ستارگان باشد؟ در انتها شايد جالب باشد كه به واكنش يوهان كرايف (زيدان دهه ۷۰) اشاره كنيم كه در اين باره گفته است: زيدان تمام افتخارات تاريخي خود را با اين خداحافظي حرفه اي تكميل كرد.

لانگ شات
تخيل عليه تخيل
005790.jpg

سينماي علمي تخيلي هم چهره هاي فراواني دارد. چهره هايي كه در گذر زمان بسيار اتفاق افتاده كه تبديل به شمايل يا نماد يك موضوع مشخص هم شده اند. بسياري از موجودات خبيث اين دست آثار در سال هاي اخير تبديل به نشانه هاي شر شده اند و بوده اند كاراكترهاي مثبتي كه به فرهنگ عامه و ديالوگ هاي روزانه مردم كشورهاي جهان هم تبديل شده اند. داستان رويارويي اين پديده ها با هم كه تمي جذاب براي استوديوهاي آمريكايي است از همين خاصيت مي آيد. ايده كنار هم بودن يا رو در رو كردن اين كارآكترها بيشتر از انيميشن ها مي آيد و دليلي موجه دارد. وقتي يكي از اين موجودات يا كاراكترها با خيل مشتاقانش فروش يك فيلم را تضمين مي كند، كنار هم بودن دو تا از آنها مي تواند اين فروش را به يك رويا تبديل كند.
در سينما شايد يكي از اولين  اين ايده ها از سينماي وحشت آمد جايي كه در دهه ۷۰ اكثر موجودات خلق شده از فرانكتشتين گرفته تا دراكولاي برام استوكر جملگي در يك خانه جمع شدند تا وحشت و البته فروش را به اوج برسانند، با پديدآمدن ويديوگيم ها اما اين موضوع بيشتر در آن پديده به چشم آمد سينما باور كرده بود سوددهي اين پروژه ها بيش از يكي از فيلم هاي تك كاراكتر نيست و براي همين چراغ سبز توليد اين دست از آثار را به سرعت قرمز كرده بود.
مشكل ديگري كه سر راه اين موضوع قرار داشت خلق هر يك از اين كاراكترها در يك كمپاني بود كه سبب مي شد براي راه افتادن هر پروژه حداقل دو استوديو كنار يكديگر قرار بگيرند. از ابتداي هزاره اما اتفاقات ديگري افتاد. اولين سخن ها درباره اين قضيه را استوديو برادران وارنر مطرح و اعلام كرد مي خواهد دو كاراكتر سوپرمن و بتمن را مقابل هم قرار دهد. همين هم سبب شد تا ديگر استوديوها به فكر بيفتند تا مخلوقات استوديوي خودشان را به جان هم بيندازند و مثل هميشه البته آنها زودتر از وارنر تصميم خود را عملي كردند. در شرايطي كه بتمن عليه سوپرمن هنوز توليدش هم آغاز نشده دو فيلم از اين سري كارها يكي سال قبل به نمايش درآمد و ديگري از ابتداي هفته قبل روي پرده سينماهاي آمريكاي شمالي رفته؛ فيلم هايي كه تكيه شان بر رويارويي خبيث ترين مخلوقات سينمايي اين سال هاست.
005784.jpg

فردي عليه جيسون آغاز راه اين آثار در آغاز هزاره بود، فيلمي كه افتتاحيه خوبش نشان داد قرار است ريسك ها جواب دهد. در واقع راه افتادن سريع اين پروژه حاصل عملكرد سريع نيولاين بود. كمپاني تازه تاسيسي كه از ابتداي دهه ۹۰ بخشي از انرژي اش را روي خريد ارزانقيمت بخشي از ميراث كمپاني هاي ديگر صرف كرده بود. آنها اينگونه هم امتياز «كابوس الم استريت» وس كريون را به دست آورده بودند و هم امتياز «جمعه سيزدهم» را؛ براي همين هم به راحتي توانستند به فيلمنامه نويسانشان ايده رويارويي فردي عليه جيسون را ارايه دهند. فردي عليه جيسون نوشته شد و بلافاصله به مرحله ساخت رسيد تا پيش قراول فيلم هايي از اين دست باشد. منتقدان البته ميزان خونريزي اين قسمت را چندش آور خواندند ولي فيلم آنقدر فروش داشت تا نيولايني  ها از ريسك شان راضي باشند.
حالا اين هفته دومين فيلم از اين سري باز هم با همين الگو يعني رويارويي دو پديده شر روي پرده رفته است. «غارتگر» پديده آغازين دهه ۸۰ است. موجودي كه به ناگاه از يكي از اكشن هاي آرنولد شوارتزينگر سر برآورد اما تبديل به نماد شر شد. در همين مدت نسخه هاي ويديويي فيلم در بسياري كشورها دست به دست شد هر چند قسمت دوم بدون  آرنولد فروش خوبي نداشت. داستان درباره «بيگانه» اما متفاوت است بيگانه نخست، فيلمي بود كه كمپاني فاكس را از ورشكستگي نجات داده بود. فيلمي به كارگرداني رايدلي اسكات. قسمت دوم اين فيلم موفق تر از اولي، ساخته جيمز كامرون با تاكيد بر وجوه اكشن بود و قسمت سوم فيلمي سياه و هنري تر ساخته ديويد فينچر. فيلم چهارم هم سال ۹۷ ساخته شد؛ با گروهي فرانسوي كه كارگردانش ژان پيرژونه بود و فيلمبردارش داريوش خنجي كه فضايش غريب تر از هر سه فيلم و البته اين دو نسخه آخري فروش جالب توجهي هم نداشتند. حالا درگذر اين سال ها و وقتي نسخه هاي آخر هر دو فيلم مجموعه با محوريت اين كاراكترها شكست تجاري خوردند فاكس تصميم گرفت تا بر اساس موفقيت «فردي عليه جيسون» بيگانگان عليه غارتگران را بسازد. فيلمي كه فروش افتتاحيه ۳۸ ميليون دلاري اش نشان مي دهد محاسبات كمپاني فاكس قرن ۲۰ كاملاً درست از كار درآمده است. حالا دوباره عروسك ها و مواد تبليغاتي اين دو موجود به فرهنگ عامه راه پيدا مي كنند و نوجوان ها و كودكان  بار ديگر با اين موجودات آشنا مي شوند شايد حالا راه براي ساخت بيگانه ۵ هم بازتر از قبل باشد.
«سوپرمن عليه بتمن» پروژه بعدي خواهد بود، فيلمي كه قرار است در آن سوپرمن قطب مثبت باشد و بتمن قطب منفي. برخلاف دو فيلم ديگر اين بار دو موجود مثبت قرار است روبه روي يكديگر قرار بگيرند و چهره اي كه قرباني مي شود بتمن است كه قرار است در قالب منفي فرو رود. نكته اين است كه همزمان فيلم پنجم مجموعه بتمن به كارگرداني كريستوفر نولان هم در دست ساخت است فيلمي كه چگونگي شكل گيري پديده بتمن را نشان مي دهد.
الگو در ديگر فيلم ها، البته چيز ديگري بود. مردم مقابل موجودات خبيث قرار مي گرفتند ولي اين جا واقعاً عبارت «VS» يا همان «عليه» كاركردي واقعي دارد و اين دو ابرقهرمان كميك  استريپ ها قرار است مقابل يكديگر قرار بگيرند.
پس از موفقيت دو فيلم اول، اين سومي شايد بتواند موفق تر از ديگران هم باشد اگر البته هواداران بتمن فيلم را به كلي تحريم نكنند.
چسلاو ميلوش
شاعر جنگ
005787.jpg

دهه ۷۰ انتشار اشعار يك شاعر لهستاني ميان انگليسي زبانان، همه را متوجه شاعري كرد كه پيش از شش دهه از عمرش مي گذشت. شعرها درباره فجايع انساني جنگ هاي سده و خصوصاً جنگ  جهاني دوم بود. اشعاري پر حس و حال كه ذهن هاي بسياري را متوجه خودش كرد. اينگونه شد كه چسلاو ميلوش در دهه ۷۰ براي دومين بار متولد شد؛ تولدي كه حاصلي چون نوبل ادبيات در سال ۱۹۸۰ داشت.
لهستان ابتداي قرن بزرگتر از كشور فعلي بود. بخش هايي چون ليتواني كنوني هم در اين كشور جاي مي گرفتند و اتفاقاً ميلوش متولد همين منطقه است. تاريخ دقيق تولد او ۱۹۱۱ است تحصيلش را در دانشگاه لهستان در رشته حقوق پي گرفت و در همين زمان بود كه اولين كتاب شعرش با عنوان «سه زمستان» را در سال ۱۹۳۶ منتشر كرد. وقتي در جنگ جهاني دوم لهستان به دست آلمان ها اشغال شد ميلوش بلافاصله به مطبوعات ضد آلماني آن دوره پيوست و پس از سختي هاي فراواني كه تا پايان جنگ طول كشيد بلافاصله با شغلي دولتي در نيويورك و پاريس مشغول شد، اما روح شاعرانه او اين فضا را تاب نياورد. با اين كه ميلوش در بهترين وضع دولتي بود كتابهايش اجازه چاپ داشتند و اتفاقاً اولين مكتوبات آن دوره هم بودند. اما با حاكميت كمونيسم در لهستان و كل كشورهاي اروپاي شرقي، او پاريس را براي اقامت برگزيد و با رد پيشنهاد دولت وقت، به فرانسه پناهنده شد. در اين سال ها او در اوج تنهايي مجموعه اشعار مهمش را در انتقاد از استالين و ساير قدرت هاي غيرفردي نوشت و اين شعرها هر چند بازتاب چنداني نداشتند اما در محافل روشنفكرانه با استقبال گسترده اي رو به رو شدند.
قابل باور نبود كه انتشار كتابهاي ميلوش به زبان انگليسي بازتابي چنان گسترده داشته باشد اما چنين شد. پس از كسب جايزه نوبل، ميلوش عمده وقتش را در پاريس و نيويورك با علاقه مندانش گذراند و وقتي در ابتداي دهه ۹۰ كمونيسم فرو پاشيد او به زادگاهش نقل مكان كرد هر چند سفرهايش به آن دو شهر هرگز ترك نشد.
ميلوش در سال هاي آخر باز هم كتاب شعر منتشر كرد باز هم شعرهاي منتشر نشده داشت و باز هم مي نوشت؛ براي همين هم شهرتش از تبديل شدن به سمبل مبارزه با كمونيسم پس از فروپاشي اين جريان هم از بين نرفت. محبوبيتش بيش از پيش شد او يك نماد بود و اين موضوع سبب شد ميلوش را خيلي ها تا پايان عمر دوست بدارند.
مرگ چسلاو ميلوش در هفته گذشته در زادگاهش غمي جهاني را به همراه داشت. نخست وزير لهستان در ترديدهايي كه به مليت ميلوش وارد مي شد اين هفته او را يك لهستاني واقعي و افتخار اين كشور ناميد و برخي چهره هاي ادبي معتبر هم از ميلوش سخن گفتند و او را ارزنده ترين چهره هاي ادبيات مهاجرت هم ناميده اند.

چهره ها
هفته
جهان
پنجره
داستان
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |