كارگردان: محمدحسين لطيفي، فيلمنامه: ايرج طهماسب، فيلمبردار: حميد خضوعي ابيانه، تدوين: حسين زندباف، صدابردار: بهمن حيدري، طراح صحنه و لباس: حاجي درويش، چهره پرداز: مهرداد ميركياني، موسيقي: محمدرضا عليقلي، صداگذار: قاسمي، عكس: محمد فوقاني.
بازيگران: باران كوثري، مجيد صالحي، صادق صفايي، نگار جواهريان، تهيه كنندگان: مجيد مدرسي- حميد مدرسي .توليد و پخش: صحرا فيلم.
علي بامشاد
رويا و شيرين در دانشگاه شهرستاني كوچك در نزديكي تهران قبول مي شوند و بعد از ثبت نام در دانشگاه متوجه مي گردند كه دانشگاه نمي تواند امكانات خوابگاه را در اختيار دانشجويان بگذارد و به همين علت در منزل زني به نام «سكينه» اقامت مي كنند. اما در نزديكي اين منزل كاخي متروكه وجود دارد كه به گفته اهالي محل، اقامتگاه جن ها است. يك شب كنجكاوي رويا و فرهاد- برادر شيرين كه دلباخته رويا است- برانگيخته مي شود و وارد ساختمان متروكه مي شوند و...
در خوابگاه دختران، لطيفي و طهماسب تلاش قابل توجهي را براي نوآوري و ساخت فيلمي جديد به كار برده اند اما در نهايت شايد تلاششان چندان به بار ننشسته باشد. خوابگاه دختران مي خواهد به سياق بعضي از فيلم هاي ژانر وحشت فيلم دهشتباري باشد با رگه هايي از كمدي. فيلمي كنجكاو برانگيز كه با استفاده از كمدين هايي مثل مجيد صالحي سعي در تعريف كردن داستاني رعب آور دارد. اما اين در حالي است كه همه مي دانيم ژانر وحشت مهجور ترين ژانر در سينماي ايران است. ژانري با پيشينه اي كم بار، كه در بهترين حالت آن مي توان به شب بيست و نهم اشاره كرد. بنابراين با اين تجربه كمي كه در اين ژانر وجود دارد نبايد از لطيفي كمدي ساز انتظار زيادي داشت.
در اين فيلم- و حتي در تبليغات آن- فيلمساز تأكيد زيادي بر روي حضور متافيزيكي روح دارد، اما در نهايت مي بينيم براي ايجاد وحشت و تعليق به جز در چند ديالوگ كوتاه استفاده ديگري از آنها نمي شود. در حقيقت عامل وحشتزاي فيلم قاتلي رواني است كه شايد با جن ها ارتباط دارد و شايد هم تفكرات ذهن بيمارش اين گونه مي نماياند. اما قباد ديوانه، قاتل رواني نه در فيزيك ظاهري اش كه شخصيت مفلوكي را ترسيم مي كند و نه در انگيزه جناياتش آن قدر ترسناك نيست كه بتواند به تنهايي عامل ايجاد ترس و وحشت براي فيلمي وحشتناك باشد. اطلاعاتي كه در طول فيلم از اين شخصيت به ما داده مي شود نهايتاً مي تواند انگيزه دزديدن و كشتن عشقش ربابه را توجيه كند اما ديگر قتل هاي سريالي او را توجيه نمي كند چه برسد به انگيزه اش براي كشتن سكينه و رويا كه اصلاً با روش قاتل هاي زنجيره اي همخواني ندارد در نتيجه ما با فيلم به ظاهر وحشتناكي مواجه هستيم كه عامل وحشتزاي مناسبي ندارد و پيرنگ اصلي آن كه تصميم قاتل براي كشتن رويا است- حتي در چهارچوب منطق يك بيمار رواني- موجه به نظر نمي رسد.
موسيقي متن فيلم هم كه معمولاً در فيلم هاي نمونه اي اين ژانر بزرگترين كمك را به فضا سازي و تأثيرگذاري صحنه هاي تكان دهنده فيلم مي كند در اين فيلم هيچ كاركرد خاصي پيدا نكرده است، به جز در تك سكانس تكان دهنده فيلم كه آن هم در روياي رويا مي گذرد و در بقيه صحنه هاي اصلي فيلم خاموش مي ماند تا شايد سكوت حكم فرما بر صحنه فضا را بيشتر رعب آور كند.
در رابطه با شخصيت پردازي، به جز شخصيت مضحك و واقعاً ضعيف قاتل بايد به ضعف هاي ديگر شخصيت ها مانند رويا هم اشاره كرد، مثلاً در مورد نترس بودن رويا چيزي جز چند ديالوگ كوتاه آن هم از زبان خود رويا و شيرين چيزي نمي شنويم.
فيلمنامه در ابتدا خوب طهماسب هم از اواسط فيلم دچار چند چالش مي شود؛ چالش هايي از قبيل ورود بي دليل رويا و فرهاد به آن ساختمان متروكه كه حتي با ديدن نشانه هايي مبني بر وجود فرد يا افرادي در آنجا باز هم منصرف نمي شوند يا توقف بي علت رويا و شيرين در اتاقي كه پر است از دلايل مبتني بر اين كه آنجا اتاق قاتل عروس هاي گمشده است و به جاي اين نتيجه گيري رويا مشغول جست و جوي كودكانه اي در اتاق مي شود و يا سكانس مشاجره رويا و مادر فرهاد كه داراي پرداخت واقعاً نامتناسبي است. در اين سكانس رويا چنان حرفهايي مي زند كه گويي دارد از يك مشكل بزرگ اجتماعي سخن مي گويد.
اما در مورد بازي بازيگران بايد گفت هيچ كدام از بازيگران كار ضعيفي ارائه نداده اند. مجيد صالحي در نقش فرهاد مثل هميشه شخصيت شيرين و دلپذيري را خلق مي كند و باران كوثري هم كه تجربه بازي در فيلمي مثل زير پوست شهر را دارد نقش روياي اكتيو و سرزنده كه با يك سوءقصد نافرجام به يك دختر افسرده و تاحدي روان پريش تبديل مي شود را در كمال باورپذيري ارائه مي كند. البته بجز سكانس مشاجره با مادر فرهاد كه به شدت اغراق آميز است يا سكانس مشاجره با قاتل را كه بيش از حد آرام و عادي بازي مي كند. اين در حالي است كه قاعدتاً در چنان شرايطي هيچ كس نمي تواند حتي براي فريفتن قاتلي كه قصد جانش را دارد آرامش خود را حفظ كند.
حاجي درويش هم طراحي صحنه نسبتاً خوبي را به نمايش گذاشته و به آن ساختمان متروكه فضاي واقعاً رعب آوري بخشيده است. اما در طراحي صحنه اتاق قاتل كمي به بي راهه رفته و آن اتاق را با اغراقي كه بيشتر مناسب مكان هايي است كه در آنجا مراسمي آييني انجام مي شود طراحي كرده. اين در حالي است كه ما با قاتلي مفلوك مواجه هستيم و هيچ انتظار نداريم كه او چنين شرايطي را براي خود مهيا كرده باشد. در حقيقت اين فضاي اغراق آميز با آن شخصيت مفلوك در تضاد هستند. در نورپردازي اتاق قاتل از سايه روشن هم استفاده شده كه مثلاً قرار بوده به ترسناك تر كردن قربانگاه قاتل كمك كند اما متأسفانه فقط به اغراق آميزتر كردن آن صحنه ها انجاميده است.
در فيلم نكته هاي قابل توجهي هم وجود دارند كه از آن دسته مي توان به تلنگري كه به سيستم دانشگاهي كشور زده شده اشاره كرد.
در انتها مي توان گفت كه لطيفي با استفاده از تمهيدهايي نه چندان پيچيده مي توانست فضاي ترسناكتري به فيلمش ببخشد، تمهيدهايي مثل دوربين ذهني، نماهاي درشت، موسيقي ضربه اي و غيره و اين در حالي است كه در بعضي از صحنه ها امكاناتي بالقوه براي ايجاد ترس و وحشت وجود داشته است. اما لطيفي با پرداختي سطحي و فاقد خلاقيت از اين امكانات استفاده نكرده است. يادآوري مي كنم سكانس اولين حمله قاتل به رويا را اين سكانس به عنوان سكانسي مهم و اولين صحنه حضور قاتل، در هواي طوفاني و همراه با رعد و برق مي گذرد، اما فيلمساز از اين رعد و برق استفاده خاصي نمي كند كه هيچ، آمدن قاتل، باز كردن در و حمله به رويا را با بي سليقگي مثال زدني به تصوير مي كشد در حالي كه در همين سكانس مي توانست با استفاده از نماهاي P.O.V و دوربين سوبژكتيو، نماهاي درشت از چهره وحشت زده رويا و نشان ندادن چهره قاتل از اولين لحظات حضورش، حداقل به صورت سطحي بر تعليق جاري در اين سكانس بيافزايد. به هر حال ايده جذاب خوابگاه دختران قابليت تبديل به يك فيلم ترسناك خوب را داشت اما متأسفانه عدم تسلط فيلمساز بر قواعد ژانر، استفاده نادرست از موسيقي و پرداخت هاي سطحي، از خوابگاه دختران يك فيلم كمدي ساخته با صحنه هاي خنده دار فراوان و شوخي هاي بعضاً بكر و تازه كه رگه هايي از تعليق و وحشت نيز در آن وجود دارد. اما همان طور كه پيش تر گفتم با توجه به بضاعت كمي كه سينماي ايران در ژانر وحشت دارد همين فيلم هم مي تواند گام قابل توجهي در اين عرصه باشد.