دوشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۴
گفت وگو با نائومي واتس بازيگر «حلقه ۲»
تعجب  نكنيد!
سينما كانفيدنتل
ترجمه: كيكاووس زياري
011457.jpg
ديدار و گفت وگو با نائومي واتس يك تجربه خوب كاري است. او با لهجه غليظ استراليايي حرف مي زند ولي دوستداران سينما را به ياد روزهاي طلايي دوريس دي مي اندازد. اين بازيگر- كه دوست صميمي نيكول كيدمن است و بسياري بر روي شباهت هاي ظاهري اين دو تأكيد مي كنند_ با ايفاي يكي از دو نقش اصلي درام اجتماعي «جاده مولهالند» ديويد لينچ معرفي و مشهور شد.
اين فيلم كه جايزه بهترين كارگرداني جشنواره بين المللي فيلم كن را گرفت، نگاهي انتقادآميز به زندگي هاليوود دارد. واتس مي گويد «جاده مولهالند» يكي از سه فيلم رويايي بوده كه او هميشه آرزوي بازي در آن را داشته است.
نائومي واتس به جز فيلم ديويد لينچ در چند كار غيرمتعارف ديگر هم چون وسترن درام «غيرخودي» و «۲۱ گرم» بازي كرد، كه اين دومي برايش نامزدي دريافت جايزه اسكار را به همراه آورد. اما اين بازيگر جوان خود را محدود به حضور در فيلم هاي غيرمتعارف نكرد و با بازي در فيلم ترسناك «حلقه» نشان داد كه مي تواند در زمينه سينماي فراگير و عامه پسند هم موفق باشد. با اين حال موفقيت صد ميليوني اين فيلم باعث پركاري او و حضورش در فيلم هاي كم ارزش نشد. از قبل كاملاً مشخص بود كه نقش اصلي قسمت دوم «حلقه» هم متعلق به اوست.

* كار كردن با ديويد لينچ در «جاده مولهالند» براي كارنامه كاري شما چقدر اهميت داشت؟
- ديويد لينچ مهمترين عامل در موفقيتي است كه من بعد از «جاده مولهالند» كسب كردم. همكاري با اين آدم فوق العاده نه تنها يك تجربه گرانقدر و باارزش براي من بود، بلكه باعث شد تا كل زندگي حرفه اي من دگرگون شود، بعد از آن فيلم وي به صورت يكي از دوستان صميمي خانوادگي من درآمد و هميشه براي كارهايم با او مشورت مي كنم. اين مشاوره ها كمك خيلي زيادي به من در نوع انتخابهايم كرده است.
* از اين كه مي بينيد حالا بازي تان در سطح وسيعي مورد توجه تماشاگران و اهالي صنعت سينما قرار گرفته، چه احساسي داريد؟
- خب، طبيعي است كه احساس خوشحالي مي كنم. به صورت طبيعي هر بازيگري دوست دارد، بازي اش توسط ديگران ديده و قضاوت شود. وقتي نسبت به بازي شما قضاوت هاي خوب مي شود، خوشحال مي شويد. اما به همان اندازه احساس مي كنيد وظيفه تان سخت تر شده است.
* آِيا از قبل مي خواستيد كه به يك چنين موفقيت خوب و بالايي دست پيدا كنيد؟
- پنجاه درصد استعداد آدم مربوط به انتخاب درست او مي شود. به صورت طبيعي نمي خواهم وسوسه بازي در كاري بشوم كه احتمالاً قرار است خيلي پولساز باشد. مي خواهم با پروژه هايي كار كنم كه اصيل و خوب هستند و حرفي براي گفتن دارند. بايد حواست جمع باشد كه پروژه هاي خوب و درست انتخاب كني. در اين بين مهمترين عامل همان فيلمنامه و كارگردان است.
* آيا تجربه كار در فيلم «حلقه» سخت تر از كارهاي قبلي تان بود؟
- خير. اما اين فيلم مسائل خاص خودش را داشت. قسمت اول را به مدت سه هفته در سياتل كار كرديم. هر هفت روز هفته را فيلمبرداري داشتيم. ما وقت كمي براي فيلمبرداري داشتيم و همه مي خواستيم خودمان را براي كريسمس به خانه برسانيم! اما فيلمبرداري قسمت دوم راحت تر بود. وقت بيشتري در اختيار ما بود و در ضمن هم با حال و هواي قصه انس بيشتري داشتيم و هم عوامل كار آدم هاي آشنايي بودند.
011460.jpg
* آيا قبل از بازي در دو قسمت فيلم، نسخه اورژينال ژاپني آن را تماشا كرديد؟
- با آن كه به من گفته شده بود آنها را تماشا نكنم، اين نسخه ها را ديدم. البته فقط يك بار. مي دانيد، پيدا كردن نسخه ژاپني فيلم خيلي مشكل بود. وقتي به مغازه داران مي گفتم فيلم ژاپني «رينگو» را مي خواهم جور ديگري مرا نگاه مي كردند! فيلم را به تنهايي نگاه كردم و حقيقتش را بخواهيد، خيلي ترسيدم.
* از اين كه در فيلم هايي بازي مي كرديد كه قبل از اين تهيه و توليد شده بودند و حالا دوباره سازي مي شدند، چه احساسي داشتيد؟
- اين دو فيلم، در ژاپن فروش خيلي بالايي كردند و به صورت يك پديده درآمدند. اما اين موفقيت فقط محدود به ژاپن مي شد و بقيه مردم جهان آن را نديده بودند. قسمت اول «حلقه» را همه ديدند. بعد از آن شنيدم كه خيلي ها در جست وجوي نسخه اورژينال آن بودند، تا ببينند آن فيلم چيست و فيلم ما چه تفاوت هايي با آن دارد. حالا هم مطمئن هستم بعد از نمايش «حلقه ۲» همه سراغ نسخه اصلي ژاپني آن را خواهند گرفت.
* وقتي فيلم آماده نمايش شد و براي اولين بار آن را ديديد چه اتفاقي افتاد؟
- به عنوان يك بازيگر، نمي تواني فيلم را مثل بقيه تماشاگران نگاه كني. نگاه آنها به فيلم به گونه ديگري است. من وقتي اين يا آن صحنه را مي ديدم به خودم مي گفتم: «آره، اين همان روزي است كه براي اولين بار سر صحنه فيلمبرداري ظاهر شدم.» حس و حال من هنگام تماشاي فيلم طور ديگري است و نمي توانم واكنشي مثل بقيه تماشاگران داشته باشم. وقتي قسمت اول فيلم را در كنار تماشاگران معمولي ديدم همه حواسم به نوع واكنش هاي آنها بود. صحنه هاي فيلم آنها را شوكه و يا شگفت زده مي كرد. اين مسئله باعث شد احساس غرور كنم و به خودم بگويم ما كارمان را خوب و درست انجام داده ايم.
011463.jpg
* آيا سر صحنه فيلمبرداري هم احساس ترس و وحشت داشتيد؟
- فقط همان چند ساعت اول. دليل اين كه فيلم، شما را در مقام تماشاچي مي ترساند اين است كه تمام عوامل ترس آفرين درست در جاي خود قرار گرفته اند. نه تنها صفحه آرايي و فضاسازي بلكه حتي موسيقي هم در خدمت آن است كه فضايي مرموز و وحشت زا بيافريند.
* در زندگي واقعي خودتان هم چيزي باعث ترس يا وحشت شما مي شود؟
- بله، خيلي چيزها! اما دلم نمي خواهد درباره اش حرف بزنم  (مي خندد) اما من به ويژه از صحبت كردن جلوي يك جمعيت زياد وحشت دارم. فرش قرمز و مراسم افتتاحيه فيلم ها هم چيز ديگري است كه باعث وحشتم مي شود. از مصاحبه كردن هم مي ترسم!
* شنيدن اين جمله از بازيگري كه بايد جلوي دوربين قرار بگيرد و نقش آدم ديگري را بازي كند، باعث تعجب و شگفتي است!
- (مي خندد) تعجب نكنيد. نگاه ها و نوع رفتار آدم ها هميشه مي تواند گول زننده باشد. شايد من مي توانم خيلي خوب ترس و وحشتم را پشت يك ظاهر معمولي پنهان كنم.
* ِآيا «حلقه ۳» هم ساخته خواهد شد؟
-احتمال توليد آن خيلي زياد است، ولي تا اين لحظه هنوز صحبتي پيرامون آن نشده است.

نگاهي به فيلم «حلقه ۲» ساخته هيدئوناكاتا
بازگشت قاتل ويدئويي
جان گراهام
فيلم «حلقه ۲» (كه به «زنگ تلفن» هم مشهور است) توسط هيدئو ناكاتا فيلمساز سرشناس ژاپني كارگرداني شده است. او دو نسخه اصلي همين فيلم (قسمت اول و دوم آن) را در كشورش ژاپن ساخته است. قسمت اول نسخه آمريكايي راگور وربينسكي كارگرداني كرد و ساخت قسمت دوم به نائوم مورو واگذار شد. اما اين فيلمساز (كه قبل از اين چند آگهي تلويزيوني ويدئوكليپ كارگرداني كرده بود) بر سر نوع ساخت فيلم با كمپاني دريم وركز اختلاف پيدا كرد و همين مسئله باعث شد تا دريم وركز او را از اين پروژه بركنار كند.
كمپاني دريم وركز كارگرداني قسمت دوم را به ناكاتا كه خالق اصلي اين اثر بود، سپرد. فيلمنامه فيلم را هيروشي تاكاهاشي براساس قصه كتاب كوجي سوزوكي نوشته است. به هر حال، نبايد فراموش كنيم كه قصه فيلمنامه قسمت دوم فيلم بسيار شبيه «حلقه ۲» ژاپني است.
در تبليغات اين فيلم ترسناك دلهره آور كه حال هوايي درام و پررمز و راز دارد، آمده است: «ترس و وحشت دايره خود را كامل مي كند.» نائومي واتس كه با قسمت اول فيلم دو سال قبل به شهرت فراواني دست پيدا كرد، يك بار ديگر نقش راشل كلر روزنامه نگار سمج را بازي مي كند. همبازيهاي او در فيلم عبارتند از: سايمن بيكر (در نقش مكس رورك)، ديويد دورفمن (آيدان كلر)، اليزابت پركينز (دكتر اماتمپل)، گري كول (مارتين ساويد)، سيسي اسپيسك (اولين)، راين مريمن (جيك)، اميلي ون كمپ (اميلي)، كلي اورتن (بتسي)، جيمز لسور (دكتر)، دوايت چيس (سامارا در فيلمهاي آرشيوي)، كلي استابلز (ساماراي شيطاني)، كوپر تورنتن (پدر اميلي)، مارلين مك اينتاير (مادر اميلي) و جسه برچ (گزارشگر مرد).
نمايش «حلقه ۲» به خاطر صحنه ترسناك آن براي افراد زير سيزده سال ممنوع اعلام شد. فيلم مثل قسمت اول آن صد و يازده دقيقه است. قصه فيلم شش ماه بعد از ماجراهاي قسمت اول فيلم رخ مي دهد. در پايان قسمت اول دختر شبح گونه نوار ويديويي همسر سابق راشل را به قتل مي رساند. راشل متوجه مي شود براي اينكه پسرش زنده بماند، بايد به او كمك كند تا يك نسخه تازه از نوار ويدئويي قاتل را تكثير كند. آيدان پسر راشل فيلم را با اين پرسش به پايان مي برد كه اگر كس ديگري اين نوار را تماشا كند چه خواهد شد؟ اما راشل جوابي به اين سئوال نمي دهد.
شش ماه از حوادث تلخ و باورنكردني مربوط به نوار ويدئويي قاتل گذشته است. راشل دوباره به زندگي عادي خود برگشته و به نظر مي رسد كه حوادث وحشتناك قبلي را فراموش كرده است. اما نشانه هاي تازه اي پديدار مي شود كه حكايت از حضور يك نيروي شيطاني جديد مي كند كه در تاريكي حضور دارد.
راشل براي فرار از خاطرات بد گذشته شهر سياتل (محل زندگي خود) را ترك كرده و همراه پسرش راهي منطقه اي دور شده است. اين منطقه يك شهر كوچك ساحلي است. چنين به نظر مي رسد كه او مي تواند در اين محل زندگي تازه اي را شروع كند. ولي آرامش راشل مدت زمان زيادي دوام نمي آورد. زماني كه راشل در محل رخداد يك جنايت حاضر مي شود، آرامش او به هم ريزد و وي با شوك و نگراني متوجه يك واقعيت تازه مي شود.
در محل جنايت او يك نوار ويدئويي پيدا مي كند كه هيچ علامت و نشانه اي روي آن قرار ندارد. اين نوار براي او خيلي آشنا به نظر مي رسد. در حقيقت نوار فوق همان نوار قاتل قبلي است كه شش ماه پيش باعث مرگ تعداد زيادي از افراد دوروبر راشل شده است. راشل متوجه مي شود كه ساماراي انتقامجو (همان دخترك كوچولوي قاتل نوار ويدئويي قسمت اول فيلم) دوباره برگشته است و اين باربراي كشتن آدمها مصمم تر از گذشته است. با پيدا شدن اين نوار ويدئويي راشل مي فهمد دور تازه اي از وحشت و مرگ فرا رسيده است.
صنعت سينما چند سالي است كه به فكر دوباره سازي فيلمهاي موفق كشورهاي كوچك افتاده است (و چنين به نظر مي رسد كه اين امر ديگر اين روزها خودش تبديل به يك صنعت شده است) اين كار از نظر اقتصادي مقرون به صرفه است و اين طور به نظر مي رسد كه آدمهايي در هاليوود متقاعد شده اند كه تماشاگرانشان از تماشاي نسخه هاي دوباره سازي شده فيلمهاي ترسناك ژاپن هيجان زده مي شوند. آيا حقيقتاً اگر بازيگران زن آمريكايي جايگزين بازيگران زن ژاپني شوند و آدمها در فيلم انگليسي صحبت كنند، آن فيلم تبديل به كار بهتر و ديدني تري خواهد شد؟
واقعيت امر اين است كه اين فيلمها در دوباره سازي آمريكايي خود تغييرات زيادي نمي كنند و هاليوودنشينان نمي توانند كار خيلي زيادي روي آن انجام دهند. البته نائومي واتس استراليايي تبار مي تواند از ساخت و توليد اين نوع فيلمها دفاع كند (و البته او را به خاطر بازي در چنين فيلمي هم مي توان بخشيد) او با اين فيلم تبديل به يكي از چهره هاي مطرح روز سينما شد و نشان داد كه به جز فيلمهاي غيرمتعارف و هنري، مي تواند بازيگر محصولات عامه پسند تجاري هم باشد. «حلقه» براي او موفقيتي به همراه آورد كه كسي مثل پيتر جكسن براي پروژه جاه طلبانه و پرخرج خود «كينگ كونگ» او را براي نقش اصلي انتخاب كرد.
«حلقه ۲» در مقايسه با قسمت اول آن حرف تازه اي براي گفتن ندارد. قصه فيلم خيلي شبيه قصه قسمت قبلي است و دست كارگردان از همان صحنه هاي آغازين براي تماشاگرانش رو است. به همين دليل اگر تماشاچي كمي زرنگ باشد از ديدن صحنه هاي به ظاهر ترسناك فيلم نخواهد ترسيد. او مشابه آن را در قسمت اول ديده و خيلي خوب مي داند كه چه حوادثي در پيش رو خواهد بود. تلاش كارگردان براي وارد كردن عنصر جديد به قصه فيلمش كمي دير صورت مي گيرد و به همين دليل شايد پايان فيلم كمي شوك آور باشد. اتفاقات سكانس آخر فيلم تماشاچي را متوجه مسائل تازه اي مي كند كه باعث تعجب او مي شود. اما اين صحنه ها كمي دير از راه مي رسند.
هنگام تماشاي فيلمي مثل «حلقه ۲» بايد به حال و هواي پررمز و راز آن دل داد. اگر قراردادهايي را كه كارگردان با ما مي گذارد بپذيريم، تماشاي فيلم جذاب خواهد بود. اما اگر اين قراردادها را نپذيريم، فيلم تبديل به كاري خسته كننده و كشدار خواهد شد. من هنوز هم نتوانسته ام وجود يك نوار ويدئويي قاتل را قبول كنم. ولي مثل اين كه بسياري از تماشاگران فيلم وجود اين نوار را قبول و باور دارند!

نگاهي به انيميشن در جست وجوي نيمو
درياي عميق آبي
011466.jpg
عليرضا آشوري
اندرواستانتون سازنده فيلم هاي انيميشن هاليوود ماه گذشته براثر سكته قلبي درگذشت. اين انيماتور در طول فعاليت هنري خود در مقام بازيگر، نويسنده و كارگرداني فيلم هاي كارتوني حضوري چشمگير داشت. انيميشن هاي «زندگي يك ساس» ، «هيولاها» و «در جستجوي نيمو» از پرفروش ترين و پرمخاطب ترين فيلم هاي استانتون به شمار مي روند. «در جستجوي نيمو» محصول همكاري كمپاني ديزني و شركت پيكسار آخرين ساخته اين انيماتور است كه موفق به دريافت جايزه اسكار بهترين انيميشن در سال ۲۰۰۴ و نيز نامزد دريافت جايزه «بفتا» براي بهترين فيلمنامه اورژينال در بخش انيميشن گرديد.
مطلبي كه در پي مي آيد، نگاهي دارد به اين انيميشن جذاب به عنوان آخرين اثر يك انيماتور موفق سينماي هاليوود و اداي دين به كسي است كه در عرصه انيميشن جهان سهم بسياري داشته است.

نقد نوشتن براي كارتون به مراتب سخت تر از نقد كردن يك فيلم سينمايي است. شايد به اين دليل  كه كارتون بخشي از نوستالژي و حافظه ذهني ما را شكل مي دهد كه اساساً نمي توان آن رابه نقد كشيد. والت ديزني را به عنوان بزرگترين سازنده كارتون در طول تاريخ سينما در نظر بگيريد. حتي ضعيف ترين كارتون هاي ديزني هم جذاب هستند و تا پايان تماشاگر كوچك و بزرگ را با خود همراه مي كنند. اگر بنا بر شبيه سازي با آثار سينمايي باشد آن وقت بايد پاي كارتون هاي سنگين و بعضا پيچيده اروپايي به خصوص اروپاي شرقي را وارد اين مقوله كنيم كه از زمين تا آسمان با تجسم عام از كارتون متفاوت خواهد بود. به هر حال اصلي ترين وجه ذهني همه ما از كارتون همان چيزي است كه بدون قصور از والت ديزني ديده ايم.
در جست وجوي نيمو يكي از آخرين كارتون هاي كمپاني ديزني است كه با همكاري شركت پيكسار توليد و عرضه شد و توانست جايزه اسكار بهترين انيميشن را از آن خود سازد. اصولا توليدات شركت پيكسار روح تازه اي به كالبد كارتون هاي ديزني دميد. تكنولوژي بسيار پيشرفته اين كمپاني، داستان هاي ساده و جذاب نويسندگان پيكسار را به آثاري به يادماندني تبديل كرد كه شايد بهترين آنها شركت هيولاها باشد. كه در رقابت با شرك كارتون پرسروصداي دريم وركز به ناحق از دريافت جايزه اسكار محروم شد.
در جست وجوي نيمو ساخته اندرو استانتون است. كارگرداني كه تا قبل از در جست وجوي نيمو نامش را همواره در كنار جان لسه تر مي ديديم. بنا بر اظهار خود دست اندركاران پيكسار ايده اصلي و محوري كارتون ها از آن جان لسه تر است. اما اندرو استانتون به دليل روحيه طنز خاص خود عمدتا جزئيات طنزآميز و شخصيت ها و رويدادهاي بازي كارتون ها را شكل مي دهد.
در جست وجوي نيمو اولين كار مستقل استانتون است و در مقايسه با كارتون هاي قبلي پيكسار تفاوت هاي عمده اي را در خود دارد. مهم ترين تفاوت در جست وجوي نيمو با ساير كارتون هاي پيكسار، كارتون هاي ديزني و شايد تمام كارتون هاي تاريخ سينما شخصيت پردازي و تعدد فوق العاده شخصيت هاي اين كارتون است. در اين كارتون تك تك شخصيت هاي ماجرا، موجوداتي بيادماندني و در پيشبرد جريان دراماتيك اثر تأثير علمي دارند و حذف شدن تعداد زيادي از آنها روايت داستاني اثر را كاملا مخدوش مي كند. اين تعدد شخصيت هاي علمي و مؤثر فرعي در يك كارتون كاملا بي سابقه است و بيشتر به فيلم هاي سينمايي شلوغي مثل ارباب حلقه ها شباهت دارد.
نكته دوم اين كه در جست وجوي نيمو اصولا اثر تلخي است. شايد حضور اندرو استانتون اين تصور را القا كند كه اين كارتون قرار است جشنواره اي از طنز و لودگي باشد ولي عملا در جست وجو نيمو نه تنها اين گونه نيست بلكه به واسطه طنز تلخ و بعضاً ترسناكي كه از دل رويدادهاي آن بيرون مي آيد به كارتوني تلخ و سياه تبديل مي شود. نگاه كنيد به آن سه كوسه  كه سعي دارند ماهي خوردن را ترك كنند و مثل جلسات روان درماني دسته جمعي دور هم جمع شده اند تا درباره پيشرفت هاي خود صحبت كنند. طنز پوچ اقدامات اين سه كوسه در كنار ترس مارلين و گيجي هميشگي دوري موقعيت مضحك و ترسناكي خلق مي كند كه با طنز سر راست و ساده مثل شركت هيولاها كاملا متفاوت است. مارلين پدري است كه جفتش را در حادثه اي دردناك از دست داده است و حالا با تمام موجود مي خواهد از پسرش نيمو كه تنها يادگار جفتش است، مراقبت كند ولي نيمو را از آب مي گيرند. جست وجوي ديوانه وار مارلين براي يافتن پسرش در دل اقيانوس وسيع و پرخطر به دليل فضاي خاص رويداد ماجرا، فعل و انفعالي كاملا نااميدانه و بي سرانجام به نظر مي رسد. از آن طرف هم نقشه فرار ماهي ها از آكواريوم مطب آن دندانپزشك به حدي دور از ذهن است كه سرنوشت محتوم له شدن به دست نوه دندانپزشك اجتناب ناپذيرمي نمايد. در نتيجه در جست وجوي نيمو عملا به تصويرسازي تلاش نااميدانه پدر و پسري تبديل مي شود (كه صحنه دوش در حمام با موسيقي رواني هيچكاك به تصوير كشيده مي شود.) كه با معجزه اي شبيه به قصه هاي پريان آشناي ديزني يكديگر را مي يابند. هرچند اين كارتون هم مثل تمام كارتون هاي ديگر الزاماً بايد پايان خوشي داشته باشد ولي طعم تلخ ماجراهاي آن كاملا براي تماشاگر ملموس و واضح باقي خواهد ماند.
تقابل مارلين و دوري به عنوان جست وجوگران نيمو هم در نوع خود جالب توجه است. دوري اصولا شخصيت آشنايي ست. او نقش كلاسيك وردست هاي شخصيت اصلي كارتون هاي ديزني را ايفا مي كند ولي در تمام كارتون هاي ديزني و پيكسار اين وردست شخصيتي است بامزه كه در عين حال با توانايي هاي خاص خود در شرايط بحراني از لحاظ فكري و عملي به داد قهرمان ماجرا مي رسد. چيزي كه از ديزني به كارتون هاي دريم وركز هم سرايت كرده است.كمپاني اي كه اساسا با ديزني سر ناسازگاري و مخالفت دارد.
شخصيت پردازي كارتون در جست وجوي نيمو بسيار دقيق و ظريف است. شخصيت هاي متعدد اصلي و فرعي اين كارتون همگي با دقت و وسواس فراوان آفريده شده اند و روابط بين آنها و ارتباطشان با بدنه اصلي ماجرا كاملا ديناميك و تعيين كننده است. تناسب فوق العاده عالي طراحي اين شخصيت ها با ويژگي هاي رفتاري شان در زمره درخشان ترين نمونه هاي آثار انيميشن است. نگاه كنيد به شمايل دوري كه خل و چل بودن از سرورويش مي بارد يا گيل (ماهي آكواريوم) كه به نوعي ريش سفيد جمع است، با طراحي عالي گروه فني پيكسار رمز و راز و انديشه هاي غريب و دور از ذهن خود را بي واسطه به تماشاگر منتقل مي كند. ظرافت فوق العاده طراحي شخصيت هاي نيمو و مارلين هم به عنوان پدر و پسري  كه بي نهايت به هم وابسته اند يكي از اصلي ترين دلايل برقراري ارتباط عاطفي بي واسطه بين تماشاگر و اين دو دلقك ماهي معصوم و دوست داشتني است. يكي ديگر از دلايل موقعيت در جست وجوي نيمو به فضاي خاص رويداد ماجرا برمي گردد. تنوع طبيعي فراوان دنياي موجودات آبزي و ناشناخته و مرموز بودن ذاتي اقيانوس دست طراحان هنرمند پيكسار را براي آفرينش فضاي مورد نظر باتوجه به داستان و رويدادهاي دراماتيك كارتون كاملا باز گذاشته است. صحنه پراضطراب فرار كردن دوري و مارلين از دست آن ماهي ترسناك اعماق دريا تا كارناوال رنگارنگ ابتداي فيلم كه بچه ماهي ها براي گردش علمي بيرون مي روند در كنار حضور چشمنواز جانوران دريايي مختلف در فضاي بي نهايت اقيانوس براي ايجاد تنوع بصري در ذهن تماشاگر و ايجاد فضاي مملو از ترس، شادي يا هيجان كاملا مؤثر و مفيد بوده است.
يك نكته فرعي و شايد بي ربط اما براي نگارنده و خيلي از همكاران دندانپزشكم جالب توجه صحنه هاي مطب دندانپزشكي و بحث علمي ماهي هاي آكواريوم درباره استفاده از ابزارهاي مختلف براي درمان ريشه دندان بيمار بود كه از بسياري جهات تصويرسازي كارتوني اين مطب دندانپزشكي از بسياري از فيلم هاي سينمايي بهتر و دقيق تر انجام گرفته بود!
در جست وجوي نيمو گرچه به پاي شاهكار فوق العاده پيكسار يعني شركت هيولاها نمي رسد ولي در بردن جايزه اسكار كاملا محق است. در طول دوره كاري كمپاني پيكسار مي بينيم كه كارتون ها يكي بعد از ديگري دست كم از بعد فني پيشرفت واقعا چشمگير و قابل توجه اي داشته اند و در جست وجوي نيمو چه از بعد فني و چه از لحاظ ساختاري يكي از بهترين و به يادماندني ترين كارتون هايي است كه در سال هاي اخير از كمپاني والت ديزني و پيكسار ديده ايم.

هنر
ادبيات
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |