يكشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۴
فرهنگ
Front Page

گزارشي از يك تجربه مدرسه اي به روايت مدير يك دبستان
شادي حق ما است
000423.jpg
آذر آفاقي
شاد بودن يا شاد نبودن، موضوعي است كه به عوامل متعددي بستگي دارد كه اكثر اين عوامل از درون انسان سرچشمه مي گيرد. مي توان گفت شادي به وجود نمي آيد، بلكه در درون ما وجود دارد. فقط بايد به بهانه هاي گوناگون اجازه دهيم اين حالت بروز كند. به خصوص در اماكن آموزشي از هر فرصتي براي ايجاد نشاط و شادماني بايد استفاده كنيم. هر واقعه اي مي تواند يك شادي يا يك معضل بزرگ تلقي شود. براي مثال، بارش برف مي تواند يك مشكل عظيم و يا واقعه نشاط بخش باشد.
زمستان در ياد و خاطره ما ميانسال ها معني متفاوتي دارد. مفهوم زمستان براي ما هميشه با برف و سفيدي و سرما و كرسي و سرسره بازي و قشنگ تر از همه «آدم برفي» همراه است. آدم برفي با كلاه پدر بزرگ و دماغ هويجي و دكمه هاي ذغالي و... ولي براي بچه هاي ما زمستان چه مفهومي دارد؟ چند درجه سرما و برودت، مقدار زيادي آلودگي هوا و به قول هواشناس ها، وارونگي هوا، سرماخوردگي و بيماري.
بچه هاي امروز اگر از شهرهاي بزرگ خارج نشده باشند و به مراكز تفريحي و برف بازي و اسكي نرفته باشند، خاطره زيبايي از زمستان ندارند، جز تعطيلي روزهاي برفي! و ما چه خاطرات دل انگيزي داريم از زمستان و آدم برفي! با چه علاقه اي او را درست مي كرديم، چقدر با او حرف مي زديم و بازي مي كرديم! چه پناه خوبي بود براي قايم باشك بازي. غروب با اصرار مادر از او جدا مي شديم، خداحافظي مي كرديم، برايش دست تكان مي داديم، هيچ وقت پاسخي نمي داد، فقط لبخند مي زد و تا فردا صبح كه همچنان با لبخند همانجا ايستاده بود. صبح موقع رفتن به مدرسه، دوباره سلام! آدم برفي خوب!... تا آنجا كه به خاطر دارم در مدرسه اجازه برف بازي نداشتيم. البته ما هم اصراري نداشتيم. چون همشاگردي هايمان، همان همسايه هايمان بودند. ظهر موقع بازگشت به منزل حسابي وقت داشتيم كه در تمام مسير مدرسه به خانه با گلوله برفي حساب همديگر را برسيم. كوچه و خيابان و خانه مملو از برف بود و ما هم وقت كافي داشتيم. آخر سوار سرويس نمي شديم، پياده مي رفتيم.
بچه هاي ما، نه وقت كافي براي بازي دارند و نه اجازه برف بازي، تازه اگر برف باريده باشد و مدرسه تعطيل نشده باشد. صبح وقتي بچه ها به مدرسه مي روند، سرايدار آپارتمان ها برف ها را پارو كرده، كوچه و خيابان را كه شن پاشيده اند، تازه اگر شن هم نپاشيده باشند، مگر تردد ماشين ها مي گذارد. مسير خانه و مدرسه را هم هرقدر كه كوتاه باشد، با ماشين پدر يا سرويس مدرسه طي مي كنند. در مدرسه هم كه اجازه برف بازي ندارند. تا ظهر هم كه به خانه برمي گردند، برف ها تبديل شده اند به توده هاي سياه و بدرنگ و كثيف و آبكي كه اصلاً كسي رغبت نمي كند به آن نگاه كند.
آن روز صبح وقتي از خواب بيدار شدم، ديدن منظره برف مرا به سال هاي كودكي برد. بعد از سال ها آسمان با ما آشتي كرده بود. چه برف زيبايي! بعد از نماز، سراغ راديو رفتم، تا ساعت شش و نيم تعطيلي اعلام نشد. پس بايد راه افتاد. بعد از رسيدن به مدرسه، بلافاصله به حياط رفتم. بچه هاي زيادي در حياط نبودند. اكثر بچه ها بعد از رسيدن به مدرسه، بلافاصله خودشان را به رادياتورهاي كلاس ها و راهروها رسانده بودند تا گرم شوند. اصلاً اين روزها اجازه رفتن به حياط را ندارند (در روزهاي سرد صبح ها حياط تعطيل است) تعداد كمي بچه ها دور از چشم خانم معاون در حياط مشغول بازي بودند. به ياد سال هاي كودكي با آنها وارد بازي شدم. هر قدر هم كه ناظم مدرسه صدايمان كرد، پاسخ ندادم، وقتي به حياط آمد. با توپ و تشر پر اول سراغ بچه ها رفت و سپس روبه من گفت: «خانم مدير! نزديك زنگ است. لطفاً بگذاريد بچه ها بروند كلاس، سرما مي خورند، فردا بايد جواب مادرشان را هم بدهيم.» زير چشمي نگاهي به بچه ها كردم. با نگراني چشم شان به دهان من بود. وقتي ترديد مرا ديدند، با داد و فرياد دور ما جمع شدند. همه يك صدا فرياد مي زدند: «نه! خانم تو را به خدا نه! بگذاريد كمي بازي كنيم! سرما نمي خوريم! اصلاً سردمان نيست!»
آفتاب تازه از پشت يك تكه ابر قشنگ سرك مي كشيد و هوا مطبوع بود. حالا ديگر بچه هاي زيادي در اطرافم بودند كه ملتمسانه چشم به دهان من دوخته بودند. عده اي هم كه جرأت آمدن به حياط را نداشتند، از پشت پنجره كلاس ها به ما نگاه مي كردند. تصميم خود را گرفتم. كلاس بي كلاس، امروز روز برف بازي است. مي خواهيم امروز از برف ياد بگيريم.
- برف بر اثر فشرده شدن به هم مي چسبد.
- بر اثر ضربه زدن دوباره از هم مي پاشد.
- سرد است.
- با دماسنج مي توانيم درجه آن را تعيين كنيم.
- بر اثر گرماي دست ما آب مي شود.
- با گرد كردن و گلوله كردن آن مي توان اشكال گوناگون ساخت.
- مي توان آن را در قالب ريخت.
- اگر با ذره بين به آن نگاه كنيم. اشكال زيبايي دارد.
- ...
پس درس هاي زيادي مي توانيم از برف ياد بگيريم.
با صداي بلند گفتم: «خانم ناظم با اجازه شما و معلمين ديگر، اين زنگ را به كلاس مي رويم. ولي زنگ ديگر، همه بچه ها و خانم معلم ها بايد به حياط بيايند. زنگ برف بازي داريم.» كه فرياد شادي بچه ها بلند شد. تا آن زمان چنين فريادي نشنيده بودم.
تا زنگ بعد، آفتاب بيشتر بالا آمد و از سرماي هوا كاسته شد. اول بچه ها و سپس معاونين مدرسه آمدند. شور و نشاط عجيبي در حياط موج مي زد. ابتدا بچه ها كمي به اين طرف و آن طرف دويدند. بعد شروع به پرتاب كردن گلوله برفي به طرف يكديگر كردند و دست آخر كه خوب با گلوله هاي برفي، من و معاونين و چند تا از معلمين سرحال را كه به حياط آمده بودند، سر جايمان نشاندند، تسليم شديم و اعلام كرديم كه مسابقه ساختن آدم برفي داريم. هر دسته از بچه ها با كمك يك يا دو بزرگتر مشغول ساختن يك آدم برفي شدند، ساعات و لحظات شيرين و دلپذيري سپري شد و ده ها آدم برفي زشت و زيبا ساخته شد. اكثر آنها بسيار ناشيانه ساخته شده بود و به زودي فرو ريخت. بهترين آدم برفي كه برنده جايزه آن روز شد، آدم برفي گروه خانم مدير بود. از قديم گفته اند، كار نيكو كردن از پر كردن است و جايزه بيست و چهار تا گلوله برفي بود كه بايد بدون دفاع دريافت مي شد.
اين برنامه كه في البداهه طراحي و اجرا شد، شايد شادترين و خاطره انگيزترين برنامه اي بود كه طي آن سال داشتيم. نه خرجي است، نه زحمتي، جز چند تا تلفات، چند نفر سرما خوردند و تب كردند، از جمله خودم كه سه روز تمام تب شديد داشتم. ولي حقم بود، كسي كه سن و سالش را فراموش كند و همبازي كودكان شود، پاي لرزش هم بايد بنشيند. ولي راستش را بخواهيد، اين تجربه ارزش چند درجه تب را داشت.
نظر شما چيست؟

تازه ها

000417.jpg
انتشار شماره جديد «بخارا»
چهل و پنجمين شماره مجله بخارا، با تاريخ پاييز ۸۴ و ويژه رابيندرانات تاگور شاعر و فيلسوف هندي منتشر شد.در اين شماره مطالبي از جمله: سيري در زندگي تاگور، انديشه و فلسفه تاگور، نگاه دوگانه تاگور به فلسفه هنر، بررسي وصيت نامه تاگور، تاگور و ايران، صداي ستاره، سكوت درختان و ...به چشم مي خورد.
علي دهباشي سردبير اين نشريه در سرمقاله اين شماره نوشته است: «پدرم شيفته تاگور بود. مجموعه اي از آثار او را در كتابخانه خود داشت و تصويري از چهره جذاب و دوست داشتني تاگور كه به صورت تابلوي نقاشي از هند آورده بود، زينت بخش كتابخانه اش بود. ... آنچه مايه شهرت جهاني تاگور شد، شاعري او بود و خود نيز در ميان زمينه هاي كارهاي هنري و ادبي، شعر را عمده تر مي داند و مي گويد: در اين هنگام كه به شامگاه زندگي رسيده ام و به گذشته خود به دقت مي نگرم، متوجه مي شوم كه آنچه درباره آن مرا يقين حاصل است اين است كه شاعر هستم. .. ادعا نمي كنم كه عالم رباني هستم،  ادعا نمي كنم كه رهبر سياسي هستم،  ادعا نمي كنم كه عالم اخلاق يا پيشواي ديني هستم،  ولي مي گويم كه شاعرم....»
ويژه نامه بخارا در مورد رابيند رانات تاگور در ۴۴۰ صفحه و به قيمت سه هزار تومان منتشر شده است. در اين شماره آثاري از نويسندگان گوناگون از جمله ابراهيم پورداوود، علي اكبر دهخدا، محمدتقي بهار، مهشيد نونهالي، محمود تفضلي، ع.پاشايي، دكتر كامشاد، دكتر همايون پور، محمود كيانوش، دكتر عزيزي و ... به چاپ رسيده است.
نيكي جديد
پنجاهمين شماره نشريه نيكي منتشر شد. در اين شماره مطالبي از جمله: گفت وگو با آرام جعفري، موسيقي درماني، روان شناسي زندگي مشترك، اين امپراتوري جاودان مي ماند، جهان در سالي كه گذشت، در غم سنگيني تو، دريا به خاكستر نشست، پاسبان و سرود كليسا، نگاهي به نمايشنامه دايره بسته، بيست و چهارمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، احيا كردن چلسي فقط سه روز طول كشيد، تيمي به نام مارادونا و ... به چشم مي خورد.
مجله نيكي اول هر ماه به صاحب امتيازي انجمن خيريه حمايت از بيماران كبدي ايران منتشر مي شود و با توزيع در سراسر كشور به قيمت ۳۵۰ تومان به فروش مي رسد.
000420.jpg
شيفته تلويزيون
رمان شيفته تلويزيون، نوشته بتسي بايارس و ترجمه پروين عليپور توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. خانم بتسي بايارس يكي از مشهورترين نويسندگان آمريكايي است كه كتاب هاي ارزشمندي براي كودكان و نوجوانان نوشته است كه شيفته تلويزيون يكي از آثار اوست. اين كتاب، بيانگر مشكلاتي است كه در عصر اطلاعات، اغلب خانواده ها با آن مواجهند. لني پسرك داستان ما با علاقه بيش از اندازه اش به تلويزيون ماجراهاي خواندني را به وجود مي آورد.
كتاب شيفه تلويزيون در ۱۲۷ صفحه، به شمارگان ۳۳۰۰ نسخه و با قيمت ۷۵۰ تومان به بازار عرضه شده است.

خبر
هفته فرهنگي آذربايجان در ايران برگزار مي شود

قرابت تاريخي، فرهنگي، هنري و ديني ايران و  آذربايجان وصف ناپذير و قابل توجه است.
عباس علي حسن اف، سفير جمهوري آذربايجان در ايران، در نشست مطبوعاتي كه به مناسبت حادثه ۲۰ ژانويه در محل سفارت اين كشور در تهران تشكيل شده بود، با بيان مطلب فوق افزود: ما از لحاظ تاريخي، فرهنگي، هنري، ديني و مذهبي با ايران قرابت هاي فراواني داريم و هرچقدر روابط فرهنگي خودمان را با شما افزايش دهيم، باز هم نياز به توسعه اين روابط را احساس مي كنيم.وي، با توضيح درباره حضور گروه هاي گوناگون هنري جمهوري آذربايجان در ايران، به كنسرت مشترك راميز قلي اف با اركستر ملي جمهوري اسلامي اشاره كرد و گفت: در جشنواره موسيقي دهه فجر كه اكنون در حال برگزاري است، چندين گروه آذربايجاني در ايران حضور دارند.
حسن اف، در پاسخ به سوال يكي از خبرنگاران مبني بر اين كه براي توسعه اين قرابت چه كرده ايد و چرا با تركيه بيش از ايران ارتباط برقرار مي كنيد، گفت: هم تركيه و هم ايران، همسايه هاي برادر ما هستند و هرچقدر هريك از دو كشور با ما همكاري كنند، ما هم در توسعه همكاري كوشش خواهيم كرد.وي با اشاره به حاكميت ده ماهه جبهه خلق در سال هاي آغازين دهه ۹۰ گفت: آسيبي كه اين جبهه به جمهوري آذربايجان و روابط مثبت آن با همسايگانش زد، آن چنان زياد بود كه هنوز هم جبران نشده است.
سفير آذربايجان افزود: ما به دنبال برگزاري هفته فرهنگي جمهوري آذربايجان در ايران هستيم و مي خواهيم با همكاري مسئولان ايراني، مركز فرهنگي آذربايجان در ايران را به مانند مركز فرهنگي ايران در باكو داير كنيم.
حسن اف، در پاسخ به سوالي مبني بر وجود برخي تبليغات منفي عليه ايران در مطبوعات جمهوري آذربايجان گفت: در كشور ما ۲۲۰۰ روزنامه و مجله براي ۸ ميليون جمعيت مجوز انتشار دارند و دريافت مجوز انتشار نشريه حداكثر در ۲ ساعت امكان پذير است و طبيعي است كه با چنين حجمي، تبليغات منفي هم وجود داشته باشد، ولي ما سعي مي كنيم با ارسال اخبار مثبت از ايران به مطبوعات كشورمان، ذهنيت مردم آذربايجان را اصلاح كنيم.
عباس علي حسن اف، با اعلام مواضع كشورش در قبال برنامه هسته اي ايران و با اشاره به اين كه آذربايجان، از برنامه هاي صلح آميز ايران براي توليد انرژي اتمي براي مصالح عمومي پشتيباني مي كند، به بيانيه وزارت خارجه كشورش در حمايت از ايران اشاره كرد و در پاسخ به پرسشي مبني بر اين كه آيا دولت آمريكا از خاك جمهوري آذربايجان براي جاسوسي عليه ايران استفاده مي كند يا خير، گفت: طبق مصوبه مجلس آذربايجان، هيچ كشور خارجي از خاك كشور ما براي جاسوسي و نظامي گري نمي تواند استفاده كند و من با قاطعيت اعلام مي كنم كه چنين چيزي وجود ندارد و اين مساله در زمان سفر آقاي دكتر روحاني، دبير سابق شوراي امنيت ملي ايران به آذربايجان، براي هيات ايراني مسجل شده بود.
حسن اف، در پايان به روابط اقتصادي خوب ايران و آذربايجان اشاره كرد و عضويت آذربايجان در طرح كريدور شمال _ جنوب و صادرات گاز ايران به اروپا از طريق آذربايجان و نخجوان را دو طرح مهم اقتصادي دو كشور دانست.
در ۲۰ ژانويه ۱۹۹۰ كه اين نشست خبري به مناسبت آن تشكيل شده بود، به دليل اعتراض مردم جمهوري آذربايجان به سياست هاي قوم گرايانه دولت مركزي شوروي، باكو توسط ارتش شوروي اشغال و ۱۲۱ نفر كشته، ۳۷۰ تن زخمي و ۳۲۱ نفر ناپديد شدند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |