چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۵
گزارشي از بيست و يكمين دوره شب هاي شعر عاشورا
عزاداري فرهيخته در رثاي شهيد كربلا
010800.jpg
عكس: حسين سيدي
شب آخر، احد ده بزرگي با پارچه اي سبز به روي صحنه آمد؛ پارچه سبز را باز كرد؛ پرچم سرخ گنبد حسيني كه هر سال در آغاز محرم با پرچمي ديگر عوض مي شود مجلس را به هم ريخت
شب هاي شعر عاشورا قديمي ترين همايش مردمي شعر در كشور است؛ علاوه بر اين كه تنها يك بديل دارد و آن كنگره شعر ميلاد آفتاب در خميني شهر است، هر دوي اين همايش هاي مردمي شعر، در رثاي حضرت امام حسين عليه السلام بر پا مي شوند و هر دوي آنها تفاوت فاحشي با ساير كنگره ها، جشنواره ها و شب شعرهاي كشور دارند و آن استقبال فوق العاده مردم است.
زهير توكلي
بيست و يك سال پيش، احد ده بزرگي و خسروآقاياري به حاج حسين فرهنگ، رئيس چاپخانه فرهنگ شيراز پيشنهاد دادند كه براي يك گردهمايي سراسري شعر تحت عنوان شب شعر عاشورا باني شود، آن شادروان نيز پذيرفت و پرچم شب هاي شعر عاشورا بالا رفت. پس از وفات آن مرحوم كه از ارادتمندان حضرت سيدالشهدا عليه السلام بود و پيش از مرگ نيز ثلث مالش را وقف امام حسين عليه السلام كرد، پسرش حاج عبدالحسين فرهنگ اين سنت را ادامه داد و امسال شب هاي شعر عاشورا وارد سومين دهه حياتش شد.
يك مقايسه ساده
براي كنگره اي مثل كنگره شعر دفاع مقدس نهادها و ارگان هاي رسمي جمهوري اسلامي هر سال ده ها ميليون تومان هزينه مي كنند و با كلي تبليغات رسانه اي پوشش داده مي شود و اتفاقاً در استان هاي مرزي مثل ايلام، كرمانشاه و... برگزار مي شود، اما مخاطب تمام جلسات همان شاعراني هستند كه به كنگره دعوت شده اند و مردم ايلام، كرمانشاه و... كه اتفاقاً مخاطبان اصلي چنين كنگره اي هستند، چندان استقبالي از آن نشان نمي دهند. اين در حالي است كه كنگره شعر دفاع مقدس قابليت دارترين گردهمايي شعر براي استقبال مردم است؛ هم موضوعش مردمي است و هم به تأييد حكومت مي رسد، هم جوايز ارزنده اي دارد، هم تبليغات مفصلي برايش انجام مي شود وگرنه حساب ساير جلسات شعر كه از پيش معلوم است. اما براي اين 2 كنگره مردمي كمترين تبليغات انجام مي شود و اين قدر مخاطب دارد؟ در شيراز شب هاي شعر عاشورا با استقبال شديد مردم همراه است. هفته گذشته تالار حافظ شيراز كه حدود 800 نفر گنجايش دارد، پر از جمعيت بود و سكوت حاكم بر 4 ساعت شعر خواني (بدون هيچ برنامه جنبي) را گه گاه صداي گريه مردم مي شكست. از بحران مخاطب در شعر معاصر زياد گفته ايم و شنيده ايم. بد نيست كه تجربه برگزاري چنين همايش هايي با دقت بيشتري بررسي شود. اين كه مردم چه موضوعاتي برايشان مهم است و اين كه صرف تبليغات نمي تواند مخاطب مردمي براي شعر درست كند حتي اگر شعر دفاع مقدس باشد و اين كه شعر مذهبي، شاعر مذهبي مي طلبد و شاعر مذهبي بيش و پيش از هر چيزي به نيت پاكش سنجيده مي شود.
بد نيست كه تجربه برگزاري چنين همايش هايي با دقت بيشتري بررسي شود. اين كه مردم چه موضوعاتي برايشان مهم است و اين كه صرف تبليغات نمي تواند مخاطب درست كند
تعريف مناسك و رسالت شعر
دكتر غلامرضا كافي، مجري شب هاي شعر عاشورا آن را عزاداري فرهيخته اباعبدالله- عليه السلام- عنوان كرد. هر سال يكي از قهرمانان واقعه عاشورا موضوع اقتراح اين همايش است كه در اختتاميه سال قبل اعلام مي شود و كساني چون دكتر محمدرضا سنگري، حجت الاسلام والمسلمين دكتر حشمت الله قنبري همداني، حجت الاسلام والمسلمين استاد سيد مجتبي حسيني و ديگران، شاعران را در جريان روايت هاي صحيح مقاتل از شخصيت مورد اقتراح مي گذارند و حتي ظرايف و ريزه كاري هاي زيباشناختي خاصي را كه خود در پژوهش هايشان درباره موضوع اقتراح يافته اند، پيش چشم شاعران قرار مي دهند. امسال موضوع اقتراح، عون و محمد عليهماالسلام دو فرزند رشيد حضرت زينب كبري سلام الله عليها بودند و براي سال بعد، نماز ظهر عاشوراي امام حسين و دو فدايي آن نماز به اقتراح نهاده شده است. در كنار شعرخواني ها اجراي آوازي شعرها با صداي پيرغلامان اباعبدالله كساني چون محمود اكبرزاده، سيدرضا مؤيد، حاج رضا انصاريان و...كه وارث عزاداري سنتي ما هستند، لرزه بر اندام مي افكند. برخي از شعرها بلافاصله پس از اجرا در همين شب شعر، به اجراي آوازي رسيد، مثل شعر امير مرزبان كه خود شعر به تنهايي جمعيت حاضر در تالار حافظ را به هم ريخت و بلافاصله در همان شب توسط حاج رضا انصاريان اجرا شد. شب آخر، اتفاق غيرمنتظره اي افتاد. احد ده بزرگي با پارچه اي سبز به روي صحنه آمد؛ پارچه سبز را باز كرد؛ پرچم سرخ گنبد حسيني كه هر سال در آغاز محرم با پرچمي ديگر عوض مي شود مجلس را به هم ريخت.
روز آخر كه مراسم جمع و جورتر بود و حالت خصوصي داشت، در منزل مرحوم حاج  عبدالحسين فرهنگ برگزار شد. دكتر سنگري مقتل خواند و موضوع سال بعد را معرفي كرد. عزاداري برپا شد و همه اهل مجلس، شاعران، فرهيختگان و روشنفكران حاضر در جلسه سينه زدند، از دكتر سنگري گرفته تا مجتبي رحماندوست با آن دست بريده اش كه در جبهه ها جا مانده است و...
اين مراسم روز آخر، در شب هاي شعر عاشورا، سنتي دارد كه منحصر به خود اين هيأت شاعرانه امام حسين است: تربت نوشان ، شب هاي شعر عاشورا در ظهر روز سوم تمام مي شود، شايد به خاطر آن كه ظهر روز دهم را تداعي كند و پس از پايان مقتل خواني و سينه زني و در واقع پايان همايش، شربتي كه تربت امام حسين را در آن حل كرده اند نوشانده مي شود: 
ساقيا برخيز و در ده جام را خاك بر سر كن غم ايام را...

رهاورد سفر
از شب هاي شعر عاشورا
هادي فردوسي - شيراز
(1)
در آن برهوت لوت فرياد كشيد
بي حنجره در قنوت فرياد كشيد
دستان تو را نشسته در خون تا ديد
ساكت شد و با سكوت فرياد كشيد
(2)
تصوير حماسه را عطش نوش كشيد
جان را به اميد عشق بر دوش كشيد
آن عاشق دل شكسته در بارش تير
زخمي شد و نيزه را در آغوش كشيد
(3)
آن روز فرات، گريه پيوستش بود
غم عابر كوچه هاي بن بستش بود
او شط عطش بود و از اين تب مي سوخت
از دست كسي كه آب در دستش بود
(4)
خون بسته سرم تمام گيسم سرخ است
مي گريم و چشمهاي خيسم سرخ است
هر چند كه سبز رفته اي، نامت را
با هر قلمي كه مي نويسم سرخ است
(5)
بر آتش مرگ، زخم كاري زد آب
جاري شد و لبخند بهاري زد آب
در رويش تشنگي به پيشاني خاك
صد بوسه براي يادگاري زد آب
(6)
از لحظه داغ ديدنت هيچ نديد
از صحنه پر كشيدنت هيچ نديد
رفتي و هنوز اشك خون مي بارد
چشمي كه به جز نديدنت هيچ نديد
(7)
عاشق شد و رنگ و بوي فرهاد گرفت
خورشيد شد و شكست، افتاد، گرفت
حتي جريان جان گرفتن را مرگ
از شيوه جان دادن او ياد گرفت
(8)
اينجا همه با اراده ام مي خوانند
از زخم شكوفه داده ام مي خوانند
عمريست كه در بارش پي درپي داغ
افتاده ام، ايستاده ام مي خوانند

از شب هاي شعر عاشورا

به روي مأذنه ي آسمان اذان بدهد
مهدي رحيمي- دليجان
اگر كه باد مخالف كمي امان بدهد
به نيزه دار بگويم سري تكان بدهد
به نيزه دار بگويم كه با تكاني نرم
به ابرهاي سر زلف تو دهان بدهد
و حلقه حلقه زلفت دهان كه بگشايد
به تشنه هاي مي آلوده ارغوان بدهد
و ماه آمده تا با هلال انگشتش
نشانه هاي سرت را به اين و آن بدهد
نشانه هاي سري كه اگر نگاهش را
به قدر يك سر سوزن به كهكشان بدهد
ستاره دست به گوش از هميشه بالاتر
به روي مأذنه ي آسمان اذان بدهد
ستون نيزه تو ريسمان باريكي ست
كه دست هاي زمين را به آسمان بدهد
به روي نيزه پريشان نموده اي شب را
چو آن شهاب كه گاهي خودي نشان بدهد
روايتي دگر از آفتاب برخيزد
اگر كه باد مخالف كمي امان بدهد

آخرين وضو
به چشمه هاي زمين داد آبرويش را
به شاخه هاي درختان سپرد مويش را
شكفت با نفس تيغ و خنجر و آنگاه
به بادهاي پسين داد عطر و بويش را
نشست، حوصله شد، دانه كرد با دقت
انار شاخه ي خشكيده ي گلويش را
انار را به زمين زد به خون خود غلتيد
چه شاعرانه گرفت آخرين وضويش را
رسيده بود به پايان قصه اش اما
ادامه داد قدم هاي جستجويش را...

خشك ماندن قسمت گل هاي شب بو مي شود
ليلا جعفري قهفرخي - شهر كرد
شاخه اي در دست باد اين سو به آن سو مي شود
برگها با دست غربت باز جارو مي شود
صبح مي آيد ولي پيشاني اش رنگ غروب
كوچه در كوچه زمين غرق هياهو مي شود
ماه مي غلتد ميان بركه اي از زخم و خون
خشك ماندن قسمت گلهاي شب بو مي شود
دستهايي سبز افتاده است روي دوش خاك
مشك آبي در تبش آشفته گيسو مي شود
ماه و خون و خون و ماه و ماه خون و خون ماه
شاخه اي در دست باد اين سو به آن سو مي شود

ادبيات
اجتماعي
انديشه
جامعه
سينما
علم
شهرآرا
هنر
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  جامعه  |  سينما  |  علم  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |