كاچيران
توليد كارخانه اولين
وخاورميانه ايران در وگلدوزي خياطي چرخ
|
;نكنيد خريد آشنا مغازههاي از
برمن كه..
بگذاريد كنار را رودربايستي
كرد آشنا آن كرد چه هر
همه اين ميان در افتاده پا پيش مشكل يك
!جدي بحث
;نكنيد خريد آشنا مغازههاي از
برمن كه..
بگذاريد كنار را رودربايستي
كرد آشنا آن كرد چه هر
را عيدي و حقوق توانستم ايستادن ، بانك توصف ساعت يك از بعد بالاخره
.تومان هزار جمعا 60.بگيرم
آب از درست حسابها اما ميكردم ، حساب دائما خونه به برگشت راه در
.درنميآمد
كه ديگر تومان فقط 30هزار ميماند خونه ، كرايه بابت تومان هزار 30
و خودم.ميخريدم عيد لباس و كفش برايدوتابچهها پول آن با بايد
با راستش.داشتيمبپوشيم كه را لباسهايي همان بود قرار كه هم عيال
.ميخريديم نو روز و رخت بچهها براي ميكرديم ، فقط هنر خيلي گروني اين
.بچههاست مال عيد گفتن ، ازقديم آخه
و خواهرزادهها عيديبه آجيل ، و ميوه شيريني ، خرجكردم حساب باز
...فروردين آخر تا خرجي هم بعدش...برادرزادهها
و كردم عليكي و سلام.رسيدم خونه به كه بودم كتابها حساب اين فكر تو
:گفتند و آمدند كنارم روز هر از شادابتر و سرحالتر بچهها.نشستم
آره:گفتم ساختگي لبخند با خريد؟ بريم قراره ديگه امروز بابا
مغازهها تا پاشو پس بابا:وگفتند كردند نگاه هم به خوشحال.باباجون
...نبستند ، بريم
و رسيد نجات يكفرشته مثل مادرشان كه بود نشده تمام جملهشان هنوز
تا كنيد بازي برويد ، فعلا:گفت و دوركرد برم و دور از را آنها
رضايت زود خوشبختانه.ميرويم هم با همگي بعد بكند ، در باباخستگي
به كرد شروع و آورد مداد و ورق عيال.بيرون اطاق از رفتند و دادند
هم بعد طرف ، آن از يككم زديم ، خرجها طرف اين از كم يك.كردن حساب
تومان هزار ده كه گفت او.كردم ذوق كلي دادكه بهم بخشي مسرت خبر
چطور نميدانستم ازخوشحالي.است كرده پسانداز عيد براي پيش ماه ازچند
نوشتيمو خلاصه.بزرگيه نعمت صرفهجو و خوب زن واقعاكه.كنم تشكر ازش
مساعده فروردين نيمهدوم براي كه گذاشتيم قرار و كرديم زياد و كم
گفت عيال هم آخر دست.كنيم سر هم را اينعيد بتوانيم شايد تا بگيرم
خيابان فلان در شوهردوستش مغازه به بچهها لباس خريد براي بهتراست ،
و دور همين از گفتم و كردم مخالفت دوريراه خاطر به اول.برويم
و آشناست طرف گفتكه او اما.ميكنيم را قضيه قال و ميكنيم اطرافخريد
.شيكاست و ارزان هم اجناسش
مغازه و تهران شرق حالاما.افتاديم راه و كرديم كلاه و شال را بچهها
كرايههاي آن با و سال آخر شبهاي ترافيك همتو آن.تهران غرب طرف
.كذايي آدرس به مكافاترسيديم و دردسر هزار با آخرش...سرسامآور
كاريدر آيينه پرنور ، لامپهاي با.بود مرتبي و وشيك بزرگ نسبتا مغازه
تمام.ميزد برق و شدهبود كار مغازه كف در كه سنگهايي و ديوار و
بود تعجب جاي اما.ميآورد وجد به را ومشتري داشت خاصي جلوه اينها
مشتري بدون و اينقدرخلوت عيد شب آنهم لوكسي اين به مغازه اين كهچرا
است؟
داد آشنايي خانممجلوآمد مودب بسيار و خوشرو آقايي ما ورود از پس
خانمش شده سفارش ما كه بود شده متوجه تازه انگار كه آقا آن و
بچهها براي اوگفتم به.كرد گرمي احوالپرسي و داد دست من با هستيم ،
گران آنهم قيمت ضمن در.ميخواهيم وقشنگ بادوام شلوار و بلوز تا دو
.نباشد
ميخواهيد ، كه چي هر.است خودتان به متعلق مغازه:گفت مغازه صاحب
دقيقه چند از بعد.بچهها داد و آورد لي شلوار دوتا و رفتبرداريد
خوشحالي از و مانورميدادند ما جلوي و بودند پوشيده را دو ، شلوارها هر
كهناراحت نزنيد را قيمت حرف:گفت قيمت؟ گفتم ، .نداشتند قرار و آرام
اهل زياد خودم چون كه اينتعارفات از و...ماييد سرور شما.ميشوم
بلوز تا اينباردو و رفت دوباره.كردم فراموش را نيستم ، جملاتش تعارف
صندوق پاي رفتيم.پسنديدند و همپوشيدند آنها.داد بچهها به و آورد
هزار گفت 50 دستآخر و كرد پاره تكه تعارف كلي دوباره.حسابكنيم تا
ليها شلوار:داد جواب... هزار...گفتم 50 و شد گرد چشمهام تومان
هم بعدتومان هزار كدام 10 هر هم بلوزها و تومان كدام 15هزار هر
است كشور فلان مال و خارجيه بلوزهاكه جنس از كردن تعريف به كرد شروع
بهقدري هم بچهها.نميكرد قانع مرا بيپول جيب هيچكدام كه حرفهايي و
اين.بياورم بيرون ازتنشان را لباسها نميآمد ، دلم كه بودند زده ذوق
اينها از ارزانتر:گفتم آهسته و فروشندهكردم به رو كه بود
چقدر ما مگر.تومان هزار بچهگانه 50 لباس دست دو براي نداريد؟آخر
مهندس آقاي:گفت و انداخت من بهسراپاي نگاهي فروشنده داريم؟ درآمد
قيمت من مابيشتره از درآمدتان كه شما...ماشاا است ، چهفرمايشي اين
كرديد سفارش و بوديد آشنا چون تازه قيمتهابالاست ، نكردم ، عرض گران را
زير جنس من مغازه راستشتو.آوردم را اينها من باشد ، مناسب كهقيمتش
من رخ به را پولش و داد پز هم كلي.پيدانميشه تومان هزار 10 15
را جنسهايش زباني باچرب.بودم شده عصباني او دست از.كشيد كارمند
بدهم پول اينهمه ميخواستم اگر من تازه.انداختهبود ما به دولاپهنا
راه همه اين احتياجينبود ، و ميكردم خريد خونه نزديكيهاي همان كهاز
اصلا.كرد تعارف باز كه بودم اينفكرها تو...شهر طرف اين بيايم
گير هالو بچههاديدم مبارك.خريدم خودم بچه براي ميكنم ما ، فكر مهمون
طرف آن از كرده حساب پدرش خون رااندازه لباسها طرف يك از.آورده
آن تا كه را عيال.بود گرفته حرصم خيليندهيد پول اصلا كه ترحمميكند
:گفتم و كشيدم كناري ميكرد ، نگاه ومغازهدار من به و بود ساكت لحظه
گران از باباكه اين.آوردي را ما كه بود جايي چه اين زنحسابي
خانم...آشنايي هواي به ودارد بدتره خودمان اطراف و دور فروشهاي
همانمقدار بيا برود ، آبرويمان ميخواهي.زشته:وگفت كرد قطع را حرفم
را بقيهاش كند ، قبول اوبخواهيم ، از و بدهيم داريم ، همراه كه را پولي
از كهصبح را عيدي تومان هزار كردم300 قبول ناچار به.بدهيم بعدا
دستي دو خانم ، پسانداز هزارتومان ده اضافه به بودم ، گرفته بانك
چانهبزنيم نتوانستيم ، تنها نه بود ، آشنا چون.آقاكرديم آن تقديم
هم ما.گذاشت ما سر را گشاد وكلاه كرد سوءاستفاده موقعيت از طرف بلكه
دراولين طلبتان ، تومانش هزار ده گفتيم شرمندگي با كرديمو كج گردن
.ندارد اشكالي:گفت سخاوتمنديفقط با هم او و ميرسيم خدمت فرصت
كمي حواسم و خورد صورتم به بهاري خنك هواي.آمديم بيرون مغازه از
توي كه سال از وقت اين طرف ، مغازه چرا شدمكه متوجه تازه.آمد سرجايش
.بود خلوت نميآيد ، اينقدر پايين بيندازي ، اگر سوزن خيابان كوچهو
چند هنوز.ميدويدند ما از جلوتر و نميشناختند پا از سر خوشحال بچهها
فروشي كفش يك جلوي تا دو هر كه نشدهبوديم دور مغازه از قدمي
از و كردند اشاره كفش يك به كدام هر كوچكشان انگشتهاي با و ايستادند
آنها مال عيد.داشتند حق طفلكيها.بخرم برايشان را آن تا خواستند من
را خونه خرجي و آجيل و ميوه و شيريني پول بايد كه من مال نه.بود
.بود شده اضافه آن به هم بدهي تومان دههزار تازه.ميكردم تهيه
همه اين ميان در
افتاده پا پيش مشكل يك
!جدي بحث
پيش در جدي بحثهايي تناوب به خويش ، تاريخي عرض و طول در جامعهاي هر
آنجامعه آحاد اصلي وظايف از اينبحثها در مشاركت به توجه داردكه روي
.است
و موضوعات ، پرسشها ما ، اجتماعي مختلفحيات درعرصههاي اكنون هم
اقتصادي عرصه در مثال ، عنوان به است جريان در جدي بسيار بحثهاي
افزايش راهكارهاي اقتصادي ، ركود با برخوردها نظيرروش بحثهايي
و قيمتنفت كاهش واسطه به احتمالي مشكلات پيشبيني غيرنفتي ، صادرات
نرخ كاهش پيراموندلايل جستجو و مالياتي اصلاحنظام آن ، با مقابله نحوه
.است نوع ازاين سرمايه تشكيل
:مختلفهستند ديدگاههاي داراي مختلفسياسي جناحهاي ميان اين در
و عرضه اقتصاديبراساس روابط آزادسازي كنترلقيمت ، دولت ، دخالت
جمله از.. و دولت بابودجه مجلس برخورد نحوه تعديلاقتصادي ، تقاضا ،
.رفتارهاست و اينديدگاهها
متحد ، نوع اروپاي با كمتر يا ارتباطبيشتر برسر بحث سياسي بعد در
برخورد چگونگي امريكا ، با برخورد نوع جنوبشرقي ، آسياي با ارتباط
تشكيل بازدارنده قانونمندي ، عوامل و قانون بشر ، عرب ، حقوق كشورهاي با
ردصلاحيت دلايل نگهبان ، شوراي نظارتاستصوابي نقد آزادي ، احزاب ، تعريف
اين در سياسي گرايشهايمختلف كه است جمله اين از.. و مجلس كانديدهاي
در گاه كه - جدي اختلافنظرهاي تا اشتراك از طيفي نيزدر موارد
.ميكنند عقيده اظهار-آنهاست گذشته مواضع با تضادكامل
آزاديهاي حدود فرهنگي ، تهاجم مهم مقوله فرهنگي عرصه در
و كتاب بر نظارت و سانسور موسيقي ، و سينما مشكلات فرهنگي ،
نگرش در تسامح ونبود بود سيما و صدا به مطبوعات ، بياعتمادي
نيز زمينه اين در كه بحثاست مورد..ماهواره ديني ، حجاب ،
.فراواناند تفاوتديدگاهها
آنبا رابطه مدني ، جامعه به بحثهايمربوط نظري ، مباحث زمينه در
ايننظريهها ، در آرمانها و ارزشها جايگاه لائيك ، و لايي و ديني ، جامعه
...و غرب نفي غرب ، نقد پستمدرن ، مدرن ، جامعه وكالت ، جامعهسنتي ، ولايت ،
.است جريان در جدي بهصورت
بحث در.. و فرهنگي اقتصادي ، نخبگانسياسي ، در تشكل جديت و حرارت
از گروهي احتمالا ميرود گمان كه است بهحدي مباحث اين پيرامون
فرداي نيت به و سرخيرخواهي از مباحث اين در دخيل جريانهاي يا افراد
.دامنميزنند آن به و داشته آنمشاركت در كشور اين براي بهتر
جرايد و وسيما صدا گزارشهاي در حتي كه است حدي به مباحث اين رونق
متاسفانه ، اما.نظرميكنند اظهار زمينهها اين آحادجامعهدر همه نيز
وموضوعات مباحث باطل دايره كهدر افرادي هستند جدي ، فضاي عليرغماين
.شوند آنخارج از نيستند قادر و بوده اهميتدرگير كم و سطحي
به وجوانان نوجوانان از گروهي ميشودكه عميقتر هنگامي تاسف اين
آخرين بارش هنگام نگريدر سطحي اين از نمونهاي ميافتندبا آن دام
.شدم مواجه گذشته روزهاي در برفزمستاني
فروشي بازي اسباب فروشگاه يك بهويترين كنجكاوانه سرد هواي آن در
:ميگفت كسي به خطاب شنيدمكه را نوجواني صداي سر پشت از.ميكردم نگاه
بخوابيم؟ امشبكجا
و جعبه كه بود ساله 15(حدودا) پرسشگرنوجواني.برگشتم صدا طرف به
حرفهاش كه بود نوجوانديگري مخاطباش و.حملميكرد واكس وسايل
.افتادم راه آنها دنبال به يكخيابان فاصله به بود ، روزنامهفروشي
.بود شرح بدين آنها مكالمات خلاصه
:واكسي پيششايل ، برويم:فروش بخوابيم ، روزنامه كجا امشب:واكسي
نفر ، هفت ميشوند ما با:روزنامهفروش هستند ، پنجنفر خودشان نه ،
روزنامه ميكند ، بيرون هم را آنها بفهمد خانه صاحب اگر اما:واكسي
رودربايستي ، با اما آره:واكسي كرد ، دعوت را ما خودش:فروش
پيش:فروش روزنامه انباري؟ كدام واكسي انباري؟ ، برويم:روزنامهفروش
.ميكنه اخراجش اوستاشبفهمه نهاگر:واكسيچوب انباري.حميد
روزنامه.بخوابيم اتوبوس تو تاصبح بخريم قزوين اتوبوس برويمبليت
گران بليتاش تازه.كنيم كار چه شب فرداكهنيست شب يك.نه:فروش
هوايگرم دريچههاي منظور) است بخوابيمگرم دريچهها اين روي واكسي؟.است
.هستيم گدا ما ميكنند فكر نه واكسي؟(.اتوشوييها و مغازهها بعضي
دفعه اونميگيريه خودشرو خيلي نه:واكسي.پسرعموت پيش بريم راستي
ساندويچميخريم خب:فروش روزنامه.داده ما به هم شام كه كنايهميزد هي
فروش روزنامه.كنيم تملق ميخواهيم ميكند بابافكر نه:واكسي.ميبريم
چي؟ شديم آزاد كه بعد:واكسي.زندان بريم كنيم بياخلاف:(شوخي به)
فوقاش.ميخوابيم خيابون توي بيخيال:فروش روزنامه.نداريم دوبارهجايي
كار وقت اون.ميشيم مريض.ميخوريم ما سر.است دلتخوش:واكسي.ميميريم
...بكنيم همنميتونيم
را آنها.سررفت من حوصله اما.ادامهداشت نوجوان دو اين صحبتهاي
.باشد آنها فكر به كسي آيانبايد اماكردم ترك
كدخدازاده علي
|