عصردانايي منطق و معرفت ارزش ،
سياسي خشونت
عصردانايي منطق و معرفت ارزش ،
(پاياني بخش)دانايي عصر آغاز ارتباطات ، عصر پايان
انتخاباست ، خرد داريم ، احتياج كه چيزي مهمترين وفور عصر در ما
داناييهايي با كاملا كه پيشرفتهدارد داناييهاي به احتياج انتخاب خرد
.است متفاوت داريم نياز عصركميابي در كه
ذهنيت با شما يعني.است ادراك بحران معاصر جهان مساله مهمترين
را جديد عصر پديدههاي نميتوانيد مرسوم معرفتي الگوهاي و مرسوم
پيدا مناسب آنهاراهحلهاي براي و شويد مواجه اينپديدهها با بشناسيد ،
.كنيد
:كار محيط جديد ارزشهاي و هنجارها
كه هنجارهايي و ارزش تغيير از نمونه يك بهعنوان ميتوان را دو جدول
دره.است سليكان دره مربوطبه جدول اين كرد عنوان است حاكم كار به
مديريت حوزه در بخصوص تكنولوژيكي پيشرفتهاي آخرين سمبلجذب سليكان
.دارند را ميليارد داخليمعادل 65 ناخالص توليد جمعيت ميليون دواست
فروش سال در دلار از 200ميليارد بيش كه است شركت هزار شامل 6 دره اين
.است درصد بالاي 20 سالانهاش نرخرشد و دارند
(دو جدول) سليكان دره در جديد ارزشهاي و هنجارها
شبكهاي و آميبي منعطف ، نامتمركز سازماني ساختارهاي فرهنگ -
خلاق تخريب توانايي -
شكست تحمل -
(اسرار و افراد)است باارزش آنچه دادن ازدست تحمل -
تحول شوق -
خطر جستجوي -
نوآوري وسواس -
تنوع -
تيمي روح -
شايستگي نظام -
كار نيروي بازار انعطاف -
پرابهام فضاي در تصميمگيري توانايي و ابهام تحمل -
آموزش عالي امكانات -
پرمخاطره سرمايههاي به دسترسي -
حاكم فرهنگ و فضا حد چه تا كه ميشود معلوم متغيرها اين به نگاهي با
تغيير سازماني رفتار شكلدهنده هنجارهاي و ارزشها و سازمانها بر
.است كرده پرداخت
بيشترين داده نشان بررسي ميبينيميك را شكست تحمل جدول اين در
كه چيزي درست.ميدهند تشكيل ورشكستگان را سليكان دره در موفق مديران
اعتقاد چون.است مطرح صنعت ماقبل و صنعتي جامعه براي ضدارزش بهعنوان
منتقل سازمان به شكست ازطريق كه آموختههايي و تجربه كه است براين
.باارزشاست بسيار ميشود ،
(اسرار و افراد) است آنچهباارزش دادن ازدست تحمل ديگر نكته
باارزش شده انجام آنها روي كه زيادي سرمايهگذاريهاي با كه افرادي
و ميشوند تلقي سرمايه بهعنوان تا دو هر كه است اسرار بعد و شدهاند
جديد درعصر اما.بدهند ازدست را دو اين هرگزنبايد متعارف سازمانهاي
.باشد تحمل اين بايد
كه ميبينيم بگذاريم هم كنار را دو جدول در موجود نكات تمام اگر
تا است شده حاكم سازمانها بر متفاوت كاملا اجتماعي فرهنگي فضاي
امور سازماندهي كارو حوزه در كه باشد تحولي اين پاسخگوي بتواند
.است افتاده اتفاق
حاضر عصر معرفتي الزامات
مرسوم ذهنيت با شما يعنياست ادراك بحران معاصر جهان مساله مهمترين
بشناسيد ، را عصرجديد پديدههاي نميتوانيد مرسوم معرفتي الگوهاي و
.كنيد پيدا مناسب آنهاراهحلهاي براي و شويد مواجه بااينپديدهها
تحميل ما به را خودش الزام يك بهعنوان الان كه است تازهاي ذهنيت اين
.است جهاني ويژگيهاتفكر اين از يكي.دارد مهم ويژگي چند و ميكند
جهاني عرصههاي در كه حجمفعاليتهايي كه بگذاريم اين بر را فرض ما اگر
درحال كشورهاي حتي ميبينيم ما ميشود بيشتر روزبهروز انجامميشود ،
.كنند پيدا حضور اينفعاليت در جهاني تفكر يك با كه لازمدارند توسعه
نظر از و تفاوت و تنوع پذيرنده كلنگر ، سيستمي ، است تفكري جهاني تفكر
روابط بتوانيم ما يعنياينكه است شبكهاي تفكر سو آن از.فرهنگيمتكثر
مرسوم مدل با تفكرشبكهاي.كنيم استفاده فرصتها از كنيمو تنظيم را
تشبيه درخت يك انديشمندبه يك را مرسوم تفكر.دارد تفاوتعمده يك تفكر
وحدت به كثرت از يعني بسيار شاخههاي با دارد ساقه و يكريشه كه ميكند
تفكر در ولي.نيست مرسوم اصلا تفاوت و اختلاف سنتي درتفكر ;رسيدن
ساقه يك خاك زير در دارد پياز يك كه است زنبق ريشه تمثيلش شبكهاي
شبكهاي يك ما همينطور و ميشود ديگري ريشه به منجر ساقه آن كه دارد ،
ندارد ، وجود پايين و بالا نتيجه در.داريم پيوسته بههم ريشههاي از
.ندارد وجود سلسلهمراتب
.كرد تحمل ميشود بهراحتي را اختلاف و تفاوت
(جدول 3)حاضر عصر معرفتي الزامات
جهاني تفكر -
شبكهاي تفكر -
Porfationتفكر -
نقاد تفكر -
سافتشكن و وارانه تفكر -
:ميگويد او.است كرده مطرح هندي چارلز را سافتشكن يا وارانه تفكر
تمام درواقع كرد ، برخورد جديد جامعه مسايل به وارانه نگاهي با بايد
.داد شكل را اينساختارها نو از و ريخت دور بايد را ذهني ساختارهاي
.تحملاست غيرقابل موجود وضع حافظان وارانهبراي تفكر اين
توانستند تاريخسازان كه است بوده نگاه اين با كه است معتقد هندي
.كنند ايجاد را تاريخي تحولات
حاكم اصول و منطق
مبحث اما است شده اشاره چهار شماره جدول در حاكم اصول و منطق
.هستند مهمتر فراريت و وفور منسوخي ،
(چهار جدول) حاكم اصول و منطق
منسوخيت -
وفور -
فراريت -
استراتژيك شيزوفرني -
متناقض نيروهاي
Clobalism Localism ماندن محلي و شدن جهاني
Segmentation Olgoplisticبازار بر سلطنت و تخصصگرايي
Copetitionهمكاري - رقابت
تلقي مضر و منفور اقتصادي ديدگاه از كه بودند پديدههايي سه اين
آنها از وساختاري مهم عوامل بهعنوان جديد تفكر در حالا اما ميشدند ،
.ميشود بحث
انديشه تا گرفته تكنولوژي ازمحصول هرچيز منسوخيت يعني.منسوخيت.
.وتئوري
نوآوري تسريع بهعامل اين خود و هستند شدن منسوخ درحال سرعت به اينها
.ميشود تبديل
.شدهايم دور كميابي عصر يعنياز شدهايم وفور عصر وارد ما.;وفور.
از يكي.است متفاوت كميابيخيلي عصر در مديريت با وفور درعصر مديريت
و داد جديد نظام از 7ميليون بيش مثال براي كه است اين نشانههايوفور
.ميكند توليد زمينهاطلاعات در اينترنت يا.است شده معاملهايجاد و ستد
بهجايي و ميكند راتقويت خودش خودش ، كه آورده رابهوجود جرياني درواقع
.نيست پيشبيني قابل و اصلامعلوم كه ميرسد
خرد است ، انتخاب خرد داريم ، احتياج كه چيزي مهمترين وفور عصر در ما
كه داناييهايي با كهكاملا دارد پيشرفته داناييهاي به احتياج انتخاب
.است متفاوت داريم كميابينياز عصر در
سليقهها ، .است حاكم تقاضا فضاي در كه است اترگونهاي حالت.فراريت.
به را خودشان بايد سازمانها و ميكند پيدا تغيير سرعت به همه ايدهها
مهم و ساختاري بهعنوانعامل امر اين به اگر خوب.انطباقبدهند اين
.ميكنند مشكلپيدا نكنند توجه
شخصيشيزوفرني به كلي بهطور درروانشناسي ;استراتژيك شيزوفرني.
.دارد بيمارگونه وتناقض تعارض كه ميگويند
براي امروز كارهاي و كسب در موفق استراتژيست كه است اين بحث حالا
يا كند ، طي بايد را مرحله اين متناقض روندهاي همزيستي با مقابله
تناقض كه بپذيريم را ايناصل بايدكند فكر شيزوفرني بايد ميشودگفت
وجود متناقض نيروهايي.است عصرجديد پديدههاي بر اصلحاكم درواقع
ذكر چهار جدول آندر نمونه چند كه ميكنند رشد هم بهموازات كه دارند
.شدهاند
جمعبندي
براي.شويم مجهز جديد يكسريتواناييهاي به بايد ما جديد دنياي در
منفي قبلا كه پديدههايي تحمل حاضرتوانايي عصر پديدههاي با مقابله
راز ، حفظ ابهام ، تعارض ، تناقض ، مثل باشيم ، داشته را ميشده ارزيابي
جامعهشناسمعرفتي كه است حوزههايي اينها.پيشيبنيناپذيري يقين ، عدم
كه مساله مهمترين شايد و همهمهمتر از و بپردازد آن به بايد
چگونه كه است تحولات اين به نگاه نوع كند مطرح بايدجامعهشناسي
ارائه راهحل ميشود وارد بيرون از كه تحولاتي سيل اين براي ميخواهد
.كند
خوارزمي شهيندخت دكتر
سياسي خشونت
حاكم سياسي نظام و اپوزيسيون گروههاي ميان يا سياست عرصه در خشونت
و واحد يك درون در كه است نيروهايي ميان يا و ميسازد نمايان را خود
در اما است منفي ارزشي لحاظ به گرچه خشونت همچنين.دارند قرار نظام
انقلاب مانند ;است پذيرفتني و بوده اجتناب قابل غير گاه واقعيت عالم
.همراهاست خشونت با هميشه كه
يك در حاضر گروه چند يا يك كه خشونتياست نوع آن با ما سخن روي
برخيگروههاي كه زماني.هستند آن به مبتلا سياسي ، نظام يك مثلا واحد ،
ميبرند بهره ابزارخشونت از رقيب حذف موجودبراي نظام به وابسته
ويژگيهاي ثانيا شد جويا بهستيزرا آنها رويآوري زمينههاي اولا بايد
رويكرد گونه اين ثالثاپيامدهاي و كرد بررسي را چنينگروههايي
.بحثگذاشت به را سياسي بهفعاليت
جامعهبا يك سياسي فرهنگ ميان اختلافاتيكه همه وجود با گفت بايد
جوامع ، فرهنگ تمامي در تقريبا بااينحال دارد وجود ديگر جوامع
اما.ميدهد ترجيح روشهايخشن بر را جويانه حلهايمسالمت راه سياسي
را خشونت كه ميخورند چشم به نيز فرهنگهايي پاره كليت ، اين درون در
و بوده سياسي نظام ملحقات از خود آنكه وجود با و دارند باور
اما دارند اختيار در را تبليغي سياسي ، فرهنگي ، متعدد اهرمهاي
مقابله جهت را شيوه - بيثمرترين متاسفانه و - كوتاهترين و سادهترين
.است هماناخشونت كه ميگيرند اختيار مسائلدر پيچيدهترين با
بهصفر رو را قدرت از را خود سهم كه است آن گروهها اين مهم ويژگي
درحال قدرتمند رقبايي كه صاحبانقدرتاند يا اينان.ميبينند
از سهمبري حيث از - ضعفايي يا و هستند آنها از قدرت قبضه ستاندن
را آنها جامعه بر حاكم سياسي شرايط و قدرتمند رقباي كه هستند - قدرت
نظامي ملحقات خوداز اينكه با حركتهايي چنينميبرند اضمحلال به رو
قدرت اگر نميتوانند اما نظاماند همان از نيز آنها رقباي كه هستند
را خويش نابودي هستند ، ضعيف اگر و ببينند را آن شدن محدود دارند تام
خشونت سياسي فرهنگ زمانيكه روندي ، چنين حاصل.بنشينند انتظار به
وهماورد ستيز نشوند ، خشونت از نيزمانع دستگاههايي و باشد وجودداشته
.است خونين طلبي
در يقينا اما مدت كوتاه در شايدنه چند هر خشونت جبري تبعات
اين ;ميشوند متوسل خشونت به كه گروههايياست همان فروپاشي درازمدت
معمولا را خود كه آنجا از جرياناتي چنين البته.ميدهد گواهي تاريخ را
يا كه پاسخميدهند اينگونه را تاريخ گواهي ميبينند ، اين تمام حقيقت
اصلا تاريخ را اينقضاوت اما.ياهيچ (حقيقت زعمآنها به و) ما
با فردي كهنه دنياي اگردر اينكه آن از مهمتر اما.نپذيرفتهاست
سلطنتآنها تخت و تاج (بودند يكنظام از همه كه) خود پدر يا كشتنبرادر
قدرت اولا دنيايامروز در درميآورد ، خود بهانحصار را قدرت و ميربود را
كه نيست خشونت بهعبارتي و كشتن ثانيا و درآيد بهانحصار كه است سخت
.است قدرت آورنده فراهم استكه عامه بلكهرضايت قدرتميآورد
در سياست اركاناساسي از يكي قدرت ازمعادلات خشونت حذف صورت هر به
جايگزينيقانون هدف با كه تلاشي بر علاوه اساس اين وبر ماست جامعه
سياسي ايندرك به بايد نيز ميگيرد ، خشونتگرايان انجام جايزور به
برتافته روي ازخشونت كه است رسيده دورهاي جامعهبه كه باشند رسيده
.است
اكبرياني هاشم محمد
|