سياسي فرهنگ پيرامون
گرايي كثرت ضرورتهاي
سياسي فرهنگ پيرامون
شكلدهي در وبر ماكس اروپايي ، جامعهشناسان تمام ميان از
است بوده موثرتر سياسي فرهنگ درباره پژوهش
:اشاره
نقش جامعه اعضاييك سياسي رفتارهاي تحليل در سياسي فرهنگ
و پژوهشگران سوي از بسياري توجه جهت اين به.دارد اساسي
انديشه در.است آمده عمل به مولفه اين به انديشمندان
و منظم صورت به كه است فيلسوفي اولين افلاطون غرب ، سياسي
نيز ارسطو او از پس.پرداخت سياسي فرهنگ پديده به مدون
به نگاهي با حاضر نوشتار.كرد بررسي را موضوع دقيقتر
رشتههاي برخي تاثر و تاثير به فيلسوف ، دو اين انديشههاي
به ادامهمقاله در.ميپردازد سياسي فرهنگ با انساني علوم
بخش اين در.ميشود سياسياشاره فرهنگ نوين مطالعات خاستگاه
گستردهتر واقع در كه شده توجه وبر نظراتماكس به نوشتار از
در.است بحثگذارده به را سياسي فرهنگ ديگران از وعميقتر
نظر مورد سياسي فرهنگ سياسيو تئوري ميان رابطه پايان ،
-اختصار به چند هر -گوناگوني آننظرات طي كه ميگيرد قرار
.شدهاست طرح
مقالات سرويس
پيشين انديشههاي
سياست آدمياندرباره كه آنچه قدمت به سياسي فرهنگ نظريه
پيامبران.است داشته ماوجود پيرامون نوشتهاند و گفتهاند
رغبتها و رفتار خويش ، هشدارهاي و پيشگوئيها ، اندرزها در
دادهاند ، نسبت مختلف اقوام به را گوناگوني وتمايلات
نيز يوناني و رومي نمايشنامهنويسان و شاعران و مورخان
آتنيها اسپارتيها ، دوريها ، ايونيها ، خصايص و فرهنگ درباره
.كردهاند نظريهپردازي كلدانيها و كرتيها ، فنيقيها و
سياسي فرهنگ تحليل در ما استفاده مورد مقولات و مفاهيم
سياسي جامعهپذيري نخبگان ، سياسي فرهنگ فرهنگ ، خرده مانند
.رفتهاند بكار هم قديمي نوشتههاي در فرهنگي تغيير و
مطلبي ازجمهوريتافلاطون شيواتر و مهمتر اثري هيچ در
ميگويد كه هنگاميسياسينمييابيم فرهنگ اهميت درباره
حكومتها دارد ، گوناگوني عادات و حالات انسان كه همانگونه
انسان در متنوعي صفات ميتوان كه همانگونه و مختلفاند نيز
به.كرد تصور متنوعي و متعدد حكومتهاي ميتوان گرفت ، سراغ
و چوب مااز حكومت كه كنيم تصور نميتوانيم ما دليل همين
و فرمانروايان عادات از جداي و شده ساخته سنگ
.است فرمانبرداران
و اليگارشيك ، دموكراتيك سياستهاي و جوامع چگونگي افلاطون
شرح فردي متداول و صفاتغالب انواع بوسيله را اشرافي
مثالي صورت طريق از خود نوبه به صفاتنيز اين كه ميدهد
و جاهطلبي تربيت ، و تعليم يا و خانواده (ايدهآل)
.ميشوند داده شرح...و شكست سيطره ، پدران ، ثروتاندوزي
درقوانين هم و جمهوريت در هم كه اندازه همان افلاطون
و موقع به شده سياسيقايل جامعهپذيري براي زيادي اهميت
:است داده نشان را سياسي فرهنگ اهميت و ارزش بجا كاملا
چونكه آنهاست ناپذيرترين تربيت بشر حيوانات ، همه ميان از
شكل هنوز كه است منطق و عقل از منبعي و سرچشمه داراي
به است ، حيوانات از سركشتر و تيزهوشتر موذيتر ، او نگرفته ،
.شود كنترل زيادي لگامهاي بوسيله بايد دليل همين
همگي مسئولينسياسي و مبلغان و پدران مربيان ، و مادران
فضيلت مسير به حيوانچموش اين اصلاح و هدايت به نسبت
.متعهدند و ملتزم مدني ،
به نيز يعنيسياست ارسطو كتاب آخرين از كامل بخش يك
منش تنظيم چگونگي از نيز پلوتاركاست يافته اختصاص تربيت
هنگام تا تولد بدو از ليكورگ توسط اسپارتيها خصوصيات و
شستشوي براي زنان به سفارش:مانند.ميدهد گزارش گفتن سخن
استفاده عدم كودكان ، پوست شدن لطيف براي شراب در نوزادان
كودكان اندام اينكه بخاطر دايهها سوي از قنداق نوار از
و تنوع عدم نيز و گيرد شكل حبس و فشار از بدور و آزادانه
و تنهايي مواقع در جرات كسب و آنها غذاي در خوشمزگي
.تاريكي
فرهنگ بررسي در و نوگراتر افلاطون با مقايسه در ارسطو
سياسي فرهنگ متغيرهاي براي تنها نه زيرا است علميتر سياسي
متغيرهاي با آنها رابطه از صريحا بلكه ميشود قائل اهميت
سياسي و ساختاري متغيرهاي با و يكسو از اجتماعي طبقهبندي
شكل بهترين كه ميدارد اظهار او.ميكند بحث ديگر سوي از
متوسط طبقات آن در كه است تركيبي شكل يك حكومت حصول قابل
اصول بر مبتني سازماندهي نوع يك مركب حكومت.دارند برتري
اينرو از است توامان طور به اليگارشيك اصول و دموكراتيك
فقيران به هم و ثروتمندان به هم حكومتي مناصب از تعدادي
كه ميآيد وجود به زماني حكومتي چنين البته.مييابد اختصاص
وجودداشته نيرومند متوسط طبقه يك و شده توزيع ثروتوسيعا
:كه ميسازد خاطرنشان او.باشد
حالي درميانه مواهب ، همه از مندي بهره ميزان بهترين
خرد فرمان به گوش هستند حال اين در آنانكه زيرا است
.دارند
دارند سر در جاه و نام سوداي كمتر متوسط طبقه مردم وانگهي
از كه كسانيزيانحكومتهاست به سخت كه است سودايي اين و
افراط حد به خويشاوند و دولت ثروتو از اعم مواهب ،
نيز آنرا رسم و راه و بيزارند فرمانبرداري از برخوردارند
زندگي يافتهاندكه كودكي زمان از را عيب اين و) نميدانند
در حتي كه ميكند راتباه آنان خوي چندان خانوادگي پرتجمل
كساني آنسو از (نميگيرند چيزي همبه را استاد سخن دبستان ،
.خودارند كمينهسازي و زبوني به بيبهرهاند اينمواهب از كه
و دارايبنده فقط آيد پديد گروه دو اين از كه كشوري
ديگر گروه و حسود ازمردمش گروهي آزاده ، نه است ، خودكامه
از دور بسيار حالت ، اين و.همميهنانخويشاند خواركننده
عنوان به ارسطو كه است سياسياي شراكت و صميمت و رفاقت
اعتقاد آن به حكومت شكل آخرين و بهترين فرهنگي مباني
با متوسط طبقه برتري با مختلط حكومت از ارسطو تصور.داشت
شناختهايم مدني فرهنگ عنوان به اخير سالهاي در ما كه آنچه
واقعي وآگاهي احساس يك آن در كه فرهنگي مييابد ، ارتباط
قلمرو و جهت و نهادهايسياسي مشروعيت درباره اساسي و
هم اكثريت يك سوي از گسترده وتحمل اغماض و عمومي سياست
به نسبت آگاهي از وسيعي توزيع و درانتقادپذيري علقه
وجود شهروندان ميان جانبه چند اعتماد و سياسي صلاحيت
.دارد
اروپايي جامعهشناسي و سياسي فرهنگ
ذهني اهميتمتغيرهاي درك با قرن 19 در جامعهشناسي رشته
.يافت گسترش واجتماعي سياسي پديدههاي توضيح در
ثبات تداوم در ايدئولوژيك -مذهبي باورهاي براي سيمون سن
تا بود قائل بيشتري اهميت پيشرفت به نيل و اجتماعي
را جامعه اساس و جوهره كنت اگوست.مادي و اقتصادي باورهاي
را ايدئولوژي ماركس و ميدانست مشترك اخلاقي تصورات نظام
و انقلاب روند در تاخير براي بورژوازي دستان در مهم سلاحي
(كارگري انقلاب ضروري شرط بهعنوان) كارگر طبقه سياسي آگاهي
.ميكرد معرفي
بروجدان را اجتماعي وحدت از خويش تصور دوركيم اميل
اعضاي مشترك واحساسات باورها ارزشها ، نظام يا جمعي
پارتو غيرمنطقي و منطقي فعاليت مفاهيم و ساخت مبتني جامعه
نظريه از بخشهايي واشتقاقات راجعبهبقايا
تغييراجتماعي و اجتماعي -سياسي ساختار اساساروانشناسانه
.بودند
شكلدهي در وبر ماكس اروپايي ، جامعهشناسان تمام بين از اما
وبر عقيده به.بود ازهمه موثرتر سياسي فرهنگ درباره پژوهش
تفسيري جامعهشناسي يك.باشد همدلانه علمي بايد جامعهشناسي
ارزشها ، متغيرهاي و احساسات نگرشها ، آن ، در تفهميكه و
.باشند مهمي توضيحي
كهمفاهيماش بود جديد اجتماعي دانشمند برنخستين و شايد
و آگاه كاملا روششناختي لحاظ از او.بودند تجربي اساسا
تحليل از شكلي و كرد استفاده ازپرسشنامه بود ، نوآور
بهره ميداني منظم مشاهده از و بخشيد تكامل را محتوايي
.برد
به بود پاسخي مذهب جامعهشناسي در وبر كار
اقتصادي ساختار بر كه ماركس جامعهشناختي نظريه
بر موثر بنياني ساخت عنوان به (روابطتوليد)
.ميفشرد پاي تصورات و ايدهها و نهادهاياجتماعي
دنياي اقتصادي رسوم و آداب و مقررات بررسيتطبيقي
در تصورات و كهارزشها ميداد نشان وبر جانب از وسيعمذاهب
عوامل ميتوانند نهادهايسياسي و اقتصادي تغييرساختار
وبر نظر از سياسي انواعاقتدار باشند ، تقويتكنندهاي
و ذهنياند مقولاتي (عقلاني-قانوني كاريزماتيك ، -سنتي)
اطاعت دليل توضيح هستندبراي مولفههايي و دلايلسهگانه
.سياسياند مشروعيت آرماني مباني يعني رهبران پيرواناز
از تابعي سياسي نظامهاي ميان بنياني تفاوتهاي ترتيب بدين
گونههايياند سنتي اقتدار انواع ميآيند حساب به ذهني مقولات
سنن و نقشها اساس بر اينكه دليل به حاكمان از آنها در كه
ميكنند عمل نقشهايي اساسچنين بر و شدهاند قديميانتخاب
بيان وبر كه قانوني -نظمعقلاني اصلي شكل.ميشود اطاعت
ميشود اطاعت آنازمناصب در كه است بوركراسي ميدارد
قابل و عقلاني مكتوب وقوانين نقشها اساس بر زيرامناصب
كاريزماتيك اقتدار.ميكنند عمل و شده انتخاب اجرا
از تصوري با كه است سياسي نظم از گذرا و استثنايي نمونهاي
تعين و تشخص رهبر يك انساني ويژگيهايابر يا برتر انسان
.است يافته
دلايل بر مبتني نيز (وبر ازسوي) سياسي احزاب شناسي نوع
بر كه احزابياند طبقاتي احزاب.است حاميان و اعضاء ذهني
بسيج را حمايتگران طبقاتي ، منافع و علايق به توسل اساس
منصب و قدرت وعده اساس بر حمايتي و تشويقي احزاب ميكنند ،
در ميجويند توسل حمايتكنندگان به مادي امتيازات ساير و
ايدهآلها به تشبث بر جهاننگر و ايدئولوژيك احزاب كه حالي
مقولات نتيجه در هستند مبتني سياسي حاميان آرمانهاي و
-احساسي -سنتگرايانه -وبري اجتماعي فعاليت انواع بنياني
تئوريهايتوسعه عميقابر -ابزاري و ارزشي عقلانيت و عاطفي
.نهاد اثر شدهاند سياسي فرهنگ پژوهش وارد كه نوسازياي و
.بود پارسونز متحدهتالكوت ايالات در وبر اصول شارح
.كرد تكميل را وبر اصلي مقولات برخي وي كارهايپيشين
از اجتماعي عمل به نسبت ازجهتگيري استنباطش در پارسونز
الگوي.ميگويد سخن انتقادي و احساسي ادراكي ، رويكردهاي
به نسبت جهتگيري تمايز روشهاي پيوستگي پارسونز متغيرهاي
نظر بهميسازد منعكس را دوركهايم وهم وبر هم تاثير عمل
وضعف اختلالات -كار محرك و انگيزه -كلنگري-تخصصگرايي وبر
كه حالي در است عقلاني فرهنگ و ساختار صفات از عاطفي ،
.هستند سنتگرايي جنبههاي و صور عطوفت و دلبستگي پراكندگي ،
درك نيز و نوسازي مطالعات در مهمي نقش پارسونزي مقولات اين
.ميكند ايفا مدني فرهنگ پژوهش
دارد ادامه
گرايي كثرت ضرورتهاي
(پاياني بخش) مدني جامعه و كثرتگرايي
اجباري جنبهاي مشاركت آنها در كه توتاليتر نظامهاي خلاف بر
اجازه كه اقتدارگرا نظامهاي خلاف بر و دارد تحميلي و
از كثرتگرا نظام يك نميدهد ، مردم به مشاركتي هيچگونه
براي را سياسي فعاليت امكان كه گرديده متشكل نهادهايي
با مقايسه در متكثر نظامهاي.ميآورند فراهم شهروندان
جامعه.برخوردارند بيشتري سياسي ثبات از وحدتگرا ، نظامهاي
فرد به كه وامنيتي همبستگي احساس نظر از هم پلوراليستي
.ميشود سياسي ثبات موجب قدرت ساخت نظر از هم و ميبخشد
مختلف گروههاي بين در قدرت كه آنجا از متكثر نظامهاي در
حاكم مرجع متوجه تنها نقد زبان شدهاست ، توزيع سياسي
گروهها از يكي متوجه است ممكن اعتراض و انتقاد بلكه نيست ،
.باشد نيز احزاب يا
به فرد كثرتگرا ، و پيوسته جامعه در كه است معتقد گاسفيلد
داردو عضويت متعددي گروههاي در مختلف منابع به تعلق دليل
بين چندجانبه همبستگي و ارتباط و افراد چندگانه وفاداري
منازعات و شكاف شدت از اجتماعي گروهبنديهاي
انقلابي جنبشهاي وقوع امكان جوامعي چنين در اجتماعيميكاهد ،
وفاداري تمامي طالب اينگونهجنبشها زيرا.مييابد كاهش
كثرتگرا ، مانع اجتماعي ساختار كه درحالي هستند افراد
.ميشود تودهاي جنبشهاي به فرد يك وفاداري كل واگذاري
خاصه قدري ، مفروضات ضد بر اختيار ، تشخيص با تكثرگرايان
مبتني نظريهاي آنان سرخيل.شوريدند دولت حاكميت بودن قدري
.بود -سياست گروهي طبيعت ويژه به و -سياسي مشهود حقايق بر
رادوباره انساني گروههاي فلسفي ، مقدورات از گريز در فلذا
و جديد دوره در سياسي متفكران ديد از.نمودند تعريف
را ايدهآلي و روايتواحد كه است گرايشي پلوراليسم ، معاصر
.است متكثر نيز خود رو اين از و نپذيرفته
لاك نظريات از تركيبي عمدتا منظر اين در سياسي تكثرگرايي
و دوام فضيلتهاي و مشاركتيروي اخلاق فردگرايي ، مورد در
.ميباشد ثباتبرك
و ميباشد دولت قدرت محدوديت بر مبتني كلاملاك اصلي محتواي
وي ديد از اجتماعي قرارداد در رضايت كهعنصر آنجا از
متفاوتي و گوناگون طرفيسليقههاي از و است اساسي مسئلهاي
بروز باعث و سياسي نظام لاينفك جزء سياسي تكثر دارد ، وجود
.ميكند جلوگيري قدرت تمركز از و ميگردد مختلف علايق ظهور و
بهترين به بتواند عمومي اراده آنكه براي است معتقد روسو
آنها ميان برابري بايد شود منعكس تكثرگرا جامعه يك در وجه
تاثيرگذاري و نفوذ ، عملكرد آن ، از مهمتر و برسد حداقل به
.نباشد ممكن سطح پايينترين در تصميمگيري فرايند بر آنها
تكثرگرايي درباره مثبت ديدگاهي برخلافروسو ، توكويل
آزادي از برخورداري براي توكويل محوري نكته.ميكند ارايه
اعضاي او بهنظراست استوار همگان براي شرايط برابري بر
در انكاري غيرقابل حقوق داراي شهروند عنوان به جامعه
وگروههاي اصناف و هستند حزبي و صنفي تشكلهاي ارتباطبا
يك اساسي زيربناي و ضروريات تكثرگرااز جامعه يك در مختلف
.ميباشد متمدن جامعه
شيفته و مجذوب هم فرانسوي معاصر فيلسوف ريكور پل
گوناگون انديشههاي با گفتگو و بحث تنها نه و است چندگانگي
توافق ايده به وي.ميداند ضروري بلكه ممكن ، امري را
و فلسفي انديشه زمينه در (Conflictual consensus) تعارضي
ريكور ديدگاه از تعارضي توافق.دارد اعتقاد سياسي تجربه
گوناگون صور ميان تجربي و فكري برخوردهاي بلاواسطه حاصل
.است دموكراسي عمومي فضاي در عقايد
و بروز امكان تكثرگرا ، تفكر زمينه در تنها مدني جامعه
دولت عمده موانع از يكي بنابراين.پيداميكند ظهور
رقابت.است تكثرگرايانه رقابت به بياعتنا و بياعتماد
تودههارا نهادمند مشاركت مدني ، جامعه در تكثرگرايانه
عمل به جلوگيري آنها بيتفاوتي و بيحسي از و داده افزايش
.ميآورد
و گروهها آن در كه است كثرتگرا جامعه يك مدني جامعه چون
احزاب و طبقات گرايشها ، حرفهها ، فرهنگها ، خرده با افراد
يك نميتواند جامعه دارنداين شركت گوناگون سليقههاي با
;ايدئولوژيكاست فرا مرحله در جامعه اين و باشد ايدئولوژيك
.است نداده قرار خاصي ايدئولوژي تنگناي در را خود يعني
در كه است فلسفي پلوراليزم از متاثر سياسي پلوراليزم
جهان كه شده بنا اعتقاد اين بر ثنويت و وحدانيت با تفاوت
شده يكديگرساخته از مستقل و بالذات قايم مقولات و اشياء از
سياسي پلوراليزم در.است متعددي اصول و اساس بر و
يكديگر از مستقل و متعدد اجتماعي و سياسي سازمانهاي
افراد از كه اجتماعي يا شغلي گروههاي تا ميشود پذيرفته
توليد شيوه چارچوب در بتوانند شدهاند تشكيل مشتركالمنافع
.كنند دفاع خود خواستهاي و منافع از سرمايهداري فرهنگ و
و اصول بنيان بر بشري جوامع همه كه داشت توجه بايد
و انكار غيرقابل زيربناي كه گرفتهاند شكل مشتركي باورهاي
افزون مدني جامعه در اما.ميدهند تشكيل را جامعه وحدتساز
اساسي باورهاي جزو نيز آزادي زيربنايي ، يگانگي اين بر
عرضه را خود ديدگاههاي آزادند گروهها و افراد و است جامعه
تنوع كه است ، روشي كثرتگرايي كثرتگرايي ، مطلوب شكل.كنند
به منجر كه نميداند بنيادي و اصيل چندان را گونهگوني و
شود ، علمي نظريههاي يا فرهنگها افراد ، دنياهاي ميان تباين
دستيافتن براي مناسبي شيوه و روش منزله به كثرت قبول بلكه
.ميشود تلقي خير و حقيقت به
:از عبارتند كثرتگرايي اين ويژگي سه
اشتراك و تفاوت ملازمت -
.ميشود نگريسته موقت شناختي ، روش نحوه به كثرت -
از بسياري ميتوان زيرا است كاهشپذير عليالاصول كثرت -
به ميتوان كثرتگرايي نوع اين از.كنارگذاشت را تفاوتها
فراتر است ، هدفي همراه نقد با كه گفتگوييآورد رو گفتگو
متقابل ، تصحيح خلال از زيرا ميآورد پي در را يكديگر فهم از
وفاق با كه گفتگويي همچنين.ميآورد فراهم رشدرا امكان
و ميكند جستجو را استقلالفردي از فراتر هدفي است ، همراه
رادرچشمانداز همبستگي پديدآوردن براي فرديتجويي از كاستن
.ميدهد قرار
متفاوت عقايد بيان سياسي تكثرگرايي مثبت جنبههاي از
مهمترين از يكي اين ، تكثرگرايي از گذشته.ميباشد
نظامهاي شكلگيري از مانع ميتواند كه است تمهيداتي
مدني جامعه خاص تودههاكه فعالانه مشاركتگردد استبدادي
در قدرت توزيعميباشد متكثر مزيتهاينظامهاي ديگر از است
است سياسي جنبههايمثبتتكثرگرايي از كه سياسي گروههاي بين
را نقد ميدهد ، زبان كاهش را سياسي نظام آسيبپذيري آنكه ضمن
شفافيت سبب ميسازد ، خارج..و هنر كنايه ، طنز ، قالب از
به را زباني توانائيهاي واقعي كارآيي و ميشود ، موضعگيريها
.دارد دنبال
گروهها ، كه است اين تكثرگرايي منفي پيامدهاي جمله از
اگرچه تكثرگرا نظام يك در مدني جامعه سازمانهاي و احزاب
عين در ميگردند ، حكومتي استبداد از مانع حايلي مثابه به
نميتوانند و ميدهند قرار تحتالشعاع افرادرا آزادي حال
.باشند فردي علايق پاسخگوي
اسدسنگابي كريم
|