پنهان جدال ;معرب نامهاي
تابلوها با مردم
مهاجراني دكتر حضور با
جشنواره پانزدهمين برگزيدگان
شدند معرفي جوان سينماي
پنهان جدال ;معرب نامهاي
تابلوها با مردم
عمومي فرهنگ
شهرها ايراني فارسينويسينامهاي لزوم درباره كوتاه بررسي
روستاها و
را معرب نامهاي بهتدريج تابلوها ، فشار زير مردم اگر
ميشود؟ عايدمان چيزي چه برند ، بهكار فارسي نامهاي بهجاي
تابلوها و سرمهميگويند و كليد را شهرشان نام مردم
را خودشان راه مردم سورمقمينويسند ، و اقليد
را خودشان راه تابلوها ميروند ،
;اشاره
مجموعه در مروريكوتاه و مختصر بررسي حاصل مقاله ، اين
معرب شكل كه است ايران وآباديهاي شهرها نامهاي برخي
مشكلات از يكي بازشناساندن آن ، از منظورميرود بهكار آنها
ايران آباديهاي و شهرها نامهاي بهكارگيري در موجود
كتابهاي در نامها ، فقط گروه اين معرب اشكال از دستهاي.است
نامههاي و نقشهها در آن از بهپيروي و قديم جغرافيايي
و شهرها مردماين گفتوگوي در تاكنون و ميشود ، اداريديده
نامهاي شامل بيشتر دسته ، ايناست نشده وارد روستاها
كه معرب ازنامهاي ديگر دستهاي.روستاهاست و شهرهايكوچك
مردم زبان به دربرميگيرد ، را شهرهايبزرگ نامهاي بيشتر
شهرشان نام معرب از گفتوگو ، در هم آنها و نيزراهيافته
بدان جا اين در كه بهدلايلي شيوه ، اين.ميكنند استفاده
داده سروساماني آن به اگر و نيست پسنديده ميپردازيم ،
افزوده دارد ، همراه به كه آشفتگي و تشتت به نشود ،
ناهمآهنگ و نامانوس اغلب معرب نامهاي بهعلاوهخواهدشد
اينها ازآنهاست زيباي شكل و ايراني نامهاي باساختار
و تاريخي هويت و زبان استقلال با وضع اين گذشته ،
.ندارد سازگاري ايران ، جغرافياييسرزمين
چيست؟ معرب
عربي زبان به ديگر زبانهاي از كه واژهاي هر به كلي بهطور
يا معرب باشد ، كرده تغيير آن تلفظ و شكل و راهيافته ،
غيرعربي واژه هزاران از عمدهاي بخش.ميشود گفته شده عربي
واژههاي از گروهي.هستند واژههايايراني عربي زبان در دخيل
.ايراناست آباديهاي و شهرها نام تبار معربايراني
را خود كتابهاي كه عرب ايرانيو تاريخنويسان و جغرافيدانها
حروفپ ، نبودن ازجمله دلايلي به مينوشتند ، زبانعربي به
را ديگري حروف بهناچار فصيح ، عربي زبان در وگ چ ، ژ
شكل درنتيجه.ميكردند ايراني نامهاي در حروف اين جايگزين
.ميشد معرب ديگر ، بهعبارت و دگرگون نامها اين تلفظ و اصلي
وآباديها شهرها نام شدن معرب چگونگي
بهج تبديلگ -1
ايران مكانهاي و نامهايشهرها از فراواني شمار در حرفگ
به اغلبحرفگ نامها اين شدن معرب بههنگام.دارد وجود
ازگرگان ، عبارت دست اين از مثالهايي.ميشود تبديل ج
دارنگان ، دليگان ، دستگرد ، گلپايگان ، بروگرد ، برازگان ،
به تبديل بهترتيب كه سيرگان و زنگان شلگستان ، شاپور ، گندي
دليجان ، جرفاذقان ، دستجرد ، بروجرد ، برازجان ، جرجان ،
.ميشوند سيرجان و زنجان شورجستان ، جنديشاپور ، دارنجان ،
بهق تبديلك -2
آباديها ، ك و شهرها نامهاي از ديگر گروهي معربشدن هنگام
كهرود ، كهستان ، مانند.شدهاست بهق تبديل
تبديل كه وكاشان كليد ابركوه ، تالكان ، كهندژ ، كرمانشاهان ،
اقليدو ابرقوه ، طالقان ، قرميسين ، قهرود ، قهندز ، قهستان ، به
.شدهاند قاشان
وج بهق ملفوظ غير هاء تبديل -3
نامها برخي پايان در غيرملفوظ هاء شدن ، معرب فرآيند در
ايذه ، ساوه ، آوه ، مانندميشود ياج بهق تبديل
ساوج ، آوج ، شكل به كه گزموده و دده سورمه ، دوده ، برده ،
.درميآيند جزمودق و ددق سورمق ، دودج ، بردج ، ايذج ،
وط بهع وت تبديلالف -4
و جايگزينالف وط گاهيع عربي به فارسي از گذار در
اراك ، ازجمله.شدهاند روستاها و شهرها نامهاي ت
عراق ، بهصورت كه تيسفون و تهران تفرش ، توس ، تالش ، اران ،
.درآمدهاند طيسفون و طهران طوس ، طبرش ، طالش ، عران ،
وص بهس تبديلش -5
شاهينقلعه ، و خواست ، شوش شاپور ازقبيل نامهايي معرب
.است صايينقلعه و سوس سابورخواست ، بهترتيب
بهص تبديلس -6
و صيمكان صغد ، به تبديل كه استخر و سيمكان شغد ، مانند
.شدهاند اصطخر
بهز تبديلژ -7
و قهندز آنها كهمعرب (دژبيل يا) دژپل و دژ كهن ازجمله
.شدهاست (دزفول يا دزفيل ونهايتا دژبيل يا) دزفل
بهف تبديلپ -8
عبارتنداز شده ، تبديل بهف آنها كهپ نامهايي ازجمله
اسفراين ، اينها معرب.پالونك و پارو پرگان ، پسا ، اسپراين ،
.فالونكاست و فاروق فورجان ، فسا ،
وس بهص تبديلچ -9
سالوس ، آنها كهمعرب (چغا) چغاد و چرام چالوس ، مانند
.است صغاد و صرام
نامآبادي آخر به حرف يك شدن افزوده -10
رستاق ، به كهتبديل بدا و پارو روستا ، نامهاي مانند
.شدهاند بداف و فاروق
در شدن معرب با كه هستند تغييراتي گروه عمدهترين اينها
.است داده رخ روستاها و شهرها نام
معرب؟ چرا
كتب در ايران وآباديهاي شهرها نام معرب شكل بار نخستين
به كه بهكاررفت مكاتباتي همچنين و وجغرافيايي تاريخي
طبيعي زيادي تاحدود رويداد ، اين.شدند نوشته عربي زبان
يا ايراني آنكتابها ، نويسندگان اينكه از صرفنظر.است
كهبعدها ، شد شروع جايي از مشكل.بودهباشند غيرايراني
بهفارسي خود ، يا ميكردند كتابهاراترجمه آن كه ايرانياني
معرب شكل بايد كردندهمچنان تصور مينوشتند ، نامه و كتاب
امروز به تا بدبختانه وضع اين.برند رابهكار نامها
زماني اينكه دليل به ميپندارند گروهي و است يافته ادامه
و بوده حاكم ما فرهنگ بر فرهنگشان و ما كشور بر بيگانگان
ما درميآوردند ، خودشان دلخواه شكل به را ايراني نامهاي
آنها كار از و دهيم ادامه را آنها راه بايد ابد تا نيز
يا باشد داشته ضرورتي كار اين اينكه بدون كنيم ، تقليد
كه تابلوهايي در متاسفانه امروز.باشيم آن رعايت به مجبور
كه نقشههايي در و ميدهند ، نشان را شهرها يا آبادي نام
استفاده هم معرب نامهاي از ميكند ، تهيه جغرافيايي سازمان
مردم توده درميان آنچه و آنها اصل با كه نامهايي.ميشود
.است بيگانه كاملا دارد ، رواج
مساله كنوني وضعيت
فارسي كتاب در.آوردهشود سادهاي مثال بجاست جا اين در
ياششم پنجم قرن به متعلق است ترجمهاي كه ممالك و مسالك
قرن به مربوط مسالكالممالكاستخري عربي كتاب از هجري
بهپارسي -شهرند دوپاره سرمق و اقليد:استكه آمده چهارم ،
اين نام استخري از پيش مطمئناقرنها.خوانند سرمه و كليد
گذشت از پس امروزنيز و بوده سرمه و كليد فارس شهركوچك دو
سرمه و (كيليل عوام لفظ در) كليد آنهارا مردم هنوز قرنها
دارد ، ادامه وضعهمچنان اين.ميخوانند (سورمه عوام درلفظ)
-راديو و روزنامهها تابلوها ، ميروند ، را خودشان راه مردم
سرمه ، و كليد ميگويند مردم.خودشان راه هم تلويزيون
و مردم به ميخواهند گويي.سورمق و اقليد ميگويند تابلوها
عقل و منطق كدام با وضع اين.كنند كجي دهن واقعيتها به
تاريخي است ، فارسي واژهاي سورمه يا سرمه دارد؟ تطابق سليم
و برده همبهكار مردم و زيباست است ، معني داراي است ،
فشار زير مردم اگر سورمق؟ چرابنويسيم پس.ميبرند بهكار
را سورمه بهتدريج تلويزيون-راديو و روزنامهها تابلوها ،
چيزعايدمان چه برند ، بهكار را سورمق و فراموشكنند
و داده رخ اتفاق اين بعضيموارد ، در متاسفانه ميشود؟
تصور اين.آنهاست درست شكل نامها ، معرب پنداشتهاند مردم
درس از را معربها عوام كه شده ناشي اينجا از غلط ،
اينكه ، از غافل.شنيدهاند تلويزيون -راديو و خواندهها
كتاب درآشناترند خودشان فرهنگ و تاريخ با خودشان
از صحبت كه وقتي شده ، نوشته پيش قرن يك كه ناصري فارسنامه
اعراب كه ايگ شهر:ميگويد ميآيد پيش فارس استان شهرهاي
همان رفتهرفته شهر ، اين مورد در امروز.گفتند ايج آنرا
براي معرب نامهاي بهكاربردنگفتند اعراب كه ميگويند
و نيست مصلحت ايرانبههيچوجه روستاهاي و شهرها ناميدن
تاريخي بههويت ايرانيان ما كنيم فرض اگردليليندارد
زبان استقلال به و كشورمان وآباديهاي شهرها جغرافيايي و
خود منطقه سياسيآينده مسائل از و بيعلاقه خود وفرهنگ
شكل بردن بهكار زير چهارگانه دلايل به باز باشيم ، غافل
.نخواهدبود عاقلانه معربنامها
.:هستند نازيبا معرب نامهاي:الف.
برابر در جرفاذقان هستند ، مانند نازيبا اغلب معرب نامهاي
دربرابر قرميسين لنگه ، برابر در گلپايگان ، لنجه
دليل ، همين به.برابركاشان در قاشان و كرمانشاهان
بهزبان هرگز ديگر بسياري و مثالها معرباين نامهاي
حذف نيز امروزي قلمرونوشتههاي از و نيافته راه عامه
يا) گرمآباد ، گزميده جاي به هنوز بدبختانه اما.شدهاند
.سورمق و جزمودق جرمابق ، :مينويسند سورمه و (گزموده
:هستند بيمعني معرب نامهاي:ب
و دارند سادهاي اغلبمعاني كه اصيل نامهاي با مقايسه در
سرمه ، مانند است ، روشن عوام حتي برايهمه معنايشان
اينها ، معرب گرمآباد ، و دوده كهندژ ، كهستان ، ابركوه ،
همگي جرمابق و دودج قهستان ، قهندز ، ابرقوه ، سورمق ،
.بيمعنيهستند
:هستند غلط معرب نامهاي:پ
اصلي ، نام معني تغيير شكل ، تغيير سبب به گاهي معرب نامهاي
معني در مردم ميشود باعث امر اين.بود خواهد غلط
ملوسجان و مانندشاهپورجان.شوند اشتباه دچار نامها كردن
و شاهپورگان اصلي نامهاي غيرازمعاني معنيهايي كه
.ملوسگاندارند
:هستند گمراهكننده معرب نامهاي:ت
اصل از گويي كه درميآيند شكلي به معرب نامهاي گاهي
براي كه پارو مثلا.بودهاند بيگانه نامهاي از برگرفته
فارسي وواژهاي ميرود ، بهكار فارس استان در ناميدنروستايي
كه شده فاروق به تبديل شدن بامعرب است ، معني داراي و
بهكار ناميدناشخاص براي زبان آن در و عربي واژهاياست
معرب كه دليجان است همچنين.دارد ديگري معني و ميرود ،
كه ميآورد بهوجود را تصور اين و است (يادليگون) دليگان
گسترش.است مسافربري ارابه معني به فرانسوي واژهاي
اين عادي حتيسوادداران و عوام ذهن در معرب ، كاربردنامهاي
و اصيل نامهاي ريشه بايد برميانگيزدكه را توهم
مثال براي.وجوكنند جست عربي واژههاي در را باستانيايران
شيدون و زاهدان را زادون ونوشتهها ، گفتهها در گروه اين
عباد اوبادرا و عمادآباد را مادآباد و راشهيدان
.پنداشتهاند
ما تكليف
معرب نامهاي برايبازگرداندن موقعيت كنوني ، وضعيت در
مانندنامهاي.نميباشد مناسب اصلي بزرگبهصورتهاي شهرهاي
هرگز كه نيست معني اينبدان هرچند.زنجان و اصفهان مشهور
بهويژهروستاها شهرها ديگر مورد در اما.چنينكرد نميتوان
كه همچنان.بازگرداند بهاصلشان را نامها ميتوان بهراحتي
مانند.كردهاند چنين موارد برخي در سالهاياخير ، در
بهجاي كه ابركوه و شده ، اصطهبانات جايگزين كه استهبان
اينكه از پيش نگارنده ، بهنظر.است نشسته ابرقو يا ابرقوه
نامهاي و كنند فراموش را خود آبادي يا شهر اصلي نام مردم
.گيرد صورت جايگزيني است بهتر شوند ، مصطلح كاملا معرب
برازگون ،(دليگان) دليگون ميگويند هنوز مردم مثلا
سورمه ،(پرگان) پرگون ،(دارنگان) دارنگون ،(برازگان)
وروگرد چغاد ، گزموده ، گرمآباد ، ،(كليد) كيليل ،(سرمه)
را همينها بنابراين ، .دوده و (رامگرد) رمگرد ،(بروگرد)
اگر.شد نخواهد حس تلاطمي و سختي هيچ گيريم ، بهكار اگر
سختي با نامها ، اين كردن جايگزين براي آنگاه بگذرد ، زمان
كردن جايگزين براي امروز كه بود خواهيم روبهرو تلاطمي و
با زنجان جاي به زنگان و اصفهان ، جاي به سپاهان يا اسپهان
.هستيم روبهرو آن
ملكزاده محمدجعفر دكتر
مهاجراني دكتر حضور با
جشنواره پانزدهمين برگزيدگان
شدند معرفي جوان سينماي
حضور با جوان سينماي جشنواره پانزدهمين:هنر و ادب سرويس
.يافت پايان برگزيدگان معرفي و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
چاپلين تراس سينما سالن در ديروز كه مراسم اين در ابتدا
در مهاجراني عطاءالله دكتر داشت جريان بهمن فرهنگسراي
اغلب:گفت آنان به خطاب و يافت حضور جوان سينماگران ميان
انسان و است سياهمشق و كردن تجربه دوره جواني ميانديشند
ميگويم من كند ، ارائه بزرگي كارهاي ميتواند بالاتر سن در
را كساني جهان اول درجه چهرههاي بين در چه نيست اينگونه
و دادهاند انجام بزرگي كارهاي جواني دوران در كه ميشناسيم
همه من:گفت مهاجراني.كردهاند متوسطي كارهاي بعدا
را نمونههايي خواندم را جشنواره اين برگزيده فيلمنامههاي
مطرح ميتوانند اول درجه ردههاي در كه بياورم مثال ميتوانم
عادت سرعت به موجود وضع با ميانسال انسانهاي معمولا.شوند
اميدي با جوانان ميكنند اعتراض آن به جوانان اما ميكنند
.شود دگرگون زندگي شرايط ميكنند تلاش دارند آينده به كه
قرار خاصي مقطع در جوان هنرمندان شما:افزود همچنين وي
سينماگر از فيلمي عنوان به شما اثر بهيك نبايد و داريد
سند كوتاه فيلم يك ممكناست كنيم نگاه شهرستان يك از
دبير مراسم ادامه در.باشد ملت يك فرهنگي و ملي و تاريخي
سپس و داد ارائه جشنواره برگزاري نحوه از گزارشي جشنواره
زير شرح به برترينها جوايز داوران هيات بيانيه قرائت با
زيباي سرزمين چشمانداز بخش فيلم بهترين:شد اهداء آنها به
فيلم بهترين بروجرد از كاوند احمد كلوكار مستند به:ما
رضوانيان شهاب اميد كار تلفن انيميشن به:دقيقهاي يك بخش
به جشنواره تنديس:غيرحرفهاي بخش موسيقي بهترين همدان از
تدوين بهترين بايرامي ايل فيلم براي پور طاهري محمدحسين
.سيد هماغوش فيلم براي دهقان آمنه خانم به:غيرحرفهاي بخش
از رضايي سليمان كار سيپيسبز به بخشحرفهاي فيلم بهترين
ميآييم كه بهشتي از بهفيلم حرفهاي ، بخش ويژه جايزه.گرگان
فيلم:حرفهاي بخش كارگردان بهترين.اسكويي مهرداد ساخته
فيلم بهترين.رسولزاده بهزاد ساخته دومله به يند
بهزاد ساخته دومله به بهيند حرفهاي داستانبخش
محصول بهكلو بينالملل بخش مستند فيلم برترين.رسولزاده
مرغ بهزندگي انيميشن فيلم برترين.احمدكاوند ساخته ايران
فيلم برترين جايزه.چيمد جين لون به لهستان از كوكو
آمود آقاي به فرانسه از سيوتا ايستگاه بچه داستانيبه
بهزاد كار دومله به بهيند بينالملل بخش ويژه جايزه.بري
.ازايران رسولزاده
سينماي سراسري جشنواره سومين و سراسري جشنواره پانزدهمين
فرهنگسراي در فروردين تا 28 از 24 شركت 13كشور با جوان
.شد برگزار بهمن
|