را گفتوشنود و نقد فضاي
دهيم گسترش
جامعه در گفتوشنود و نقد ضرورتهاي و ريشهها در كاوشي
و ترسزده مستبدخانوادهاي مادران يا پدران سايه در
شكلميگيرد اجتماعي و سياسي ازفعاليتهاي گريزان
مطمئن و آرام گامهاي
را اميدبخشي چشمانداز امامطمئن آرام گامهاي با ما جامعه
جمهوري اساسي درقانون شده تصريح آزاديهاي برايتضمين
دامنزدنبه با جرياناتي گرچه ايرانميگشايد اسلامي
يا و كند را روند اين رفتاريميكوشند ، و گفتاري خشونتهاي
بر كشور بلندپايه مسئولان تاكيد اما كنند ، متوقف
حركت مهم ، اصل اين بر مردم همهجانبه حمايت و قانونگرايي
به آميخته بهانهجوييهاي كه است آورده پديد را نيرومندي
تلاش.بربندد آن بر را راه نميتواند نابردباري و خشونت
نقد و گفتوشنود بر مبتني جامعهاي به رسيدن براي همگاني
كه ميآورد پديد را زلالي جريان خشونت ، از عاري و سالم
شكوفايي و جامعه فرهنگ تعالي و رشد براي مناسبي پشتوانه
اين اما ، .خواهدبود اسلامي ميهن اين سربلندي و استعدادها
پارهاي برخلاف كه ميدانيم يادآوري درخور نيز را مهم نكته
فضاي گسترش جهت در مردم عمومي گرايش كه غلط پندارهاي
مغرب دمكراسي نوعي از برگرفته را قانونمندي و گفتوشنود
براي مناسب بستر ايجاد و آزادي به احترام ميدانند ، زمين
بخش ايبسا و دارد عميق بس ريشهاي ما فرهنگ در سالم نقد
و آزادي زمينه در جهانيان كنوني دستاوردهاي از مهمي
.است بوده وريشهدار غني فرهنگ اين از دمكراسيتاثيرپذير
بودي ، شنودن اهليت نيست ، كاشكي گفت اهليت را ما هنوز
بر است ، مهر دلها بر شنودن ، تمام و ميبايد گفتن تمام
نفاق به مردمان اين...است مهر گوشها بر است ، مهر زبانها
مرد:گفتم را او.ميشوند غمگين بهراستي و ميشوند خوشدل
:گفت و گرفت من دست و خوشدلشد يگانهاي ، عصر در و بزرگي
من خصم گفتم ، اوراستي با پارسال و بودم مقصر مشتاقبودم ،
ميبايد نفاق مردمانبه با...اين نيست عجب.منشد دشمن شد ،
كني راستيآغاز همچنين باشي ، خوشي با ميانايشان در تا زيست
...بايدرفت بيابان و كوه با
همين بهخاطر پيش كهقرنها است تبريزي گفتههايشمس اين
و بيرونراندند شهر از را او و شد واقع موردخشم حرفها
گذشت از پس اينك كه تلخاست حقيقت اين نمايانگر
و خشم و تنگنظري پاسخبدون و پرسش فرهنگ هنوز سدههايپياپي
از انساني روابط در مجادله بدون انتقادپذيري نقدو فرهنگ
چرا؟.نيست برخوردار مطلوبي جايگاه
و پدر از فرزندي اگر ازخانوادهها بعضي در اينكه واقعيت
مدرسه در.ميشود عصيانگريمتهم به كند انتقاد خود مادر
متهم پررويي به كند انتقاد خود معلم از اگردانشآموزي
وسرانجام صورت پاسخ و پرسش اداره در دانشگاهو در.ميشود
غربزدگي به منتقد ابعادگستردهتر در و ندارد خوشي
...محكومميشود
و پيچيده بسيار وانتقادپذيري نقد و گفتوشنود بحث
مطرح خود پيرامون در را بيشماري پرسشهاي و است گسترده
انساني روابط بايددر كه آنگونه گفتوشنود چرافرهنگ:ميسازد
طولتاريخ در چرا است؟ نكرده باز را جايخود ما اجتماعي و
درآثارشان همواره هنر و ادب ايران ، بزرگان نشيب و پرفراز
كتابها خاموشي فوائد در و فراخواندهاند سكوت به را مردم
اجتماعي منتقد بزرگترين دلسوختهشيراز ، حافظ چرا نوشتهاند؟
است؟ برگزيده تعصب رابهجاي تساهل همواره هفتم قرن وسياسي
از انتقاد در چرا و ماميشود عصبانيت و خشم سبب چراانتقاد
به كه حالي چرادر ميشويم؟ اضطراب و ترديد ديگراندچار
از داريمهميشه نياز تهاجم و تعصب گفتوشنودبيحضور و انتقاد
...چرا و فرارميكنيم؟ و ميترسيم آن
آغوش در كتاببرگهايي يوسفيدر دكترغلامحسين زندهياد
به سير و پيشرفت بهترينراههاي از يكي:است بادنوشته
شناخته عيب و نقص تا زيرا است نقائص به پيبردن كمال سوي
داريم آنچه به كردن خوش دل نكنيم چارهاي آن براي و نشود
در همواره چرا توصيف اين با.است افتادن عقب و ركود نوعي
ميجويند؟ انتقاددوري و گفتوشنود از ايران مردم تاريخ ، طول
دركجاست؟ اينمعضل تاريخي ريشه
مردم دست در سلاحي سكوت
بيشتر در كه است اينحقيقت نمايانگر ايران گذشته تاريخ
.جستهاند دوري گفتوشنود از ايران مردم تاريخي دورههاي
سخنها خاموشي فوائد در ادب و علم مردان از بسياري
انتقاد فرهنگ جايگزين سكوت فرهنگ گذشته قرون در.گفتهاند
موجبشكوفايي كه فريادي ;بود فرياد از آنانپر سكوت اما شد
هرگاه ميگويد تاريخ.عرفانگرديد و هنر ادب ، علم ،
تعالي راه ادبايراني و هنر شد ، حاكمتر و سكوتهمهگيرتر
را وشمستبريزي حافظ انتقادي نقش اما ، اينميان در.گرفت
.دورداشت نظر از نميتوان
انتقادي نگاهي و واجتماعي سياسي انديشهاي با حافظ ،
زير را خويش آدمهايزمانه و روز مسائل بسيارهنرمندانه
تعصب بهجاي را تساهل خويش مرام در حافظ.پرسشميبرد
اين در كتابحافظ در خرمشاهي بهاءالدين.برميگزيند
بنگريم ايمان روانشناسي زاويه از اگر:مينويسد موضوع
ايمانهاي ايمانها ، ژرفترين يا بهترين كه ديد خواهيم
كه تعصب زيرا.نيست متعصبان ايمان خلاصه يا تعصبآلود
نارس دفاعي واكنش يك است ، اضطراب و ترديد ترس ، از آميزهاي
كه است اين دارندگانش نزد در او وظيفه عملا.نارساست و
نيست چنين.كند حفظ را اعتقاد يا ايمان مغز قشري ، همچون
يا ندارد ، اعتقاد يا ايمان باشد ، نداشته تعصب كس هر كه
اهل انسان زيرا.است تعصب اهل از سستتر او اعتقاد و ايمان
و قشر لزوما او حفاظ ولي ميكند حفظ را ايمانش نيز تساهل
و روشنبيني ابريشمين لفاف بلكهنيست جمود و جزم
بسا جمادات عالم در.است فرزانگي و فرهنگ و روشنانديشي
انعطاف با و نرم چيزهاي از شكنندهتر سخت ، چيزهاي كه هست
برابر دراست زودشكن باطنا و سخت ظاهرا هم تعصب.هستند
شده طراحي و تدوين ماهرانه كه مخالف براهين يا شبهات
نهفته آن بافت در كه ترسي سريعا لذاندارد تاب باشد ،
نفرين و نفرت و دشنام و دشنه و خروش و خشم به بدل است ،
چه قومي ، چه ديني ، چه تعصب كه پذيرفت بايد اصولا.ميگردد
كه وصورتي شكل هر در و حال درهمه انواعديگر چه و فرهنگي
چرا زاياست غالبا تساهل حالآنكه.است عقيم كند ، پيدا
و ميآورد تساهل فرهنگ ، .است همراه روشنگري و روشني كهبا
اينباره دبيرستاندر معاون پيكري ، جلال...تساهل ، فرهنگ
:ميگويد
چند و گفتن آسان يكديگر ، بر گرفتن سهل معناي به تساهل
ميشود موجب تساهل فرهنگ واقعنبود به كه است ديگر معناي
فضايي و تفكرندهيم اجازه و كرده حذف را ديگران كههميشه
.بوجودنيايد گفتوشنود براي
عصبانيت و خشم سبب انتقاد چرا كه است مطرح پرسش اين حال
اضطراب و ترديد دچار ديگران از انتقاد در و ميشود ما
ميشويم؟
انتقاد معناي
به منفي شكل به را انتقاد دارند تمايل معمولا مردم بيشتر
بودنش منفي دليل به يا و كنند تفسير و تعبير و برند كار
بپرسيم نفر صد از اگر.خوددارينمايند كردن انتقاد از
گفت خواهند آنها همه زياد احتمال به چيست انتقاد معناي كه
خصومتآميز يا كننده تحقير مخرب ، است اظهارنظري انتقاد كه
معناي از ناشي برداشتي چنين البته.است عيبجويي آن هدف كه
سره معناي به لغت در انتقاد.لغتنامههاست در انتقاد لغوي
مردم بيشتر البته كه است..و گيري خرده كردن ، جدا كردن ،
نوعي را انتقاد و ميكنند انتخاب را آن خردهگيري معناي
.ميكنند تلقي اهانت
ناسره از مفهومتشخيصسره به آن ديگر معناي در انتقاد
به اطلاعات ازانتقال است عبارت آن جديد معناي در و است
كار به خود مصالح جهت در را آن بتوانند كه نحوي به ديگران
فردي رشد افزايش و تشويق براي است وسيلهاي انتقاد يا برند
گفتوشنود و نقد به كه وجود اين با چرا.اجتماعي روابط و
در كه نقد معناي از گذشته گريزانيم؟ آن از اما داريم نياز
رسانهها ميشود ، تعبير خردهگيري و عيبجويي به حاضر حال
اذهان در نقد توصيف در مخربي نقش كشورمان مطبوعات بويژه
.دارند عمومي
مطبوعات از برخي:ميگويد اينباره در كارمند كوكلان ، هادي
گفتوشنود فضاي ايجاد و مثبت ازنقدهاي بهرهگيري جاي به
بدين و يكديگرميپردازند از انتقاد به بيشتر مردم درميان
مردم ميان در را وانتقادپذيري وشنود گفت زمينه وسيله
وظيفهرسانهها فضايي چنين ايجاد كه حالي در تقويتنميكنند
.مطبوعاتاست و تلويزيون راديو ، بويژه
!نيست گفت اهليت را ما هنوز
و انساني روابط در عمدهاي نقش شنود و گفت و انتقاد
در تحرك ايجاد براي ميتوان انتقاد از.ميكند بازي اجتماعي
نيازها بيان و آنها آموزش آنها ، در نفوذ و افراد
.برد بهره پيشرفتجامعه و اصلاح براي محركي يا وخواستهها
بدنبال منفي و مخرب پاسخهاي منفيمعمولا و مخرب پرسشهاي
در واقعيانتقاد مفهوم با كه چيزي درست يعني خواهدداشت
مطرح ظريف و هنرمندانه صورتي به گفتار اگر حال.است تضاد
چه؟ شود
.ميرنجند وجوانان كودكان انتقاد از معمولا بزرگسالان
چرا؟
اينباره عرفاندر و اديان دانشجوي دهقاني ، سولماز
بلكه ندارد وجود پاسخ و ماپرسش فرهنگ در اصولا:ميگويد
دربيشتر.ميشوند بزرگ نهي و امر فرهنگ با كودكان بيشتر
و ميزند خانواده رابزرگ اول حرف هميشه ايراني خانوادههاي
.بپذيرند چرا و بيچون را عقايدشان كنندو تبعيت بايد همه
چرا؟ راستي
مدرسه در نقد نبودفضاي درباره دانشآموز جنتآبادي محمد
به معلمان تدريس شيوه از همكلاسيهايم و من بار يك:ميگويد
ترتيب اينكه جاي به مدرسه مدير كرديم ، انتقاد مدرسه مدير
.داد ده زير مارا همه انضباط نمره بدهد اثري
!بودي شنودن اهليت كاشكي
آزردگي؟ خشم؟ داريد؟ احساسي چه ميشود انتقاد شما از وقتي
شرم؟ يا
تپش به قلبشانندارند را انتقاد شنيدن تحمل مردم از برخي
ميشود منقبض بدنشان ماهيچههاي و ميشود سرخ رنگشان ميافتد ،
حرف خود از دفاع براي يا ميكنند سكوت يا حالت اين در و
يا ميكنند بلند را صدايشان يا ميكنند قطع را مقابل طرف
.ميآورند در تلافي باشند صاحبقدرت اگر و ميكنند گريه
:ميگويد دراينباره جامعهشناسي دانشجوي صالحپور ، فيروزه
و ندارند را انتقاد شنيدن اصلاتحمل ما استادان از برخي
را او راحت خيلي كند بحث آنها با كه دانشجويي هر
كارزمينهاي اين با و ميدهند كم را نمرهاش و محكومميكنند
فضاهاي در جوان نسل وبالندگي رشد و گفتوشنود ادامه براي
در چرا نداريم؟ شنيدن اهليت هنوز چرا.باقينميماند فرهنگي
مجادلهميشود؟ و خشونت به منجر گفتوشنود بيشتروقتها
طرفين از يكي ناداني مجادلهاي ، هر در:ميگويد ناپلئون
.است نهفته
چرا؟.ميگيرد ما از را گفتوشنود اهليت جهل ،
به ما همه:ميگويد زمينه اين در كارمند سپهري توفيق
ما حرف كه ميكنيم فكر و ميدانيم فيلسوف را خودمان نوعي
معضلفرهنگي يك اين و ماست جهل از ناشي كهالبته است درست
.است
تعصب جاي به تساهل
نكند ، رشدپيدا امكان انتقادپذيري و نقد فرهنگ اگر
ريشههاي...و تظاهر و ريا ياچاپلوسي ، سكوت فرهنگ بيگمان
كرد؟ بايد چه پس.كرد خواهد خشك را مردم فرهنگديرپاي
بيحضور گفتوشنود فضاي آن در كه جامعهاي به رسيدن براي
كرد؟ بايد چه بيايد بوجود...و مجادله و اضطراب ترس ،
ميتوان چگونه كرد؟ تعصب جايگزين را تساهل ميتوان چگونه
بيحضور افكار ، و انديشهها برخورد براي گفتوشنود فضاي
آورد؟ بوجود كمالآرامش در و خشونت
اينكهرسانههاي مگر شد نخواهد فراهم فضايي چنين اين
نخستين قدم زمينه اين در مطبوعات و صداوسيما بويژه گروهي
يك ايجاد به خشونتآميز برخوردهاي جاي به و بردارند را
عمومي تااذهان بپردازند سازنده انتقادهايي با فضايآرام
.آشنابشوند سالم انتقاد با آرام آرام
مجرد هاله
|