دلاواله ، نگاه از ايران
فرانكلين شاردن ، تاورنيه ،
(آخر بخش) ايران در آن تاريخي تحولات سير و جهانگرد حقوق
:اشاره
پا و دست بلاتكليفي در كه سالهاست ايران توريسم صنعت
جهانگردان با رفتار چگونگي اينبلاتكليفي ، مهم وجه.ميزند
همين.هستند خاص ورفتاري فرهنگ حامل آنها از يك هر كه است
كيش نظراندر صاحب از جمعي شد موجب گذشته اسفندماه موضوع
اين در خود ديدگاههاي ارائه و بحث همين به و آيند گردهم
.زمينهبپردازند
كه بود داماد محقق مصطفي دكتر انديشمندان اين جمله از
.گفت سخن ايرانيان ميهماننوازي پيرامون
پيشين شمارههاي در را روشنگرانه سخنان اين از بخشهايي
.ميخوانيم را سخنراني همان از آخرينبخش اينك و آورديم
با ايراني راههاي امنيت از خود ، سفرنامه در تاورنيه
:مينويسد او.ميكند ياد شگفتي و شيفتگي
فراوان اهتمام درايران شوارع و طرق امنيت براي..
راهدار به موسوم مستحفظين معين ، درفاصلههاي ميورزند
دقت به و ميرسند كمك به دزد صداي اندك به كه گماشتهاند ،
كمال ميآيند كجا از ميروند ، كجا به كه ميپرسند ، عابرين از
عهده از كسي اگر و دارند خود كار در را هوشياري و مراقبت
حاكم نزد را او باشد ، سوءظن گفتارش به و برنيايد جواب
عمل به تحقيقات او حال از دقت به آنجا در و ميبرند ولايت
راههاي از هيچيك از بدعمل آدم نيست ممكن خلاصه ميآورند ،
بيراهه و كوهستان از بخواهد كسي اگر و بيابد نجات ايران
آن در كه اين جهت به ميشود ، گرفتار زودتر كند ، فرار
از كسي ديدند تا هستند ، مواظب راهدارها نيز ، مكانها
نموده حاصل او رفتار و برسوءقصد يقين ميكند ، حركت بيراهه
.مينمايند دستگيرش
حركت اصفهان سمت تبريزبه از قافله كه موقعي در روزي
دزديدند ازتاجري خورجيني جنجال و گيرودار درآن ميكرد ،
ملتفتسرقت كه تاجر.شد خارج شهر فورااز دزد شخص و
تفحص شهر در داد حكم حاكم شكايتكرد ، حاكم به شد ، خورجين
براي حكمي نياوردند ، آنگاه دست به اثري نمودند ،
دستگير و نموده جستجو را مرتكب كه فرستاد ، راهدارها
.نمايند
سرگردان بيابانها در آنكهمدتي از بعد دزد ، خورجين شخص
را خورجين شد مجبور شدتعطش ، از بالاخره نمود ، طيمسافت
نمايد ، عطش رفع كاروانرفته ، نزديك انداخته ، بهگوشهاي
سمت در تنها او ديدند چون ميشود ، راهدارها اتفاقادچار
او از سوالاتي بعضي كرده حاصل سوءظن ميآيد ، خشك بيابان
حاكم نزد گرفته را او برنميآيد ، جواب عهده از كه ميكنند ،
قتلش به حكم حاكم و ميآورند اقرارش به آنجا ميبرند ،
انواع به و نيست كار در عفوي اميد دزدها براي ميدهد ،
ترجمه تاورنيه ، سفرنامه)..ميكشند را آنها عذاب و شكنجه
كتابفروشي و سنايي كتابخانه انتشارات نوري ، تراب ابو
.(اصفهان تاييد
:مينويسد چنين پيران اقامتي اماكن مورد در تاورنيه
و نميشود يافت مرتب توقفگاه و منزل آسيا در...
آنها غذاي و منزل و مسافرين پذيرايي براي كه مهمانخانهچي
خاك در خاصه منازل بهترين.ندارد وجود نمايد توجهي بذل
و برميدارد خود همراه مسافر شخص كه است چادرهايي عثماني ،
تهيه برايانسان كه هستند ، شخصي مهماندارهانوكرهاي
و درشهرها كه آذوقهاي از و غذامينمايند و خوراك
در يا ميرسند ، منزل به كه برميدارند ، وقتي همراه آباديها
به نباشد كاروانسرا نقطهايكه يك در شهر ، در يا صحرا
هوا اگر و ميكنند برپا را خود چادرهاي مسافرينميدهند ،
در.نمود صرفنظر هم چادرها از ميتوان باشد خوب
متداول بيشتر عثماني خاك از ايران خاك در كه كاروانسراها
تهيه مسافر براي كه ميشوند يافت هم اشخاصي است ، راحتتر و
.است بهتر منزلش و جا باشد رسيده زودتر كس هر ميكنند غذا
توصيف چنين را ايران كاروانسراهاي وضع مطلب دنباله در او
:ميكند
از هم و راحتي حيث از ايرانهم در كاروانسرا وضع عموما
معين فاصلههاي وبه است عثماني از بهتر بنا بابتعظمت
ترتيب اين است ، اگر شده بنا كاروانسرايي جايمملكت همه در
مهمانخانههاي آسايش و بهراحتي متمولين براي كاروانسرا
است ، راحتتر خيلي ضعفا و فقرا براي نباشد ، اما فرنگستان
در و ميشوند ، پذيرفته كاروانسرا در خوبي به كه اين براي
و قوه از زايد كه مجبورشاننميكند ، كسي هم شرب و اكل
و ميخواهد كه اندازه هر به هركس بكنند ، خرج خود استطاعت
.است مختار و آزاد ميتواند ،
زمان ديگر سياحانمشهور از فرانسوي.شاردن ، ژان -.
را سفرنامهها ارزشمندترين و كهمفصلترين است ، صفويه
.است نوشته جلد ده در ايران درباره
و دوم زمانشاهعباس اوضاعحكومت فرانسوي.شاردن ، ژان.
دقتتصوير به را سليمانصفوي حكومتشاه دوره مخصوصا
و هرگونهتعصب از خالي و اغراق اوبدون نوشتههاي و كرده
معرف را او علت بههمين و است بهحق و صائب بسيار داوريهاي
سفرنامه و ميدانند غرب ملل نزد صفويه دوره تمدن و فرهنگ
.ميشناسند ايران تمدن دائرهالمعارف را او
سهولت و امنيت وجود زمينه در خود سياحتنامه در شاردن ، .
:مينويسد گونه اين ايران ، در جهانگردي
و سياحت براي ايران مانند كشوري جهان تمام در...
لحاظ از خطراتو قلت لحاظ از خواه ندارد ، جهانگرديوجود
و ميآيد عمل به مورد اين در دقيقي مواظبت طرق ، كه امنيت
عمومي عمارات تعداد كثرت معلول كه مخارج جهتكمي از خواه
است ، بيابان و بلاد در امپراطوري سرتاسر در مسافرين مخصوص
در علاوه به ميكنند ، اختيار سكونت رايگان به عمارات اين در
دارد ، وجود (شوسه)مسطحي جادههاي و پلها العبور ، صعب نقاط
حركتند در نفع كسب براي كه كساني كليه و كاروانها براي كه
وسيله تفار ، و مركوب از غير ايران در.است شده تعبيه
مستوري و پوشيده ننوهاي تفار ندارد ، وجود ديگري نقليه
طور به اختصاصدارد ، مقام عالي بانوان مسافرت براي كه است ،
.ميگردد حمل اشتري روي زوج
حراست و حفاظت براي مسافرين هميشه زمين مشرق در معمولا
حركت شب مساعد و مناسب ساعات در آفتاب ، صدمات از خويش
از چهارپايان ، همه و كاروانيان همه طريق بدين و ميكنند
با ميتواند آدمي شب اوقات در.ميمانند مصون حوادث آفت
اوقات بعضي نيز نوكران.كند طريق طي سهولت و سرعت كمال
حتي مينمايند ، گز را جادهها پياده پاي با زحمت بدون
طريق بدين و ميبرند لذت اندك پيادهرويهاي از هم آقايان
برودت مقابل در (هم) و ميكنند جلوگيري خواب حمله از (هم)
و آرامش نيز اسبها ترتيب بدين ميشوند ، گرم هوا ، خفيف
ترجمه شاردن ، سياحتنامه)...ميكنند احساس آسايشي
(اميركبير انتشارات محمدعباسي ،
تاسيسات ساخت چگونگي از خويش ، سفرنامه در فرانسوي شاردن ،
از و صفوي دوران در مسافران ، پذيرايي و اقامتي
در.است نوشته مفصلي مطالب ايران ، كاروانسراهايمتعدد
:است آمده نوشته اين از جائي
ثروت گردآوردن از بعد دارند بيشتري تمكن كه اشخاصي..
اماكن ساختن به اقدام خويش فرزندان و خود براي بسيار ،
لازم تجهيزات و تاسيسات با مدارسي فيالمثل عموميميكنند ،
در بعد مينمايند ، بنا طلاب و محصلين يا كثير ، عده براي
از رايگان پذيرائي براي كاروانسراهائي بزرگ جادههاي كنار
ميسازند پلهائي آنگاه ميآورند ، وجود به مسافرين و عابرين
و روحانيون معاش امرار براي عايداتي با مساجدي بالاخره و
ميكنند ساختمان (فقراء) نداران اطعام يا و صدقه جهت گاهي
مينامند ، آخرت ثواب را عمارات و ابنيه قبيل اين ايرانيان
اين كه ميگويند ، خودشان قول به نيز و عقبي براي يعني
مدعي چون است ، زاينده ثروت يعني جاري خير و مبرات و خيرات
عمارات و معابد قبيل اين در كه اذكاري و ادعيه هستند
گونه اين از بالفعل مردم ميشود ، گزارده و خوانده رايگان
و بانيان عايد امر ، ثواب ميگردند ، برخوردار استراحت وسايل
.(پيشين).ميشود آنان متوجه
شناخت براي است ، نمونههائي نظرات اظهار و نوشتهها اين
و صفويه زمان در كه اين به نسبت او امتياز و جهانگرد حقوق
عيني و ملموس بروز و ظهور روزگار ، آن اسلامي ايران در
:است بوده مميزات و مشخصات اين شامل حداقل و داشته
خطر قلت و سفر مدت طول در كامل ، امنيت از برخورداري -1
يا كم بسيار هزينه با اقامتي ، تاسيسات از استفاده -2
رايگان
اسبان از بهرهگيري با مسطح ، و مناسب جادههاي از عبور -3
تندرو
يا سختگذر نقاط در شده ، ساخته پلهاي از استفاده -4
رودخانهها
و سير حين در نگهبانها ، و راهدارها وجود از بهرهمندي -5
لزوم مواقع در و سفر
براي مستور ، و پوشيده ننوهاي و تفار از استفاده -6
جهانگرد خانمهاي
و خلق از بهرهمندي و محلي افراد سوي از شايان ، استقبال -7
مردم احترام و ادب و نيكو خوي
شاردن. ايرانيان نزاكت و آداب و نيك خوي و خلق مورد در
زمين مشرق مردم مودبترين ايرانيان...:مينويسد فرانسوي
با ايراني ، معقول افراد ميباشند جهان خلق خلقترين ، خوش و
ايرانيان باشند ، همطراز ميتوانند اروپائي اشخاص -مودبترين
نرم ، امكان ، قدر به و رفتار نيك و حالت خوش اعلا حد به
برخورد هنگام هميشه هستند ، ملايم و مهربان موقر متين ،
ولي ميدارند ، معمول يكديگر ، تقدم براي تعارفاتي باهم ،
....ميگردد حاصل فيالفور اولويت
ناميده زمان آن ايران طلائي عصر كه صفويه حكومت از بعد
سفر و سير افغان ، محمود از صفوي حسين سلطان شكست و ميشد
نادرشاه. زمان ، در كه آن با و افتاد رونق از ايران در
و تعمير با حتي آن توسعه و سياحتي امور بهبود براي تلاشي
به معهذا گرفت ، صورت جديد جادههاي ، احداث و راهها تعويض
نشريه مندرجات و كتابسيرالمتاخرين روايت به بنا كه طوري
:راهسازي و راه
سوار كه 40 شد ، تعريض و تعمير چنان آن خيبر راه..
مذكور راه نادر زمان در برانند ، اسب هم پهلوي ميتوانستند
پاي به وخار سنگريزه كه ميروفتند ، چنان جاروب با هميشه را
حمله فاجعه تبعات و عوارض همه ، اين با.نخليدي رهروان
سياحان ورود مانع داخلي ، اغتشاشات و افغان محمود ولشكركشي
به نادر زمان در آنان از معدودي فقط و بود ايران به خارجي
و راه نشريه نيز و سيرالمتاخرين).كردهاند سفر ايران
.(ترابري و راه وزارت انتشارات راهسازي ،
بنگال سپاه ارشد افسر فرانكلين آنهاويليام معروفترين
مسافرت ايران به ميلادي سالهاي 17871786 فاصله كهدر است
:مينويسد خود سفرنامه در وي.است كرده
سال ابتداي و نوروز كه را مارس يكم و بيست روز...
براين رسم قديم ، در.كردم توقف جا همان در است ، ايرانيان
جشن مفصلا ايران امپراتوري سراسر در را روز اين كه بود
حفظ نيز اسلام اشاعه از بعد را رسم اين و ميگرفتند
به داشت ، امكان برايشان كه آنجا تا كاروان افراد.كردهاند
از بيشتر چيزي غذايشان آنكه وجود با و پرداختند شادماني
به سالار قافله يا چاروادار نبود ، كره و خرما مقداري
و ساخت فراهم گوسفندي مجاور روستاي از روز اين مناسبت
به ديگري غذاي با كه كرد ، تقسيم كاروانيان با را آن گوشت
به صبح چهار ساعت مارس دوم و بيست روزشود خورده پلو نام
را دوم كوه از صعود به شروع شش ساعت در و افتاديم راه
آن جاده عوض در اما.بود اول كوه از بلندتر كه كرديم
در رسيديم ، كوماريچ روستاي به نه ساعت در نبود ، خطرناك
راه باج (روپيه تقريبا 13) تومان يك راهدار محل اين
اعم مسافري هر از كه است براين رسم كه آن وجود با ميگرفت ،
يك معادل كه قروش يك فقط ارمني يا و يهودي اروپائي ، از
من كه اين بهانه به راهدار ميشد ، گرفته عوارض است روپيه
من چون و بپردازم بيشتري پول بايد كه گفت هستم ، مسيحي
اما كند ، مجبور وجه اين پرداخت به مرا خواست كردم امتناع
اخذ در اگر كه كرد ، تهديد و كرد اعتراض او به قافله رئيس
را او شكايت رسيدم شيراز به وقتي كند ، پافشاري پول اين
.كرد صرفنظر ادعايخود از راهدار ترتيب اين به و كرد خواهد
(جاويدي محسن ترجمه ايران ، به بنگال از سفر مشاهدات)
با ايرانيان برخورد و رفتار شيوه از ديگر نمونه است اين
به تجاوز و تعدي از جلوگيري نحوه و مسيحي يكجهانگرد
بودن مسلمان و جهانگرد بودن مسيحي رغم به او ، حقوق
اجراي در تبعيض مانع كاروان قافلهسالار يا رئيس راهدار ،
مسلمان ، راهدار است نگذاشته و شده راه عوارض اخذ مقررات
ميزان بر زائد و بيشتري مبلغ جهانگرد ، بودن مسيحي جهت به
مذهبي ، انگيزههاي و علايق و كند دريافت او از معمول و مقرر
.شود جهانگرد آن اكتسابي حقوق بازدارنده
شهير شاعر مقبره دلگشاي باغ از بازديد ضمن فرانكلين ، .
زيبائي و معماري اهميت توصيف و شيراز در شيخاجلسعدي
:مينويسد چنين آن بناي
مقدس را آن كه مكاني ميآيند مكان اين به كه كساني...
آگاهي براي قبر روي ميپاشند ، گلاب و گل آن روي ميشمارند ،
آثار از خطي كتاب دو ميآيند ، مكان اين ديدن به كه افرادي
شده داده قرار شدهاند ، نوشته وجهي زيباترين به شيخكه
به كه كساني توسط زيادي مطالب اتاق ديوارهاي روي.است
حاضر حال در بنا ايناست شده نوشته آمدهاند اينجا ديدن
اقدام آن تعمير به نسبت سريعا اگر و است ويراني به رو
وضع كه است ، تاسف نهايت جاي.ريخت خواهد فرو زودي به نشود
پولي تا نميدهد ، امكان هيچكس به كشور ، ناپايدار و آشفته
و قدرتمند امروز كه افرادي بكند ، ساختمان اين تعمير صرف
زنداني و افتاده كار از فردا است ممكن ميباشند ، برسركار
دورتر اندكي.اتفاقيميافتد چه فردا نميداند هيچكس باشند ،
زمين ، سطح از پائينتر محلي در و چپ سمت به ساختمان ، اين
آن به رسيدن براي كه دارد وجود توجهي جالب آب قنات يك
با شخص پائين ، آن در و رفت پائين سنگي پله هفتاد از بايد
داخل از قنات آب كه ميبيند ، را گوشي هشت بناي تعجب ، كمال
آن وجود با و است سنگ از تماما بنا اين ميآيد ، بيرون آن
نظر به مستحكم و سالم كاملا است ، شده ساخته قبل سالها كه ،
.ميرسد
بناي كه اين علت ميگويند عقيده ، يك برمبناي ايرانيها
كه است اين است ، مانده باقي محكم و سالم چنين مزبوراين
جبر و زور با كه پولي يعني است ، شده ساخته باپولحلال
كه ساختمانهايي ميگويند ، ايرانيها.است اخذنشده مردم از
خراب زود خيلي شوند ، ساخته توسطپادشاهان زور پول با
وسيله به كه بناهائي كه حالي ميروند ، در بين از و ميشوند
سالم سال سالهاي باشد ، شده درست نيكوكار و عادل شاهزادگان
درباره كه داستاني برمبناي را نظر اين آنها.ميمانند باقي
تعريف داستان ، اين در.كردهاند پيدا دارد ، وجود حوضچه اين
زمانپادشاهي در آن انتهايي حوضچه و قنات كه ميشود
مهربان و عادل پادشاهي تاريخي روايات برطبق كه جمشيديه ،
شده بنا است ساخته را تختجمشيد كه است همانكسي و بوده
(پيشين)...است
خويش نوشتار دنباله در اروپائي انديشمند و متفكر سياح اين
و ابهت تاثير تحت تختجمشيد ، مجموعه از ديدار درپايان
و انسان ناپايداري از باستاني ، ماندگار مجموعه آن عظمت
:مينويسد چنين وي سرنوشت تغييرپذيري
تحت بياختيار ميكند نگاه مجموعه اين به وقتي انسان...
اين عظمت و شهرت وقتي ميگيرد ، قرار آن عظمت و تاثيرابهت
و هنر و علم مركز كه ميكنيم ، مجسم نظر در را امپراتوري
به سپس و است ميگشته محسوب قدرتمند و عامل دولتهاي جايگاه
ياد به و ميانديشيم آن شگرف دگرگونيهاي و تجهيزات
جاهطلبانه نظر مورد زماني چگونه سرزمين همين كه ميآوريم ،
آنگاه گرفت ، قرار عمر مشتاقانه مدنظر زماني و اسكندر
ايمان انساني سرنوشت ناپايداري و تغييرپذيري به عميقا
(پيشين).ميكنيم پيدا
در زمان ، مشهور سياحان داوريهاي از ديگر نمونههايي اينها ،
توريستي مهم جاذبههاي و سياحتي زيباي بسترهاي پيرامون
شيوههاي بيانگر هم حال ، عين در كه سرزمينايراناند
احساس نمايانگر هم و سياحان با ايرانيان نيكوي برخورد
و عميق ديدار از ناشي جهانگردان ، عبرتگيري و درون
.است ما سرزمين باستاني آثار مشتاقانه
|