چهره سوي آن شهر در تكدي
برانگيز ترحم
تكدي پديده به ژرفتر نگاهي
كه شده موجب شياد ، و حقهباز افراد توسط تكدي پديده رواج
هر ومردم شود وارد آسيب جامعه عاطفي و رواني ساختار به
بنگرند ديدهشك با را انسان يك اقتصادي نياز از نشانهاي
فعالو جامعه يك در اقتصادي و كاري روابط يافتن نظام
موجبرويگرداني بخود خود انگلي ، مشاغل و بيكاري كاهش
شد خواهد گدائي از افراد
تارم نو ازدهلي گدايي
اقتصادييك نابرابريهاي و فقر زائيده تكدي يا گدايي بيشك
درتهران ، ويژه به ما جامعه در امروز آنچه اما است ، جامعه
درآورده پديدههاياجتماعي زشتترين از يكي صورت به را تكدي
.ميباشد پديده اين درپس سودجو شبكههاي گسترده فعاليت است ،
به خوابآور داروهاي وخوراندن خردسال كودكان گرفتن خدمت به
ورشكستگي يا و بيماري و جراحت نقصعضو ، به تظاهر يا و آنان
صورت به افراد اين توسط درآمد كسب و مردم ترحم جلب براي
تكدي.است درآمده شهر گذرگاههاي و خيابانها آشنادر مناظري
تا خاوردور از پديده اين نيست ، ما كشور به منحصر
دستجمعي هجوم.دارد رواج نيز صنعتي يافته كشورهايتوسعه
ويژه به مردم از پول دريافت براي دهلينو گداياندر
كوليها قولي به يا گدايان هجوم با مقايسه جهانگردانقابل
.خارجياناست از كمك دريافت براي ايتاليا پايتخت رم شهر در
و دلالي اجتماعي ، رشد آسيبهاي كارشناسان پژوهشهاي براساس
سالم كار به پردرآمد و كاذب مشاغل يافتن برتري واسطهگري ،
منجر جامعهاي هر در ارزشزمان افت و بيكاري وفور توليدي ،
يك در شده ياد عوارض مجموع زيرا.ميشود تكدي رواج به
با مبارزه شيوههاي.ميكند بروز شكافطبقاتي بر مبتني جامعه
روابط يافتن نظام.باشد كارساز و بايداساسي نيز گدايي ،
و بيكاري كاهش و فعال جامعه يك در واقتصادي كاري
تكدي از افراد رويگرداني موجب بخود خود مشاغلانگلي ،
افراد و گروهها شناسايي كوتاهمدت ، در اما.خواهدشد
ميتواند دستكم تكدي چهره پشت در سودجو و فرصتطلب
سطح از كرايهاي كودكان و حرفهاي متكديان بهجمعآوري
.شهرگردد
را كودكي پيادهرو ، زني ، روي -توانير خيابان سراشيبي در
گرفته صداي با و است خوابانده زمين برروي عابرين مسير در
;مياندازد نگاهي كس هر.دارد كمك طلب مردم از اندوهبار و
خود كيف يا جيب در دست منظره اين ديدن با رهگذران بيشتر
به ميانسال مردي ميان اين در.ميدهند چيزي او به و ميكنند
بچه اين به:ميزند بلندفرياد صداي با و ميشود نزديك زن
فيزيكي وضعيت و ميشود خمخوابيده طور اين كه خوراندي چي
بلند را بچه اين:ميگويد زن به خطاب و ميكند بررسي را او
.درمانگاه داخل بيار كن
كرده ، جمع كه زيادي پولهاي جمعآوري ضمن و دستپاچگي با زن
مرد.دارد را مخمصه اين از رهايي در سعي فرياد و داد با
درمانگاه داخل به و ميكند بلند را كودك است پزشك كه
زيادي مقدار ساله كودك 4 به كه ميشود معلوم بعد..ميبرد
حاشيه در طولاني ساعتهاي در بتواند كه شده داده قرصخوابآور
رهگذران احساسات برانگيختن با و بخوابد سنگفرش روي خيابان
.كند گدايي بتواند او همراه آنها ترحم جلب و
تكدي پديده
گدايي به دست ازافراد ، بعضي چرا كه نيست معلوم درستي به
و است نداري و فقر از ناشي ناپسند عادت اين آيا.ميزنند
به.دارد اشخاص منش و رواني اختلالات شخصيت ، در ريشه يا
فحشاء ، و فساد اشاعه شهر ، كردن بدشكل تكدي حاصل هرحال
.است دريوزگي گسترش و ناپسند عادتهاي رواج
از نادرست بهرهگيري انساني ، احساس از استفاده سوء گدايي
و پويا واحد يك از پول انتقال تكدي.است ديگران دارايي
دليل به درازمدت در كه است بيكار و منفعل واحد يك به فعال
همراه به اقتصادي سوء پيامدهاي كار نيروهاي از بخشي ركود
.دارد
تكدي بلكه نيست ، تكدي و فقر عامل هميشه تنگدستي و فقر
فرهنگي ، اقتصادي ، عواملدارد گوناگون علتهاي و ريشه
افراد كه است عواملي از...و خانهبدوشي مهاجرت ، اجتماعي ،
تكدي ناهنجار پديدهميكند مستعد تكدي به رويآوري براي را
و تكدي بيخانماني ، بلكه نيست ، ايران ما كشور مختص تنها
.دارد رواج گوناگون شكلهاي به كشورها تمامي در ولگردي
كار از عجز ، ناتواني ، نداري ، فقر ، با مترادف تكدي
به تكدي.است بوده...و بيماري نيازمندي ، غربت ، افتادگي ،
با و ميبخشد ناميمون و زشت چهرهاي شهرها ساختار
آسيب نيز جامعه رواني ساختار به مردم ، ترحم حس برانگيختن
.ميرساند
بيدردسر شغلي گدايي
با زني اوليهصبح ساعات از انقلاب ميدان شرقي ضلع در
براي افتاده ، سري و چادريمشكي با خود چهره كردن پنهان
رهگذران بيشتر.است كرده كمين رهگذران ترحم حس برانگيختن
حال در كه كامجو رضا از.ميروند و ميدهند پولي صدق ، سر از
در:ميگويد.دادي پول متكدي زن اين به چرا ميپرسم است گذر
بيشتر چه اگر.است واجبات از نيازمندان به كمك ما فرهنگ
اين در صبح ساعت 5 از كه زني اما نيستند ، مستحق اينها
.است نيازمند يقين به نشسته خيابان گوشه
حساسي و عاطفي انسانهاي ايرانيها ما:ميگويد كاشاني مهدي
نميتوانيم قبيل اين صحنههايياز برابر در و هستيم
خواهرش با كه بچهاي پسر به اشاره با بمانيموي بيتفاوت
بينرهگذران در كثيف چهرهاي و مندرس لباسهاي با
با شما آيا ببينيد:بگيرندميگويد پولي تا ايستادهاند
نهيبنميزنيد خود به نميشويد ، ناراحت اينمنظره ، ديدن
اين لحظه آن در كه كرد كمك آنها به حدي تا ميتوان كه
اين كه ميكنيد فكر كه است آن از بعد و شماست تصميم اولين
را تكدي و دارد همراه به را زيانباري اثرات چه شما عمل
.داد خواهد اشاعه
بيكارهايهستند افراد متكديان ، بيشتر:ميگويد شهروند يك
واقع در آنها كنند ، استفاده ديگران دسترنج از ميخواهند كه
نيازهاي تامين براي را خود اراده و نيرو نيستند مايل
.بيندازند كار به زندگيشان
شدهكه ديده موارد بسياري در البته:ميگويد ادامه در وي
كردن كيسه سر هدفشان و ميكنند كار گروهي صورت به اينها
.است مردم
بهانساني اما است واجب فقرا به كمك:ميگويد حيدري خانم
برنج پول ، ازمن تنها كه فقيري نه است نيازمند واقعا كه
يكي به روزي.رانميپذيرد ديگر چيزهاي و ميخواهد روغن و
پذيرفتن از او اما دادم دستدوم لباس مقداري گداها از
!ميكرد طلب نقد پول فقط و كرد خودداري لباسها
متكديان شناسنامه
زندگيآنها و شادابي اعتياد ، كه معتادان از گروهي امروزه
درخيابانها است ، كرده پنهان فقر و افسردگي غبار در را
گوياي كه متني نوشتن با نيز بعضيها.ميزنند تكدي به دست
از پيادهرو در آن نهادن و آنهاست اقتصادي نياز و ورشكستگي
لباسهاي با حتي متكديان از عدهاي.ميكنند كمك طلب رهگذران
بيماري خويشاوند مثلا كه بهانه اين با پاكيزه ظاهر و نو
براي لازم پول حالا و آوردهاند تهران به شهرستان از را
كمك تقاضاي مردم از ندارند ، اختيار در او كردن بستري
كردن پنهان براي پوششي روشها اين تمامي واقع در.ميكنند
!است گدايي زشت چهره
سرويسهستم منتظر كه روزها بيشتر:ميگويد شهروند يك
كنار و ميشوند پياده خودرو يك از كودكي و زن كه ميبينم
.مينشينند پيادهرو
هرروز كه:ميگويد وليعصر خيابان ساكن پيشهور دادمنش علي
وقتيبرخورد.بودم عاجز ظاهر به متكدي مرد دو دعواي شاهد
تقلبي صورت به دو هر كه شدم متوجه تازه گرفت ، اوج آنها
آن از هستند ، سالم واقع در اما دادهاند ، نشان عاجز را خود
.شدهام بدبين متكديان تمامي به نسبت پس
است متفاوت تكدي كيفيتپديده و كميت در جامعه هر ساخت
خوبي جسمي كهتوان است گروه اين بودن جوان نكتهمهم اما
و توليد كاهش و فعال جمعيت توان هدررفتن يعني اين دارند ،
جبرانناپذيري ضربههاي كه ديگران توان و ذخاير از بهرهگيري
.ميكند وارد را
استفاده گوناگون وشگردهاي روشها از متكديان معمولا
منسوخ بودن كور و لنگ گشتن ، دوره زاري ، و گريه.ميكنند
بيماري پروندههاي ارائه و پزشكي نسخههاي ارائه حال و شده
را آنها روز هر و است رايج خطرناك بيماريهاي و لاعلاج
خود پوست رنگ كه قادرند خاص مهارتي با قشر اين.ميبينيم
خود پوست در زخم وحشي گياهان از استفاده با دهند تغيير را
ژنده لباسهاي پوشيدن و كردن سياه و كثيف با و كرده ايجاد
.داشتهباشند مردم احساس بيشتر تحريكات در سعي
يعنيبرخي.است مهاجرت افزايشتكدي اصلي علتهاي از يكي
شهرها به ندارند ، روستا خوبيدر مالي توان كه روستائيان
مرد آن كنار در و ميآورند روي بيزحمت شغل اين به و ميآيند
فرزند و زن و كوپن دلال روزنامهفروش ، سيگارفروش ، خانواده
دراز آن و اين دستپيش خيابان گوشه چند در نيز خانواده
چه و خواهدشد نصيبشان تومان هزار حداقل 10 روزي و ميكنند
.خواهدكشيد دست پردرآمد شغل اين از كسي
اين كنار در كه است كاراين اين در مهم و توجه قابل نكته
از فحشاء و اشاعهفساد مخدر ، مواد فروش وكارها رفتار
با بيشترينافراد كه ميدهد رخ كه ديگرياست كارهاي
و ساخته خود اسير را آنان زنان و كودكان اعتياد
ميشود پخش موادمخدر نيز طريق همين از و ميكنند بهرهبرداري
كسب براي كه هستند حرفهاي جاسوسان اينها تاملتر قابل كه
.ميكنند كار نيز سارقين و حرفهايها براي اخبار و اطلاعات
.نيست همراه زالوصفتي با درماندگي فقر ، نداري ، هميشه
آسيبپذير افراد حمايت در سعي كه تشكلهايي و نهادها هستند
هم نگيردكه صورت طريق آن از كمكها چرا پس دارند ، جامعه
نيز حرفهاي و افرادشياد دست صحيح ، كانال از كمك بر علاوه
.شود منسوخ شده رانده گروه اين نسل تدريج به و گشته كوتاه
عادت تكرار
وضوح به مردم كه است شهرهااين در تكدي بغرنج مسايل از
را او تكديمياندازند ، يك كاسه در كه ريالي ميبينندهر
مسير در كه زنان.ميكند ترغيب زشت اينعادت تداوم به
براي را خود دست و ميايستند خودروها مقابل در بزرگراهها ،
و زشت پديده اين شده شناخته چهرههاي از ميكنند ، دراز تكدي
.ميباشند ضدارزش
كاذب مشاغل و تكدي ميان رابطه
نقل با شمالي كارگر ساكنخيابان پيشهور تبريزي اكبر علي
چمران بزرگراه مسير امسال ، در اسفندماه:ميگويد خاطرهاي
نرگس فروشگل و عرضه حال در را نوجوان دو(وي پارك)
محسوبميشد خوب نوبرانه يك سال آنوقت در نرگس گل.ديدم
ميشدند دور وقتي.كردم نرگسخريداري شاخه چند و آنها از
ذهنم به لحظه يك ميرفتند ديگري خودروي سرنشينان سراغ و
بار يكبود درست من حدس.ديدهام قبلا را آنها كه گذشت
كردم صدايشان.بودم ديده را آنها حوالي همان در تكدي حين
وقتي:ميگفتند درآمد آب از درست حدسم جو و پرس از بعد و
نيست كار هم فصلها بعضي.ميكنيم كار.باشد فروش براي چيزي
چيزي و ميكنيم پاك ماشين شيشه.ندارد خريدار هم گل حتي
براي دقيق ، برنامهريزي با اگر من نظر به.ميآيد گيرمان
حداقل آيد ، عمل به لازم اقدامات جوانان اشتغال ايجاد
.نميشوند تكدي مرتكب مرد يا زن از اعم جامعه جوان نيروهاي
جعفري زهرا
|