هنرمند خوشبختي لحظه
پاييز كوچه فيلم صحنه پشت ; سينايي خسرو
كارگردان اين آثار مرور مناسبت به سينايي خسرو حرفهاي
درخانهسينما
هنوز بلكه.كردم تركشان نه و رسيدم آنها ايده آن به نه
تكاپو اين زندگيم روز آخرين تا اميدوارم و هستم تكاپو در
باشد داشته ادامه
است چندي سينايي خسرو آثار مجموعه:هنر و ادب سرويس.
ميخوانيد آنچه.است شده گذاشته نمايش به سينما درخانه
كمي جا كمبود علت به كه است هنرمند اين با گفتگوييطولاني
و دادهاند ترتيب رهبر كاظم آقاي را اينگفتگو.شد كوتاه
حفظ ايشان محاوره لحن شود ، حفظ سينايي صميميت آنكه براي
.است شده
زندگي هدف و ايدهآلها
به آدم اگر.ميرسد يكنتيجه به سالها گذشت با آدم
رسيده ، كنه فكر اگر زندگيشميگذاره ، در كه هدفهايي
ميكنه جستجو و رسيدن براي كه تكاپويي روي مقدار يك ممكنه
و بكنم ميخواستم را كاري يك ميكنه فكر آدم.بشه حاصل وقفه
فكر وقتها بعضي من چيه؟ زندگي هدف حالا خب.شد تمام و كردم
جوانهاي ورزش ، در مثلا كه شده دوراني يك الان خب ميكنم
تا دهميرسن بالا خيلي مقامهاي به سال و سن كم خيلي
جوان يك ميكنم فكر من خب.ميبرن المپيك جايزه يكدفعه
مطرح جهان در سطح اين در حالا كه سالهاي شانزده پانزده ،
قرار اگر حالا چشيده ، را همهچيز و پول و شهرت مزه و شده
.خواهدشد ارضاء چي با را عمرش بقيه بشه ، سالش هشتاد باشد
واقعيت اما نرسيدم ، نه ، كه هست اين واقعيت ترتيب بهاين
فكر بلكه.نيستم ناراضي نرسيدن اين از كه است اين بعدي
تا رسيدن براي درواقع اينكه براي است راهي اين كه ميكنم
اجازه من به زندگي درواقع و دارم را امكانش كه لحظه آخرين
و رسيدم ايدهآلها آن به نه مفهوم ، اين به.بكنم تلاش ميده
تا اميدوارم و هستم تكاپو در هنوز بلكهكردم تركشان نه
.باشد داشته ادامه تكاپو اين زندگيم روز آخرين
بشري ستارههاي و سينما
ميشنو سينما عاشق كه كساني بسيارياز برخلاف من ببينيد
را عكسهنرپيشهها اتاقشون تو زمانكودكي از بگيم درواقع
بهدلايلي سينمارا من.نبود اينطور غيره ، واقعا و ميزنن
كه من فعاليت سوابق كه بود اين دلايل آنكردم انتخاب
با بود ، موسيقي تحصيل بود ، معماري تحصيل سالي چند درواقع
داشتم ، سروكارر ادبيات و شعر با داشتم ، سروكار نقاشي
من كه سال چند از بعد آنهمآمد بهوجود خاصي موقعيت
صحنه باپشت غيره ، و ميخواندم موسيقي و ميخواندم معماري
دوستان ، از يكي يعني.اتفاقي كاملا شدم ، آشنا سينما
داشت ، سينمايي مطبوعات با همكاري سابقه چون طياب منوچهر
و بره كه گرفت تصميم معماري تحصيلات از بعد يكسال زود خيلي
رشته در تحصيل به وين نمايشي هنرهاي و موسيقي آكادمي در
بازي فيلمش تو نقش يك خواست من از ايشون.بپردازه سينما
-سينما كه كردم احساس يكدفعه.بود جالب من براي خب.كنم
.نباشه ميتونه سرگرمي فقط -هنوزه كه هنوزم
عشق 1369 كوچههاي در
هنر آموزش مستند ، نگاه
به شروع براي برگشتم ، بهايران و شد تمام تحصيلم كه وقتي
خاص تاكيد حرفهاي ، بهاصطلاحبيرون ، سينماي در شرايط كار
پرده روي بره كه شده فيلميساخته اگر اينكه براي.ميكنم
ميگن بهش ووو دربياره وپول بشه داده نمايش بيرون
شده ساخته متفاوت درشرايط فيلمي اگر ولي.حرفهاي
ساختباشه ، نظر از خيليحرفهايترهم ممكنه گرچه باشه ،
فيلمهايي.بود سالهاي 45 ، 46.نميگذارند حرفهاي را اسمش
درنظرداشتيم سينما از ما كه چه آن با ميشد ساخته كه
.كنيم جذب نميتوانستيم را همديگر ما.نبود قابلسنجش اصلا
ميكرد ، جذب را من مثل افرادي ايران ، در كه جايي تنها
هم مستند فيلم بايد و بود زمان آن هنر و فرهنگ وزارت
.بود سرنوشت بازي شايد اينهم.نبود چارهاي هيچ و ميساختم
عتيقه كه آوايي همان از يعني.شد مطرح بهنوعي فيلمهايم
بعد.دادن نشان بلند فيلمهاي از قبل سينماها در ميشود ،
و كودكان فستيوال تو و گرفت جايزه تا دو هياهو آنسوي آمد
.شد مطرح نوجوانان
ساختار نظر از ولي.خورد اينمهر يعني.مستندساز شديم ما
بيرون تهيهكننده مقابل در ولي.گرفتم ياد چيزها خيلي فيلم
بسياري درحاليكه.مستندسازين كه شما ميگفتن ميشد ، صحبت تا
مستند با را كارشان اصلا سينما تاريخ مطرح فيلمسازان از
بايد سينمايي دانشكدههاي از بسياري در و كردند شروع
يكسري من.بشناسيد ساختار و بشيد وارد مستند ازطريق
آثار بر مرور همين اول روز در كه ساختم مستند فيلمهاي
.ميشود عتيقه كه آوايي.شد خواهد داده نمايش تعداديشون
اين كه وقتي.مصورالملكي حاج آهن ، سردي هياهو ، آنسوي
.كرد خواهيد حس آنها در هم را فرم تنوع ببينيد ، را فيلمها
سرهمبندي كار كه بود اين مسئله واقعا زمان آن در چون
سينماي در است شكوفايي دوران دوران ، آن دليل بههميننبود
دورانكار آن در كه فيلمسازاني همه براي ما ، مستند
يا بيشتر فريم دو يا فريم روييك فيلم ، هر روي.ميكردن
ربع ، بيست يك اينكه با اينهاهركدام.داشتيم بحث كمتر
روشونگذاشته وقت ماه شش اماپنج هست ، وقتشون دقيقه
.راآموختم چيزها سري يك سريفيلمها ، اين توي من.ميشد
آهن سردي وقتي يعني.بود مونتاژ انواع تنوع و ريتم مسئله
با كار ، نوع دو دقيقا مصورالملكي ، حاج پهلوي ميگذاريد را
يكي.است سينما با برخورد نوع دو مونتاژ ، سبك نوع دو
طريق از خيليرو ، متريك ، مونتاژ يك با آيزنشتايني سيستم
آن.آهن سردي مثل ميكنيم تسريع را ريتم صحنهها كردن كوتاه
دروني كاملا كه مونتاژي يك با مصورالملكي حاج مثل يكي
ولي.شد ساخته سال 50 ، 51 در كه بود كند ريتم يك.بود
بهعنوان و افتاد زبانها سر ديگري فيلمهاي طريق از بعدها
تجربه را همين كوتاه فيلم آن خب ولي.شد مطرح تازه سبك يك
.بود كرده
زندگي آموزش مستند ، نگاه
طرف از.افتاد ديگري اتفاق سال 49 يعني ايام ، همان در
فيلمهاي سري يك كه شد پيشنهاد ومربيان اولياء انجمن
و پدر.نبودن سينما اهل اصلا كه مردمي براي بسازم ، تربيتي
با كه معلميني.باشن هم بيسواد احيانا كه مادرهايي
اين آقا كه بود اين بر تاكيد.داشتن مسئله شاگرداشون
.نميخوايم هنري فيلم.نميخوايم فستيوال براي را فيلمها
ارتباط يك معين هدف اين.اينه هدفش كه ميخوايم فيلمهايي
نه هنره ، اهل نه احيانا كه است مخاطبي با مستقيم و ساده
براي من.ميافتاد اتفاقي يك فيلمها اين در.سينما اهل
چه هر كنم ، نزديك مردم به بيشتر چه هر را موضوع اينكه
جنبه و بزنم ، عقب بگذارم ، سايه در را نمايشياش جنبه بيشتر
بشه ، تشديد مادري و پدر هر براي باشي ، خودتو ميتوني اين
بازي كشاورز محمدعلي آقاي كه فيلم يك در جز كه بود اين
در.بكنم استفاده حرفهاي غير افراد از بقيه در ميكرد ،
آدم چه بچه ، چه غيرحرفهاي ، فرد با برخورد طرز نتيجه
هميشه.بگم را چيزي يك حال هر به اما.آموختم را بزرگسال
متولي كه ميداره نگه كسي را ، امامزاده حرمت كه بودم معتقد
را حرفه حرمت ميسازم ، فيلمي نوع هر ميكردم احساس.آنجاست
كه نبود قصد سركنجكاوي ، از بگم كه جالبه.كنم حفظ بايد
هم متحرك نقاشي فيلم يك و عروسكي فيلم يك باشه ، جدي خيلي
.شد ساخته جريان اين در
فيلم موسيقي و تجربي دوران
مثلا براي دقيقهاي دو يكي بود هم كارهايي ميان اين در
و كودكان از حمايت ملي انجمن باسرطان ، مبارزه انجمن
از.بود تجربه كسب.بودن حرفهاي بازي بيشتر منتها.غيره
بهدليل زمان ، آن ملي تلويزيون به رفتم هنر و فرهنگ وزارت
من به داستاني تلويزيوني سريال يك ساختن براي كه پيشنهادي
را قسمتش يك.بود سالور سبكتكين آقاي مال داستانآن.شد
.نوشتم هم تيتراژ براي موسيقي.ساختم را تيتراژ.ساختم
كه ايران سالهنر پنج و بيست فيلم از پس كه بود بار اولين
خودم فيلم براي كه دادم جرات خودم به.نيامد در هرگز
و فرهنگ وزارت به چكناوريان زمانها همان درموسيقيبنويسم
برقرار خوب خيلي ذهني رابطه او توانستمبا من.آمد هنر
من حسي جهت در نوشتدقيقا من فيلمهاي براي كه موسيقي.كنم
چون.برداشتهشد من شانه از باري يك كه بودم خوشحال و.بود
اگر و.هستند متفاوت شخصيت تا دو فيلم آهنگساز با آهنگساز
باشد ، نداشته حضور سمعي و بصري عوامل فيلم درآهنگساز
اصلا كه بكشانه ديگري راه حسيبه نظر از را فيلم ممكنه
يك بهعنوان آهنگسازي است ممكن.نبوده فيلمساز مدنظر
براي اصلا ولي باشد ، متعالي بسيار سطحي داراي موسيقيدان
موسيقي كه ممكنه هم آن عكس بر نباشه ، مناسب آهنگسازيفيلم
نباشه ، سطح آن در ذهني امكانات ازنظر دانش ، نظر از داني
.باشه داشته فيلمبتونه براي را مناسب بسيار حسهاي اما
بسازيم ، بازارچهاي ما بود قرار سريال آن براي بعله
روي و كردن درست گوني با را اين اما.مختلف بادكانهايي
يك ولينيست شدني اصلا اين گفتم من.نقاشيكردن آجر گوني ،
بد هنرپيشه بازي اگر گفتمفيلمبرداريكردم را فيلم سكانس
چيز همه اگر منمقصرم ، بود ، بد دكوپاژ اگر.مقصرم من بود ،
نبود ، من قبول قابل دكور اگر ولي مقصرم ، من بود ، بد ديگرش
و وثوق عزتالله مرحوم كه هست يادم.نميدم ادامه را كار
زمان آن در.داشتن بازي سكانس اين توي احمدكاشاني مرحوم
تا.نرسيد نتيجه به درنهايت كه نوشتم مختلفي سناريوهاي
ياوري نامحسين به كار يك فقط بودم ، تلويزيون در كه سال 54
در كه من سالخورده و نابينا استاد به مربوط كه است
شكل دوران درآن كه بعدي فيلم.ميكرد زندگي شرايطرقتانگيزي
.بود گمشده مرثيه بودم ، تحقيقش سال 49دنبال از چون گرفت ،
سيبري از جهاني جنگدوم زمان كه لهستاني مهاجران به راجع
ميداني.بودند نفر سيصد حدود و شدند آورده ايران به
ثمر به را مثبتي كار يك تا بجنگه دندان و چنگ با آدمبايد
مصرف جنبه كه مصرفي بار يك حاليكهكارهاي در برسانه ،
ماندگار اماكارهاي.ميشه ساخته آساني به دارند ، روزانه
اين ساختن داستانميكنن برخورد مشكلات اينهمه به
.ميشه گفته هم فيلم طول در استو فيلممفصلي
نميشوند داده درس دانشگاهها در كه مشكلاتي
از بعد به و شد شروع انقلاب از پيش از گمشده مرثيه ساختن
با نميدانستم من انقلاب از بعد سال دو يكي تا.كشيد انقلاب
بالاخره.بكنم بايد هستچه من اختيار در كه راشهايي اين
تا كمككرد خيلي كه بود سريال و فيلم بخش مدير بهشتي آقاي
كه افرادي از معتقدم هميشه من.رسيد نتيجه به اثر اين
درون هيولاي من وقتي ببينيد چون.كرد تقدير هستندبايد مثبت
سينمايي تجربه هيچكدامشان آقايانكه از عدهاي ساختم ، را
نشستند ديگرميرفتند ، كارهاي پي كدام هر هم بعدها و نداشتن
زرد برگ از بوده؟ چي كلاغ از منظورتمن محاكمه به
آقايان از يكي نهايت درغيره و غيره و داشتي؟ چهمنظوري
را فيلم تا چهل جلوي ما گفت من به لحنتهديدآميزي با برگشت
شما كه اين گفتم من.همميگيريم فيلم اين جلوي خب گرفتيم ،
فيلم تا جلويچهل بتونين كه گرفتين قرار قدرتي و مقام در
مقام اين اينكه از پس كه اينه هنر.نيست هنري بگيرين را
اين شدن باعث ايشان بگن بتوانند سينماگران كردين ، راترك
نتوانستم زمان هيچ منهنره اين.ساختهبشه فيلم تعداد
آن سينماداران با شخصمن و من فيلمهاي مشكلي چه كه بفهمم
طبيعي شانس كه ميكردم احساس هميشه.داشتن زمان
مسئول زمان آن كه آقايي آن.نميشه داده فيلمهابهشون
آقاياني نظر اظهار اساس بر گفتش بود سينماداران اتحاديه
فيلم)سينما سردرهاي ميگن اينها ، و مسئولين خيابان ، در
آقا كه كرديم تكرار چقدر هر مااست قبيحه صور (باد زنده
به كه است خوني دست يك كرديم تهيه سينما براي ما كه سردري
به ربطي هيچ انقلابيونه ، مشتهاي سري يك و شده ، زده ديوار
اينه ، گفتن كه وقتي نه ، كه گفتن آقايوننداره قبيحه صور
آن كه شرايطي در سينما ، داخل رفت فيلم ترتيب اين به.اينه
امكان ديگر طرف از بود ، سينماها در بمبگذاري مسئله زمان
جزء هنرپيشهها.نبود هم تلويزيون و روزنامهها اين تبليغ
هنري جنبه بيشتر كار نبودن ، غيره و پولساز هنرپيشههاي
فيلمي.شد برداشته روز چهار يا سه از بعد حال هر به.داشت
اما.سوخت هيچي ، نه داشت ، سردري نه داشت ، تبليغي نه كه
فيلمهايي كه ديدم سينماها همان در شد ، برداشته كه فيلم
رديف دو كه ايتاليايي اسپاگتيهاي وسترن همين از شد گذاشته
اين.بود پرده روي ماه يك اما.نبود پر بيشتر سينما
بجز كه آموختم و پذيرفتم.كردم عادت بهش من را سرنوشت
تمام خوببكنم فراهم هم را ارائه شرايط بايد فيلم ، ساختن
فيلم.بودند سرنوشت همين دچار بعدي مراحل در من فيلمهاي
.نشد داده بهشون طبيعيشون شانس هرگز بد ، يا خوب
تلويزيون روابط براي هم فيلم تا چند!تهران خاطره
.است تهران به راجع فيلمها اين از يكي.ساختم بينالملل
انقلاب از پيش تهران درباره كه است فيلمي آخرين گفت ميشه
برداشتن را فيلم تيتراژ امريكا ، در شنيدم اما.شد ساخته
را ويدئوهاش تهران خاطره اسم به ساخته ، كي نباشه معلوم كه
.ميگردانن دست به دست
بالاخره
را سينمايي توليد براي شرايط ديدم كه بود انقلاب اول در
فقط كه حدي در.بود ناچيز خيلي البته.فراهمكنم توانستم
ذهنم در انقلاب دوران حوادثيكه.بود شدني دوستان كمك با
امكان كه بنويسم فيلمنامهاي شد باعث بود ، كرده ايجاد
.باشه خودم شخصي منزل در تهيهاش
فيلمبرداري روز حدود 45 فيلم نوشتم ، را زندهباد فيلمنامه
جشنواره به.گرفت ممتاز درجه زمان آن ارشاد وزارت ازشد
مبارزان جايزه و فرستادهشد چكسلواكي در ويواري كارلو 1980
نمايش وين دانشگاه در بعد.گرفت را فاشيزم ضد انجمن
.كردند دعوت اتريش گراتش شهر به هم آن از بعد و دادهشد
خارجي محافل در كه بود انقلاب بعداز ايراني فيلم اولين اين
برنامهاي اينفيلم مالي شكست با وليشد صحبت آن به راجع
سناريو تا سه.شد روبهرو مشكل با داشتم كار براي كه
هيولاي و شهيد يك مادر و عمر يك شهر ، يك راه ، داشتم ، يك
كننده تهيه متاسفانه.شد تهيهكنندهپيدا خوشبختانه.درون
.پذيرفت را من انتخاب سومين
سينمايي جامعه براي ميكنم فكر كه داره سرنوشتي درون هيولاي
فيلم اين ساختن به شروع من كه وقتي.باشه ضروري داشتنش ما
خودش بود ، شده مستضعفان بنياد سينمايي مسئول آقايي كردم ،
متاسفانه امابود كننده خوشحال اين.داشت فيلمسازي سابقه
پنج و صدوسي شد ، تمام فيلم كه وقتي نهايت ، در آقا همين
جايزه فجر جشنواره سومين يا دومين در بود ، زمانش دقيقه
تعلق خودش به را فيلمبرداري بهترين و كارگرداني بهترين
فراهم سينماها در نمايش براي شرايط جشنواره از پس.داد
به كه را شوكي آن نميكنم فراموش وقت هيچ منتها.بود شده
فيلم سانسهاي كه ديدم و سينما جلوي رفتم وقتي داد ، دست من
نه و است ايران در ديگر نه آقاهم آن.است دقيقهاي نود
بعد.بود نكرده صحبتي من با هيچكسميسازد فيلمي ديگر
هيولاي از پس.كردند را كار اين قيچي با آقا همان شد معلوم
بعد نظري از است خاصي فيلم چون.بود خانه در درون ، يار
از من با هنوزه كه هم هنوز كه غريبي مرد گمشده ، مرثيه از
معتقد آقا اين.فرستاد كارت يك من براي ارتباطه ، در سوئد
مادرش ميخواست من طريق از و دارند لهستاني مادري كه بودند
جاها خيلي و سرخ صليب با نبود من تنهابا و.كنه پيدا را
نتيجه اين به تحقيق از بعد من.بود گرفته تماس دنيا تو
از خيلي ديدم و.ميكنه زندگي توهم يك در ايشون كه رسيدم
تاثير زندگيمون تمام بر كه ميكنيم زندگي توهماتي با ماها
سوژه يك عنوان به من براي اين.است واقعي غير و ميگذاره
آدمممكنه يك حد چه تا كه ايننكته به اشاره با گرفت ، شكل
وقتي وليهويتموهوم يك جستجوي در بده هدر را زندگيش همه
.نداره ميخواست دلم كه گرمايي آن ديدم شد ، تمام كار كه
مياندازه نيامد ، خوشش شد ، تمام كارش وقتي نقاش يك ببينيد
كنار فيلمساز يك براي ولي همينطور ، يكشاعر كنار ،
.نداره وجود انداختن
قلم سينما با كوچهها در جستجو
به ميكرد تحصيل تئاتر رشته در كه من دختر سال 69 در
من به آوردن و گرفتن عكس وتعدادي رفتن جنگ از پس آبادان
بعدنخواهند نسلهاي را آبادان اين ديدم من دادن نشان
يك.است اسفندياري عبدالله مثبت ، آدمهاي آن از يكي.شناخت
ساختم؟ فيلم سالها من داري قبول گفتم ايشون رفتمبه روز
گفت كردم؟ تدريس منسالها كه داري قبول گفتم.بعله گفت
.قبولداريم را شما ما چيه؟ منظورت گفت و خنديد و بعله
فيلم يك ميخواهم من كنار ، بگذاريد را تعارف نه گفتم
ميگي؟ ما به را موضوعش اصلا بسازي؟ چيميخواي گفت.بسازم
اين آيابسازيمش خرابشده ، آبادان اينكه موضوع آقا گفتم
مملكتمون كه اين از باشه سمبلي ميتونه اين بده؟ حرف
گفت.بسازم بذارين پس گفتم.خوبيه حرف خيلي گفت.رابسازيم
شده كه هم خودم آبروي خاطر به گفتمببينيد.سناريو خب
هيچ بدون جوانبودن ، همكارم همه.كرد نخواهم سهلانگاري
من.بود مهمي خيلي تجربه من براي فيلم اين.چشمداشتي
قلم ، سينما يعني بودم ، شنيده سالها كه را تكنيككامرااستيل
بيايم بنويسم ، كاغذ روي بر را اينكهقلمي بجاي قلم ، دوربين
تكنيك اينهستبنويسم دوربين توي كه فيلمي روي مستقيما و
خيلي.ميخواد تجربه اما باشه ، ادبيات از فارغ ميتونه
.مستند تكنيك با داستاني فيلم يك واقع در.هست هم خطرناك
يك ذهنم در بودم ، شنيده آباداني ازجوانهاي كه خاطراتي از
در مختلف ، درجشنوارههاي عشق كوچههاي در.داشتم چيزي
بهبخش شد دعوت بار اولينشد داده نمايش مختلف كشورهاي
حقوق به مربوط جشنواره در بعدا كان ، جشنواره نگاه نوعي
جشنواره بيست حدود در بعدا شد ، داده نيويوركنمايش در بشر
ارزان تصور غيرقابل ساختهبودم فيلمي من.شد پخش مختلف
.هنرپيشه يك دستمزد حد در بودجهاي با يعني.قيمت
بتونم بايد خب.نداشت مسئلهاي هيچ و دو دسته يكهنرپيشه
طول تا 76 سال 70 از ولي.رابسازم بعديم فيلم زود خيلي
رافراهم پاييز كوچه شدن ساخته شرايط بتونيم تا كشيد
من امانيست حرفي.مستند است فيلمي گفت خواهند همه.بكنيم
چي هستيد متوجهداستاني ساختار با مستند است معتقدمفيلمي
تكنيك با را داستاني فيلم يك كوچههايعشق در فيلم در ميگم؟
را مستند فيلم داشتميك دوست پاييز كوچه در.ساختم مستند
آقاي جاي به اگر بنابراين.كنم تجربه داستاني تكنيك با
هنوز ميگذاشتم ، را معروف هنرپيشه فلان ژازهطباطبايي ،
بين مرز حالا.شده عوض فقطآدمش نه ، مستنده؟ فيلم ميگفتيد
و خواست بستهبه كه مرزي من نظر به كجاست؟ داستاني و مستند
مطلق داستاني به مطلق مستند از ميتونه فيلمساز ذهنيت
بر متكي...تا گرفته صلح و جنگ از داستاني هر.بيانجامد
ميافتن اتفاق كه را وقايعي از بسياري و هستن واقعي وقايع
داستان يك مرز به بريم و بكنيم شروع خودشون از ميتونيم
.برسيم
از يكي.دارد فيلمساز كه است خاصيتي و ذهنيت به بستگي اين
.بود فيلم همين بسازم ميخواستم سالهابود كه پروژههايي
چيست؟ هنر
واقع در كه هست طولاني سكانس يك پائيز كوچه فيلم در
هنر بدنبال ما چرا هنرچيست؟.است فيلم سكانس بحثانگيزترين
من اينكه يكيش بود ، امكاناتمختلف خب هدفي؟ چه با ميرويم؟
يك بدمبه بعد.گفت خواهيم ما كه جملاتي نوشتن به كنم شروع
نتيجهاي يك ميخوام من رابگين ، جملات اين بگم و افراد يك
من يعني.موقعيت به ميشد خودم ذهنيت تحميل درآنجا.بگيرم
بازي را نقش اين بايد شما بگم ، پس ميخوام را اين ميگفتم
به ميگمسينما من كه اينجاستنبود اين من هدف ولي.كنيد
من دليل همين به.باشه جذاب خيلي ميتونه ابزار يك عنوان
فيلم حلقه پنج گفتم لقماني آقاي به.سينماهستم عاشق
را دوربينت بگذار ، بيشترميگذاشتم ، وگرنه بود كم بودجهمون
اگر بگير ، حتي زد ، حرفي هر كي هر فاصله اين در.نكن قطع
يقه به دست ژازه آقاي و من مثلا كه رسيد جايي به كار
طول دقيقه بيست.است لحظه واقعيت اينكهاين براي شديم ،
يعني.كنه عمل كاملامتحرك بودم خواسته هم دوربين از كشيد
داشته هم تصوير در ماست ، وجود در كه را آشفتگي آن
گيج داريم ما همه خب.رفت گيج سرمون ميگن بعضي.باشيم
.ميريم
بيننده به فيلم كنجكاو جوان آن آخر در اما هستيد؟ متوجه
ميداند ، كسي چه نميدانند ، هم آنها وميگه ميكنه نگاه
طبيعتش به بسته هركسي ميرويم ، ناخواسته و ميآييم ناخواسته
.ميكند پر را رفتن و آمدن فاصله
|