در عمومي عرصه مولفههاي
مدني جامعهء
:اشاره
آن بنياديترين كه است مولفههايي بر مشتمل مدني جامعه
و خصوصي حوزه -ديگر حوزه دو با آن ارتباط و عمومي حوزه
سه اين تبيين با است آن بر حاضر نوشته.است -دولتي حوزه
در را عمومي تاثيرحوزه يكديگر با آنها وارتباط حوزه
ديدگاههاي به اينباره در.دهد نشان مدني جامعه پيشبرداهداف
آرنت هانا و يعنيهابرماس عرصه ، اين دونظريهپرداز
محققان درميان دقيقتريننظريه بهعبارتي كه اشارهميشود
.دادهاند ارائه را علوماجتماعي
مقالات سرويس
عمومي گسترشحوزه دولتنيازمند سياست حوزه شدن عقلاني
چندذهني عرصهاي قدرت ، عرصهتكذهني برخلاف كه است جامعه
انديشه.است گوناگون واذهان انديشهها برخورد محل و
در محوري جايگاهي گفتماني تعاملات ميدان يا عمومي حوزه
.دارد دموكراتيك عمل و نظريه
آثار در همه از بيشتر قلمروهمگاني يا عمومي ، حوزه مفهوم
مورد هابرماس يورگن و هاناآرنت يعني معاصر نويسنده دو
قلمرو تفكيك به اندازهاي اينانتا.است گرفته قرار توجه
دولت يا عمومي اقتدار قلمرو و عمومي حوزه خصوصي ،
.پرداختهاند
يا عرصه سه به ميتوان جامعهرا جامعهشناختي ديدگاه از
.دولتي عرصه و عمومي خصوصي ، عرصه عرصه:كرد حوزهتقسيم
دربرگيرنده عمومي عرصه.خانوادهاست آن از خصوصي عرصه
فرهنگي ، سياسي ، مذهبي ، اجتماعي ، شغلي ، گروههاي
ارتباط وسايل ديگر و وتلويزيون راديو مجلات ، روزنامهها ،
.است آن ساختارهاي و همدولت دولتي عرصه و.است جمعي
سه هر در ويژه شرايط بهوجودآمدن گرو در مدني جامعه
در اما.است يكديگر با عرصه سه اين روابط در و عرصه
داراي عمومي عرصه مدني جامعه در جوامع ، ديگر با مقايسه
.است زيادي اهميت
است دولت و جامعهمدني درميان واقع حوزهاي عمومي ، عرصه
درباره تحقق و استدلال و عمومي مسايل آزاد طرح فضاي و
موسسات.ميدهد تشكيل را عمومي اراده تكوين نهايتا و آنها
كه صورتي در را اصناف و سازمانها مثل مدني جامعه خصوصي
عرصه جزو نبايد باشند صنفي و خصوصي مسايل متوجه صرفا
در عرصههايعمومي يا عرصه كلي امابهطورآورد بهشمار عمومي
مسايلعمومي در گفتگو و تعقل آن كهدر ميشود تشكيل جايي
.گيرد صورت
گفتگو ، فكر ، عرصه عرصهآمريت ، مقابل در عمومي عرصه
عرصه در آزاد و باز شرايطمكالمهاست زبان و استدلال
نميتواند گروهي يا فرد هيچ كه است اصل اين متضمن عمومي ،
بهصورت قدرت عرصه در يعني عمومي عرصه از خارج در
.باشد جامعه صلاح و بهترخير شناخت مدعي قانعكنندهاي
بسته عرصههاي از است عمومي ماهيتا كه را آنچه عمومي عرصه
كه اينقبيل از پرسشهايي.ميبخشد رهايي منفعت و خصوصي و
عرصه در تنها چيست آن جز و عقلانيت برابري ، آزادي ، عدالت ،
پذيرش مورد و شده داده پاسخ است ممكن خاص جامعه هر عمومي
در مفاهيمي چنين تعريف سرچشمه وقتيگيرد قرار باور و
با شده داده پاسخهاي باشد ، منفعت عرصه در يا و قدرت عرصه
.نميكند پيدا پيوند جامعه روح
نظري تلاشي هابرماس و هاناآرنت آثار عمومي حوزه نظريه
گفتماني حوزه نوعي وجود لازمبراي شرايط كمترين هدف با
.ميرود بهشمار دستكاريساختاري يا اجبار از آزاد
اعتمادبه متضمن را عمومي آرنتحوزه هانا فلسفي ، نظر از
.زمينيميداند بالقوه وناميرايي واقعيت بهعنوان نمود
تمايز تبارشناسياخلاق ، در بويژه ازنيچه پيروي به وي
نظرآرنت ، بهميكند طرد را بود نمودو بين افلاطوني
نميتوان چيز هيچ نمود فراسوي و است واقعيت عين نمود ،
شنيده يا ديده خودمان و ديگران توسط آنچه وي بهنظر.يافت
عمل استكه جايي عمومي حوزه بدينسان ، است واقعيت ميشود ،
رابطهاي وشنيدن ديدن چون و ميشود وشنيده ديده ديگران توسط
دايمي مستلزمحضور عمومي حوزه انسانهاست ، بنابراين ، بين
.است ديگران
خصوصيبه امر و عمومي امر تمايزميان آرنت ، اعتقاد به
و است آمده پديد يوناني شهر-دولت نخست وجه ، بهترين
زندگي كنار در انسان كه اينمعناست به شهر -دولت پيدايش
است ملاكي همان اين و است (bios political) سياسي جامعه در
ساير با تمايز در (بالطبع مدني) انسان تعريف در انسان كه
و نيازها تامين براي آتني شهروندان.ميبرد بهكار موجودات
از پس بلكه عمومينميشدند ، قلمرو وارد زندگي ضرورتهاي
(خصوصي حوزه) درخانوادهها ضرورتها و نيازها تاميناين
آن به فضايل به عمل و بهترينحكومت درباره بحث براي
اجزايلاينفك گفتار و عمل اينقلمرو ، درمييافتند راه
بهعنوان بهتدريجگفتار آن در و سياسيبود اجتماعي زندگي
آرنت گفته به.گرفت قرار تاكيد مورد ترغيب براي وسيلهاي
كه بود معنا بدين شهر ، -دولت در زندگي بودن سياسي
انجام ترغيب و كلام طريق از همهچيز درباره تصميمگيري
دادن فرمان يعني خشونت ، و زور اعمال طريق از نه و ميگرفت
مردم با برخورد سياسي قبل ما اشكال كردن ، ترغيب جاي به
زندگي يعني شهر -دولت از خارج زندگي مشخصه كه است
و بلامنازع قدرت با خانوار رييس آن در كه است خانوادگي
آسيا...امپراطوريهاي در زندگي يا ;ميراند حكم استبدادي
.ميشد مقايسه سازمانخانوار با كرات به آن استبداد كه
بهالگوي نه عمومي حوزه درتعريف آرنت برخلاف هابرماس
كه گفتگويعمومي و بحث قلمرو به يونانيبلكه شهر -دولت
اروپايغربي از مناطقي در بعد هفدهمبه قرن اواخر از
كهافكار است فضايي عمومي حوزه.دارد نظر شد پديدار
.ميگيرد شكل آن در عمومي
جامعه قدرتهاي تجربه تاريخيفرايند بررسي با هابرماس
دولتهاي پيدايش وخصوصي ، عمومي اجزاي به فئودالي
.ميداند مدرن دولت شدنوظايف تخصصي و بورژوايي مشروطه
عمومياساسا افكار و عمومي حوزه مفاهيم هجدهم قرن از پيش
موقع يك محصول مفاهيم اخصامروزين معناي و نداشت معني
.است خاص تاريخي
و حقيقتياب و عقلاني درست ، عرصه معني به عمومي عرصه
حوزه دخالت شايبه هرگونه بنابراين و است جامعه حقيقتساز
از را جامعه و ميكند محدود و مخدوش را آن آمريت و قدرت
.بازميدارد توسعه و تكامل
هر حول در.ميكند پيدا عموميتجلي عرصه در عمومي اراده
شمار هرچه.شود پيدا عرصهجداگانه است ممكن عمومي مسئله
و دولت دخالت شدن عقلاني امكان باشد ، بيشتر عمومي عرصههاي
.ميشود بيشتر جامعه
تصميمگيريهاي در عرصهمشاركت نهتنها عمومي عرصه
زندگي در عقلاني و كلي امور و حقايق تعيين عرصه بلكه سياسي
بوده اين اصولا هم دردموكراسي دادن راي فلسفه.است سياسي
ازطريق چندذهني و عمومي عرصه در بتوانند افراد كه است
علايق و امور در و حقيقت درتعيين اذهان برخورد و استدلال
را حزبي صرفا اينكه نه باشند ، داشته سهمي عمومي و كلي
و اهداف ميتوان جامعه عمومي عرصه در تنها برسانند بهقدرت
عقلاني را سياست و دولت و كرد تعيين را معقول خواستهاي
.نمود
انسان مميز آنتواناييهاي ايجاد كه سياسي قلمرو
در شدن ازسهيم و درجمعاست گفتن سخن و عمل محصول است
:دارد بعد دو عمومي حوزه.ميآيد پديد گفتار و اعمال
و طبيعت با تمايز در مشترك دنياي:مشترك دنياي -1
را نسلها آمد و رفت كه انسانهاست مصنوع دنياي طبيعي ، محيط
نهادهايي نيز و شده ساخته فضاهاي و بناها ;ميآورد دوام
تاريخ و يادگارميگذارند به خود از را انسانها كه است
و ميماند يادها كهدر است چيزي.ميگويد باز آنرا حكايت
از فرد مرگ با درونيناگفته ، احساسات و فردي همچونخاطرات
.ميرود ميان
دروني روياهاي و هيجانات احساساتو همه:ظهور فضاي -2
دارد گذرا ماهيتي نمييابد ظهور ديگران برابر در كه انسان
عمل و گفتن سخن و ديگران حضور در تنها.نمييابد وواقعيت
.واقعيتمييابد انساني هويت كه است آن با همراه كردن
پيدايشاخلاق حوزه بهعنوان عموميرا عرصه هابرماس يورگن
عرصه در تنها ايدهآل ، كلامي وضعيتاست كرده توصيف عقلي
گسترش هابرماس ديگر ، بهعبارتشود پيدا ميتواند عمومي
ايدهآل كلامي وضعيت را عمومي عرصه كاملترين و يافتهترين
را متاخر سرمايهداري در عمومي حوزه انحطاط وي.است خوانده
و نقد حوزه از عمومي عرصه كه است داده نشان و كرده بررسي
بهنظر.است شده تبديل فكري فراوردههاي مصرف حوزه به تفكر
نيازمند معاصر سرمايهداري صنعتي جوامع در انقلابي تحول وي
.است عمومي عرصه در تحول
تابع اينكه بدون افراد كه است آن عمومي حوزه اساسي اصل
و ميپردازد خود ديدگاههاي طرح به آزادانه باشند ، اجبار
وقتي.ميكنند علني را خود دروني و خصوصي عقايد و افكار
و قوانين يا دولت عملكردهاي و سياستها بحثها ، اين موضوع
شكل سياسي عمومي حوزه باشد ، جامعه بر ناظر كلي قواعد
.ميگيرد
.سروكاردارند سخنوري و باترغيب افراد عمومي حوزه در
همهچيز كه ميكند تعريف جايي عموميرا حوزه آرنت وقتي
ازپشت را سياست ميخواهد ميشود ، درواقع شنيده و ديده
از همهمردم تا ميشود باعث آرنت نظر اين.آورد بيرون پرده
بهخشونت نتواند هيچكس و شوند سياستباخبر پنهان راههاي
.گردد متوسل
استدلالصورت بدون خشونت ;گنگميداند و لال را خشونت آرنت
سخنوريتعريف بهعنوان را عملسياسي آرنت وقتي.ميگيرد
.شود حل بيان و استدلال راه از همهچيز ميخواهد عملا ميكند ،
نيست پنهان چيز هيچ عمومي ، حوزه همان يعني نمايش صحنه در
.ندارد وجود رازي هيچ بنابراين و
عرصه و دولتي عرصه ميان عرصهواسط يك بهعنوان عمومي عرصه
بسياري انجام با عمومي عرصه سو يك از.ميكند عمل خصوصي
خود اعضاي بر روشها و موازين اصول ، اعمال ازجمله كارها
ميكند سبك را دولتي بخش بار و شده جامعه به نظمبخشي موجب
گروههاي و احزاب اصناف ، انجمنها ، راه از ديگر ، سوي از و
برابر جامعهدر گروههاي و افراد بهعنوانسخنگوي فشار
ازبخش بايد كه را مشكلاتي و ومسايل ميكند عمل دولت
دولتي مربوط مراجع در كمكگرفت آنها حل براي دولتي
اهرم كاربرد و بيان باقدرت عمومي عرصه.ميكند مطرح
سرعت جامعه اقتصادي و اجتماعي مسايل حل به دارد كه فشاري
كار كه ميشود اين از مانع بحرانها بهموقع حل با و ميبخشد
بالمال و دولت و جامعه ميان برخورد موجب كه برسد جايي به
.گردد دولت ناپايداري
نوسازيو روند از تابعي عموميلزوما عرصه گسترش و رشد
مدرن صنعتي جامعه درمواردي بلكه ;نيست مدرنيسم
سويديگر از.است كرده آنايجاد توسعه بر محدوديتهايي
عرصهعمومي گسترش.نيست عرصهعمومي فاقد هم سنتي جامعه
عرصه.آزاداست تعقل و گفتگو پيدايشامكان تابع درواقع
عرصه خصوصي ، منافع و قدرت تاريك عرصههاي مقابل در عمومي
قدرت هرچه و يابد گسترش بيشتر عمومي عرصه هرچهاست روشني
بيشتر سياست و دولت شدن عقلاني زمينه شود ، جذب آن در بيشتر
عرصه نهادهاي قدرت ، عرصه وقتي مقابل در.مييابد گسترش
غيرعقلاني و زده قدرت جامعه ، و دولت درهمنوردد ، را عمومي
.ميشوند
و حد هيچ كه است درست ، عرصهاي بهمعني عمومي عرصه
آن از عمومي عرصه.باشد نشده وضع آن فعاليت بر حدودي
علايق پيرامون نهادها اين.است عمومي اجتماعي نهادهاي
ارتباطي نيازهاي سياسيو و اقتصادي منافع فرهنگي ، مشترك
يافتهتر جامعهتكامل اندازه هر و ميگيرد جامعهشكل افراد
دستاوردهاي.خواهدبود گستردهتر عرصه اين فعاليتهادر باشد
پديدار و ويژگيها اين با هم غربي دركشورهاي دموكراتيك
اجتماعي و اقتصادي سياسي ، سازوكارهاي و نهادها گشتن
توليدكننده ، اصنافاست يافته گسترش و آمده بهوجود
اقليتها ، جنبشزنان ، مصرفكنندگان ، اتحاديههايكارگري ،
اين ازجمله وغيره سياسي احزاب سبزها ، دانشجويان ، جنبش
.هستند نهادها
به عمومي عرصه در موجود نهادهاي و سازمانها كه هنگامي
تصنيف جامعه در انحصارها يا دولت غيرمتعارف قدرت خاطر
همه گرفتن دردست با حاكم انحصارهاي با دولت و ميشود
رفتارهاي همه ميكوشند ارتباطي و سياسي اقتصادي ، قدرتهاي
تودهاي جامعه بهسوييك جامعه بياورند نفوذ رازير فرد
بيشكل و تودهبيهويت يك آن در كه پيداميكند گرايش
.مييابد را حالتقالب فردي ازلحاظ منزوي فرهنگيو ازنظر
چه فاشيستي ، چه نظامها همه در كه است پديدهاي اين
.وجوددارد آن به گرايش چهكمونيستي و سرمايهداري
در يعني ;است اعتدال و توازن مدني جامعه مفهوم يك
اينكه براي.نكند پيدا غالب حالت قدرتي هيچ جامعه
بهطور و گيرند شكل بتوانند عمومي عرصه در موجود نهادهاي
مدني آزاديهاي از بايد جامعه افراد كنند فعاليت موثر
خصوصي حوزه در لازم حرمت و امنيت يعني باشند برخوردار
بتوانند تا آيد بهوجود اجتماعي فعاليتهاي براي افراد
شكوفا مدني جامعه يك در.كنند آشكار را خود تواناييهاي
وجود مختلف سليقههاي با گوناگون گرايشهاي و گروهها طبعا
به ميتوانند متفاوت ديدگاههاي عرضه با كه داشت خواهد
و مدني آزاديهاي.كنند كمك جامعه يك باروري و بالندگي
تنوع موجب فرهنگها خرده پايه بر شخصي سليقههاي اعمال
بالغ جامعه يك در ميتواند كه ميشود برداشتها و ديدگاهها
.شود اجتماعي رونق و بالندگي و رشد موجب
دارد ادامه
|