دريا و زيست محيط طبيعت ، حفظ
نيست لوكسگرايي
1- سيال طبيعتي در صيادان با همراه
مسائل حل براي قطعي و عاجل چارهانديشي ضرورت
براي لوكس دغدغه يك از فراتر بس بهموضوعي زيستمحيطي ،
عصر انسان براي زندگي و مرگ موضوع همچون و شده بدل كشورها
است نموده رخ حاضر
ضرورت و ناممحيطزيست به مشكلي طلايههاي نخستين احتمالا
آدمي ، كه شد آشكار هنگامي طبيعت ، و آدمي ميان همزيستي
خويش محطيي محدوديتهاي بر توانست خويش خرد از برخاسته
انسان دستيابي.بپردازد غيرطبيعيخود بهتكثير و آيد فائق
كه آنچه هر خلاصه غذاييو مواد توليد افزايش پزشكي ، علوم به
نخستين ويميانجاميد ، همنوعان شمار و زندگي مدت افزايش به
زمين روي در حيات طبيعي چرخه در گسست عامل يگانه شايد و
و علمي دستاوردهاي اين همه آنكه بويژه ;آورد پديد را
زيست ناگوار پيامدهاي به انسان ازآگاهي پيش بسيار تكنيكي
صورت حيات چرخه بر آن مرگبار اثرات و تحول اين محيطي
در آمده پديد ناهنجاري هرگونه تحول ، اين از پيش تاگرفت
دسته آن يا اين حد از بيش تكثير مانند حيات طبيعي چرخه
و شده درمان چرخه همين توسط گياهي ، يا حيواني جانوران
شده شناخته خانه يگانه اين در محيطي زيست هموارهتعادلي
.بود برقرار بيپايان گيتي سراسر در آدمي براي
در اخير سدههاي ظرف آمده پديد گسست تداوم كه آنجا از اما
دست نيست ، امكانپذير مدت ميان در حتي زمين كره زيست چرخه
ظرف خطرناك ، و كشنده گسست اين پيامدهاي بروز طريق از كم
مسائل حل براي قطعي و عاجل چارهانديشي ضرورت اخير دهه چند
براي لوكس دغدغه يك از فراتر بس موضوعي به زيستمحيطي ،
عصر انسان براي زندگي و مرگ موضوع همچون و شده بدل كشورها
بروز در بويژه اخير دهههاي تحولات.است نموده رخ حاضر
كننده محافظت لايه ديدن آسيب مانند طبيعي نابسامانيهاي
نابودي برانداز ، خانمان و مهيب سيلابهاي پديداري اوزون ،
و جهان نقاط اغلب هواي و آب آلودگي مراتع ، و جنگلها
است آموخته انسان به خاك ، شديد فرسايش و آلودگي سرانجام
بار اين خاكي كره زمين ، تاريخ چرخههاي ديگر همه همچون كه
صورت در و نياورده تاب را زيستيخود چرخه در ناهنجاري نيز
كردن غيرممكن طريق از خود ما ، سوي از چارهانديشي عدم
تعادل دوباره برقراري به انسان ، براي حيات تداوم امكان
.كرد خواهد اقدام
محيطزيست باآلودگي مبارزه عرصه در پيشرفته كشورهاي تجربه
داده نشان طبيعت ، با انسان ومتعادل درست وهمزيستاري
را آدمي محيطزيست ويراني كه علمي همان به تكيه با كه است
حيات چرخه بازسازي و مافات جبران به ميتوان شد ، موجب
علمي ، و كارشناسانه برآوردهاي كه حالي در.زد دست كرهزمين
تا 13 حداكثر را زمين كره برروي آدمي تغذيه حدنهايي
از علمي برآوردهاي همين ميزنند ، تخمين نفر ميليارد
اثر بر زمين ، كره جمعيت كه ميكند پيشبيني ديگر ، زاويهاي
تا 16 حد 11 در فرهنگي ، و اجتماعي و علمي پيشرفتهاي
.ماند خواهد متوقف آينده ، سدههاي در نفر ميليارد
آب روي بر دريانوردان با زندگي ماه يك حاصل كه حاضر گزارش
به را طبيعت با انسان دشوار همزيستاري از چهرهاي.است
روي ميان زندگي و مرگ كشاكش:تلاشبيوقفه.ميكشد تصوير
در كه جدالي ;موجودات وديگر آدمي ميان آن ، بستر و دريا
...ميجويد درياها درون از را خويش سهم انسان آن
ناصحپور مريم
با كه مسافراني شد آمدو تدريج به بندرعباس شهر اسكله در
پايان حال در ميكنند ، سفر اطراف جزاير به قايقهايموتوري
آرامش و سكون به را خود جاي تجارت وغوغاي است گرفتن
آب ، سطح بر ساحلي چراغهاي پرتو بازتاب.ميسپارد دريا
.ميگذارد نمايش به ديدگان در را امواج حركات موزوني
مييابد ، پايان نور طلايي انعكاس ديگر كه آنجا سو ، آن در
.ميبندد دستها دور بر را نگاه راه ازسياهي خطي
اسكله ميبرد ، كشتي سوي به را ما كه قايقي با شامگاهان ،
را دريا سياه سينه شتابان قايق ، .ميكنيم ترك را شهر
(متر حدود 1600) مايلي يك در كه شناوري سوي به و ميشكافد
.ميرود پيش است ، انداخته لنگر ساحل
و ساحلي بلوار در پراكنده فروشندگان و عابران انبوه تصوير
خارجي اجناس خريد براي سال از فصل اين در كه مهاجراني سيل
آرامي به ميآورند ، هجوم ساحلي شهر اين به مجاور جزاير از
.ميشود محو نگاهمان منظر از
سياهي در كه آب بيكران در.ميكنيم دريا بيانتهاي سوي روبه
از هالهاي چون كه دريايي مرغان تصوير است ، گرفته آرام شب
پرتو.ميشود نمايان گرفتهاند ، فرا را كشتي گرد نور
;ميدهد مقصد به رسيدن از خبر آب ، سطح بر كشتي نورافكنهاي
!راه ابتداي در مقصدي اما
از دشواري به را وسايلمان و خود كشتي ، طنابي پلكان از
ذهن در آن از درستي تصور هنوز كه آهني غول اين بدنه
ما گشاده چهرهاي با -(ناخدا) -كاپيتان.ميكشيم بالا ندارم ،
.ميكند راهنمايي كشتي كابينهاي از يكي سمت به را
يكديگر به را طبقات كه پاگردهايي و كشتي باريك دالانهاي در
آن در كه ميخورد چشم به نوشتههايي و تصاوير ميكند ، متصل
آنها از يكي متن در.است شده تاكيد خطر هنگام فوريتهاي
نيست پيشبيني قابل اتفاقي هيچ دريا در:ميخوانم
در اقامت صيادي ، كشتي سوخت و مصرفي آب نشدن تامين دليل به
پرشدن هنگام تا و ميانجامد طول به روز شبانه يك لنگرگاه
.ميشود جيرهبندي آب مخزن ،
رهسپار سوختگيري از پس تا انتظارند در بيقراري با همه
آمادهسازي مشغول دريانوردان مدت ، اين در.شوند صيدگاه
به ويژهاي ظرافت با فرماندههستند حركت براي كشتي
.ميپردازد كشتي مختلف بخشهاي از بازرسي
.ندارد وجود تعطيلي و بيكاري اينجا در اما است جمعه روز
كه شيوهاي به و شده گم روزها ملوانان ، براياين گويي
هيچ.ندارد مفهومي است ، شده شهرنشيناننامگذاري ما براي
.ندارد معنايي روز و شب.نميخورد چشم به زمان از ردپايي
تلاش براي دوباره شروعي ساعت بر و است بيزماني شهر گويي
.است بيوقفه
افزايش دارد ، اشتغال صنعتي صيد به كه صيادي كشتي اين براي
و صيد مفيد روز يك دادن دست از با برابر زمانتوقف ،
آن در كه كابيني درون از.است مالي زيانهاي ماندن برجاي
ساعت چند هر اما.است نمايان خوبي به ساحل نشستهام ،
ناخدا.ميكند تغيير هستيم ، آن شاهد كه منظرهاي يكبار ،
حول در كشتي چرخش ديد ، زاويه تغيير اين دليل:ميگويد
.است شده انداخته لنگر محور
.ميشكند هم در را فضا سكوت هرچندگاه موتوري ، قايقهاي صداي
و افشانده آب سطح بر رنگ طلايي گرد پيش ساعتي تا كه آفتاب
در موزون امواج بر سوار خيال رنگين تاپولكهاي ميشد سبب
جاي و ميبازد رنگ غروب شدن نزديك با اينك شوند ، شناور ذهن
.ميسپارد دريا آبي به را خود
تخليه و دريايي سفر از بازگشت از پس صيادي ، كشتي هر در
آن مجدد بازگشت و آمادهسازي براي عملياتي دراسكله ، صيد
.صورتميگيرد دريا به
اين در بزرگ صيادي شركت يك عمليات معاون راستي ، حسن ناخدا
و تداركاتي بخش دو به آمادهسازي عمليات:ميگويد زمينه
بايد لنگرگاه در كشتي استقرار زمان در.ميشود تقسيم فني
سوخت ، مصرفي ، آب قبيل از سفر طول در آن نيازمنديهاي تمام
مورد داروهاي و صيادي لوازم موتورخانه قطعات خوراكي ، مواد
دريا در اقامت مدت در كشتي كه گونهاي به ;شود تامين نياز
نفرات جايگزين بايد كه نفراتي تعويض.باشد بينياز ساحل از
.ميشود انجام مدت اين در نيز شوند قبلي
سپري آب برروي را ماهي چند كه ملواناني براي لنگرگاه در
از شخصي احتياجات رفع ضمن تا ميآيد پديد كردهاند ، فرصتي
تلفني مكالمه نيز خود باخانوادههاي ساحلي ، بازارهاي
برقراري امكان خود ، سفرطولاني مدت در زيرا ;باشند داشته
با و وحياتي ضروري بسيار موارد در مگر تلفني ارتباط
دليل به افراد اين اغلبنيست ممكن كشتي فرمانده اجازه
خود ديگر ، كشتيهاي تمام طريق از آنها تلفن مكالمات شنود
.نيستند مكالمات اين برقراري به مايل
امر در مهم اركان از يكي دريايي ، مخابرات و ارتباطات
بندر از كه وقتي شناور يك.ميرود بهشمار دريانوردي
دريانوردي به اقيانوسها و درياها پهنه بر و ميگيرد فاصله
ارتباط طريق از ساحل با آن تماس راه تنها و ميپردازد
و عادي مواقع در كشتي ارتباطي نيازهاي كليه و است راديويي
گفته به.ميشود برآورده طريق همين از نيز اضطراري
ميان ارتباط برقراري براي گوناگوني راههاي كارشناسان ،
علائممورس ارسال دارد ، وجود ساحل با و يكديگر با كشتي
كشتيها مورد در كه رنگارنگ پرچمهاي يا چراغ نور بوسيله
اين از ميگيرند ، قرار استفاده مورد مختلف وضعيتهاي براي
كاربرد نزديك فواصل براي ارتباطات نوع اين اما.جملهاند
وسيله به تنها ارتباط برقراري دور ، مسافتهاي در و دارند
.است امكانپذير راديو
فاصله به كشتيها روي بر راديويي ارتباطات بكارگيري انديشه
.آمد پديد خشكي ارتباطات امر در راديو رواج بعداز كمي
طول در مقصد و مبداء بنادر ارتباطبا آن ، از قبل تا
طريق از جز پيامهايكشتيها و بود قطع تقريبا دريانوردي
لنگرميانداخت آنجا در كشتي كه مسير بنادر و عبوري كشتيهاي
خانوادههايشان با كشتي پرسنل ارتباط.نميرسيد مقصد به
.ميگرفت صورت لنگرگاهها از نامه ارسال طريق نيزاز
را مشكلاتي مكالمات حجم افزايش و شديد تراكم حاضر حال در
.است كرده فراهم برايدريانوردان
در دقت به شناور دو و فراميرسد سوختگيري زمان غروب هنگام
كاري ازدحام ميان در كه من.ميگيرند پهلو كناريكديگر
بهتر تا ميروم فرماندهي پل به كردهام ، گم را خود ملوانان
.باشم عمليات انجام شاهد
تنها و است شده دور ساحل از كاملا ما كشتي ديگر اكنون
سر هستي سرود ناب هماهنگي با كه دريا و تصويرخورشيد
آب برسطح غروب باخته رنگ آفتاب.ميكند روحنوازي دادهاند ،
شده رنگي پذيراي انعطافپذيري ، با دريا و ميدرخشد همچنان
.ميكشد آن برتن خورشيد كه است
ملوانان
آگاهند ، خوبي به خود شده تعيين پيش از وظايف به ملوانان
به خطر بدون سوختگيري عمليات تا ميكنند ، دقتكار با
با افراد اين كه كاري خشونت به نگاهي نيم با.برسد پايان
فرصت كه آناني براي طبيعت آيا ميپرسم خود از درگيرند ، آن
همان بنگرند ، تجملي و لوكس كالاي يك چون آن به ندارند كافي
بود پرسشي اين ميكنيم؟ برداشت آن از ما كه دارد را مفهومي
.ميگرفتم را آن پاسخ سفر طول در بايد كه
دارد ادامه
|