هنر و ذوق از نمادي تعزيه ،
ايراني
امام قيام تاريخي ريشههاي
(ع)حسين
هنر و ذوق از نمادي تعزيه ،
ايراني
وپژوهشگر فلسفه استاد شهيدي عنايتالله دكتر با گفتوگو
(نخست بخش) مذهبي نمايشهاي و تعزيه
آدميپاسخ گوناگون تمايلات به كه است مركبي هنر تعزيه
ميدهد
:جستارگشايي
آن تاكيد و تكيه و تعزيه نمايش فراگير و عام وجوه
امام حضرت شهادت - اسلام و شيعه تاريخ حادثه عظيمترين بر
بين قريبي آميختگي سو يك از تا است شده موجب -(ع)حسين
و شود برقرار طهارت و عصمت اهلبيت به علاقهمندان و تعزيه
برخلاف كه بينجامد نمايش گونهاي بروز و بهظهور ديگر سوي از
.آيد بهشمار آن اصلي اركان از نيز تماشاگر نمايشها ، ساير
صاحبآوازهتئاتر و بنام كارشناسان اكثر گفته به تعزيه
و آيينها درتلفيق ايرانيان سرشار و فراوان هوش حاصل غرب
جنبه حفظ ضمن درآن كه است مذهبي معتقدات با مراسم
بهچشم فراواني ديني اخلاقي آموزههاي نمايشي ، و سرگرمكنندگي
.ميخورد
گرچه آن ، گستردگي و اهميت به توجه با تعزيه درباره
يكتحقيق جاي اما است شده نوشته زيادي مقالات و كتابها
و برداشتهايتاريخي و مستندات بر كه اعتنا قابل و جدي
امر اين از تاسفآورتر است ، خالي همچنان باشد متكي عقلي
تعزيه مختلف مجلسهاي از انتقادي و اصل نسخه يك فقدان
ادبيات اوج كه پيراستهاي نسخههاي تا شده سبب كه است ،
مشروطه دوره ادبيات رشد بر عظيم تاثيري و است تعزيه
.شود سپرده فراموشي به اندكاندك داشته ،
در كه تهران دانشگاه فلسفه استاد شهيدي عنايتالله دكتر
حدود 7 دارد ، از قرار مرزوبوم اين بنام تعزيهشناسان زمره
پراكنده يادداشتهاي تنظيم و گردآوري كار به دست قبل سال
نتيجه كه شد امر اين در خود تتبع و تحقيق سال از 50 حاصل
شكلي به كه صفحه از 1000 بيش با و جلد دو در است كتابي آن
زواياي از را تعزيه به مربوط مباحث تمامي علمي و اصولي
بازكاوي مورد...و اجتماعي هنري ، فرهنگي ، تاريخي ، گوناگون
منبعي بهعنوان ميتواند و است داده قرار عميق و ژرف
استفاده مورد مظلوم هنر اين به جدي توجه در تاثيرگذار
تهران وتعزيهخواني تعزيه در كتابپژوهشي اين.بگيرد قرار
چندي تا و ميگذراند خودرا چاپ پاياني مراحل كه دارد نام
ضمن.شد خواهد منتشر پژوهشهايفرهنگي سويدفتر از ديگر
سرويس به را طولاني گفتوگوي فرصتاين كه استاد از سپاس
عاليمقام خوانندگان شما توجه دادند ، روزنامههمشهري معارف
.مينماييم جلب مصاحبه اين نخست بخش به را
معارف سرويس
براي است بهتر اصلي بحث به ورود از قبل:همشهري
و فلسفه در شما تخصص به توجه با كه كنيد بيان خوانندگان
زمينه در پژوهش و كار به چگونه تهران دانشگاه در تدريس
شديد؟ علاقهمند تعزيه
درباره شيرازهمايشي در انقلاب از قبل:شهيدي استاد
و ايراني ازفرهنگشناسان زيادي عده كه شد برگزار تعزيه
سخنراني و مقاله ارائه به و شدند حاضر آن در غيرايراني
و اطلاعات اما نبودم ، نمايش اهل گرچه نيز بنده.پرداختند
داوطلبانه صورت به و داشتم تعزيه درباره گسترده مشهوداتي
موسيقي و ادبيات در تحول و عنواندگرگوني با مقالهاي
.شد روبهرو استقبال با كه دادم آنجا به تعزيه
آقاي توسط بعدها نوشتهها ، ديگر همراه بنده ، مقاله
(شمارميرود به غرب بزرگ تعزيهشناسان از كه) چالكوفسكي
را كتاب فردياين هم بعدها كه.شد برگردانده انگليسي به
.نبود هم مناسبي چندان ترجمه متاسفانه كه !!كرد ترجمه
آن قصدادامه و بود ذوقي كار يك گردهمايي اين به من رفتن
تعزيههاي كه درمناطقي كودكي دوران از زيرا ، .نداشتم را
.مييافتم حضور ميشد ، اجرا خوب
آدمي گوناگون تمايلات به كه است مركبي هنر اساسا تعزيه
.ميدهد پاسخ
راارضاء ما تمايلات گوناگون ، بازيهاي و بوديم بچه ما
خنده ، درتعزيهبازي ، شما ;داشت خصلتي چنين تعزيهميكرد
موجب كه كارهايي واقسام انواع و خورد و زد نمايش ، گريه ،
شاهد را ميشود تماشا بچههابراي نگهداشتن و توجه جلب
.شوم كشيده سمت اين به بچگي از كه شد سبب امر اين.هستيد
را تعزيه مجالس اشعار از بعضي حتي كه بود چنان توجه اين
تا شد باعث شوق و علاقه همين بالاخره.ميكردم يادداشت
سوي از كه درست و فخيم اشعار و اصيل ملوديهاي از بسياري
نقش ذهنم در تدريج به ميشد ، اجرا تعزيهخوانان بهترين
.ببندد
كارهاي دنبال ميخواستم گردهمايي اين در شركت از بعد
.بروم -فلسفه -خودم تخصصي
سازماني چه گردهمايي اين برگزاركننده و باني:همشهري
بود؟
داشت شعبهاي زمان آن تلويزيون راديو سازمان:شهيدي استاد
شده دعوت افراد تمامي از كه سنتي هنرهاي در نامتحقيق به
از پسداشتند حضور هم چالكوفسكي آقاي همين جمله از و بود
ترغيب و تشويق را بنده حاضران و دوستان مقاله ، ارائه
سخنراني آن در چون بدهيد ، ادامه را كار اين گفتند و كردند
اغلب كه ميآيد يادم.ماند باقي زيادي مجهول نكتههاي
.ماند پاسخ بدون ميكردند مطرح حاضران كه سوالاتي
آقاي درگذشتندو پيش چندي كه محجوب دكتر مرحوم بين مثلا
پيشينه درباره بحثي بودند تئاتر استاد كه ممنون دكتر
تعزيه بودن وارداتي به محجوب آقاي كه بود درگرفته تعزيه
شب.داشتند را نظر اين عكس ممنون آقاي ولي بودند معتقد
باره اين در سوالاتي و آمدند بنده نزد به هم سمينار از بعد
.برداشتند يادداشت و كردند
من.است درست كدام نظر كه نشد معلوم مناظره و بحث آن در
تحقيق آن روي بعدها كه كردم يادداشت را موارد اين همه
و غفاري فرخ آقاي توسط كه كتاب چاپ از بعد متاسفانه.كنم
در پاسخها ، و پرسش و مباحث رسيد ، انجام به چالكوفسكي آقاي
.كرد كم كتاب جامعيت از امر همين طبعا نشد آورده كتاب آن
دكتر چون دوستاني چالكوفسكي ، آقاي بر علاوه زمان همين در
شما كه موارد اين:كه كردند پيشنهاد ديگران ، و ستاري جلال
در است ، حيف برود بين از اگر شده ثبت خاطرتان و سينه در
بسيار فلسفي مسئله فلان درباره مطالب و نوشتهها كه حالي
از يكي ضمن در.رفت آنها سراغ به ميتوان زمان هر و است
از را تعزيه در شعر يك لحن قبل سال چند من:كه گفت آنها
ميدهد نشان و نيست يادتان در اكنون هم كه بودم پرسيده شما
بين از بيشتر سرمايهها اين برود جلو به زمان هرچه كه
به فلسفه جاي به شما است بهتر مسلمااست حيف و ميروند
.بپردازيد كار اين
خواندهها و شنيدهها داشتهها ، از زمان همان از بنده
از يكي قبل سال چند اينكه تا كردم تهيه يادداشتهايي
به وابسته ظاهرا كه فرهنگي پژوهشهاي دفتر در دوستان
حالتهيه در كه گفتند است ، اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت
اين تا دعوتكردند بنده از و هستند تعزيه درباره كتابي
قرار و نوشتيم ابتداقراردادي.بگيرم برعهده را مسئوليت
در موضوعتعزيهخواني با صفحه در 250 كتابي بنده كه شد
كار اين انجام براي وقت هم سال يك و بنويسم قاجار دوره
تمام جديد طرح در.شد عوض طرح مدتي از بعد.دهند اختصاص
نمايش و تاريخ و موسيقي و ادبي جنبههاي از تعزيه ابعاد
.بود گرفته قرار توجه مورد...و
.داد انجام ساله بتوانيك كه نيست كاري اين كه گفتم بنده
بشود ، انجام تعزيه درباره كاريماندگار بخواهيم اگر
.است ازاين فراتر فرصتي و عميقتر كاري نيازمند
تاكنون كه تعزيه درباره نوشتاري كارهاي همشهري ،
ميبينيد؟ چگونه را انجامگرفته
شده نوشته تعزيه زياديدرباره كتاب البته:شهيدي استاد
اينراه در كه را دوستاني كار ندارم همقصد بنده و
و است مقبول آنها فضلتقدم.بشمارم كوچك شدند پيشگام
و بيضايي آقاي يعني) گروه ، اين كه اذعانكرد بايد
كه كنيم كاري بخواهيم اگر اما.بودهاند پيشگام (ديگران
تر جانبه همه پژوهشي باشد ، آينده نسل براي ماخذي و مرجع
جاي به بنده متاسفانه.ميطلبد را طولانيتر زماني پرتو در
نيز و خودم كار حدود و بنويسم تازهاي قرارداد آنكه ،
به توجه با و كردم سهلانگاري كنم ، معين را ويرايشگر
.نكردم را كار اين داشتم دوستان به كه نيتي حسن و اعتماد
تغييرات نيز و بيماري دليل به كتاب اين حال ، هر به
چاپ هنوز آمد آن برسر كه افزودي و كاست و گريزناپذير
اما -ميگذراند را چاپ مراحل اخيرا ظاهرا البته -نشده
بخش كه 13 شد صفحه به 1000 نزديك و رسيد جلد دو به كتاب
دستهبندي ، خاصي محورهاي و موضوع برحسب فصول تمامي و دارد
.شدند تبويب و تنظيم
تعزيه ، پيشينه:اول بخش از عبارتند اثر اين مختلف بخشهاي
در تعزيه:سوم بخش ايران ، در تعزيه كلي روند:دوم بخش
.دربرميگيرد را اواخر همين تا كه قاجار دوره
اسناد به ارجاع با يادداشتو همراه به نوشتهها اين تكتك
بكنند ، بيشتري مطالعات خواهند مي كه تاكساني است ، معتبر
به چهارم بخش.بيابند دسترسي اسناد به بتوانند راحتتر
به:پنجم بخش و پرداخته تعزيه ، مختلف شكلهاي و گونهها
آنگونه:ششم بخش و دارد اختصاص تعزيه نمايشي و ادبي منابع
مختصر توضيح با تعزيه مشهور مجالس است ، حافظهام در كه
رخت:هفتم بخش و آن ، اجرايي شكل و داستان و موضوع درباره
تا نهم بخشهاي تعزيه ، اجرايي شيوههاي:هشتم بخش لباس ، و
شرح و ضربالمثلها و موسيقي و ادبي بهمنابع نيز سيزدهم
تهيه فكر در البته.دارد اختصاص معروف حالتعزيهخوانهاي
بودم تعزيه اجتماعي و فلسفي مباني عنوان با چهاردهم بخش
علت به كه باشد ميتوانست كتاب بخش مهمترين من نظر به كه
خداوند كه اميدوارم.نشدم بخش اين تدوين به قادر بيماري
اضافه كتاب به را بخش اين بعدي چاپهاي در تا بدهد توفيق
.كنم
محورهايي چه بر اجتماعيتعزيه -فلسفي مباني بحث:همشهري
بود؟ استوار
جهت به چه و لحاظنمايشي به چه تعزيه در:شهيدي استاد
وجود اجتماعي و فلسفي مفاهيم از متنبعضي از استفاده
زمان هم است عيني زمان هم تعزيه در مثال ، طور به.دارد
.دارد وضعيتي چنين نيز مكاندو اين بين زمان هم و ذهني
عين در امام كه ميفرماييد ملاحظه امام شهادت تعزيه در شما
در هندي قيس سلطان است ، نبرد مشغول جنگ ميدان در اينكه
زبان بر را امام نام و ميشود شير گرفتار هند جنگلهاي
.ميآورد
-ملاصدرا از بعد بهخصوص -شيعه فلسفه در كه دانيد مي شما
مطرح عقل ياعالم زمانمثل و زمانعيني ، مادي سه
علمي سطح در اينمسائل عامه فرهنگ لحاظ به گرچه.بود
مسائل ازاين علمي لحاظ به آنتعزيهخوان و نداشت وجود
و تفكر در شيعيداشتند ، اعتقاد چون اما نداشت ، آگاهي
مستقيم غير تاثير تعزيه صحنههاي وپرداخت نوشتن نهايت
كه است زياد بسيار تعزيه دستدر اين از مسائلي.گذاشت
.كنم تدوين را آنها مناسب فرصتي در بتوانم اميدوارم
از و رفته مبحثاصلي سراغ به كه بدهيد اجازه:همشهري
و شيعه فرهنگ ارتقاء در تاثيري تعزيهچه كه بپرسيم شما
است؟ داشته ايرانيان بهخصوص
برايش كه نقصهايي و عيب تمامي با تعزيه:شهيدي استاد
داشته والايي جايگاه شيعه اعتقادات و فرهنگ در شمردهاند ،
را آن كشور نمايش كنوني مركز مثل معيني سازمان البتهاست
با هم و آيين هم بوده ، نمايش هم بلكهنميكرد اداره
يك از بنابراين.بود خورده پيوند مردم مذهبي گرايشات
ناصرالدين دولت تكيه تعزيهگردانان تا گرفته ساده روستايي
را اينها كه نبوده سازماني چون.ميخواندند تعزيه شاه ،
ميان از و خودجوش صورت به بكند ، اداره قواعد با مطابق
و بيعيب همه كه انتظارداشت نبايد لذا.شدند پيدا مردم
.ديد كنارهم در را محاسن و معايب بايد بلكه.باشند نقص
كه خدمتي و حسن چند ميتوانبه كلي بندي تقسيم يك در
.كرد اشاره است كرده ارائه جامعه فرهنگاين به تعزيه
قبل ايران به آن سابقه كه مياننمايشهايي در ;اينكه اول
يافتهترين سامان و جاافتاده تعزيه برميگردد ، نيز اسلام از
يك از ما كه ميدهد نشان مسئله همين.است ايراني نمايش نوع
صفويه دوران اواخر به آن قدمت كه منظم نمايشي سابقه
استفاده و استناد با ميتوانيم.بودهايم بهرهمند برميگردد
خودمان سنت و پيشينه با نمايشهايي سازي غني در آن از
.بكوشيم
داشته ايراني برموسيقي تعزيه كه است تاثيري ;دوم خدمت
از يكي در نيز صبا ابوالحسن كهاستاد همانگونه.است
ياد از ما نبودموسيقي تعزيه اگر:گفت نوشتههايش
.ميرفت
نمي موسيقي خود وچرا ميرفت؟ ياد از موسيقي چرا:همشهري
وبه رسيد دادش به تعزيه كه بدهد رانجات خودش توانست
شد؟ موسيقي حفظ باعث صبا مرحوم قول
راه دربار به عباسيموسيقي خلفاي زمان در:شهيدي استاد
شد باعث را نحيف و فرودين موسيقي نوعي رونق و رواج و يافت
براي و انحراف از جلوگيري براي را ديني علماي امر همين كه
در كه ;دادند آن حرمت به راي تا برانگيخت آن ابتذال دفع
موسيقي به آن از بنده كه موسيقي از خاصي نوع ميان اين
با بخصوص و رفت خلوت به نيز كنم مي ياد فزا روح و سالم
گرفت خود به بيشتري سرعت سختگيري اين صفويه ، آمدن كار روي
موسيقي ملودي حفظ براي موسيقيدانها كه بود زمان همان از و
تعزيه وارد را آن ايراني ، مختلف گوشههاي و نغمهها و
در ;اول.داشت حضور جا دو در سنگين موسيقي اين.كردند
ميادين در ;ديگر و صوفيان ميان در و خانقاه چون مكانهايي
بعضي حتي و شدند حفظ سينه به سينه آهنگها.تعزيه تكاياي و
رديف به طريق اين از تعزيه ، تكامل واسطه به نغمهها از
ميگويند كه عبدالله گوشهراك مثل.يافت راه كشور موسيقي
دامان در (ع)حسن امام فرزند عبدالله كه زماني بار اول
.ميشود خوانده ميشود ، شهيد سيدالشهداء عمويش
وحضرت چهارگاه عباس حضرت ميگويند همچنانكه:همشهري
...ميخواند گاه سه علياكبر
درتعزيه ، اصولا و است كليگويي اينها نه ، :شهيدي استاد
گوشهها بلكهاين ندارد ، كاربردي چندان مقام و دستگاه
فرياد زمان در طورمثال به.ميروند كار به زياد كه هستند
كه ميشود خوانده..و عراق ، نهيب گوشههاي ندا ، و پرخاش و
دستگاه هر اوج گوشههاي جمله از ايران ، دستگاهي موسيقي در
اشعار و جملات از جوابها ، و سوال يادر و.ميرود شمار به
.ميشود استفاده كوتاه
مختاباد سيدابوالحسن:از گفتوگو
دارد ادامه
امام قيام تاريخي ريشههاي
(ع)حسين
(پاياني بخش)
فقيد استادان مقاله از آخرينبخش حاضر ، مطلب:جستارگشايي
حيات تاريخ خوييدرباره زرياب دكتر و فريدني دكترمشايخ
سالهاي نخستين قبل بخشهاي دراست (ع)نهضتامامحسين و
پذيرش سپس و حضرت آن عقايد و افكار پرورش و امام حيات
ادامه ، درگرفت قرار بحث مورد ايشان سوي از امامت رسالت
تاهنگام حج نهادن ناتمام و عراق بهسوي حضرت آن سوگناك سفر
در و كوفيان با امام پيغامرسانيهاي و بحث و كربلا به ورود
ادامه.شد مطرح ايشان يارباوفاي عقيل ، مسلمبن شهادت نهايت
.دنبالميكنيم شماره اين در را اينتاريخچه
معارف سرويس
همه آن با امام كهمگر ميآيد پيش سوال اين اينجا در
مردمكوفه احوال به نزديك از خود آگاهيكه و سابقه
پاسخ نميكرد؟ پيشبيني را كوفيان نفاق و غدر خطر داشت ،
موجب به كه نظرشيعه در امامت مساله از نظر قطع كه آنست
است ، ديگر مردم از بصيرتر و آگاهتر امور عواقب از امام آن
را رفتنش و مكه از را خود عواقبخروج حتما (ع)امامحسين
ميدانست بهترازديگران وي ميكرد تصور كوفه مردم ميان به
معاويهتقويت برابر در را او پدر مردمكوفه چگونه كه
كه بود نزديك و گذاشتند تنها برادرشرا چگونه و نكردند
او كوفه مردم نامههاي بنابراين.كنند معاويه تسليم را او
از ميتوانستند كوفه مردم كه ميدانست او.نميساخت غافل را
را ابيه زيادبن حكومت و كنند حمايت ديگران و عدي حجربن
نه ، .نكنند تحمل منابر بالاي بر را (ع)سبعلي و ننهند گردن
و نكنند وفا خود وعده به است ممكن كوفيان كه ميدانست امام
مثبت پاسخ ايشان نامههاي به چرا پس.بگذارند تنها را او
پاي با و نكرد توجه خود نزديكان و ياران مذاكرات به و داد
(ع)حسين امام كه است آن پاسخ شتافت؟ قتلگاه بهسوي خود
كند ، تحمل مسلمين بر را يزيدبنمعاويه حكومت نميتوانست
كه مردي از اطاعت و خلافتنميدانست شايسته اصلا را او چه
مشهور فسق به حتي و شكارميگذشت و لعب و لهو در روزگارش
حتي كه بود چنان بهفسق يزيد اشتهار.نميدانست بودجايز
يزيد كه هنگامي.داشت اقرار آن به نيز عبيداللهبنزياد
عبداللهبن و برود مدينه به كه كرد مامور سال 63 در را او
ماموريت اين از عبيدالله كند ، محاصره مكه در را زبير
چيز دو (يزيد يعني) فاسق اين براي من !نه گفت و سرباززد
به تاخت و خدا رسول فرزند حسين قتل:نميكنم جمع هم با را
پس نيز زبير عبداللهبن.خواست عذر ماموريت اين از و كعبه
ضمن در و كرد ايراد سخناني (ع)سيدالشهداء شهادت شنيدن از
و سازد بدل غناء به را قرآن كه نبود كسي (ع)حسين:گفت آن
شرب و كند مبدل (آواز نوعي) حداء به را خدا ترس از گريه
خداوند ذكر مجالس جايگزين را شكار و روزه جانشين را خمر
بود او فسوق و معاويه يزيدبن به كنايه ابنزبير مقصود.كند
اسلام در مقرر اصول خلاف بر خلافت مسند به يزيد رسيدن نيز و
بيعت او براي وتطميع زور با خود حيات در معاويه بودو
بهاعتقاد استكه مهم امري مسلمانان خلافتبود گرفته
و باشد(ع)معصوم امام يا (ص)نصرسول به بايستي شيعه
عقد و حل اهل انتخاب بايستيبه سنت اهل بهاعتقاد
اين از هيچيك و باشد آزادي و اختيار روي از مسلمانانو
راه معاويه كار اين و بود نشده حاصل يزيد خلافت در شرايط
راه از حكومت آن در كه امپراطوري و سلطنتي روش براي را
مباني و اصول برخلاف كه ميكرد باز شايستگي ، نه است ارث
كس همه از شايستهتر حق به را خود امام نيز.بود اسلامي
قابل آنكه با كوفيان ، نامههاي و ميديد خلافت مقام براي
با تا ميكرد ايجاد شرعي تكليفي او براي نبود ، اطمينان
تعلل هرگونه و بكوشد اسلامي مقاصد انجام راه در قوا تمام
.ميدانست خود شرعي تكليف و وظيفه اين مخالف كار اين در را
از او خروج ميدانست امام اگر كه ميآيد پيش سوال اين باز
موجب احتمالات اغلب به و است خطرناك كوفه به رفتنش و مكه
انداخت؟ مهلكه به را خود چرا گرديد خواهد او شهادت و قتل
راه ميخواست خود عمل اين با امام كه گفت بايد پاسخ در
از دفاع نيز و زور بار زير نرفتن و ضيم از وابي فداكاري
اگر.بياموزد ديگران به را عقيده راه در پافشاري و حقيقت
و ميآورد فرو يزيد اطاعت به سر و نميكرد را كار اين امام
سربلندو ميتوانست چگونه نميداد ، را كوفيان نامههاي پاسخ
او كه مردمي جواب در و كند زندگي مردم ميان در افتخار با
چه ميدانستند اسلامي فرد يك اعلاي مثل و تقوا نمونه را
و او ميان فرق صورت اين در پس شود سوال اگر ميگفت؟
ديگران و يزيد برابر در تسليم سر نيز كه زبير عبداللهبن
چيست؟ شد كشته خود اعتقاد راه در سرانجام و نياورد فرود
يزيد با بيعت از اگرچه زبير عبداللهبن كه است آن پاسخ
مناسب فرصت منتظر و نكرد قيام آغاز در اما كرد امتناع
و است امن جاي اينكه بهعنوان كعبه و مكه پناه در و ماند
كار اين با و نشست است فرموده نهي آن در را قتال خداوند
نمير حصينبن و يزيد زيرا.زد اسلام عالم به بزرگي صدمه خود
حرمت كه نبودند كساني يوسف حجاجبن و مروان عبدالملكبن و
.بپرهيزند آن در كشتار و جنگ از و نگاهدارند را خدا خانه
حجاج و نمير حصينبن شد سبب مكه در زبير عبداللهبن مقاومت
كه سازند وارد خدا خانه به بزرگ وهني و شوند مكه وارد
ميان از را آمنا كان دخله شريفهومن آيه احترام قهرا
خدا خانه به كه استخفاف و توهين اين از مقداري بيشك.برد
اين (ع)حسين امام.است زبير عبداللهبن گردن به آمد وارد
يك در كهاگر فرمود زبير عبداللهبن به و ميدانست را معني
خود در آنكه از دارم دوستتر شوم كشته خدا خانه بيرون وجبي
شوم كشته خدا خانه وجبي دو در اگر و شوم كشته خدا خانه
لانه در اگر و شوم كشته آن وجبي يك در كه است آن از بهتر
مرا حق و آورد خواهند بيرون مرا باشم جانوران اين از يكي
را شنبه روز حرمت يهودان كه كرد خواهند پايمال چنان
ترجيح و خواهدشد كشته كه ميدانست امام پس.كردند پايمال
و توهين تا گيرد صورت مكه و كعبه بيرون در امر اين كه داد
اسلام و قرآن حرمت و نيايد وارد خدا خانه به حرمتي هتك
عبداللهبن باكار ازخودگذشتگي و فداكاري اينبماند محفوظ
امام چرا كه ميآيد پيش سوالي بازهم.دارد زياد فرق زبير
آنجا مردم كه نرفت يمن به عباس عبداللهبن اندرز مطابق
امام كه است آن پاسخ.نداشتند عهدشكني و غدر سابقه لااقل
بر آشكارا بنياميه جور حكومت با را خود مخالفت ميخواست
بزرگترين كه عراق در فقط امر اين و دارد معلوم جهانيان
آن در بصره و كوفه بزرگ شهرهاي و بود اسلامي تجمع مركز
مراكز از دور كه يمن در تا بود ميسر بهتر داشتند قرار
.بود اسلامي
بست حجاز با را عراق مرزهاي (ع) مسلم قتل از پس زياد ابن
را سپاهي و كشت و گرفت كوفه در را امام فرستادههايديگر و
.ساخت آماده او اصحاب و (ع)امامحسين كشتن و گرفتن براي
كوفه و مكه راه فرستادگاندر ساير و (ع)مسلم شهادت خبر چون
هركه تا فرمود و كرد خود همراهان به روي رسيد امام گوش به
او با كه ميثاقي و عهد از را ايشان او و برگردد ميخواهد
.آزادميكند بودند بسته
بيت اهل و ياران فقط و شدند پراكنده او همراهان از بسياري
بطن در.ماندند باقي بودند همراه بااو مكه از كه او
برگردد كه داد سوگند را او و رسيد او به عرب مردي عقبه ،
.است سرنيزهها و شمشيرها سوي به ميرود كه راهي اين زيرا
باز او براي را راه بودند نوشته نامه او به كه مردمي اگر
وجهي او رفتن ميساختند آماده او رابراي امر ميكردندو
صلاح او رفتن است آمده پيش وضع اين كه اكنون اما داشت
پوشيده من بر گفتي تو آنچه:فرمود پاسخ در حضرت.نيست
آن از آنگاهشود غالب خدا امر بر نميتواند كسي ولي نيست
با رياحي يزيد حربن شراف نام به منزلي در.شد دور محل
مرزهاي حفاظت مامور كه نميرتميمي حصينبن سوي از نفر هزار
عبيداللهبن پيش را او تا است مامور گفت و رسيد بود عراق
مامور او حرگفت و كرد پرخاش سخت او به امامببرد زياد
حضرت.ببرد كوفه به را او كه است مامور فقط و نيست جنگ
را كوفيان ونامههاي شناسانيد را وخود فرمود ايراد خطبهاي
فرمود تاكيد و شد متذكر را ايشان نفاق و وغدر كرد يادآوري
را فساد و ميكنند اطاعت شيطان از او اتباع و يزيد كه
و درآوردهاند تعطيل حال به را الهي حدود و كرده آشكار
و او قيام و ساختهاند حرام را او حلال و حلال را خدا حرام
از تن چهار ميان اين در.است امر همين براي مكه از آمدنش
و پول گرفتن با كوفه اشراف كه آوردند خبر و رسيدند كوفه
برخاستهاندو يزيد با موافقت و امام با مخالفت به رشوه
شمشيرهايشان اما است (ع)حسين با دلهايشان اگرچه ديگر مردم
مسهر قيسبن كه آوردند خبر نيز و شد خواهد آخته او بسوي
خبر آنكه با امام البته.است رسيده قتل به امام فرستاده
اميد شايد و بود كوفه عازم باز بود شنيده را مسلم شهادت
و كنند قيام هواخواهانش كوفه به او رفتن با كه ميداشت
ايشان بر حر آمدن با اما.سازند سرنگون را ابنزياد حكومت
هواخواهان و است شده مسلط اوضاع بر ابنزياد كه گرديد مسلم
بسر اختفا حالت در و هستند اندك بسيار كوفه در او واقعي
ميخواست و شد منصرف كوفه به رفتن از جهت همين به.ميبرند
قاصدي ميان اين درگرديد او مانع حر كه بازگردد مدينه به
را او و بگذارد تنگنا در را(ع) حسين كه رسيد ابنزياد از
فرود باشد نداشته آب و پناهگاه و حصن كه باز فضائي در
دوم پنجشنبه روز بناچار امام.برسد او بعدي امر تا بياورد
و آمد فرود كربلا نام به محلي در هجري يك و شصت سال محرم
از تن هزار چهار با وقاص بنابي ابنسعد عمر روز آن فرداي
(ع)حسين از كه بود مامور و رسيد زياد بن عبيدالله سوي
را راه كه كرد پيشنهاد (ع) حسين.بگيرد بيعت يزيد براي
ديگر جاي يا گردد باز مدينه به تا بگذارند باز او براي
او و فرستاد ابنزياد به را پيشنهاد اين سعد بن عمر برود ،
اگر گفت و شد مانع ذيالجوشن شمربن كه بپذيرد ميخواست
او از بيعت گرفتن و گرفت خواهد نيرو كنند رها را (ع)حسين
.شد نخواهد ممكن
و نوشت سعد عمربن به شمرنامهاي سخنان شنيدن از پس ابنزياد
فاجعه.شود كشته يا و شود تسليم بايد يا (ع) حسين گفت
تسليم سر (ع)حسين امام.ميگردد آغاز اينجا از كربلا
ترك را او شبانه كه داد اختيار خود ياران به و فرودنياورد
به و شد نخواهد تسليم او زيرا.بگذارند تنها را او و كنند
سرنوشت به اصحاب كه نميخواهد رو اين از و رسيد خواهد قتل
وفادار همچنان او خويشان و اصحاب اما.شوند دچار او
خود جان و كردند دفاع او از بيمانندي دليري با و ماندند
سيد سرسختانه جنگ و شجاعت شرح.باختند او راه در را
سال وقايع) طبري تاريخ در ميتوان را اصحابش و (ع)الشهدا
جنگيد دليرانه بسيار نيز (ع)حضرت خود.كرد ملاحظه (هجري 61
حمله او به راست و چپ از پيادگان عيني ، شاهدي روايت به و
اين.ميگريختند او جلوي از بز و بره مانند ولي ميكردند
مردي نديدم ميگويد دارد نام عمار بن عبدالله كه عيني شاهد
و قويتر باشند ، شده كشته يارانش و بيت اهل و فرزندان كه
مانند دشمن پيادگان كه (ع)علي حسينبن از دليرتر و مطمئنتر
.ميگريختند او پيش از گوسفند
در و دادند نشان خود از نيز او بازماندگان را شجاعت اين
و ابنزياد مجلس در و كردند اسير را ايشان كه كساني برابر
از بيمانندي نفس قوت بودند ايستاده اسارت حال در كه يزيد ،
نفس بر تسلط و اراده قدرت اين كامل نمونه دادندو نشان خود
زينب حضرت زبان ، زخم و شماتت ناكردن تحمل و تسليم عدم و
در او سخت و تند سخنان و پايداري بودكه (ع)حسين خواهر
.است معروف ابنزياد برابر
داعيه و ميديد (ع)حضرت رقيب را خود كه زبير عبداللهبن
كه گفت سخناني شنيد را او شهادت چونخبر و داشت خلافت
را كسي خداوند اگرچه:ميشود ياد اينجا در آنها از بعضي
شرافتمندانه مرگ حسين اما شد خواهد كشته كه نميكند آگاه
طول كه كشتند را كسي آنها..داد ترجيح پست زندگي بر را
امر) در و ميگرفت روزه را روزها و ميخواند نماز را شب
برايشان فضيلت و دين در و بود سزاوارتر آنها از (خلافت
و برادران و (ع)سيدالشهداء حضرت شهادت.داشت برتري
(عاشوراي)دهم روز او بزرگوار اصحاب فرزندان و برادرزادگان
خاندان كودكان و زنانداد رخ هجري يك و شصت سال محرم ماه
آتش را آنها خيمههاي.درآمدند اعراب بهاسارت همه رسالت
از را شهيدان سرهاي و اسبتاختند شهدا جنازه بر و زدند
يا راسنانابنانس (ع)سرامام.كردند نيزهها بر و جدا تن
به ديگر شهداي سرهاي با و كرد جدا تن از ذيالجوشن شمربن
.بردند زياد بن عبيدالله نزد كوفه
را شهدا بيسر تنهاي كربلا جنگ پايان از بعد بنياسد اعراب
اظهار نميتوان يقين به سرامام مدفن درباره.كردند دفن
راس نام مشاهديبه كربلا و مصر و دمشق در كرد ، عقيده
.است شيعيان زيارتگاه الحسين
(ع)حسن برادرش وصيت و (ص) رسولالله حكم به (ع) علي حسينبن
به برادر شهادت از بعد ق سال 50 صفر پنجشنبه 28 روز از
.بود عهدهدار را خطير وظيفه اين سال حدود 11 و رسيد امامت
بر گريه و مصيبات ذكر و جهان شيعيان زيارتگاه پاكش تربت
را (ع)حسين امام مزاراست گناهان پاككننده مظلوميتش
بارها آن از پس و نمودند مشخص بنياسد اعراب بار نخستين
سال به تا گرديد تعمير و تخريب و تغيير و تبديل دستخوش
مطهره روضه فعلي بناي ايلخان اويس سلطان عهد در ق 767
.شد ساخته حسيني
|