شهادت و شرف ماه بزرگداشت در
اسرار تفسير:هفتم مجلس
همچون و ميرسند راه از پياپي كه واقعهاي حوادث گرماگرم در
نماز هنگامه ناگاه ميآيند ، فرود پشتروزگار بر تازيانهاي
با رازگويي و دشت سجاده و يكسو جنگ ، ميدان اينك.ميرسد
دانسته تا ميايستد نماز به (ع)حسين ;ديگر سويي در معشوق ،
اين به دارند ارجي اگر خونريزيها اين جنگها اين كه شود
ايمان ، اين و آرمان اين و هدف اين بدون و است آرمان
لحظههاي نخستين از (ع)حسين.شوند تقديس نميتوانند بالاصاله
آخرين ركعت ، پي از ركعت و ساخته وضو خونين ، روز اين
.ميكند اقامه معبود درگاه به را عاشقانه نمازهاي
سجودي ، و ركوع هر با و ميچرخد قيام اين گرداگرد پروانهاي
روزن از نيزهها و تيرها باران.متلاطمميشود هستي از بخشي
درمينوردد ، را سلام و تشهد افقهاي آخرين تا تكبيرهالاحرام
تداوم خداوند با رازگويي سربلند ، و قامت راست همچنان اما
جويهاي در خداوند نعمت كه است راست راه همان اين.مييابد
آن كرانههاي از آتش كه ظالين و مغضوبان راه نه جاريست ، آن
شريري همچون را ظلماني نفس سرسپرده ارواح و ميكشد زوزه
برپاي مجاهدت و نبرد به تنها (ع)حسين.ميكند ويران سوخته
فرموده ، قيام انسان موعظت و درسآموزي به نايستاده ،
...ما بر الا الظالمين مع لاالحياه و الموتالاسعاده فانيلااري
آزار و رنج جز را ستمگران با زندگي و سعادت جز را مرگ من
مرور و ديد بايد را كتاب اين عبارات برترين..نميدانم
حسين آنچه و ميشود تكرار همواره عاشورا و كربلا زيرا كرد ،
رمزوراز پر صحنههاي جز روايتي هيچگاه كردند ، يارانش و
در اينك و گذشته پرملال و صعب روزگاراني.يافت نخواهد خويش
همچون اميدها و داده دست از تاب انسان ديگر كه جايي
و بزرگ انفجاري با ناگاه شدهاند ، خاموش بيفروغ چراغهايي
.ميدهد تازهاي نويد بشريت به خويش تابناك شعلههاي با غريب
از دو هر كه كرد تجلي هجرت دو در محمدي ، انقلاب مطلعالفجر
.شد آغاز بيتالحرام و شهرالله
:ايشان مقصد و بود معظم پيامبر هجرت ، دو اين از يكي حامل
و بود (ع)حسينبنعلي ديگر ، مهاجر وبزرگ ;مدينهالنبي
از انحطاط و تحريف نخست ، گرد هجرت در.معلا كربلاي:مقصدش
مصحف در رسالات مجموع و شد زدوده ابراهيمي ديانات چهره
و دروغزني گرد دوم ، هجرت در و گرديد عرضه بشريت بر مجيد
دين احياي نويد و برگرفته نبوي سنت و قرآن دامان از زوال
تجديد عاشورا ، .گرفت جان اسلام امت ميان در دوباره (ص)محمد
رفته ياد از سنن در تذكر و شده مسخ مفاهيم در تجدد و دين
:يعني ;نكته همين در گفت (ع)حسين كه آننه ، رمز.است
.است نهفته خداوند ، دين مجدد اثبات
كرد اسرار اين تفسير او خون
كرد بيدار را خوابيده ملت
كشيد بيرون ميان از لاچون تيغ
كشيد خون باطل ارباب رگ از
نوشت صحرا بر الله الا نقش
نوشت ما نجات عنوان سطر
نخواهد پايان بشر تاريخ بسيط واقعه اين آفاق در گفتن سخن
در تفسير دنياها و تاويل درياها آن ، گوشهاياز هر.يافت
كه است شده نوشته آن جبهه بر نكته يك اما داشت ، خواهد پي
عاشورا كه است آن دقيق نكته آن و برد ياد از را آن نبايد
خرافهاي و تحريف هيچ و بود ، خرافه و تحريف ضد بر انقلاب
هجوم از (ص)محمد دين اگر.جويد راه قدسي ساحت بدين نبايد
يارانش و (ع)حسين و شد زخمديده و خسته تحريف ، لشكر
جاهلترين دربرابر را آسوده نيام در شمشيرهاي بهناچار
ماجراي كه آورد تاب ميتوان چگونه پس فرسودند ، مسلمانان
جراحتها و بيند زخمها تعصب ، و خرافه و جهل تيغ به عاشورا
...نشيند پيكرش بر
آموختيم حسين از قرآن رمز
اندوختيم شعلهها او آتش ز
هنوز لرزان زخمهاش از ما تار
هنوز ايمان او تكبير از تازه
دورافتادگان پيك اي صبا اي
رسان او پاك خاك بر ما اشك
|