عقلانيت و اسلام
معرفت و محبت
عقلانيت و اسلام
شناخت ، برجسته سرچشمه دو حكم در نقل و عقل:جستارگشايي
بشري شناخت آوردگاه آشتيناپذير همالان دين ، تاريخ در
ما به دو هر از ويژهاي رويكرد اسلام آيين ولي بودهاند
قدس در ريشه وحي و نقل جهانبينياسلامي درمينماياند
خود از جزيينگرانساني عقل و دارد ايزدي كلي وعقل وجود
بر ديگر ، جانداران بر او مايهبرتري و انساني ويژگي
بنياد ، براين.است يافته استواري و شكل كلي بنيانخرد
جهت در همسو و هميار بلكه نبوده ، همستيز (نقل و عقل)
.راستينهستند يزدانشناسي و برين بههستيشناسي رسيدن
در را اسلامي نويسندهديدگاه ميآيد ، پي از كه جستاري در
شناخت در آنها دوسويه كاركرد و ونقل جايگاهعقل بيان
.است پژوهيده خداوند و دين
معارف سرويس
نهجالاسلام:ماخذ
المصري محمود عبدالوهاب:نويسنده
صباغيان علي:مترجم
منسجم تحققاهداف در كهسعي زماني را جامعه و فرد
موردنظر اهداف با هماهنگ و وسايلمناسب بهكارگيري ازطريق
كردن عملي جهت به و ميكنند ، عقلانيت به توصيف (1)دارند
استفادهقرار مورد را يعنيعقل معيني وسيله بايد عقلانيت
.داد
به انسان رفتار برايتوجيه را عقل كه است شيوهاي عقلانيت
بهغيراز رويدادها علت بيان كه) باسحر و ميگيرد كار
معتقدات رسوبات كه) خرافه و (2)(است آن طبيعي اسباب
موجود ديني معتقدات در آنها بر مدركيدال و است كهن ديني
و انفعالات كهمنشاء) عاطفه و (3)(ندارد وجود امور ياحقايق
عقلانيت خلاصه بهطور و است متناقض(4)(است عقل مقابل
به درست:عقلانيتيعني صحيحتر بهطور و عقل يعنيبهكارگيري
.عقل كارگرفتن
و ماهيت همچون مختلفي موضوعات بررسي ضمن مقاله اين در
عالي مقاصد از عقل حفظ كه خواهدشد داده عقلنشان ضرورت
در.ميباشد فريضهاسلامي يك نيز عقل بهكارگيري و است دين
و ميشود روشن آن توانايي حدود و عقل صلاحيتهاي مقاله ادامه
مجرم به -اخلاق غياب در -چگونه عقل كه خواهدشد داده توضيح
نقل و عقل تكامل كه خواهدشد بيان همچنين.ميشود تبديل
مستشرق يك شهادت بيان با پايان در و است ، ممكن و ضروري
بزرگ يكانديشمند دعوت همچنين و اسلام در عقل دربارهجايگاه
.خواهديافت خاتمه بحث ازعقل ، استفاده براي عرب
چيست؟ عقل -1
از را عقلدارندهاش ميشود گفته.:لغوي نظر از عقل.
عقل معني اين به و زشتبازميدارد عمل به شدن وارد
معني به عقل ميشود گفته همچنين و است بستن و بازداشتن
وقتي مثلاهست نيز داشتن نگاه و كردن حفظ و كردن محدود
حفظ يعني ميشوداعقل گفته تو به آنچه:ميشود گفته كسي به
(5).نكني فراموش تا كن
تشريح علم دانشمندان از يكي.:فيزيولوژي ازنظر عقل.
كه دارد چيزي خود گوش دو بين در انسان هر:است گفته
گرم اين 1400است ميليارددلار سه قيمت با رايانه يك معادل
بسيار درعينحال و ساده دستگاهي الكتروشيميايي ماده
عنصر ميليارد شامل 10تا 100 انسان مغز.است پيچيدهاي
سيكل معدل 10 با كه است عصبي سلولهاي به موسوم منطقي
دربردارنده 50 و ميكند كار (لحظه هر در دور يعني 10)
بههم افكار هزار صدها كه است گيرنده دستگاه ميليارد
بر انسان قدرتعقل.ميكند دريافت را سلولها ساير از پيوسته
زندگي درطول تا كرده راقادر موجود اين معلومات حفظ
بر و كند خودثبت در را معلومات و معارف از ميلياردهامورد
(6).گيرد پيشي ساختانسان رايانههاي بزرگترين
در فارابي ابونصرمحمد فيلسوف.:اصطلاحي ازنظر عقل.
عقل براي زير بهشرح معني شش عقل معاني درباره خود رساله
:ميكند ارائه
كس فلان ميگويند مردم كه است معنايي همان اول معني -اول
نزد دين و است دين محتاج عاقل ميگويند و ميباشد عاقل
آنها منظور.فضيلتاست ميكنند فكر كه است چيزي آن آنها ،
آنچه استنباط او زيرا باشد خوبي كهفاضل است كسي عاقل از
بايد شر از راكه آنچه يا شود رعايت بايد خير از راكه
وجود.ميدهد قرار توجه مورد وبينش نگرش با شود ، اجتناب
انجام بايد و خيراست حقيقت در آنچه استنباط در بينش نگرشو
شودعين اجتناب آن از بايد و است شر استنباطآنچه در و شود
درنظر عقل از ارسطو كليكه معني با را گروه اين.است تعقل
.عاقلمينامند دارد
امري درباره آنها.است متكلمين زبان ورد كه عقلي -دوم
يا واجب را آن عقل كه است آنچيزهايي از اين:ميگويند
.ميكند رد ميپذيرديا را آن عقل كه اين يا و كرده نفي
امر ابتداي در كه است چيزي عقليآن و عقل از آنها منظور
يا همه بين نظرمشترك اولين پس.است مشهور و همهمعروف بين
.عقلمينامند را اكثريت
او منظور:ميكند ذكر برهان كتاب در ارسطو كه چيزي آن -سوم
به يقين انسان براي آن ازطريق كه است فطري نيروي عقل از
به كه اين بدون هم آن ميشود ، حاصل ضروري صادقه كلي مقدمات
طبيعي و فطري بهطور بلكه باشد نياز انديشه و تفكر يا قياس
از يقين اين نميكند احساس كه بهطوري كودكي دوران از يا
.است شده حاصل چگونه و كجا
و:ميكند ذكر كتاباخلاق ششم مقاله در ارسطو آنچه -چهارم
شدن عادي با كه است نفس از جزيي استكه تجربي عقل آن
عملي عقل همان آن و ميشود حاصل طولاني تجربه بعداز امر
.است
بر و ميكند ذكر كتابنفس در ارسطو كه است چيزي آن -پنجم
و مستفاد عقل بالفعل ، عقل بالقوه ، عقل.است نوع چهار
.فعال عقل
آن و ميكند مابعدالطبيعهبيان كتاب در ارسطو آنچه -ششم
(7).است مفارق عقل
عقل از شده تعريفهايارائه:است گفته مراد سعيد دكتر
برخي يكديگر با يا و باشد تفاوتداشته هم با هرچند
يك در هم با همگي اما باشد داشته اشتراكها يا و تفاوتها
بهعنوان عقل تلقي آن و ميكند پيدا تلاقي مشترك ، خلاق نقطه
ملكه و ارزيابي ، و تفكر مركز تجريد ، قدرت معرفت ، حامل
بهعنوان وصفش با انسان نوعي برتري باعث كه متعالياي
(8).است شده ، (Homo Sapiens) متفكر موجودي
بهميان سخن عربي ازعقل دوران اين در كه هنگامي و
زبان به و) فكر و انديشه توليد ابزار منظورشان.ميآورند
زبان به و)انديشه و فكر خود يا و (مدركه قوه:فلاسفهقديم
اين در عقل از ما منظور.ميباشد(9)(معقولات قديم فلاسفه
.است انديشه و فكر توليد بحثابزار
عقل ضرورت -2
انسان تفاوت موجب خصايص ازجمله كه شده ثابت تاكنون ، دستكم
عدهاي چنانچه.است عقل وجود هستي ، در موجودات ساير از
زنده مخلوقات برخي نظر در عقل كاركردهاي برخي بهوجود مدعي
نميتواند هيچكس بازهم شوند الكترونيكي بعضيروبوتهاي يا
موجود هر وعقل انسان عقل بين تفاوت درجه منكر حداقل
كه است زياد حد آن تا عقل دو اين بين تفاوت.بشود ديگر
بيهوده و عبث كار آنها بين معنيدار مقايسه هرگونه اجراي
.است
امانت يعني) امانت خداوندبزرگ ، هستي ، آفرينش ابتداي از
و زمين و آسمانها بر را (اختيار آزادي آزادو اراده
ترس از و زدند سرباز آن تحمل از آنها اما داشت عرضه كوهها
اين بار انسان اما كردند ، پرهيز پذيرشش از آن ، مسئوليت
مخلوقات ساير نه و بود انسان تنها.گرفت دوش بر را امانت
تبعات و پيامدها تحمل و اختياري امانتآزادي تحمل به كه
(10).داد رضايت آن
آن بهكارگيري وسيلهايبراي نيازمند انسان شرايطي چنين در
بهترينبديل انتخاب يعني بود وانتخاب اختيار حالت در
بزرگ خداوند راستا درهمين.موجود رفتاري بديلهاي ازبين
انسان مختص تنها را بخشش اين و بخشيد انسان به را عقل
امانت حمل به رضايت انسان به تنها مخلوقات ازبين زيرا كرد
نيازي غيرمختارنيز اينمخلوقات از غير.دادهبود اختيار
.نداشتند عقل به
بزرگ بخشش اين دستيابيبه شايسته انسان تنها بنابراين
استقراء تركيب ، و تحليل به قادر عقلبود عقل يعني الهي
لازم وظايف و تمامياقدامات و روابط اكتشاف واستنتاج ،
عملي يعني صدوراحكام ، و اجرايارزيابيها براي ديگر
.موجوداست بديلهاي بين كردنانتخاب
دين مقاصد و عقل -3
براي آسماني تمامياديان كه معتقدند دين اصول دانشمندان
دنيوي سعادت تحقق يعني آخرت ، و دردنيا مردم مصالح تحقق
اين.آمدهاند مقصدبزرگ يا امر پنج حفظ ازطريق اخروي و
اتفاق آن بر دين اصول علماي اكثر بهطوريكه موضوع پنج
و نسل عقل ، جان ، دين ، :عبارتنداز اهميت بهترتيب دارند
(11).مال
در عقل زياد اهميت وهبتهالزحيليبهدليل دكتر بهقول
كه است زندگي در او رفتارهاي تصحيح و انسان راهنمايي
:دادهاند جديقرار توجه مورد را آن جهت دو از الهي اديان
.آن بر محافظت جهت از ديگري و ايجادآن و تحقق ازجهت يكي
و بوده انسان الهيبراي بخشش يك بهصورت عقل ايجاد تحققو
وتقدير سپاسگزاري موجب كه است بزرگي بهمثابهنعمت او براي
از انسان كردن منع ازطريق نيز عقل بر محافظت.ميباشد
سايرمسكرات و خمر همچون است زيانبار عقل براي آنچه خوردن
صورت ترياك و حشيش مخدرهمچون مواد استعمال از منع و
زمينه اين عقلدر در محافظت به توجه اين (12).گرفتهاست
در شرعي حدود كه كساني براي وحتي نكرده اكتفا منع به تنها
.است شده درنظرگرفته كيفرهايي ننهند ، گردن را اينمورد
ستون كهعقل معتقدند دين اسلاميعلماي فريضه عقلانيت -4
خواستار كه ميباشد الهي پيام تكليف زيرا است تكليف پايه و
مستحب ، واجب ، يعني تكليفي بهاحكام بندگان پايبندي
مگر نميكند رادرك الهي پيام اين و است مباح و حرام ، مكروه
(13).نمايد درك را آن معناي و انديشهكند و تعقل كه كسي
رفع مجنون وافراد (غيربالغ) بچههاي از دليل همين به
الهي پيام نيز كريم قرآن.است مسئوليتشده رفع و تكليف
به دعوت و عقل بهكارگيري بر تاكيد سرشاراز كه است
تاكيد.عقلميباشد بهكاربرد آمر حتي و آن از استفاده
تعبير كه صورتي در كه است حد بهآن امر اين بر قرآن زياد
قرآن در اوليندغدغه عقل بهكارگيري:گفت ميتوان صحيحباشد
.است كريم
پنجاه حدود خاص آنبهطور مشتقات و فعلعقل كريم قرآن در
و عقل به عام بهطور نيز آيه سيصد از بيش در و شده ذكر بار
اين تمام در.است شده اشاره آن مختلف معاني و آن مشتقات
مستقيمدلالت بهطور يا كه شده گرفته بهكار واژههايي موارد
اين به اشاره ازانحاء بهنحوي يا و تعقلدارد و عقل بر
تدبر ، :عبارتنداز واژهها اين برخياز.ميكند موضوع
و واژهها وساير فقه و علم راي ، رشد ، نظر ، لب ، تذكر ، حكمت ،
وظايف محور بر خصائصشان و اختلافمعاني بهرغم كه الفاظي
اشارات و تصريحاتروشن كريم قرآن در همچنين.عقليميچرخند
و انسان براي آن اهميت عقلو نقش به نسبت قوياي
وجود وآخرت دنيا امور تمام در آن از ضرورتاستفاده
(14).دارد
كل:است گفته عرب فلاسفه از رشد احمدبن محمدبن وليد ابو
شيوههاي از ساختن آگاه و گرفتن عبرت تفكر ، به دعوت قرآن
(15).است انديشه و تفكر
قرآن:است گفته عربيفلسفه جمعيت رئيس ماضي ، احمد دكتر
عقل بهكارگيري خواستار تاكيد و بااصرار حديث و
ترجمه مقدمه در بيرك فرانسويجان دانشمند (16).هستند
چهل قرآن در كلمهعقل:است كريمنوشته قرآن از خود
فقط آن مشتقات و مقدس كلمه كه درحالي است آمده وچهاربار
مصاحبهمطبوعاتي يك در او (17).است بيانگرديده بار هفت
من قرآن در عميق بررسي با:گفتهاست وفاتش از قبل اندكي
پي درنظرگرفته بشري عقل براي شما دين كه بهجايگاهي
(18).بردم
ميگذارند كنار عقلرا كه كساني كرده اعلام حتي كريم قرآن
تنزل چارپايان بهسطح و تهيشدهاند خود انسانيت از
بدترينسرنوشت و جهنم مستحق هم درنهايت كردهاندو
فرموده زمينه اين در سورهاعراف آيه 179 در قرآنهستند
.رابيافريديم انس و جن از بسياري جهنم براي:است
كه است چشمهايي و نميفهمند كهبدان است دلهايي را ايشان
اينان.نميشنوند بدان كه است گوشهايي و بداننميبينند
خود اينان.آنهايند از گمراهتر حتي چارپايانند ، همانند
.غافلانند
عمل در حتي را اهمالعقل بر مبني تقليد عبده ، محمد شيخ
زيرا.است دانسته مومنين شان دوراز نيز درست ديني
را آن خودش و بفهمد را دينش كه اين مگر نيست مومن انسان
بدون تسليمي بر كس هر پسشود قانع آن به كه تاحدي بشناسد
مومن شود تربيت آگاهي بدون صالح هرچند عملي به و تفكر
امر يك براي را انسان كه نيست آن ايمان از هدف زيرا نيست ،
كه است اين آن از مقصود بلكه.خواركند حيوان همچون خير
دين شناخت و خدا به علم با را او جان و دهد رشد را او عقل
به را خير كار و درست عمل مومن انسان پس.گرداند پاك او
را الهي رضاي مورد سودمند خير او كه ميدهد انجام دليل آن
سوء عاقبت كه ميكند رها دليل اين نيزبه را شر و ميشناسد
(19).ميداند دنيايخود و دين براي را زيانهايش ميزان آنو
تلاش و سعي استاز عبارت كه) شرعي اجتهاد زمينه در
(20)(فقيه براي كه بهطوري بهمقصود نيل براي استدلالي
آن منابع تشريعياز احكام استنباط براي راهي نيزعقل
عقل به اعتماد دليل به نيز اينامر و است شده داده قرار
و عامه ومفاسد مصالح شناخت شريعت ، مقاصد مورددرك در
مفاسد بين بدتر مفسده يا و بينمصالح برتر مصلحت شناخت
هر كه بهطوري است برتر حكم بيان و آنها ، مقايسه ازطريق
اطمينان الهي احكام و تكليف تشريعي غايت سلامت به انساني
از اموري آن و نمايد تسريع آن امتثال در و كند حاصل
(21).بسنجد آن با است شرعي حكم به محتاج كه را زندگياش
عقل صلاحيتهاي -5
.نيست عقل ابتكار و بلندپروازي از مانع الهي مقدس نص وجود
وجود آن در تا گذاشته برجا عقل براي زيادي ميدانهاي وحي
.نمايد آشكار را تواناييهايش و كند تثبيت را خدا
هستي در بزرگ دوحقيقت هدايت وحي عقيده ، زمينه در -الف
:است كرده واگذار عقل به را
دارد ادامه
منابع و پانوشتها
العقلانيه موريسغردولييه ، :ذكره.آليس لموريس التعريف -1
وزاره الحفاجي ، عصام ترجمه الاقتصاد ، في واللاعقلانيه
.ص 67 دمشق 1995 ، الثقافه ،
الفكري ، .تراثنا في واللامعقول المعقول محمود ، نجيب زكي -2
.ص 437 ،(تاريخ ذكر دون) القاهره دارالشروق ،
العلوم ، الاجتماعيه ، مصطلحات معجم بدوي ، زكي احمد دكتر -3
.ص415 بيروت 1977 ، للملايين ، دارالعلم
الجديده ، دارالثقاه الفلسفي ، المعجم وهبه ، مراد دكتر -4
.ص 260 الثالثه 1979 ، الطبعه القاهره ،
.الاسبق ، ص 274 المرجع..مصطلحات معجم بدوي ، دكتر -5
خلقالعقل في پنجلي.. كاملالنافه ، محمود الدكتور -6
.القاهره18/2/1995 -جريدهالاهرام الانسان ،
فيالاسلام ، العقلالفلسفي مراد ، سعيد الدكتور:عن نقلا -7
.152-ص 150 القاهره 1993 ، مكتبهالانجلوالمصريه ،
.المرجعالسابق ، ص 31..العقلالفلسفي مراد ، الدكتور -8
العقلالعربي ، تكوين عابدالجابري ، محمد الدكتور:انظر -9
العربيهوالتاريخ جاعهالدراسات الوحدهالعربيهو دراسات مركز
.ص 13 ط 3 ، 1988 ، بيروت ، والمجتمع ،
الينظريهالامن مدخل المصري ، محمود عبدالوهاب -10
،(بيروت)الرساله وموسسه (دمشق) المتحده الدار والابيان ،
.الاحزاب33 الكريم ، القرآن:وانظر.ص 195 1993 ،
الشريعه ، اصول في الموافضات الشاطي ، ابواسحق:انظر -11
.ص 10 الثاني ، الجزء ،(نشر تاريخ دون) بيروت دارالمعرفه ،
الحق ، العامهلوحدهالدين الاصول الزحيل ، وهبه الدكتور-12
.ص 142144 الاول1973 ، الطبعه بدمشق ، العباسيه المكتبه
دارالفكر الفقه ، اصول ابوزهره ، محمد الامام:انظر -13
.ص 328 القاهره 1958 ، العربي ،
الاسلام ، جريده في منزلهالعقل تونجي ، مني:انظر -14
.بيروت 28/7/1995 اللواء
الادلهفي مناهج عن الكشف رشد ، احمدبن محمدبن -15
للجميع دارالعلم رشد ابن فلسفه:كتاب في عقائدالله
القاهره 1935 ، الطبعهالثانيه ، المحموديهالنجاريه ، وللكتبه
.ص 63
ص ، اكتوبر1989 القاهره ، - فكريه دوريهفصايا انظر -16
.43
وعقلانيهالاسلام ، ببرك حجازي ، عبدالعطي احمد:ذكره -17
.القاهره 2/8/1995 جريدهالاهرام
جريدهالاهرام:في بيرك جان مع المقابله انظر -18
.14/7/1995
.ص 414 الجرهالرابع ، محمدعبده ، الكاملهللامام الاعمال -19
قضاياالعصر ، الاسلامو عياره ، محمد الدكتور ذكره
.ص 141 بيروت 1980 ، دارالوحده ،
وجود واشكاليهالاجتهادمع الاسلام عياره ، محمد الدكتور -20
.الحياه 15/3/1995 جريده دائما ، النص
المرجعالاسبق ، ...العامه الاصول وهبهالزحيل ، الدكتور -21
.ص 140
معرفت و محبت
پاياني بخش - عرفاني شناخت در جستاري
از كه چنان هم و صوفيه ، تعاليم مطابق بنده ، به خدا محبت
خداي به نسبت بنده محبت گرو در برميآيد ، نوافل مشهور حديث
معرفت در صوفيه ، بزرگ آموزگاران تصريح به كه محبتي است ،
چندينمقامات بناي و است ، اصل تعالي خداي معرفت:دارد ريشه
كه مقامات باقي شد ، حاصل تمام خداي معرفت اگر.است وي بر
شد حاصل جمله مقامات باقي بلكه ;گشت آسان است ، بنابروي
تعالي خداي محبت است معتقد كه هميننويسنده نيز ، و.[]18
خداي معرفت را هركه ميآيد ، پيدا تعالي خداي معرفت از
تاثيراين در بود تعالي خداي محبت را او البته باشد ، تعالي
است ، بنده با خداي:ميگويد او اخلاق و سالك عمل بر معرفت
دوستي تا.بود بنده كمال تا باشد ، خداي با ميبايدكه بنده
.بود نتواند خدا با بنده فرونگيرد ، را بنده دل همگي خداي
...گذارد نمازگزارد ، بحضور اگر باشد ، خدا با بنده چون و
دوستي الا نيست ديگر طريقي هيچ حضور آوردن بدست طريق
خداي محبت است ، مقامات چندين اصل معرفت كه چنانخداي
[19.مقاماتاست چندين اصل تعالي
شريعت از گرفته بر صوفيه ، سلوك و سير بر ناظر اخلاقي ديد
به خود ، متعالي مراحل در كه باآن و است اسلام
توجه مورد شريعتاسلام در كه آنچه از فراتر چشماندازهايي
گسستناپذيري پيوندهاي حال عين در اما ، ميدوزد ، نظر بوده ،
فرهنگ متقدم صوفيان از كه فراز ، ابوسعيد.انوردارد شرع با
سخن عبارت بدين خدا ، محبت از وقتي ميشود محسوب اسلامي
محبت سواي ديگري محبت هر حلاوت از دل كردن تهي:ميگويد
حلاوت ذاتيت است كهكدام اين به پاسخ در و [20 محبوب
بيان مضمون بدين اشارتي در را ، آن ذاتيت محبت؟
محبوب محبت سواي محبتي هر يافتن تلخ آن ذاتيت:مينمايد
خواسته چه هر بر است قادر عيبي ، هر از است منزه كه است
سخن شرايطي از است غيب حجابهاي در او و ميخواهد و است
تلخيي بر فراز.بازميگردد شريعت آيين به يكسره كه ميگويد
تاكيد حق ، محبت حلاوت لذت بر و ميآورد بار به خلق محبت كه
از چنانكه ميگويد ، سخن آن از فراز كه محبتي ولي..:ميكند
:است بسيار شرايط وجود مستلزم ميشمرد بر او كه نشانههايي
به او قرب از خوف حرام ، از اجتناب خدا ، احكام از اطاعت
پيامبر از پيروي ،(شيطان)او دشمن با دشمني او ، آمرزش اميد
رحمت از نوميدي بدون اميد ، و لرز و بيم در دائم زيستن او ،
از را خود و بياسايد گريستن از لحظهاي كه اين بدون ;او
را او شرع هرگز بيآنكه ;بپندارد ايمن او تعرضهاي و مكراو
و او بندگي از گويدو ترك را ذكراو و حمد و ببرد ياد از
دهد ترجيح او بر را چيزي كه بيآن ;كند ملال احساس او قرب
از صفاتي لااقل اينهاست:باشد خود صلاح و خود انديشه ودر
[او21 محبت صفات
موجد ظاهري ، صورت به محب ، محبت صدق علامتهاي و محبت صفات
است ، حق در فناي محبت عنايت كه حالي در:است تعارض نوعي
دليل ، همين به گفت؟ سخن محب صفتدر وجود از ميتوان چگونه
مورد آنچه بحث اين در بگوييم ، كه باشد دقيقتر و بهتر شايد
در كه كاشاني ، عزالديناست سلبي صفتهاي است ، صوفيه نظر
:گويد پرداخته بيشتري تفصيل به محبت شمارشعلامات مقام
محبت بديده جز آن مشاهده وليكن...محبتاو برصدق عدلست
علامات از برخي كوتاه ، مقدمه اين از پس كاشاني ، كرد نتوان
دل در:برميشمرد چنين مدعيان از صادقان تميز جهت را محبت
بدان كنند عرض او بر كه حسن هر نبود ، آخرت و دنيا محبت او
وصول وسايل بنگرداند ، محبوب حسن از نظر و ننمايد التفات
وصول موانع از باشد ، مستسلم و مطيع و دارد دوست را محبوب
و مولع محبوب ذكر بر باشد ، برحذر بود فرزند خود اگر محبوب
هر دارد ، طاعت نواهي و اوامر درجميع را محبوب بود ، مشعوف
بود مقصور محبوب رضاي برطلب آن در او نظر كند اختيار چه
بسيار و داند بسيار محبوب مراعات اندك ديگر ، غرضي بر نه
محبوب ، جمال مشاهده در هيهان و حيرت اندك ، خود طاعت
نيارد ، نقصان مشوقش در او وصال و محبوب مشاهده
انتزاعي زيادي حدود تا كه ، آن عليرغم محبت ، صفتهاي.[]22
بدان است ، نفساني حالات بر اشراف و عملي تجربه بر مسبوق و
در است بوده سالك و پير رابطه در كاربردي مقولات از كه جهت
جايگاه عملي سلوك و سير و تصوف آموزگار هر آموزههاي
حوزه يك صرفا به محدود شده نقل آنچه.است داشته ويژهاي
نيست ، صوفيه مكاتب از مكتب يك يا و تاريخي يا جغرافيايي
و قشيري تا ابيالخير ابوسعيد از صوفيه ، ديگر چهرههاي بلكه
به خود از تقريراتي خصوص اين در همگي...و ورازي هجويري
اين بر را خود اشراف مراتب آنها ، در و نهادهاند ، جاي
وراي در آنچه آنان ، ديد از بيگمان ، .دادهاند نشان احوال
زبان در كه حقيقتي.است محبت حقيقت است ، نهفته احوال اين
است سالكاني معنوي تجربه گونهگونيهاي به معطوف و ناهمگن
متفاوتي جلوهگاههاي از را حقيقت تجلي شئونات كه
بار يكاست يافته متفاوتي تعبيرهاي مينگريستهاند ،
محب كه اتحاد روابط از است رابطهاي محبت حقيقت:گفتهاند
را محب كه محبوب جذبات از جذبهايست و بندد ، محبوب بر را
آن حقيقت و است لذتي محبت:ديگر بار و.[كشد23 بخود
.قبيل همين از ديگري تعبيرات و.[سرگشتگي24 و است حيرت
و محبت به نگريستن اهميت ، حائز نكته تعبيرات ، اين همه در
كه رابطهاي.خداست با انسان رابطه منظر از آن ، حقيقت بيان
(ص)محمد حضرت رابطه در بار ، يك آن بشري صورت كاملترين
گزارش كه تجربه ، اين صوفيه ، نزد.است شده تجربه باخدا
ميان است محبتي راز ميباشد ، مكتوب كريم قرآن در آن آسماني
اين نوع درباره ما ، .ميكنند نجوا يكديگر با كه دوست دو
جعفر امام به منسوب تفسيري در اما ، نميدانيم چيزي نزديكي
تفسير منابع قديميترين از يكي عنوان به كه ،(ع)صادق
و بسط جريان در و تاريخ طول در را صوفيه قرآن ، از عرفاني
رابطه اين به كرده ، خود مرهون بسيار صوفيه ، زبان تكامل
ترجمه از را ، اشارت اين از بخشهايي ما ، .است شده اشارتي
تاليف عرفاني زبان و قرآني تفسير در كه نويا رسالهپل
نميتوان كه استثنايي است واقعهاي اسراء:ميكنيم نقل شده
فرشتگان حتي فهم از آن جوهر و كرد ، مقايسه چيزي با را آن
اين و الدنو ، الكيفيهعن انقطعت:ميگويد امام.است بيرون
و خدا ميان قرب كيفيت درباره سوالي هر كه است معني بدان
...امام كه است سبب همين به و است ، منتفي (ص)پيغمبر
واقعه درباره خود تفسير از را تخيل از ناشي ملاحظه هرگونه
تجربه واقعيت به را خود جاي خيال.ميكند خارج اسراء
از خود عرفاني تجربه پرتو در(ع)صادق امام و ميدهد ،
واقعهاي عنوان به است زيسته آن در (ص)پيغمبر كه واقعهاي
و اسراء تفسير اين در نكته مهمترين...ميكند ياد عرفاني
شده گفته آيه 10 در كه است نكتهاي بيگمان آن پرمعنيترين
امام كه ميرفت انتظار شايد.اوحي ما عبده الي فاوحي:است
در قرآني وحي ولي بگويد ، سخن قرآني وحي از...(ع)صادق
عكس ، بههست نيز ديگران آن از يعني است ، عام خود جوهر
و (ص)محمد ميان ديدار اين خصوصي و رازآميز امامبرجنبه
;نيست راه را تخيل رازي چنين در....ميكند تكيه پروردگارش
;آسماني سفر از حتي نه و ازمعجزه نه و است رويت از نه سخن
كه ميدهد ماخبر به سطر نخستين همان از (ع)صادق جعفر امام
دل نماد ستاره ميشود ، و واقع (ص) پيغمبر دل در همه واقعه ،
هر زيرا ميشود ، منقطع اوست جز چه هر از كه است دل.اوست
است ، تزكيه و انقطاع از سلبيي مرحله متضمن روحانيي تجربه
به شده ، يعني نهاده وديعت به دلش در آنچه به پيغمبر و
ايمان و حقيقتمعرفت در ;ميشود نزديك كه است ايمان و معرفت
(ع)صادق امام.رسيد ميتوان خدا به آن از كه است راهي
ميگويد گاه و شد نزديك خود دل به (ص) پيغمبر كه گاهميگويد
نظر از كه ميدهد نشان خوبي به اين و نزديكشد ، خدا به كه
است ، عقلاني رويتي نه:نوعاست چه از خدا به نزديكي اين او ،
نشانههايمحبت ، بزرگترين تجلي بلكه آسمان ، به ربايشي نه
.است حبيب خلوت به ورود يعني
تجربه زبان (ع)صادق امام تفسير در كه است سبب همين به
آن كه است سهمي بزرگترين بيگمان اين و ;ميشود محبت زبان
.[است25 كرده ادا اسلام در تصوف جنبش به حضرت
:پانوشتها
ص 340 -منبع همان -18
ص 341 منبع ، همان -19
ص 243 عرفاني ، زبان و قرآني تفسير -20
ص 243 -منبع همان -21
411-ص 406 همان ، مصباحالهدايه ، -22
ص 406 -منبع همان -23
ص 560 همان ، قشيري ، رساله ترجمه -24
ص 155 و ص153 -همان عرفاني ، زبان و قرآني تفسير -25
معارف كتابخانه
|
اسلامي فرهنگ در آثاري و اسوه انتشارات
امورخيريه ، و اوقاف سازمان به وابسته اسوه ، انتشارات
چاپ به اسلامي مختلف موضوعات زمينه در را چندي كتابهاي
نهجالبيان پرارزشمختصر كتاب آنها جمله از كه است رسانده
دهم قرن علماي از كه است الشيباني النقي علي محمدبن تاليف
زركوب جلد با و درگاهي حسين كوشش به كه اثر اين.است هجري
:دارد عنواني چنين واقع در است شده منتشر بسيارزيبا
بهايجاز اثر اين در ;القرآن معاني كشف عن نهجالبيان
گرفته تحليلقرار و بحث مورد قرآن مشكلات معاني تمام ،
قرآن مفيد وبسيار مختصر تفاسير از يكي كتاب اين.است
:است شرح بدين اسوه اخير آثار ساير.ميباشد
معصومه حضرت عصمت بيت اهل كريمه مناقب عفافدر آئينه -
.شاهرخي محمود و كاشاني مشفق:گردآورندگان.عليهاالسلام
اجتماعي شوم پديده رشوه ، -
و اوقاف سازمان اسلامي تحقيقات و مطالعات واحد كوشش به
.خيريه امور
كبير ثقل عترت ، -
.كمالي سيدعلي نوشته
آن اصطلاحات و حديث علوم -
.عادلنادرعلي دكتر تحقيق و ترجمه صالح ، صبحي دكتر اثر
امروز اسطوره
اول چاپ/مركز نشر /دقيقيان دخت شيرين:مترجم /بارت رولان
تومان 420/صفحه 128/رقعي قطع /1375
فرارسيدن با كه است نويني دانشهاي جمله از نشانهشناسي
قلمرو وارد سرميبريم ، به آن پاياني سالهاي در كه قرني
شده تبديل برخيرشتهها در كليدي دانشي به و معاصر پژوهش
.است
در مفاهيماساسي به امروز اسطوره ، مقالات مجموعه در بارت
يا و گفتار مثابهيك به اسطوره همچون نمادشناسي قلمرو
همچون را خويش شيوههاينظري و پرداخته اسطوره رمزگشايي
به نشانهشناسي و ادبي نظريه نقد ، زمينههاي در دستاوردي
.ميدهد دست
چنبره از انسان رهايي پي در بارت اسطورهشناسي
.است درشت و ريز اسطورههاي فريب
درزمينه بارت مهم و تئوريك نظريات با كتاب اين در
انديشه فرهنگو بر آن تاثير و امروزين جهان در اسطوره
در و تاريخي مقالات اين در بارت نگرش.ميشويم آشنا معاصر
.است زماني
|
|