تفكر يك آموزههاي
ميشلفوكو ديدگاههاي و انديشه به نگاهي
:اشاره
كه است فرانسوي معاصر مهمترينمتفكران از يكي فوكو ميشل
فراتر كشور اين مرزهاي از انديشههايش و ديدگاهها تاثير
و قدرت رابطه زمينههاييهمچون در او بديع تحليلهاي و رفته
گفتمان ، انساني ، نظريه علوم ديرينهشناسي ،(يادانش) آگاهي
خود به نظريغرب مباحث در را مهمي سهم..و عقلانيت اشكال
.است داده اختصاص
و ديدگاهها صاحب فكري ، زمينههاي از بسياري در فوكو
همچون گوناگون ، شناختي گسترههاي در او.نواست نظريههاي
دستي... و تاريخنگاري روانشناسي ، شناسي ، جامعه فلسفه ،
.گنجاند خاصي قالب در را او كهنميتوان است متفكري و دارد
هنوز اما است ، نيزپيچيده ايران در فوكو آوازه اگرچه
شده ماشناخته براي بايد ، كه چنان متفكر ديدگاههاياين
كمبود اوو مهم آثار نشدن ترجمه امر ، علتاين مهمتريننيست
پرداخته او ديدگاههاي شرح به استكه مقالههايي و كتابها
از فوكو كتابميشل مقدمه ميآيد ، پي در آنچهباشند
بيان به نويسنده ، آن در كه است مهم مجموعهجامعهشناسان
.ميپردازد فوكو ، انديشههاي شكلگيري زمينههاي
مقالات سرويس
كشور در واقع درپويتيه ، (1926- 1984) فوكو ميشل
در را خود تحصيلاتاوليه او.گشود جهان به فرانسه ، چشم
مدرسه بهيك قدم سپس و گرفت فرا دولتيمحلي مدارس
باداشتن فوكو.گرفت ديپلم درآنجا و گذاشت كاتوليكي
شد پذيرفته سوربن دانشگاه آزمونورودي در مطلوب ، آمادگي
فلسفه فراگيري به سال1948 ، در فلسفه ليسانس گرفتن با و
(Ecole Normale Superieure) سوپريور دراكولنورمال
.پرداخت
يك از ،[دوم جهاني]جنگ از فرانسهپس بر حاكم روشنفكري جو
خصوص به وپديدارشناسي ، اگزيستانسياليسم زيرنفوذ سو ،
نفوذ زير ديگر ، ازسوي و بود مرلوپونتي ، و آثارسارتر
به انتقادي گونه به فكري ، نظامهاي اين از يك هر.ماركسيسم
حال اين با.ميپرداختند جنگ از پس زندگي صورتهاي واقعيت
پديدارشناسي ، اگزيستانسياليسمو شناسايي ، فاعل فلسفههاي
به انتخاب ، آزادي و فردي آگاهي مفاهيم اعتلاي رهگذر از
و ميكردند سست را ماركسيستي تحليل بنيانهاي موثري ، گونه
فكري استيلاي از درجهاي به مدتي ، براي كم دست طريق ، اين به
و اگزيستانسياليسم ميان فكري رويارويي.يافتند دست
بود شده تحليلي و فلسفي مسائل به محدود بيشتر ماركسيسم ،
و است مترقي كمونيستي سياست كه تصور اين متعاقبا ، كه
هم و است كارگر طبقه حزب هم (P.C.F ) كمونيست حزب اينكه
به سوسياليسم تحقق براي ضروري و مطلوب سازماني ابزار
و سياسي فضاي چنين در.گرفت قرار نظر مد اصل يك عنوان
مدتيهر براي و پرداخت فلسفه مطالعه به فوكو كه بود فكري
.آمد در حزبكمونيست عضويت به كوتاه ، چند
و سو يك از فلسفهدانشگاهي بندهاي و قيد و محدوديتها
فوكو براي بهزودي ديگر ، سوي از كمونيست سياستحزب
تغيير را زندگياش مسير دهه 1950 ، اوايل در او و شد آشكار
سال در و گرفت روانشناسي ليسانس فوكو سال 1950 درداد
آسيبشناسي زمينه در بعد ، سال يك و شد جدا P.CF از 1951
بيماري و روانپزشكي كار شيوه مورد در تا گرفت ديپلم رواني
در او آموزههاي و تحقيقات نتايج.كند پژوهش و تحقيق رواني
و رواني بيماري درباره كتابي در رواني آسيبشناسي زمينه
و شد بازنگري بعدا كتاب اين.شد منتشر سال 1954 در شخصيت
و عنوانبيماريرواني با سال 1966 در ديگر بار
زمينه در تحقيق براي فوكو ، .چاپرسيد به روانشناسي
گروههاي در تا رفت ازكشور خارج به رواني آسيبشناسي
آلمان فدرال وجمهوري لهستان سوئد ، فرانسويدانشگاههاي
درباره را تصنيفمتني هامبورگ ، دانشگاه اودر.كند كار
و دكترا درجه آن ، نگارش با كه رساند اتمام به ديوانگي
كرسياستادي نخستين سال 1964 در و محقق يك مقام در شهرتي
فران -دانشگاهكلرمون در پروفسورفلسفه مقام در را خود
.آورد بهدست Clermont Ferrand
تاثيرگذار ، و اصيل عنوانمتفكري به فوكو بعد ، دهه طول در
تفسير مورد كهافكارش انديشمندي و انتقاد ، مورد پرآوازهو
با را او.شهرتيافت ميشد ، داده جلوه نادرست ميگرفتو قرار
ساختارگرايي ، ديرينهشناس هولناك همچونفرزند عبارتهايي
يك معقولانهتر ، همچون شكلي در و غرب ، نيهيليست فرهنگ
وتاريخ فلسفه و او آثار بين بايد تاريخنگاركه -فيلسوف
دوره ، اين در.ميكردند گذاشت ، توصيف فرق سنتي يا رسمي
دانشگاهوينسن به فران -كلرمون دانشگاه از فوكو
رفت دوفرانس بهكلوژ سال 1970 در سرانجام و (Vincennes)
تاريخنظامهاي سمتاستاد وآگاهانه ، عمدا آنجا در و
سنت از را خود كار شيوه گذاردتا بنيان را انديشه
.كند متمايز انديشهها فكريتاريخ
حالتهاي عقل ، و زمينهديوانگي در فوكو گوناگون نوشتههاي
نوشتههاي و انساني ، علوم ظهور پزشكي ، دانش گسترش ممكن
نمايانگر ذهنيت ، و آگاهي ، قدرت مناسبات درباره او بعدي
تاثيرات سطح در.است گوناگون مهم فكري تاثيرپذيريهاي
بهويژه آموزگاراني ، و متفكران آثار اهميت به فوكو شخصي ،
درباره (George Dumezil) دومزيل تحليلهايژرژ
به(George Canguilhem) ژرژكانگيلهم متمايز گفتمان ، رويكرد
.اذعانميكند هگل درباره كارژانهيپوليت نيز و علم تاريخ
انديشهنسل درشكلگيري مهمي نقش دراينزمينه هيپوليت پژوهش
آلتوسر ،(Deleuze) دلوز ، همچون متفكران از كاملي
فوكو ، داشتكههمراهبا (Derrida) دريدا و (Althusser)
.شد آغاز فرانسه حياتفكري در مهمشان تاثير دردهه1960
به فوكو كه شخصي برتاثيرپذيريهاي علاوه حال ، اين با
در ديگري فكري وساختارهاي شيوهها است ، كرده اذعان آنها
فوكو فكري نظام شكوفايي و ظهور براي كه شرايطي ايجاد
آثار كه است روشن مولفان ، سطح در.بودند سهيم بود ، ضروري
ديدگاههاي بر مهم تاثيري نيچه ، و فرويد ماركس ،
نقل از دارد ميل عموما فوكو چند هر.گذاشتهاند فوكو
بر بزرگ متفكران تاثير به اشاره و غيرضروري قولهاي
منطقي و اساسي دليل اين به توجه با كند ، پرهيز انديشههايش
آثار در وضوح به نيچه فرويدو انديشههايماركس ، ردپاي كه
يك با ما متفكران ، مورداين در ميآيد ، چشم به فوكو
.ميشويم استثنامواجه
نيچه و فرويد ماركس ، آثار براي فوكو كه اعتباري و قدر
انديشه كه است فضايي بر آنها مرزگذاري خاطر به است ، قايل
در آنها سازنده نقش نيز و دارد قرار آن در مدرن اجتماعي
.تاويلاست يا تفسير براي جديدي ونظام نو هرمنوتيك پرورش
ميان ارتباطي وجود به اينمتفكران ، از يك هر فوكو ، نظر در
درونمايه اين ماركس ، ديدگاه در.دارند باور آگاهي و قدرت
قدرت و تصورات ، و انديشهها اشكال ميان ارتباط صورت به
حسب بر امر اين فرويد ، ديدگاه در ;ميشود گر جلوه اقتصادي
نظر در و ;است شده مفهومپردازي آگاهي و ميل ميان ارتباط
بازنمودخواست همچون آگاهي و انديشه اشكال تمامي نيچه ،
تفسيري ارائه به متفكران ، اين از يك هر.ميشود ملاحظه قدرت
طور به كه تفسيرهايي ;داشتهاند خاطر تعلق بشر وضعيت از
قدرت و ميل كشمكشهاي از ظاهري ، نمودهاي بطن از چشمگيري ،
انساني عالم و فردي ، روان اجتماعي ، تكوين درسطح بهترتيب
نيچه خصوصتاويلهاي به تاويلها ، .برميدارد پرده عام طور به
حصر و بيحد كاري تاويل ، كه ميدهند نشان تنها نه فرويد ، و
يا قبلي موضوعات گونه هيچ كه آنند نشانگر بلكه است ، شده
آثار.ندارد وجود تاويل ، انتظار در ذاتي متضمن واقعيتهاي
;هستند تاويلها عمل ، تاويلهاي در نيچه ، و فرويد ماركس ،
روايت از تاويلهايي توليد ، بورژوايي مفاهيم از تاويلهايي
تاويلهاي و است ، كرده بيان صراحت با بيمار يك كه رويايي
.كلمات معناي
كارگيري به بدون زمانحاضر ، اينكهدر به اذعان رغم به
غيرمستقيم ، يا مستقيم طور به كه مفاهيمي از دامنهكاملي
.كرد تحليل را تاريخ نميتوان است ، مربوط ماركس انديشه به
تحليلهاي گسترش و بسط و شكلگيري در مهمتري تاثير نيچه
مفاهيم و انديشه اهميت بر آشكاري گواه.است گذاشته فوكو
در طورواضح ، به ميتوان را فوكو شكوفاييديدگاههاي در نيچه
ضمنيدر طور به و تاريخ تاثيرگذارنيچه ، تبارشناسي ، رساله
به آگاهي و آگاهي به اتصالقدرت به مربوط مسائل برجستگي
نشانههاي.كرد فوكومشاهده سال 1970 از پس نوشتههاي قدرتدر
را ما نبايد فوكو ، انديشه در جهت تغيير و خاص توجه تغيير
.بدارد مشغول موضوع اين به زيادي مدت براي
يابه گوناگون ، شيوههاي به و مختلف زمانهاي در فوكو ،
يا و است كرده اذعان انديشهاش در تحولاتي و تغييرات
بعدي ، گرايشهاي و تعلقات پرتو در را خود پيشين ديدگاههاي
درباره فوكو پژوهشهاي اساس ، براين.است كرده بازنگري
روابط درباره آثاري شكل به متعاقبا پزشكي ، و ديوانگي
حالتهايعينيت به پرداختن صورت به بعدها ، و آگاهي و قدرت
به انسانها آنها ، طريق از كه (Objectification) يافتگي
.است شده جلوهگر ميشوند ، مبدل سوژه
گسترشانديشه و شكلگيري بر اشخاص فكري تاثيرات از گذشته
ديگر وپژوهشهاي فوكو پژوهشهاي ميان نيز شباهتهايي فوكو ،
وجود وفيلسوفان تاريخنگاران اجتماعي ، نظريهپردازان
كه همگرايي موارد به كه است كافي زمينه ، اين در.دارد
مكتب پژوهشگران و وبر آثار و طرف يك از فوكو آثار ميان
به كه كنيم اشاره شده ، داده ديگرتشخيص طرف از فرانكفورت
گسترش و ظهور مقوله به دلبستگي زمينه همگراييدر خلاصه طور
به.آنهاست تاثيرات و غربي فرهنگ در اشكالعقلانيت
به مربوط روابط و تاثيرات مقوله از علاوه ، صرفنظر
سيستمهاي آن و فوكو ديدگاههاي ميان ارتباط مولفان ، موضوع
علومانساني ميان در را آگاهي جستجوي كه نشاني و فكريبينام
به.ميآيد بهميان كردهاند ، بيان و دادهاند شكل اجتماعي و
را فوكو ديدگاههاي شناسيك ، ميتوان روش نظر از خلاصه ، طور
ماركسيسم و ساختارگرايي پديدارشناسي ، هرمنوتيك ، با مرتبط
.دانست
هنگام و جنگ از پس دوره در فوكو ، جواني دوران در
و اگزيستانسياليستي پديدارشناسي او ، فلسفي پژوهشهاي
جوان روشنفكران.بودند حاكم فكري ديدگاههاي ماركسيسم ،
و سارتر هايدگر ، هوسرل ، آثار و پديدارشناسي از فرانسوي ،
و فلسفه به اينكه ضمن ميكردند كسب تحليلي تجربه مرلوپونتي
بود نسلي از فوكو.ميدادند نشان علاقه نيز ماركسيستي سياست
و سازنده سوژه برحسب يكي تحليل ، شكل دو اين گستره كهدر
و ايدئولوژي نهايي ، تحليل در اقتصادي مسائل برحسب ديگري
بين سالهاي در.يافتهبود پرورش زيربنا و روبنا تاثيرات
قديمي و سنتي كمتر بخشهاي اصلي اشتغال تا 1955 1945
و ماركسيسم ميان نسبتي ايجاد فرانسه ، دانشگاههاي
اين پايان در.بود دو اين از تركيبي يا و پديدارشناسي
نماينده و ماركسيسمرسمي مورد در چشمگيري سرخوردگي دهه ،
آغاز نشاندهنده و داشت ، وجود P.CF يعني آن سازماني
تنها نه پژوهشي و فكري مباحث كانون آن ، در كه بود دورهاي
بلكه بود شده جدا و بود گرفته فاصله تاريخي ماترياليسم از
اگزيستانسيل سوژه به دادن اولويت و پديدارشناسي فلسفه از
كه بود تحليل متنوع اشكال شد ، ظاهر آنچه.بود گسسته نيز
مثال ، براي) ساختارگرا زبانشناسي از مشتق مدلهاي گسترش
(اسطوره و ادبيات و خويشاوندي ، نظامهاي به مربوط تحليلهاي
مثال براي)روشنفكري برجسته شخصيتهاي از جديدي مجموعه و
در.بودند آن نويددهنده(آلتوسر و لاكان بارت ، استراوس ، لوي
آنها از كه تعبيري به يا متنوعتحليل ، اشكال اين نهايت ،
وضدذهني اومانيستي اينتحليلهايضد ميشد ، برده نام
رويكرد نمونههاي و ساختارگرايانه ، اشكالتحليل بهعنوان
و اجتماعي پديدارهاي مطالعه به ساختارگرايانه
جايگزين ساختارگرايي ، .ميشدند فرهنگيطبقهبندي
كرد كمك فكري تحولات از مجموعهاي وقوع به و پديدارشناسيشد
ازنو و قرائت آنها بحثانگيزترين و مشهورترين از كهيكي
بود ، دستآلتوسر به ماركسيستي تحليل موشكافانه صورتبندي
سوژه و ترور استالينيسم ، اومانيسم ، از ميبايست كه موضوعي
.است ديگري اينموضوع حال ، هر بهشود پاك
شكوفاييدوباره با اندازهاي تا متعالي پديدارشناسي زوال
كه آنچه با نيز و داشت ريشه هايدگر آثار در عمدتا كه آن
كه حالي در.شد جبران بود ، شده شناخته هرمنوتيك عنوان به
تصور معنادهنده همچونسوژههاي بشر افراد پديدارشناسي ، در
و جايگاه عنوان به بهذهن ، اولويت بنابراين و ميشدند
هم باز تحليلي تاكيد درهرمنوتيك ، ميشد ، داده معنا خاستگاه
تاريخي اجتماعي و فرهنگي كنش در آن اماجايگاه است معنا بر
به تقليل قابل كه است اشكالي در خلاصه ، طور وبه متون ، و
.نيستند معنادهنده مفهومسوژه
روششناختي رهيافتهاي از هريك از بايد را فوكو آثار
هيچگونه كه جايي تا پديدارشناسي از ;بازشناخت مذكور ،
معناي به منتسب كنش تصور طريق از معنا جستجوي به رويكردي
تا منوتيك هر ازباشد نداشته وجود خودمختار ، ذهنيت يك
در عميق يا نهايي حقيقت ازيك تصوري هيچ آن در كه جايي
تا ساختارگرايي از و ;باشد وجودنداشته دريافت ، انتظار
و شده رانده بيرون ترتيب به ذهنيت و مفاهيممعنا كه جايي
براي شدن قائل رجحان جهت در نه اما ;باشند تمركززداشده
از رسمي گرفته قرار حكومت سلطه تحت مدل ساختنيك
شماري در ميتوان را فوكو ديدگاههاي سرانجام ، .رفتاربشري
.ماركسيسم ، دانست با متفاوت حال عين در و مرتبط ازموارد ،
محلي حوادث جهانيبر جريانهاي از بيش فوكو تحليلهاي مثلا ،
آگاهي دوباره كشف اهدافآنها ، و بودهاند متمركز خاص يا
مجموعههايي ساختن نه است ، درآمدهبوده اسارت به يا مقهور
عوامل و فرايندها برحسب وقايع ;سيستمساز ازنظريههاي
تا يافتهاند شكل آنها طريق از و شدهاند چندگانهتحليل
كار و (اقتصاد مثلا) نهايي تعيينكننده عامل برحسبيك
كه است بوده تاريخ از متفاوت اساسا مفهومي بر مبتني فوكو
پيشرفت نگره ضد كه مفهومي ;است گرفته ريشه نيچه آثار از
.است تاريخ در
حوادث از پس دوره در ويژه به فوكو ، كار گسترش موازات به
.ميشد روشنفكرانبرجستهتر سياسي نقش مقوله مه 1968 ، ماه
ماركسيستي سياست درنقاديهاي فوكو شدن سياسي بر نشانهاي
سوسياليستي موجود بالفعل درجوامع زندگي واقعيتهاي و
كنش خاص اشكال در مشاركت از او درحمايت نيز و هويداست
تشكيل همچون محلي واكنشهاي -ويژهپاد به راديكال ، سياسي
روشنفكران از گروهي دست به كه (GIP) زندانها در خبري گروه
زندانيان كهبه كند ايجاد شرايطي تا بود شده راهاندازي
.كنند بيان خودرا ديدگاههاي خودشان تا شود داده اجازه
خورروشنفكران در سياسي درگيري يا نقش فوكو ، اعتقاد به
حقيقت بيان براي بودن حاشيه در و جلو در قدري ديگر مدرن
كه است قدرت اشكال عليه مبارزه بلكه ;نيست جمع شده سركوب
قلمروآگاهي ، حقيقت ، در ابزارخود و آبژه به بدل را او
.گفتمانميكند و شناخت
نميشود تعبير و بيان عمل ، انجام براي تئوري ، معنا ، اين در
.است عمل خود ، بلكه ;نيست آن خدمت در و
اسمارت بري:نوشته
عليا مسعود:ترجمه
|