افتاد دام به حرفهاي قاپ كيف
آتشنشانان كارگر نجات 2 براي
رفتند سنگها جنگ به
كرد خشك را چوپان آذرخش
افتاد دام به حرفهاي قاپ كيف
!درآمد ريال ميليون 500;ربايي كيف هفت
تومان ميليون پياپي ، 50 سرقت هفت در كه حرفهاي كيفرباي يك
عمليات هشتمين در بود برده يغما به را رهگذران نقد پول
.افتاد پليس ماموران دام به خود كيفزني
دست به موبايل و ظاهر خوش كيفرباي كرمي ، مسعود.
سارق نيمسوز ، حرفهايعلي تجربههاي از كه تهران خيابانهاي
كه جايي قلهك ، كلانتري 24 در ميبرد سود تهران سابقهدار
كه گشود بهاعتراف زبان شد ، تبديل او صيدگاه به سرانجام
بهزندان دوم بار براي كه - او خود همچون- سارقان از برخي
براي را آنها بايد قانون نيستندو اصلاحپذير است افتاده
همشهري حوادث بهخبرنگار حال عين در وي.كند هميشهمتوقف
راه قانون ، اميدواراست و است پشيمان خود ازكرده كه گفت
.سازد هموار بهجامعه را او بازگشت
مكتب ميگويند چهبرخيها آن برخلاف زندان كه گفت او
ننگينترين برايتبادل است جايي بلكه انسانسازنيست
و جنايت سرقتو ترفندهاي و راهها وانتقال تجربهها
با خود حبس ماهه نه دوره در كه گفت كرمي مسعود.بزهكاري
و آشناشد - تهران سارقان حرفهايترين يكياز - نيمسوز علي
روي پيش در آن حرفهاي شكل رابه خلاف راههاي كه بود او هم
از وقتي استادحرفهاياش و او سارق ، اين گفته به.اوگشود
به و موبايلخريدند خط و نو موتوسيكلت آمدند بيرون زندان
ازموجودي تومان هزار سرقت ، 480 نخستينپرداختند زني كيف
اين.ساخت وي عايد بود بيرونآمده بانك از كه را مردي
تا را او و نوپاچشاند سارق اين به را ربايي كيف رقم ، طعم
.برد دستپيش به كيف مردم اموال از ميليونريال غارت 500
اوعلي استاد و است گوشهزندان در حرفهاي سارق اين اينك
يا دير:ميگويد مسعود.است گريخته پليس دست از نيمسوز
اواين كه اميدوارم من.شد خواهد قانون گرفتار نيز او زود
.كند بهدر ازراه را ديگر جوانهاي نتواند بار
آتشنشانان كارگر نجات 2 براي
رفتند سنگها جنگ به
در را خود زندگي ساعات دلهرهآورترين افغاني كارگر دو
سرگرم كه حالي در آنها.كردند سپري متري چاه 15 يك انبارك
ساعتها از پس و رسيدند عظيم سنگ تخته يك به بودند چاه حفر
تا بستند طناب به و كردند رها ديوارهها قيد از را سنگ تلاش
چاه دهانه متري دو فاصله در اما.شود كشيده بيرون چاه از
ديوارههاي كه حالي در سنگ تخته و شد پاره جرثقيل سيم
دو سر روي به ترسناك زوزهاي با ميشكافت ، را خود پيرامون
.شد سرنگون چاهكن
كه (ساله 32) محمدي وخيرالله (ساله 35) يعقوبي حبيب.
انتهاي انبارك رابه خود بودند شده جان نيمه ازوحشت
شمارهافتاده به نفسهايشان كه حالي ودر رساندند چاه
گير چاه گلوي در راه نيمههاي در تني چند سنگ تخته بود ،
.بست آنها روي به را هوا ورود راه و كرد
بينالملل امور عموميو روابط خبري ستاد گزارش به
كهبه دو اين همكاران بعد ، تهران ، دقايقي آتشنشاني
اقدامي در را كار چاره بردهبودند پي آنها خطرناك موقعيت
سنگ روي به را ديگر سنگهايي تخته آنها.ديدند خطرناكتر
.بيندازند چاه انتهاي به خود با را آن تا انداختند قبلي
هوا ورود راه و كردند گير چاه گلوي در همه سنگها اما
.شد بستهتر
و هشت چهار ، ايستگاه سرانجامنيروهاي گزارش ، اين برپايه
دقيقه و 32 حدودساعت 17 در آتشنشاني امداد و 11نجات
باخاليكردن آنها و شدند خوانده حادثهفرا محل به
.شدند چاه انتهاي به آنها سقوط سنگها ، باعث اطراف خاكهاي
شوند خفگي دچار كه آن از چاهكن ، پيش دو ترتيب ، اين به
.يافتند نجات ازمرگ
كرد خشك را چوپان آذرخش
هلاك بيجار در يكشنبه روز عصر را چوپان يك مرگبار آذرخش
اطراف در گوسفندان چراي بههنگام باباكرمي مهدي.كرد
باباكرمي حاجي.شد صاعقهكشته اثر بر روستايدولتآباد
بهدليلسوختگي تاكنون كه نيز ديگر چوپان يك و متوفي برادر
بيمارستان در و مجروح شدت به است ، نشده مشخص آن هويت شديد
راس حدود 10 در همچنين حادثه اين در.شدند بيجاربستري
.تلفشدند صاعقه اثر بر گوسفند
|