دين ، سوم گفتمان قرائتهاي
ملي امنيت و آزادي
ايران اسلامي انقلاب در سياسي گفتمان 3
اجتماعي - سياسي معاون تاجزاده مصطفي سيد با وگو گفت در
آخر قسمت- كشور وزير
با.يافت دست ميشود توجهي جالب نتيجه به اينجا در:همشهري
گرفتن دست در صورت در هم دوم گفتمان واقع تفسيردر اين
از اول گفتمان كه ميرسد همانجايي به مدتي از پس قدرت ،
قدرت گرفتن دست از پس دوم گفتمان.ميكند عمل آن به ابتدا
ميرود ، -آن مدرن شكل به البته -ديكتاتوري سوي به تدريج به
آن اول گفتمان كه است شيوهاي همان استبداد يا ديكتاتوري و
در دوم ديدگاه اما است ، درست:تاجزادهاست پذيرفته را
نفي براي اساسا و.معتقدنيست آن به تئوريك و نظري بعد
.است گرفته شكل استبدادي نظام
.سوم گفتمان به بپردازيم:همشهري
نظر به و بوده مطرح انقلاب ابتداي از سوم الگوي:تاجزاده
در اگر و.كردند مطرح را آن (ره)امام همه ، راس در من
است ، نشده اجرا الگوكاملا اين دلايلي و علل به و مقاطعي
دورهجستجو آن شرايط و ضرورتها در بايد را دلايلش و علل
اينكه ضمناست شده مطرح كه انديشهاي نقص در نه كرد ،
كه است كرده فراهم را زمينه اين خرداد ازدوم بعد حماسه
و دولتمردان بين رايج و سياسيغالب گفتمان به ديدگاه اين
.شود تبديل مردم و سياسي نيروهاي
توجه يعني مردم بودن سياسي و شدن سياسي ديدگاه ، اين از
اين اينكه از نظر صرف كشور ، عمومي بهسرنوشت شهروندان
به يا شود منجر سياستدولتي و عملكرد تاييد به توجه
جامعهمحور ديدگاهاقتدار اين دربينجامد آن از انتقاد
جامعه اساسا و تنهايي به دولت يا مردم اقتدار نه است
عرصه در هم آن در كه ميداند جامعهاي را باثبات و مقتدر
قدرت ، عرصه در هم و قدرتمندند نهادهايمختلف مدني جامعه
در.ببرد پيش به را سياستهايخودش ميتواند مقتدرانه دولت
مويد نيستند ، بلكه دولت مزاحم قوي ، مطبوعات ديدگاه اين
هم احزاب و دولت اقتدار دهنده نشان و هستند نظام ثبات
دولت اقتدار از تمامنما آيينهاي دولتند از مستقل ضمنآنكه
نيز مدني جامعه در قدرت بهسايركانونهاي.ميشوند محسوب
.ميشود نگريسته منظر اين از
در فقط نه شاهنشاهي نظام با اسلامي نظام فرق ترتيب اين به
هم شبيه را دو آن روشها در اول كهگفتمان روشها ،
بسياري در دوم گفتمان هستكه نيز اهداف در بلكه ميدانست ،
سرنوشت هم سابق رژيم با را ما بينالمللي جهتگيريهاي از
رژيم كه سياستهايي از بسياري بود معتقد كه چرا ميخواند
از ناشي ميكرد ، دنبال بينالمللي عرصه در ويژه به طاغوت
به نه و است بوده ايران سياسي جغرافياي و جهاني ضرورتهاي
اين در علت همين به.خارجي دول به رژيم وابستگي علت
زيادي تاكيد خارجي ، دشمنان توطئههاي و استعمار بر ديدگاه
مشكل رفع با گذشته سياستهاي از بسياري بنابراين و نميشود
نفع به اسلامي حتي و مستقل رژيمي ميتوانندتوسط استبداد
.يابند ادامه ملي منافع
.هدفهاست در هم و روشها در هم تفاوت سوم گفتمان در اما
كه ملي ضد و غيرانساني هدف اينكه علت به تنها نه شاه رژيم
روشهايش از بسياري اينكه علت به بلكه بود منفور داشت
صاحب مردم كه عصري در و بيستم قرن در حكومتداري با متناسب
يك را مردم نقش سوم گفتمان.شد ساقط نبود شدهاند ، حق
زمينهها از برخي در است ممكن البته كه ميداند نقشفعالانه
اين يعني نرسد دارد انتظار حكومت كه هماننتايجي به لزوما
در كه ميشناسد رسميت به مردم براي را حق واقع در و امكان
دنبال را مسائل آگاهانه و باشند داشته مستمر حضور صحنه
تاييد مورد بعضا است ممكن حتي كه برسند نتايجي به و كنند
رسميت به عرصهها همه در را نقشي چنين.نباشد هم دولت
.است مردم خواست ميزان به عرصه هر در البته كه ميشناسد
طبقات و اقشار همه حضور عرصه در را سياست گفتمان اين
دولت وظيفه و نيست معتقد نخبهسالاري به و ميداند اجتماعي
آن در كه ميبيند بستري ايجاد امنيت ، تامين بر علاوه را
پيدا عمومي سرنوشت عرصه در بيشتر چه هر مشاركت امكان مردم
علاوه را شوراها قانون اجراي كه است منظر همين از و كنند
ضروري وبلكه مفيد امري ميخواند ، قانوني عملي اينكه بر
سياسي نظام تداوم و ثبات به ميتواند آن اجراي كه ميداند
و است جامعه اختيار در مطلق قدرت منظر اين از.كند كمك
يكي نفع به حتما بايد راكه دولت با مردم مصنوعي تقابل
جامعه و دولت قدرت جبري جمع يعني.نميپذيرد كرد صادر حكم
بلكه.باشد ديگري ضعف معادل يكي اقتدار كه نميداند صفر را
حكومت عزت و اقتدار را مردم عزت و اقتدار نهايي تحليل در
.ميكند معرفي سكه يك روي دو را آزادي و استقلال و ميخواند
آزادي و بينالمللي عرصه در دولت عمل آزادي يعني استقلال
به.ملي واحد درون در افراد عمل استقلال يعني نيز فردي
اجتماعي و فردي عرصه دو در واحد مفهوم يك از ديگر عبارت
كه ميخواند سكه يك روي دو را آزادي و استقلال و ميبرد نام
اين يعنيدر.بينجامد ديگري تقويت به ميتواند يك هر تقويت
آزادي و حقوق نافي تنها نه كشور استقلال بر تكيه ديدگاه ،
در همچنانكه و هست نيز آن مويد عكس به بلكه شهرونداننيست
به اسلامي جمهوري در هيچكس است شده آنتصريح بر اساسي قانون
مشروع آزاديهاي به ملينميتواند استقلال بهانه به و نام
اسم به نبايد نيز هيچكس همچنانكه كند ، وارد خدشه مردم
.كند وارد خدشه كشور استقلال به قانوني ، آزاديهاي از دفاع
فعاليت و مردم حضور طريق از هم امنيت ، ديدگاه ، اين در
براي همزمان دولتي دستگاههاي ازطريق هم و سياسي نيروهاي
گرو در اجتماع وحدتنهايي.ميشود تامين حكومت و جامعه
داردو وجود واقع عالم در كه است تنوعي و كثرت پذيرش
اسلامي آرمانهاي و انديشه با مغايرتي هيچ آنها از بسياري
در را آنها ميتوانيم آنها شناختن بهرسميت با ما و ندارد
اينكه ضمن تفكر اين.كارگيريم به مردم منافع و اسلام خدمت
به و قايلاست واحدي هويت خود مردم براي دشمنان مقابل در
در مردم كه ميپذيرد حال عين در مينهد ، ارج ملي هويت اين
آرمانهاي و ديدگاهها و منافع و علائق داراي عالمواقع
همه بر يكسانسازي نوعي كه لزوميندارد هيچ و هستند متفاوتي
ضروري حتي ويا مفيد تنها نه اينكار چون شود تحميل آنها
فراهم مناسبي زمينه اگر اما نيست ، هم شدني بلكه نيست ،
.گيرد قرار جامعه خدمت در ميتواند تكثر و تنوع شودهمان
و فرهنگ شدند ، وارد كشورها به مسلمانهاوقتي اينكه كما
حروف چند هر البته نكردند ، نفي را آنان مثبت رسوم و آداب
اما تبديلكردند ، عربي به ايرانيها مدتي از بعد را الفبا
بود ، عربي زبان از غير حال هر به كه فارسي زبان همين
و فرهنگ و اسلام به را خدمتها بزرگترين تاريخ درطول توانست
.بكند اسلامي معارف
ملت و دولت متقابل تكاليف و حقوق بر تاكيد ديدگاه ، اين در
علت بدان صرفا نه ملي نهادهاي بر تكيهاش و ميگيرد صورت
دولت مقابل در هستند قدرتي نهادها ، كانونهاي اين كه است
فراهم بستري نهادها ، همين بلكه حكومت ، تضعيف براي و
.برد پيش را اهدافش وجهي بهترين به بتواند دولت كه ميكنند
بر اپوزيسيون معمولا كه است رسم چنين ما جامعه در البته
يا ميگويد ، سخن احزاب وجود ضرورت از يا و ميكند آزاديتكيه
را زمينه اين ناخودآگاه ، و.ميزند حرف حقوقمردم از دائما
يعني مقولهها اين به پرداختن كه ميكند ايجاد اذهان در
در.دولت وتضعيف آنان تقويت يا و اپوزيسيون به شدن تسليم
نكات همين به ديگر زاويه از ميتواند دولت خود كه حالي
نشود ، مستبد خودش اينكه علت به فقط نه كند ، توجه و تكيه
تربيت مردم طريق اين از اصولا كه علت اين به همچنين بلكه
عرصه در ميتوانند و ميكنند ، پيدا سياسي رشد آموزشو و
و باشند داشته موثر حضور مستمر صورت به خود سرنوشت تعيين
مدني تشكلهاي ديدگاه ، اين دركنند دفاع خود منافع از
.ميكنند نيز كادرسازي حكومت براي
جديد دوره در كه انتقادي رايجترين از يكي كه ميدانيد شما
آن در زيادي تغييرات كه است اين كشورميشود وزارت به
اعتراف بايد تاسف كمال با و حال عين در.است گرفته صورت
استعداد ما از كمتر نيست معلوم هيچ كه جواني نيروهاي كنم
كار به باشد ، ما از كمتر مديريتشان ياقدرت و باشند داشته
دوم حماسه از پيش تا اينها كه است اين علت.نشدهاند گرفته
پيدا سيستم درون به راهي نتوانستند هيچكدامشان خرداد
و تربيت كه است نبوده عرصهاي هيچ كه اين براي.كنند
است شده عمل اين از پيش آنچه مطابق اگر و بشوند شناسايي
پيدا افزايش روز به روز ما مديريت نسبي ميانگين كنيم حركت
نقطهاي به ناكرده خداي روند اين تداوم صورت در و ميكند
تا گرفت خواهد را حقش زور به بعدي نسل كه رسيد خواهيم
برخي در چنانكه كند ، دخالت قدرت و سياست عرصه در بتواند
.افتاد اتفاق كشورها
اسلام است قايل دين براي سوم درديدگاه كه نقشي مطابق اما
آنها با و ندارد مخالفتي آزاديها و حقوق اين با تنها نه
مطهري شهيد و امام تفكر اساس بر هم انقلاب بلكه است سازگار
منظر اين از اساسا و است شده نهاده بنيان پايه همين بر
نيازهاي زائيده كه را مدرن نهادهاي و مفاهيم ميتواند اسلام
نهادينه و طرح جامعه سطح در جدي صورت به است بشري امروزي
اين از برخي كه را انحرافاتي جلوي آن علاوهبر وكند
كردهاند سد كردهاند ايجاد كشورها ساير در مفاهيم و نهادها
سياست و دين عرصه از پويائي و اجتهاد آنكه شرط بهكند سد
همواره مكان و زمان شرايط داشتن لحاظ با و نگرديده حذف
.باشيم داشته نظر مد را جامعه و خود اصلاح و نقد
موضوعي به سوم ، گفتمان درمورد شما توضيحات با:همشهري
يعني برميگرديم ، مطرحشد دوم و اول گفتمان مورد كهدر
مورد در را دوم و اول گفتمان تحليل.جمهوريت اسلاميتو به
سوم گفتمان نظر بخواهيم اگر حال.كرديد بيان دو اين رابطه
مواردي چه به كنيم جستجو جمهوريت و اسلاميت مورد در را
كرد؟ اشاره ميتوان
روي دو جمهوريت و اسلاميت سوم ، گفتمان ازنظر.:تاجزاده.
دولت ، و ملت ميان همچنانكه سوم گفتمان در.سكهاند يك
فاصلهاي ملت اقتدار و دولت اقتدار يا آزادي و امنيت
.نيستند قائل فاصلهاي هم جمهوريت و اسلاميت بين نميبينند
و عميق پيوند جمهوريت و اسلاميت ميان ديدگاه اين در
.دارد وجود ناگسستني
گفتمانبدينصورت اين درنظر وجمهوريت اسلاميت بين رابطه
يعنيراي معاصر دوره در اسلاميت صحيحاز قرائت كه است
:كه (ره)امامخميني جملهجاودانه همان يعني ملت ،
اكثريت كه ما جامعه در هم جمهوريت.است ملت ميزانراي
سياسي دين بهعنوانيك را اسلام و هستند مسلمان آنها قاطع
سوم ، گفتمان.اسلاميت با جمهوري آميختگي يعني پذيرفتهاند ،
را اسلاميت تضعيف و ميداند اسلاميت تضعيف را جمهوريت تضعيف
.جمهوريت تضعيف
اقتدار با ارتباطي چه واسلاميت جمهوريت نوع اين:همشهري
برميخيزد جمهوريت از اقتداردولت آيا ميكند؟ پيدا دولت
است؟ چگونه اين تركيب دو هر از اگر و اسلاميت؟ از يا
بتواند اينكه يعني منظردولت از اقتدار.:تاجزاده.
اين اولابزار گفتمان در.ببرد پيش را ارادهخود
بيشترو دولت اقتدار هرچه و زوراست عمدتا اقتدار ،
دوم گفتمان در.است شرايطمطلوبتر باشد كمتر ملت اقتدار
مطلوب باشد ملتبيشتر واقتدار كمتر دولت اقتدار هرچه
دارند ، مستقيم رابطه دو اين سوم گفتمان در اما خواهدبود ،
افزايش هم مردم اقتدار باشد بيشتر دولت اقتدار هرچه يعني
دولت اقتدار كند ، پيدا افزايش اقتدارملت هرچه و خواهديافت
مدني نهادهاي از ملت سوم ، گفتمان در.ميشود بيشتر
و اقتصادي سياسي ، تصميمات و حكام تعيين در و است برخوردار
.دارد تعيينكننده نقش جامعه كلان اجتماعي
از ناشي را امنيت سوم مطابقگفتمان ترتيب بهاين:همشهري
.زور از ناشي نه ميداند ملت
ابزار از مهمتر اما.است همينطور قطعا:تاجزاده.
بهدنبال جدي بهطور سوم گفتماناست امنيت تعريف امنيت ،
كشور از نقطهاي در اتفاقي اگر يعني.است اجتماعي امنيت
مثلا و ميكند حمله خود مخالف به جرياني يا فرد و ميافتد
را آن كشور وزارت ميكند ، مختل است قانوني كه را مراسمي
وظيفه اجتماعكنندگان امنيت تامين كه چرا ميكند ، محكوم
قانون خلاف عمل و اخلال بروز صورت در ديگر بهسخناست دولت
دولت ايناقتدار امنيت ، شدن كم يا رفتن ازبين درنتيجه و
امنيتشهروندان تفسير ، اين در.سوالميرود زير كه است
شهروندمعنايي حقوق به تعرض و دولتاست اقتدار بهمعني
ديدگاهامنيت اين در.ندارد اقتداردولت به تعرض جز
ميشود اين مردم تلقي و ميشود تفسير امنيتجامعه هم ، دولت
يعني دولت اقتدار و است خودشان امنيت همان دولت امنيت كه
اقتدار و امنيت به تعرض مردم ، اساس اين بر.آنها اقتدار
در اگر.ميدانند خود اقتدار و امنيت به تهاجم را دولت
و حمله مردم از بسياري كه ميبينيم كنيم دقت كنوني شرايط
و ميدانند خودشان به تعرض معناي به را خاتمي آقاي به تعرض
بهلحاظ كه است درحالي اين.سوم گفتمان همان يعني اين
داشتهاند اعتماد خود حكومت و دولت به كمتر ما مردم تاريخي
خود اقتدار و امنيت همان را آن اقتدار و امنيت كمتر و
.پنداشتهاند
ويژگيهاي جنابعالي كهبهنظر كنوني شرايط در:همشهري
چه است ، شده نمايان وجامعه دولت عرصه در سوم گفتمان
لازم سرعت از را آن حركت و دارد قرار آن برابر در موانعي
مياندازد؟
ازنارسايي دركنارموانع ميدهم ترجيح من.:تاجزاده.
.بيروني موانع و است نارساييهادروني.كنم هماستفاده
و حوزوي از اعم نخبگانجامعه به موضوع درون ، در
و مشروع دولت از كه فعلي شرايط دراست مربوط دانشگاهي
اجماع و است برخوردار نظم از جامعه برخورداريم ، محبوبي
مناسبي وضعيت كلان زمينههاي از بسياري در و داريم هم ملي
بيشتر هرچه بردن بالا بهسمت بهسرعت بايد نخبگان دارد ، وجود
چون نهادهايي طرف يك از بايد.كنند حركت مردم آگاهي
و كرد تقويت را مطبوعات و سياسي احزاب صنفي ، اتحاديههاي
مردم تا كرد اجرا را شوراها قانون بايد ديگر طرف از
خودشان معنا يك به و بشوند اجرايي كارهاي درگير بلافاصله
بايد را شرايط اين.بپردازند امور رتقوفتق به و شوند مدير
اين به نكردن عمل.كنند تقويت و بياورند بهوجود نخبگان
جامعه روبهتوسعه روند در نارسايي و مشكل بزرگترين موارد
.ماست امروز
هستند نيروهايي يكي.دارد مختلفي جنبههاي هم بيروني موانع
به را رفته آب خودشان بهخيال تا ميزنند دامن خشونت به كه
كنند ثابت ميخواهند خشونت گستردن با اينها.برگردانند جوي
تنش ايجاد با و ندارند آزادي و دموكراسي شايستگي ما مردم
براي آنكه با را مردم و كنند خسته را ما مردم روزه ، هر
هر به كه برسانند نتيجه اين به هستند قائل مشروعيت دولت
امنيت مردم براي كه چرا بروند امنيت دنبال به قيمت
.است اصل مهمترين
.كنند اول گفتمان به معتقد را مردم درواقع:همشهري
فضايي در ميخواهند يعني.است همينطور.بله.:تاجزاده.
به را مردم شود ، سومحاكم گفتمان شاخصهاي تا كهميرود
.دهند سوق اول گفتمان سوي
پشتآزادي دارند سعي هستندكه هم عدهاي ديگر سوي از
تحريك با و كنند متشنج را فضا تندروي با و بگيرند سنگر
گروه اينميسازند آلوده را عمومي جو مردم ، اسلامي احساسات
.هستند بيروني موانع از هم
است اين جامعه سياسي و نخبگانفكري درواقع و ما وظيفه
آماده سوم گفتمان حاكميت براي را زمينه آرام فضايي در كه
نظام اسلاميت هم ميتوان كه است چارچوب اين در تنها.كنند
را موضوع اين و را آن جمهوريت هم و كرد تقويت و حفظ را
و دين ما جامعه در.كنند درك خوب ما روشنفكران بويژه بايد
.مييابند تحقق و كرده پيدا معنا هم كنار در و هم با آزادي
را دين هم و ملي منافع هم يقينا درنيابيم را اصل اين اگر
و دارند اسلاميت دغدغه كه آنهايي به بايدميدهيم دست از
آزادي حذف بگوييم نيستند قائل جايگاهي آزادي براي
كه آنهايي به و ميشود دين حذف به منجر قطعا و خواهناخواه
به ايران جامعه عرصه در و داشته آزادي و جمهوريت دغدغه
.آزادي حذف يعني دين حذف كه گفت بايد ميكنند كمتوجهي دين
و كند حفظ را دو هر ميتواند كه است دين و آزادي جمع تنها
.آورد بهوجود ديندار و پويا و آزاد جامعهاي
در آزادي و دين رابطه موضوعاست همين با مرتبط كه نكتهاي
هم كنار در آزادي و دين گفتتنها بايد.است فرهنگي عرصه
آورند پديد غربي جامعه ازمضرات عاري جامعهاي ميتوانند
ميآورد بهوجود را عبوس فضايي كه آزادي بدون دين و
بدون آزادي سياست ، عرصه در پس.كند پيدا ادامه نميتواند
فرهنگ عرصه در و استبداد نهايت در و مرج و هرج يعني دين
.ملي بيهويتي و فكري بيبندوباري يعني اسلام بدون آزادي
همشهري روزنامه اختيار در را خود وقت كه اين از:همشهري
.سپاسگزاريم كرديد ، شركت گفتگو اين در و داده قرار
|